امروز شنبه 25 مرداد 1404
0

مقدمه

یکی از مفاهیم روانشناختی که اخیراً توسط دانشمندان علوم تربیتی مطرح گردیده است، حمایت اجتماعی می‌باشد. این موضوع نیز یکی از نیازهای اساسی افراد بشر در طول تاریخ بوده است. انسان‌های اولیه در اکثر دوران تاریخ خود احتمالاً در دسته‌ها و گروه‌های کوچک زندگی می‌کردند و به دنبال یافتن غذا بودند و در مواقعی در معرض خطر حمله موجودات درنده قرار می‌گرفتند. به عقیده بالبی(1982، نقل از شریفی درآمدی،1381: 85) در طول تاریخ بشری در صورت کمک اطرافیان، انسان‌ها به بهترین وجه قادر به رویارویی با بحران‌ها و روبرو شدن با خطرات بوده‌اند. بدین‌گونه در طبیعت ما نیاز به دلبستگی‌های نزدیک استقرار یافته است تا بتوانیم از حمایت خانواده و اطرافیان برخوردار گردیم. آنگونه که از تعاریف مختلف حمایت اجتماعی استنباط می‌شود، آن عبارت است از میزان ادراک فرد از این که مورد توجه و علاقه دیگران بوده، از دیدگاه آنان فردی ارزشمند است و چنانچه دچار مشکل شود به او یاری می‌رسانند. بنا به تعریف، حمایت اجتماعی شامل دو بعد اساسی است، یکی جنبه ذهنی که نشان دهنده تصورات و ادراکات فرد از حمایت‌های اطرافیان است، و دیگری جنبه واقعی(عینی) است که عبارتست از میزان مساعدت‌ها و کمک‌های واقعی ارائه شده به فرد(بیابانگرد، 1383: 57). منابع حمایت اجتماعی فراهم شده برای فرد نیز متنوع هستند. در این طیف گسترده، حمایت گروه‌هایی از قبیل خانواده، گروه همسالان، دوستان، خویشاوندان، مغازه‌دار محله، معلمان، همکاران، و سایرین قرار دارند. برخی از این گروه‌ها به طور رسمی و برخی دیگر به صورت غیررسمی تأمین‌کننده حمایت اجتماعی برای فرد هستند. از سوی دیگر منظور از رضایت شغلی، نوع نگرش کلی فرد درباره شغلش است. کسی که رضایت شغلی او بالا باشد، نسبت به شغل خود نگرشی مثبت دارد و برعکس کسی که از کار خود راضی نیست، نگرش منفی نسبت به کار خود دارد. در متون علمی، مفهوم رضایت شغلی به دو شکل مورد بررسی قرار گرفته ‌است: هم به‌عنوان متغیر وابسته (یعنی متأثر از عوامل دیگر) و هم‌ به‌عنوان متغیر مستقل (یعنی اثر‌گذار بر عوامل دیگر). وقتی رضایت شغلی را به‌عنوان متغیر وابسته و متأثر از دیگر عوامل درنظر بگیریم، این سؤال مطرح است که چه عواملی رضایت شغلی را تعیین می‌کنند؟ از طرفی، بررسی نظریه‌های صاحبنظران علوم روانشناسی فردی و مدیریت منابع انسانی درباره رضایت شغلی (همچون «نظریه سلسله‌مراتب نیازهای مازلو»، «نظریه دو عاملی بهداشت- انگیزش» «هرزبرگ»، «نظریه X و Y» «مک‌گرگور»، «نظریه نیازهای سه‌گانه» «مک‌کللند»، «نظریه برابری»، و نظایر آن‌ها) نیز نشان‌ می‌دهد که رضایت شغلی مفهومی چندبعدی‌ است و با عوامل متعددی ارتباط دارد. به‌عبارت دیگر، رضایت شغلی با تحقق مجموعه‌ای از عوامل حاصل خواهد شد؛ این عوامل در پنج دسته قرار می‌گیرند: ماهیت و شرایط کار، حقوق و دستمزد، فرصت‌های موجود برای پیشرفت و ارتقای شغلی، نحوه سرپرستی، و روابط با همکاران (ازکمپ، 1381؛ هومن، 1381؛ حریری، 1381). لازم به توضیح است که؛ حمایت اجتماعی در دسته پنجم قرار می‌گیرد. مطالعات پژوهشی نشان داده است افرادی که از سیستم حمایت اجتماعی خوبی برخوردارند، نسبت به زندگی خود خوشبین‌ترند. مطالعات دیگر نیز نشان داده است که این افراد در غلبه برافسردگی و سازگاری شغلی و در نهایت رضایت شغلی بالا موفق‌ترند(آلن و ایوانز 1993).

