امروز دوشنبه 17 اردیبهشت 1403

نظریه بالبی و اینزورث درباره دلبستگی

0

جان بالبی[1] اولین کسی بود که در خصوص اثرات بالقوه جدایی از والدین هشدار داد. بالبی معتقد بود، رفتار انسان را تنها از طریق بررسی محیط انطباقی آن یعنی محیطی که رفتار در آن تکامل یافته می توانیم درک کنیم. بالبی اظهار داشت، دلبستگی کودک بدین ترتیب به وجود می آید. در آغاز پاسخدهی اجتماعی کودک تصادفی است. به هر چهره آشنا لبخند می زنند و با رفتن هرکس گریه می کنند. بین 3 و 6 ماهگی کودکان پاسخدهی خود را به چند آشنا محدود می کنند و فرد خاصی را آشکارا ترجیح می دهند و حضور غریبه ها آنها را نگران می کند. اندک زمانی بعد، تحرک بیشتری پیدا می کنند و با سینه خیز رفتن، در حفظ نزدیکی خود با نماد اصلی دلبستگی خویش، نقش فعال تری ایفا می کنند. آنها مراقب هستند که این والد کجاست و هر علامتی دال بر جدا شدن ناگهانی والد، پاسخ دنباله روی را در آنها راه اندازی می کند. کل این فرآیند، یعنی تمرکز بر نماد اصلی دلبستگی که پاسخ دنباله روی را راه اندازی می کند، مشابه نقش پذیری در سایر گونه هاست. کودکان آدمی نیز همانند بچه های بسیاری از گونه های دیگر، از نماد دلبستگی خاصی نقش پذیرفته اند و وقتی این والد به راه افتد، بلافاصله او را دنبال می کنند.

تبلیغات متنی