امروز چهارشنبه 30 آبان 1403
0

اندیشه های آلکسی دوتوکویل درباره جامعه فرانسه وآمریکای قرن نوزدهم یکی ازمنابع جدی برای فهم جامعه جدیداست.جامعه شناس برجسته ای چون ریمون آرون،توکویل راازبنیانگذاران علم جامعه شناسی دانسته و شان اصلی این علم رافهم روندهای شکل دهنده جامعه جدیدمی داند.(آرون:1370).ریمون بودن،ازدیگر جامعه شناسان صاحب نفوذمعاصرنیزمعتقداست روندهایی که توکویل درصدوهفتادسال پیش تشخیص داده هنوزازروندهای جدی جامعه کنونی ماست.(بودن: 1383).این نوشته باطرح اندیشه توکویل سه هدف رادنبال می کند.اول،شکل گیری "قدرت اجتماعی"درجامعه جدیدرابه عنوان یکی ازروندهای اساسی که توکویل تشخیص داده است،توضیح می دهد.دوم،در جامعه جدیدبه چه شکل هایی این قدرت اجتماعی اعمال می شود.سوم داروی شفابخشی راکه توکویل برای مهارپیامدهای نامطلوب قدرت اجتماعی برمی شمردبرجسته می کند.

0

ساختارگرایی که معمولاَ به فرانسه نسبت داده می شود (قالباَ ساختارگرایی فرانسوی نامیده می شود) اکنون پدیده ای بین المللی شده است. گرچه ریشه های این نظریه در خارج از جامعه شناسی نهفته است، اما راهش را به این رشته به خوبی باز کرده است. اشکال کار در این است که ساختارگرایی در جامعه شناسی هنوز آنقدر رشد نکرده است که با دقت بتوان تصریحش کرده این مسأله با این واقعیت تشدید شده که ساختارگرایی همزمان در چندین رشته تحول یافته است، چندان که به سختی می توان یک اثر جداگانه و منسجم درباره آن پیدا کرد. به راستی که تفاوت های چشمگیری میان شاخه های گوناگون ساختارگرایی وجود دارد. بهتر است با مشخص ساختن تفاوت های بنیادی موجود میان کسانی که از چشم انداز ساختارگرا پشتیبانی می کنند، یک برداشت مقدماتی از آن را به دست دهیم. ساختارگرایانی وجود دارند که بر آنچه که خود ساختارهای ژرف ذهن می خوانند تأکید می ورزند. به نظر آنها، این ساختارهای ناخودآگاه مردم را به تفکر و عمل وا می دارند. (ریتزر، 1382: ص 103).

0

اروینگ گافمن احتمالاً خلاق‌ترین نظریه‌پرداز فرآیند کنش متقابل در نیمه قرن بیستم بود. در یکی از آخرین اظهارات خود پیش از مرگش ‌در سال 1982‌، او تحلیل کنش متقابل چهره به چهره ‌را به عنوان‌» ‌نظم کنش متقابل» تعریف می‌کند. اما بر خلاف بسیاری از نظریه پردازان و محققان در سطح خرد‌، گافمن علناً اظهار نداشت که نظم کنش متقابل تمام آن چیزی ست که واقعی است. بلکه، او بسادگی استدلال می‌کند که نظم کنش متقابل تشکیل می‌دهد یک عرصه مشخصی از ‌واقعیت که پویایی منحصر به فرد خود را معلوم می‌کند‌.«صحبت از شکل‌های خود مختار نسبی زندگی در نظم کنش متقابل... مطرح کردن این شکل‌ها به عنوان نوعی پیشین‌، بنیادی و یا ترکیبی از پدیده‌های کلان نیست» گافمن به رسمیت شناخت که‌، در بهترین حالت‌، یک«پیوند سست» از عرصه‌های کلان و خرد وجود دارد. پدیده‌های کلان از جمله، بازار کالا‌ها، زمین شهری‌، ارزش مورد استفاده‌، رشد اقتصادی و عرصه قشر‌بندی اجتماعی‌، بوسیله تحلیل سطح خرد نمی‌تواند توضیح داده شود. البته کسی می‌تواند تبیین سطح کلان را به عنوان مکملی برای ثبت چگونگی کنش متقابل افراد در انواع گوناگونی ار موقعیت‌ها و رویارویی‌ها به کار برد، اما این تحلیل‌ها نخواهد توانست تبیین‌های سطح کلان را جابه جا کند. برعکس، آن رویدادها که در نظم کنش متقابل است به تنهایی نمی‌توانند توسط فرآیندهای کلان توضیح داده شوند‌. بلکه‌، پدیده‌ها در سطح کلان همواره به روش‌های منحصر به فرد افراد درگیر در کنش متقابل‌،تغییر شکل می‌یابند.