0

یکی از مفاهیم مطرح در تعلیم و تربیت معاصر «یادگیری خود‌تنظیمی» است. خودتنظیمی در یادگیری از مقوله‌هایی است که به نقش فرد در فرایند یادگیری توجه دارد. این سازه ابتدا در سال 1967م توسط بندورا مطرح شد(کدیور، 1382: 46).

زیمرمن(1986م) نیز به عنوان یکی از نظریه‌پردازان تئوری شناختی اجتماعی، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی را نوعی یادگیری تعریف کرده است که در آن دانش‌آموزان به جای آنکه برای کسب مهارت و دانش، بر معلمان و والدین یا دیگر عوامل آموزشی تکیه کنند، شخصاً کوشش‌های خود را شروع و هدایت می‌کنند.

یادگیری خودتنظیمی، «راهبردهای شناختی» و «فرا شناختی» را در بر می‌گیرد. راهبردهای شناختی به راهبردهایی که دانش‌آموزان برای یادگیری به خاطرسپاری، یادآوری و درک مطلب از آنها استفاده می‌کنند، اشاره دارد. این راهبردها هم برای تکالیف ساده و حفظ کردنی، و هم برای تکالیف پیچیده‌تر که به درک و فهم نیازمندند، کاربرد دارد. منظور از راهبردهای فراشناختی، مجموعه فرآیندهای برنامه‌ریزی، بازبینی و اصلاح فعالیت‌های شناختی است. فرایندهای شناختی همان راهبردها یا استراتژی‌های یادگیری هستند که با تسهیل فرایند یادگیری، عملکرد تحصیلی فراگیران را بهبود می‌بخشند. همچنین باورهای فراشناختی به مجموعه فرایندهای برنامه‌ریزی، بازبینی و اصلاح فعالیت‌های شناختی اشاره می‌کنند. منظور از خودتنظیمی این است که دانش‌آموزان مهارت‌هایی برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و به یادگیری تمایل دارند تا کل فرایند یادگیری را ارزیابی کرده و به آن بیندیشند (کجباف، 1382: 27).

خودتنظیمی پیامدهای ارزشمندی در فرآیند یادگیری، آموزش و حتی موفقیت زندگی دارد. سازگاری و موفقیت در مدرسه مستلزم آن است که دانش‌آموزان با توسعه خودتنظیمی یا فرآیندهای مشابه، شناخت، عواطف یا رفتارهای خود را گسترش داده و تقویت کنند تا بدین وسیله بتوانند به اهدافشان برسند. در پژوهشی که ارتباط بین جهت‌گیری هدف و باورهای انگیزشی با یادگیری خودتنظیمی در دانشجویان، بررسی شده نتایج نشان داده است که جهت‌گیری درونی هدف و الگوهای انگیزشی مثبت با استفاده بالا از راهبردهای شناختی و خودتنظیمی همراه است.

0

مسئولیت پذیری در بستر رشد اجتماعی

نتیجه ی رشد اجتماعی، همانا مهارت اجتماعی دانش آ موزا ن است و مهارت اجتماعی استعدادی است که باعث بروز رفتارهایی می شود که به صورت مثبت یا منفی تقویت می شوند و نه رفتارهایی که مورد تنبیه وا قع می شوند یا توسط دیگران خاموش می شوند.این مهارتها می توانند در روابط آ د می با دیگران نتایج مثبت و موفقیت آمیزی به وجود آورند.

مهارت های اجتماعی شامل:

مهارت در تشخیص خصوصیات گروه؛ مهارت در ارتباط گیری با گروه؛ مهارت گوش دادن؛ مهارت همد ردی؛ مهارت در ارتباط غیر کلا می؛ مهارت در تشخیص ا حسا س ها ی خویش؛ و مهارت کنترل خویش است.

مسئولیت پذیری دا نش آ موزان یکی از ارزش های مهم و غالب اجتماعی است و زمانی عملی می شود که وجدان جمعی بیدار و پرورش یابد. وجدان جمعی عبارت است از این که در تک تک دانش آموزان ا حساس تعهد؛ مسئولیت پذیری؛ ا حساس تکلیف الهی؛ پاسخگو بودن؛ و وجدا ن فردی شکل بگیرد و پرورش یا بد و جوانان بتوانند کیفیت های ایجاد شده را با هم هماهنگ، و تعهدات گروهی را پایه گذاری کنند تا در نهایت به تعهد اجتماعی منجر شود.

رشد اجتماعی و مسئولیت پذیری دا نش آ موزان را می توان درابعا د مختلف خانوا ده، مدرسه، جامعه مورد ارزیابی قرار داد.

0

در پاسخ به درخواست عزیزی که در مورد اختلال چند شخصیتی سوال داشتند، باید بگویم، واقعیت امر این است که تشخیص اختلالات، ملزوماتی دارد که عموماً در فضای مجازی اینترنت محقق نمی شوند اما مطالبی را جهت راهنمایی شما بیان می کنم که امیدوارم مفید فایده قرار گیرد.

اختلال چند شخصیتی یا هویت گسسته اختلالی است که در آن فرد، دو یا چند شخصیت نسبتاً مستقل دارد و این شخصیتها معمولاً تفاوت دارند و هر بار تنها یکی از شخصیتها مشهود است و رفتار را کنترل می کنند و جایگزین شدن شخصیتهای دیگر بجای شخصیت مشهود، اغلب دوره های فراموشی بوجود می آورد. اعلام نظر نهایی درباره این اختلال تا اندازه زیادی به گزارش خود فرد از وضعیتش وابسته است. انتقال شخصیت به شخصیت های دیگر به صورت آنی و به واسطه نوعی تنش و رویداد استرس زا اتفاق می افتد.

در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسرده ‌است و امکان دارد که شخصیت اصلی از تجربه‌های شخصیتهای دیگر بی اطلاع باشد. دوره‌هایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، می‌تواند نشانه‌هایی از وجود این اختلال در فرد باشد که به هیچ وجه به خاطر نمی آورد که چندی پیش چه کارهایی انجام داده است..

وجود حداقل دو شخصیت متفاوت که هر یک شامل الگوهای فکری، احساسی، و ارتباطی مخصوص به خودشان باشند.

حداقل دو شخصیت مختلف که کنترل رفتاری فرد را از یک زمان به زمان دیگر به دست گیرند.

ناتوانی بیش از اندازه در به یاد آوردن اطلاعات مهم فردی که شباهتی به یک فراموشی معمولی نداشته باشد.

این بیماری مشخصاً بر اثر استفاده از ماده ای خاص و یا ابتلا به بیماری مخصوصی ایجاد نمی شود.

نهایتاً باید گفت تشخیص این نوع اختلال در افراد، مشکل و گاهی برای برخی متخصصان نیز به سختی قابل شناسایی است و تشخیص آن نیاز به زمان زیاد و دقت فراوان دارد.

0

ویژگی اصلی، ناتوانی در برقرار کردن روابط اجتماعی است که در عدم تمایل به درگیریهای اجتماعی، بی تفاوتی به تحسین و انتقاد، عدم حساسیت نسبت به احساسهای دیگران و یا فقدان مهارتهای اجتماعی انعکاس میابد. این افراد اگر دوستان نزدیکی داشته باشند تعداد آنها معدود است آنها گوشه گیر و نجوش و منزوی هستند. خلاصه اینکه آنها درون گرایان افراطی و احساسات آنها بی روح و محدود هستند. به نظر می رسد که آنها فاقد احساسات صمیمی و یا استعداد ابراز هیجان هستند و از این رو سرد و نجوش تصور می شوند. گاهی اوقات در مشاغلی که بویژه به مقدار زیادی انزوای اجتماعی نیاز دارد این ویژگیها می توانند امتیازی برای آنها محسوب شوند این افراد معمولاً عاشق کارهای کامپیوتری و مکانیکی هستند و گاهی در این امور بسیار با استعداد هستند. در اغلب موارد این ضعف مهارتهای اجتماعی موفقیت شغلی و اجتماعی را محدود می کند.

1- این اشخاص تماس بسیار محدودی با جامعه و دیگران دارند و بیشتر وقتها تنها و در انزوای خود هستند. یک فرد عادی، اگر مدتی در منزل تنها استراحت کند بعد از مدتی کسل می شود و نیاز به برقراری ارتباط با دیگران پیدا می کند ولی شخص منزوی این حالت را نداشته و بیش از حد خودش را منزوی می کند.

2- علاقه و لذتی برای ایجاد رابطه با اشخاص دیگر و جامعه ندارند.