0

مارکسیسم های ساختاری به بررسی ساختارهای پنهان ولی مسلط بر جامعه سرمایه داری گرایش دارند. هرچند آنها به ساختارهای «واقعی» کمتر توجه دارند، اما معتقدند که ساختارهایی واقعی در جهان وجود دارد که آنچه را کنشگران می اندیشند و انجام می دهند تعیین می کنند و یا آنها را ملزم به چنین اندیشه و عملی می کنند. با آنکه مارکسیستهای ساختاری اهمیت اقتصاد را می پذیرند، اما به ساختارهای گوناگون دیگر به ویژه ساختارهای سیاسی و ایدئولوژیک نیز توجه دارند. وانگهی، گرچه آنها این فکر را می پذیرند که اقتصاد در آخرین مرحله تعیین کننده است، اما ساختارهای دیگر را صرفاً بازتابهای ساختار اقتصادی نمی دانند. این مارکسیستها نه تنها اهمیت نظام سیاسی وایدئولوژیک ممکن است راههای تحول مستقلی را در پیش گیرند و در هر لحظه ای از زمان می توانند به صورت نیروهای مسلط بر جامعه پدیدار شوند. (ریتزر1382ص218).

0

لوییس کوزر یکی از اولین نظریه­پردازان مدرن تضاد بود. او قبل از رالف دارندورف کار مهمی درباره تضاد چاپ کرد. این کار رنگ و بوی کارکردگرایی داشت و به جای مارکس از زیمل وام گرفته شده بود. در ابتدا در کل شبیه بحث و جدل­های اولیه دارندورف، یک نقد مخرب از کارکردگرایی به نظر نمی­رسید. در نسخه­های بیشتر کارکردی او از نظریه تضاد، کوزر شروع به این کرد که بحث­های استاندارد بر ضد کارکردگرایی چه خواهند شد. تضاد توجه کافی نکرده و پدیده­هایی مانند انحراف و اختلاف عقیده برای موازنه و تعادل در سیستم آسیب­شناسی می­شوند. کوزر به صورت سازش­پذیرانه­ای تئوری­پردازی کارکردگرایی را که اغلب اهمال­هایی در مورد در اهمیت قدرت و منافع داشته است، را نگه داشته است. او از مارکس و دارندورف در مورد نتایج در هم گسیخته تضاد خشونتی پیروی نکرده است؛ به جای آن کوزر در مورد کارهای تحلیلی دارندورف درباره اهمیت و تأکید کارکردهای «­قابلیت سازگاری» و «انسجام» تضاد برای نظام­های اجتماعی جستجو کرده است. بنابراین کوزر تلاش­های کارکردگرایی انتقادی برای نادیده گرفتن تضاد را و نظریه انتقادی را به خاطر تأکید ناکافی بر کارکردهای تضاد تأیید می­کند. به عبارت دیگر او به نظریه زیمل درباره تضاد، که ارتقای انسجام اجتماعی نظام­های اجتماعی، برگشته است.

کوزر تلاش کرد کارکردگرایی را به خاطر ندیده گرفتن تضاد و نظریه تضاد را به خاطر تأکید ناکافی بر روی کارکردهای تضاد مورد نقد قرار دهد. او به نظریه تضاد زیمل در ارتقای انسجام اجتماعی نظام های اجتماعی، یا حداقل برخی از انتقادی آن برگشت.