3- از نظر عشقی و جنسی علاقه ای به کسی ندارند و اگر از نظر رابطه جنسی هم بخواهند با کسی ارتباط برقرار کنند این رابطه تداومی ندارد چون حالت احساسی، که لازمه ادامه رابطه هست را ندارند.

4- لذتی از هیچ فعالیتی نمی برند و اگر هم فعالیتی انجام می دهند بخاطر سرگرم کردن خودشان می باشد.

5- دوست زیادی ندارند و حتی با فامیل هم رابطه خوبی ندارند.

6- در مجامع بصورت خشک و بی تفاوت ظاهر می شوند. برقراری ارتباط با مردم برای این افراد اصلاً خوشایند نیست. اینها هیچگونه علاقه ای به عکس العملهای مردم نسبت به خودشان ندارند. نسبت به اینکه شما آنها را دوست دارید یا ندارید یا تائیدشان می کنید یا نه، کاملاً بی تفاوت هستند.

7- افکار یک شخص منزوی تقریباً خوب است و برخی اوقات می توانند در کارشان موفق باشند البته در کارهایی که انفرادی و به اشیاء مرتبط باشد راحت تر هستند و اگر کارشان به مردم مرتبط باشد هرگز در کارشان پیشرفت نخواهند کرد.

8- معمولاً اشخاصی که با این افراد کار می کنند اینها را متفاوت می بینند و این اشخاص به علت اینکه آداب معاشرت اجتماعی را بلد نیستند طرز لباس پوشیدن، رفتارشان و صحبت کردنشان یک مقداری به نظر متفاوت می آید.

9- انسان منزوی در انزوای خودش حالت طبیعی دارد و وقتی بخواهد با دیگران معاشرت کند باید یک شخصیت کاذبی را بکار بیندازد که اینکار به وی فشار وارد می کند.

در نتیجه تحقیقات مشخص شده این اشخاص از احساسات بسیار محدودی برخوردارند. بطور کلی دو احساس را متوجه می شوند، احساس مثبت و احساس منفی. ولی اسم احساسات مختلف و جزئیات احساسات و طرز ابراز احساسات را بلد نیستند و وقتی با شما صحبت می کنند و شما به ایشان احساسی نشان می دهید، خیلی کم متوجه می شوند و هیچ عکس العملی نیز نشان نمی دهند و همین نوع برخورد، اشخاص دیگر را عصبانی می کند. اسکیزوئید شدت و ضعف دارد که در شدیدترین حالت آن را شخصیت منزوی حاد یا شدید می نامند.

سلسله اعصاب انسان دوگانه است یکی اعصاب سمپاتیک و دیگری پاراسمپاتیک. مثلاً وقتی ما نشستیم و یک خطر، ناگهان ما را تهدید می کند،

در این اشخاص قسمتی از مغز که تمام تحرک و هیجان و قسمتهای مختلف مغز را مثل یک راه آهن مرکزی در یک شهر بهم وصل می کند بدرستی کار نمی کند. قسمت لیمبیک مغز در فرآیند احساسات دخالت دارد و در افراد اسکیزوئید دیده شده که یا بر اثر آسیب کودکی مثل زمین خوردن یا تصادف و یا به علت ژنتیکی،

1- افکار اتوماتیک: که در کودکی شکل و فرم گرفته و در واقع راهی بوده که برای خودش درست کرده و معمولاً این افکار منطقی نیستند.

2- افکار غیراتوماتیک: افکاری که شما آنها را حل و فصل می کنید که کدامیک درست و کدامیک نادرست است و سپس به فکر درست و غیر اتوماتیک می رسید.

شخص منزوی دارای افکار اتوماتیک به شرح زیر است:

دیگران جایگزین پذیر هستند و لذا نسبت به مردم بی تفاوتند یعنی با خودشان می گویند این نبود خوب یکی دیگر حتی

اگر دیگران در زندگی آنها نباشند زندگی کمتر پیچیده می شود و اصولاً به اینجا رسیده اند که اگر از مردم جدا و فاصله داشته باشند، زندگی بهتری خواهند داشت.

هیچ چیزی در زندگی برایشان هیجان آور نیست. زندگی برای اینها بسیار بی خاصیت است.

لذا افکار و فلسفه شخصی این افراد بر ناراحتی هایی که در خانواده داشتند یا ناسازگاریهای محیطی، شکل گرفته است و به علت همین طرحواره های زیربنایی، خود را بصورت افراد تنهای خودکفا و دیگران را بصورت مزاحم در نظر می گیرند.

بطور کلی اولین قسمت معالجه این است که بیمار بتواند یک ارتباط معنوی با روان شناس برقرار کند و

در وهله اول روی افکار این افراد باید کار کرد تا بفهمند که این انزوا از چه طریقی برایشان دردسر درست کرده و باید به آنان کمک کرد تا حدی از انزوای خود بیرون آمده و یاد بگیرند چگونه در اجتماعات ظاهر شوند، چه لباسی بپوشند و چگونه مکالمات سطحی داشته باشند. در برخی موارد درمانهای گروهی برای این افراد بسیار مفید است البته اگر مایل به شرکت در آن باشند.

در مرحله بعد باید روی احساسات این افراد کار کرد و مثلاً با کمک گرفتن از یک سری کارتهای مخصوص که عکسهایی با احساسهای مختلف را نشان می دهند به این افراد کمک کرد تا احساسهای مختلف را تجربه کنند.

منابع

آسیب شناسی روانی باچر و همکاران، ترجمه یحیی سید محمدی.

خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک، ترجمه دکتر فرزین رضاعی.

0

در فرد عقب مانده، عملکرد هوشی کمتر از حد متوسط می باشد و فرد دچار اختلال در مهارت های ارتباطی و مراقبت از خود، زندگی در خانه، مهارت های اجتماعی، بهداشتی، تحصیلات و استفاده از اوقات فراغت می باشد. عقب ماندگی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و زمان تولد و یا پس از تولد کودک پدید می آید.

علل قبل از تولد

اختلالات کروموزومی و فنوتیپهای رفتاری

سندرم داون

در کروموزم 21 به جاى 2 کروموزم 3 کروموزم به وجود می آید. (ترایزومی21)

در فرزندان، مادران با 35 سال سن به بالا شایعتر است.

خصوصیات جسمانی: داراى صورت خاص و چشمهاى تنگ و کمی مورب- قد کوتاه- حفره کوچک دهان و بیرون زدگی زبان- دستهای پهن- نارسایی قلبی-حساسیت زیاد به عفونت تنفسی- سرطان خون- شلى عضلات- راه رفتن شل و بی حال- شل صحبت کردن.

روشهای تشخیص در طول حاملگی: عدم مشاهده استخوان بینی در سونوگرافی هفته های 11 تا 14 حاملگی شاخص مطمئنی برای تشخیص سندرم داون در مراحل ابتدائی بارداری است - با استفاده از آمنیوسنتز از هفته شانزدهم بارداری به بعد قابل تشخیص است – نمونه برداری از بافتهای کوریونی – سونوگرافی - غربال کردن سرم مادری.

0

1-آگاهی دادن: یکی از علل مهم اضطراب شدیدکودکان، عدم آگاهی از ماهیت اضطراب است. اگر در سنی قرار دارند که می تواند «سیستم عصبی سمپاتیک» را درک کند، او را از آن آگاه کنید.

2- تقویت روحیه دینی: به طور معمول، کودکانی که دارای اعتقادات دینی و مذهبی قوی تری هستند، اضطراب کمتری دارند. استرس ها و فشارهای روحی در جوامع دینی، بسیار کمتر از جوامع غیر دینی است. این نتیجه ای است که امیل دورکیم (EMIL DURKEIM) در کتاب خودکشی بدان دست یافته است.

باید به کودک،یاد خدا را بیاموزیم (الا بذکرالله تطمئن القلوب) و برای او تبیین کنیم که یاد خدا، دل را آرام می کند. یونگ (Unge) ، روان شناس شهیر غربی معتقد است که اعتقاد به مذهب، جلو ی نگرانی ها را می گیرد. دلهره، زهر و پادزهر آن، اعتماد و اعتقاد به خدا است.

3- ارتباط گسترده فامیلی: ارتباط گسترده فامیلی، سبب ایجاد امنیت روحی – روانی می شود؛ زیرا کودک احساس می کند در تنگناهای زندگی، نزدیکانش به او کمک خواهند کرد و پشتیبان او خواهند بود. به طور معمول کسانی که با نزدیکان خود ارتباط بیشتری دارند، شاداب ترند.

تنهایی و غربت، انسان را از بین می برد؛پس بی علت نیست که امامان معصوم علیه السلام به مسأله «صله رحم» توجه بسیاری داشته اند.