تحلیل های کوزر در این زمینه ها می باشد: (1) عدم تعادل در انسجام بخش های نظام منجر می شود به (2) بروز انواع متفاوتی از تضاد در این بخش ها که باعث (3) انسجام موقتی یک سیستم، که آن هم منجر می شود به (4) افزایش انعطاف در ساختار نظام، افزایش قابلیت برای رفع تعادل های آتی از طریق تضاد وافزایش قابلیت برای سازگاری با شرایط تغییر. کوزر این رویکرد را به وسیله توسعه – حداقل به صورت ضمنی در بحث های استدلالی اش – انواعی از گزینه هایی که استخراج شده و در جداول 1-13 تا 5-13 ارائه شده اند، اجرا کرد. او با دلایل تضاد شروع کرد.

0

میشل فوکو در سال 1926 در خانواده‏اى مرفه در فرانسه به دنیا آمد و در سال 1948 لیسانس فلسفه خود را گرفت. کم‏کم به روانشناسى علاقه‏مند گردید و در سال 1950 لیسانس روان‏شناسى دریافت کرد. علاقه او به این رشته تا حدّى ناشى از مشکلات روحى شخصى بود.

فوکو پس از اخذ لیسانس روانشناسى به مطالعات خود در این رشته و همین‏طور روان پزشکى و روانکارى ادامه داد و در سال 1952 به دریافت دیپلم "آسیب‏شناسى روانى" نایل شد. در این دوران بود که او به طور نیمه وقت در بیمارستان «سنت آن» مشغول به کار شد و همزمان در ترجمه کتاب «رؤیا و اگزیستانس» نوشته اتوبینونگر سوئیسى با دوستانش مشارکت نمود.
وى از بدو ورودش به دانشگاه "اکوال نرمال" تحت تأثیر شخصیت و دیدگاه آلتوسر قرار گرفت. به طورى که در سال 1950 به توصیه او به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. گرایش‏هاى مارکسیستى و علاقه‏مندى فوکو به کاوش‏هاى روانى از رهگذر بررسى‏هاى زبانشناسانه؛ و شکست پدیدارشناسى وجودى سارتر و مرلوپونتى، او را به سوى لاکان که تحلیل روانى خود را از ترکیب ساختگرایى و مارکسیسم و فرویدیسم سازمان داده بود، رهنمون ساخت.
از سوى دیگر فوکو با کانگیلهم از نزدیک آشنا بود و تأثیرات زیادى از او پذیرفت.
فوکو پس از 1964 استاد "تاریخ نظام‏هاى تطبیقى اندیشه" شد و چشم‏اندازهاى نوینى در تاریخ و جامعه‏شناسى گشود و سرانجام در سال 1984 در اثر بیمارى ایدز درگذشت. هرچند که او را پوچ‏انگار و ویرانگر علوم اجتماعى لقب داده‏اند، با این حال، اندیشه او بر بسیارى از رشته‏هاى علوم اجتماعى تأثیرات مهمى گذاشت.
آثار فوکو از حیث محتوا به سه بخش عمده تقسیم مى‏شود: بخشى که تحت تأثیر هرمنوتیک هایدگرى است، که اوج این گرایش در کتاب "تاریخ جنون" آشکار شده است، بخش دیگر را مى‏توان باستان‏شناسى یا دیرینه‏شناسى معرفت نامید، که تحلیلى شبه ساختارى یا نیمه ساختارى دارد که مهم‏ترین آثار او در این نگرش در "پیدایش درمانگاه" (1963)، "واژگان و اشیاء" یا "نظم اشیا" (1966) و "باستان‏شناسى معرفت" (1969) متجلّى است. بخش سوم آثار فوکو آثار تبارشناسانه اوست که به بررسى رابطه گفتمان و معرفت از یک طرف و قدرت از طرف دیگر، مى‏پردازد. "نظم اشیا" (1970) "مراقبت و مجازات " و جلد اول "تاریخ جنسیت" و "نیچه، تبارشناسى و تاریخ" (1971) از نوشته‏هاى مربوط به این نگرش است.(1)
سؤالات عمده این مقاله از این سنخ است که قدرت از دیدگاه فوکو با چه روشى تحلیل مى‏شود؟ و چگونه تعریف مى‏گردد؟ حیطه آن چقدر است؟ به دست چه کسانى و چگونه کنترل مى‏شود؟ البته بدیهى است که پاسخ این نوع سؤالات اکثر در آثار تبارشناسانه فوکو داده شده است. بنابراین جا دارد که قبل از هرچیز از روش نگرش تبارشناسانه بحث نماییم.

0

ایده سرمایه اجتماعی از 1995 به بعد شکل گرفته. ایده ای که مفهوم سرمایه اجتماعی از ان سخن می گوید با وجود شهرت اخیر خود برای جامعه شناسان حرف تازه ای ندارد. دورکیم در تقسیم کار اجتماعی نزدیک به یک قرن پیش آن را نوشته از تاثیر قدرت اخلاقی گروه ها برای مهار خودخواهی های فردی و ایجاد همبستگی مشترک در میان اعضا سخن گفته است.

سرمایه انسانی: عواملی چون تحصیلات و آموزش های شغلی و وجود آنها در انسانها اشاره دارد. این مفهوم به معنی سرمایه گذاری برای پرورش انسانی فرهیخته، سالم و مطیع است و شامل مراقبت های خانوادگی سالها پیش از آغاز آموزش و پیش دبستانی تا بازار کار می شود. مهارت و توانایی هایی که افراد کسب می کنند، مانند توانایی هایی در زمینه کسب میزان تحصیلات، توانایی های کلامی و ارتباطی، اعتماد به مفس، قدرت رهبری

مفهوم نوین سرمایه اجتماعی: روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد و شبکه های متراکم تعامل و هنجارهای مشوق عمل جمعی نیز توانایی تسهیل تولید و دستیابی به هدف را دارند. تفاوت سرمایه اجتماعی، با دیگر سرمایه ها این است که این شکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروه های اجتماعی است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی متعلق به گروه هاست و نه افراد و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد. تفاوت دیگر این است که سرمایه اجتماعی هرچه بیشتر مصرف شود افزایش خواهد یافت و در صورت عدم مصرف رو به کاهش و نابودی خواهد گذاشت.