یکی از مهم ترین عوامل کمرنگ شدن روابط خویشاوندی، تشریفات و تکلف هایی است که گریبان مردم را گرفته که با کاستن از آن ها می توان روابط را بیشتر کرد. ارتباط خویشاوندی لازم نیست دراز مدت باشد؛بلکه نفس ارتباط، گرچه گوتاه مدت، مهم است.

نکته مهم در ایجاد با نزدیکان، بدآموزی هایی است که پدید می آید؛ پس توصیه می کنم با نزدیکانی ارتباط داشته باشید که در دیانت آنان و سلامت روحی و معنوی فرزندانشان تردیدی ندارند.

4- تقویت جسم: به طور معمول، کودکانی که بدنی قوی و سالم دارند، در برابر عوامل اضطراب مقاوم ترند.

باید توجه داشت که گاهی دیگران (اولیای خانه، مدرسه، رسانه ها و....) سبب اضطراب کودک می شوند و گاهی عامل اضطراب، خود کودک است.

1-بی برنامگی: در روز جمعه یا یک روز تعطیل، کودک از صبح بازی کرده؛ تلویزیون دیده و به دیگر فعالیت های جنبی پرداخته و اکنون که روز به پایان رسیده است، تکالیف مدرسه مانده؛ برای امتحان روز بعد مطالعه نکرده؛به نظافت شخصی (استحمام، ناخن گرفتن، کوتاه کردن مو و...) نرسیده و وظایفی را که در منزل به عهده دارند (خرید نان، سبزی و...) انجام نداده است؛ بدین سبب دچار اضطراب می شود؛ زیرا باید در خانه و مدرسه پاسخگو باشد.

برای پیشگیری از چنین حالتی، والدین باید در فرصت های مناسب، با بیانی نرم و حساب شده، برنامه های او را به وی گوشزد کنند و اگر کودک با این موقعیت مواجه شد، در انجام کارهای عقب مانده به او کمک کنند تا این اضطراب از بین برود.

پیشنهاد می شود با کمک خود کودک، تمام کارهایی را که باید انجام شود، بر اساس اولویت فهرست کنید و کارهایی را که اگر آن روز انجام نشوند، اشکال چندانی ایجاد نمی کنند، در پایان فهرست قرار دهید و از فرزند خود بخواهید، از ساده ترین کارها آغاز کند. طبیعی است که با انجام یک کار، روحیه می گیرد؛ سردرگمی اش کمتر می شود و با انجام هرکار، از اضطراب او کاسته خواهد شد.

2- مسولیت پذیری: گاهی کودک با پذیرفتن مسولیت، زمینه اضطراب خود را فراهم می سازد. نگرانی او بدین جهت است که نمی داند موفق خواهد شد یا نه. در چنین حالتی، اولیای خانه و مدرسه می توانند با برخورد سنجیده، در تخفیف اضطراب او موثر باشند؛ بدین گونه که برایش تبیین کنند مسولیتش تمرینی است و انتظار توفیق کامل او را ندارد.

والدین می توانند با نقل خاطره های دوران کودکی خود و عدم کامیابی در مسولیت ها یا توفیق تدریجی آنان، در کاهش اضطراب کودک موثر باشند. گفتن جمله هایی از قبیل این که «مطمئن هستم در کارت موفق خواهی شد» اضطراب آور است.

0

فروید بعنوان پدر علم روانکاوی، سه تقسیم بندی کلی بر ذهن و شخصیت انسانها دارد. که همچنان به قوت خود باقی هستند و روان شناسان در تجزیه و تحلیل روانی ذهن و شخصیت از آن دستاوردها بهره می برند.

تقسیم بندی ذهن

1- هشیار یا خودآگاه: آگاهی و هشیاری هم اکنونی شخص.

2- نیمه هشیار یا نیمه آگاه: همه اطلاعاتی که هم اکنون در ذهن حاضر نیستند ولی اگر بخواهیم می توانیم آنها را به بخش آگاهی فراخوانیم.

3- ناهشیار یا ناخودآگاه: در واقع انبار تکانه ها، خواسته ها و خاطرات غیر قابل دسترس است که بر تفکرات و رفتارهای شخص تاثیر می گذارد.

تقسیم بندی شخصیت

1- نهاد: ابتدایی ترین بخش شخصیت، و خواستگاه خود و فراخود است. نهاد از بدو تولد کودک وجود دارد و شامل ابتدایی ترین تکانه های زیستی یا سایق هاست. نهاد بر اساس اصل لذت، ارضای فوری این تکانه ها را می طلبد.

2- خود: با توجه به اصل واقعیت، کودک می آموزد که تکانه ها به فوریت قابل ارضا نیستند. خود زمانی پدیدار می شود که کودک می آموزد به مقتضیات محیط توجه کند.

3- فراخود: این بخش درباره درست یا غلط بودن اعمال انسان داوری می کند. بطور کلی فراخود درونی شده ارزشها و اخلاقیات جامعه است. و شامل وجدان فرد و تصویری است که او از شخصیت اخلاقی آرمانی دارد. فراخود در پاسخ به پاداش و تنبه والدین ایجاد می شود.

به اعتقاد فروید، این سه بخش شخصیت غالباً در تعارض با یکدیگر هستند: خود، ارضای تمایلات فوری نهاد را به تاخیر می اندازد و فراخود با هر دو آنها مبارزه می کند زیرا رفتارهای آنها غالباً با معیارهای اخلاقی تطبیق نمی کند. در شخصیت متعادل فروید، خود دارای جدیت ولی انعطاف پذیر است. یعنی اصل واقعیت بر آن حکومت می کند.

0

براساس یافته های روان شناسی و علوم تربیتی، سال های پیش از دبستان در رشد و تربیت کودکان نقش اساسی و تعیین کننده ای دارد. در این دوران حساس و مهم، یادگیری کودکان عمیق تر، سریع تر و آسان تر انجام می شود. توانایی های آنان در جنبه های مختلف رشد شکوفا می شود و پایه های اصلی شخصیت آنها شکل می گیرد.

بر همین اساس بسیاری از پژوهشگران و سیاستگذاران امر آموزش، روی آموزش ها و آموزش مهارت های پیش دبستانی و دبستان تاکید دارند و از این بین تاکید ویژه آنها بر آموزش زبان) مادری (ریاضیات و مهارت های هوشی- هنری است. آنها معتقدند حذف آموزش مهارت هایی چون آواشناسی کلمات) که عامل مهمی جهت شناسایی درست حروف و درنتیجه کلمات است(، آموزش اطلاعات عمومی و زبان دوم و آموزش صحیح رفتارهای اجتماعی باعث دلزدگی از ورود به مدرسه و درنهایت افت شدید تحصیلی در میان دانش آموزان می شود.

0

از عوامل دیگری که در موفقیت تحصیلی جوانان و نوجوانان می‌تواند تاثیرگذار باشد سلامت جسمی و روحی و بهداشتی، عوامل ارثی، ذهنی و هوشی، امکانات آموزشی، اعتماد به نفس و تلاش و پشتکار فردی، تاثیر همسالان، اهمیت قائل شدن والدین به تحصیل فرزندان می‌باشد.

برترین عوامل مشترک در ترک تحصیل دانش‌آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی، به خصوص در مقطع متوسطه بیانگر این حقیقت است که فقر مالی و فقر انگیزشی بیشترین نقش را داشته است و همچنین محیط نامناسب خانه و مدرسه، خشونت، تنبیه و تشویق معلم و سخت‌گیری‌های بیهوده که باعث می‌شود انگیزه تحصیلی شاگردان ضعیف شود، زمینه‌های ترک تحصیل فراهم می‌گردد.

از عوامل دیگری که در موفقیت تحصیلی جوانان و نوجوانان می‌تواند تاثیرگذار باشد سلامت جسمی و روحی و بهداشتی، عوامل ارثی، ذهنی و هوشی، امکانات آموزشی، اعتماد به نفس و تلاش و پشتکار فردی، تاثیر همسالان، اهمیت قائل شدن والدین به تحصیل فرزندان می‌باشد. در اینجا مهمترین موارد موثر در افت تحصیلی دانش‌آموزان بیان می‌شود؛

1) شرایط اقتصادی
2) سواد والدین
3) برخورد معلم
4) محتوای کتب درسی
5) شیوه برگزاری امتحانات (شیوه‌های ارزیابی)
6) عقب ماندگی درسی
7) نارسایی‌های جسمانی
8) انگیزه

در این نوشتار، سه مورد اول را بررسی می‌کنیم؛

شرایط اقتصادی

ترک تحصیل دانش‌آموزان با وضعیت اقتصادی جامعه و خانواده در ارتباط می‌باشد. عواملی چون پایین بودن درآمد، مسکن نامناسب، عدم سرپرستی و حضور پدر و مادر در خانواده و کثرت فرزندان بر ترک تحصیل فرزندان تاثیر دارد. مشکلات والدین در راه کوشش و تلاش برای معاش و گرفتاری‌های بی‌‌شمار آنها در این رابطه معمولا والدین را از اوضاع و احوال فرزندان خود غافل می‌نماید و در حقیقت رابطه صحیحی را که لازمه یک زندگی سالم است مختل می‌سازد و اثرات این نوع زندگی در ظرف چند سال موجب تخریب نیروهای بالقوه آنان می‌گردد.