0
در حالت طبیعت دیدی خوش بینانه دارد و آن را نه زندگانی بی قانون بلکه گونه های زندگانی می داند که تابع قانون طبیعت است.همه آدمیان برابرند و آزاد. هیچ کس نباید به زندگانی،آزادی،سلامت و دارایی دیگران زیانی برساند.زیر پا نهادن این قانون جنگ پدید میآید.آدمیان همانا برای پاسداری حقوق طبیعی خود به جامعه روی می آورند و جامعه نمی تواند حقوقی را که طبیعت(خدا) به آنان داده است از آن باز گیرد.زمامداران برتر از قانون نیستند. تفکیک قوا،آزادی سیاسی در پیروی همگان از قانون موثر است.دین ودولت از هم جدایند. مالکیت فردی و اقتصاد آزاد محترم شمرده شود. به نظر او دانش و اندیشه در اثر تجربه بوجود می آیند.جان کودک نوزاد همانند لوحی است ننوشته،هیچ گونه تصور و ایده و اصلی در آن نیست.با گذشت زمان و بر اثر دریافتهای حسی است که تصور های گوناگون در وی پدید میآیند.او از دو سرچشمه سخن می گوید:1=احساس -حس بیرونی 2=تفکر -حس درونی.لاک در تربیت معنوی از چهار جنبه سخن می گوید.1=هنر اخلاقی 2=دانایی 3=ادب و آداب دانی 4=آموختن.
0
به جرات می‌توان گفت کسی وجود ندارد که در طول زندگی خود حداقل یک بار اضطراب امتحان را تجربه نکرده باشد. اگرچه اضطراب پیش از امتحان، به حدی فراگیر است که تقریباً تمام افراد آن را به نوعی تجربه می‌کنند و از دیگر سو، تا حد معینی از این اضطراب، با ترشح آدرنالین باعث می‌شود تمرکز و هشیاری فرد افزایش یافته، انگیزه فرد را تحریک می‌کند و عملکرد فرد را هنگام پاسخ‌دهی به محرک‌ها ارتقاء می‌دهد؛ اما اضطراب بیش از حد، خیلی فراتر از یک نگرانی و برانگیزاننده ساده برای فرد است.
اضطراب امتحان، اغلب با تنش یا استرس همراه است و در عملکرد فرد اختلال ایجاد می‌کند، مانع تمرکز شده، اعتماد به نفس را تضعیف و جریان فکر را متوقف می‌کند، موج فراگیر افکار منفی نظیر نمی‌توانم به سوالات پاسخ دهم، چیزی به یاد نمی‌آورم، هر چه خوانده‌ام، از یادم رفته و... ذهن را در سیطره خود گرفته و این حالت به هراس و ترس شدید و نهایتا افت عملکرد ذهنی فرد و بهره‌وری پایین در امتحان می‌انجامد.
0
رفتار: تشخیص رفتارهای بهنجار و نابهنجار
کیفیت یک موجود زنده و عملکرد او محصول یک تاریخچه ناهمانندی است از تعادل و اثرات متقابل ژنهایی که از پدر و مادر می گیرد، با محرکهای محیطی که در طول زندگی خویش با آنها روبرو می شود.
تفاوتهای گسترده ای در انواع سازمان دهی رفتاری در افراد موجود است. پاره ای از مردم غالب اوقات، به طور سازنده و کارآمد عمل می کنند، کوششهای سازگارانه آنان واقع بینانه، از لحاظ اجتماعی بارور و از لحاظ شخصی ارضاء کننده است. در حالی که افراد دیگر فقط تا حدودی دارای شیوه های موثر در مواجهه با مسائل هستند و بیشتر اوقات به جای صرف انرژی در حل فعالانه مشکل، به استفاده از مکانیزمها و رفتارهای دفاعی می پردازند.
مکانیزمهای دفاعی عبارت از، واکنشهای فرد در مقابل ناکامی است که به صورت تغییر شکل انگیزه ها بروز می کند، به گونه ای که انسان خود را ناآگاهانه درباره ی انگیزه ها و هدفهای واقعی اش فریب می دهد. این گونه افراد در جامعه کمتر نقش سازنده و موثر دارند و نارضایتی و ناشادی شخصی آنان، مشهود است.
در مقابل، گروه دیگری هستند که کلاً در مواجهه با مشکلات، ناتوان و از حل آنها عاجز بوده و شدیداً وابسته به دیگران اند. این گروه معمولاً برای جامعه مخرب و در زندگی شخصی خویش نیز ناشاد و درمانده هستند. پس در حالیکه همه رفتارها را می توان بعنوان کوششی در جهت سازگاری دانست اما، متاسفانه همه رفتارها منتج به سازگاری مطلوب و موفقیت آمیز نمی شوند. در نتیجه، هر چند الگوهای رفتاری فرد پیوسته به گونه ای ناهمانند، تابع الگو و شیوه خاص است، ولی همیشه از یک سازمان دهی کارآمد برخوردار نیست.
بیشتر دانشمندان علوم رفتاری اعتقاد دارند که اگر انسان درک و شناخت عمیق و دقیقتری از رفتار خود داشته باشد، بهتر می تواند آنها را کنترل کند، به عبارت ساده تر، مطالعه اعمال غیر منطقی گاه به منطقی شدن آن اعمال می انجامد. در نهایت فرد با شناخت علل ناخشنودی، راضی تر و خشنودتر خواهد شد. بیشتر ویژگیهای رفتاری را می توان در یک خط و مسیر پیوسته ترسیم نمود، تفاوتهای رفتاری بیشتر از لحاظ درجه است تا تنوع و این نکته در مورد رفتار غیر عادی نیز صادق است.
همانطور که در زیر می آید، بهنجاری و نابهنجاری از چندین روش قابل پی گیری است شامل روش آماری، روش نظری و روش کلینیکی. مفهوم لغوی کلمه نابهنجار، عبارت است از «دور بودن از نرم یا هنجار» که خود یک مفهوم آماری است. رفتار فرد هنگامی نابهنجار است که به میزان کافی و معینی از رفتار بیشتر افراد دیگر، متفاوت باشد.