وقتی فقر در خانواده‌ای باشد امکان بروز مشکلاتی در رفتار جوانان از جمله دانش‌آموزان وجود خواهد داشت. حضرت علی(ع) درباره فقر می‌فرمایند؛ “فان الفقرمنقصه للدین، مدهشه للعقل و داعیه للمقت.” “فقر باعث نقصان دین، سراسیمگی عقل و برانگیختن خشم می‌شود.” بیکاری جوانان را به جانب برخی از بزهکاری‌ها می‌کشاند. البته اسلام زمینه اجتماعی را برای تعادل اقتصادی ایجاد می‌کند و بر والیان امور فرض می‌داند که مبادا فقر آحاد جامعه، آنان را به انحراف بکشاند. پس معلوم می‌شود که مهمترین عامل جدایی دانش‌آموزان از تحصیل، فقر اقتصادی است.

سواد والدین

یکی از عوامل مهم در پیشرفت یا ترک تحصیل دانش‌آموزان، سواد والدین محسوب می‌شود. اگر بچه‌ها در محیط خانوده احساس پشت‌گرمی نمایند و هرگاه از نظر درسی مشکلی برایشان پیش آمد مطمئن باشند که اولیای آنها کمک می‌کنند، در این صورت با دلگرمی بیشتری درس می‌خوانند و دچار عقب‌ ماندگی تحصیلی نخواهند شد. چون تحصیلات والدین تاثیر بسزایی در موفقیت تحصیلی فرزندان دارد، تحقیقات متعددی نشان می‌دهد که پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزانی که والدین آنها افرادی آگاه و با سواد بوده‌اند موفقیت تحصیلی آنان بیشتر بوده است. محیط خانواده در پیشرفت تحصیلی نقش مهمی دارد.دانش‌آموزی که والدین خود را مشغول مطالعه می‌بیند خودش نیز تشویق به درس خواندن می‌شود و آنها را به عنوان بهترین الگوی همانندسازی تحصیلی انتخاب می‌کند. بنابراین کمک و راهنمایی فرزندان توسط والدین امری است ضروری و نمی‌توان کار آموزش را تنها به مدرسه محول ساخت و از نقش خانواده در این زمینه غافل شد. دانش‌آموزان اوقات زیادی را در منزل می‌گذرانند و تحت تاثیر اعمال و رفتار والدین هستند و از آنها انتظار کمک و راهنمایی در زمینه درس را دارند.

برخورد معلم

پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان تا حدود زیادی بستگی به شرایط محیطی و نحوه برخورد معلمان و اطرافیان دارد. فضایی که نوجوانان در آن پرورش می‌یابند باید به گونه‌ای باشد که موجب موفقیت آنها شود. برخورد معلم باید منطقی باشد تا دانش‌آموز را در مسیر موفقیت قرار دهد و دانش‌آموز اعتماد به نفس پیدا کند و از خود انتظار موفقیت داشته باشد زیرا موفقیت مانند نردبانی است که وقتی شروع شد تا آخرین پله ادامه می‌یابد.بنابراین می‌توان گفت رابطه معلمان و شاگردان و مسئولان دیگر می‌تواند موفقیت دانش‌آموزان را تحت تاثیر قرار دهد و از ترک تحصیل آنان جلوگیری کند.

برخورد معلم و اولیای مدارس باید به گونه‌ای باشد که دانش‌آموز از طریق آزمایش، اشیاء، جمع‌آوری اطلاعات، ساختن و خلق کردن، مشارکت در کارهای گروهی، گوش دادن، خواندن و اکتشاف به تجربه و یادگیری بپردازند و بدین وسیله از ترک تحصیل آنها جلوگیری شود.

هم چنین استفاده از تشویق‌های مادی و غیرمادی مفید است. استفاده بیشتر معلمان از تشویق‌های کلامی و تشویق در میان جمع، در پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان نقش بسزایی دارد و باعث جلوگیری از افت تحصیلی دانش‌آموزان می‌شود.