امروز پنجشنبه 20 اردیبهشت 1403

نقش بازی در رشد شخصیت کودک

0

امروزه به مدد کتابهای روانشناسی کودک، انواع بازی برای کودکان از بدو تولد وجود دارد که با توجه به سن کودکان، این نوع بازی‌ها طبقه‌بندی می‌شود، این بازی‌ها حتی برای کودکان 3 ماهه متفاوت از 4 ماهه است.

با توجه به این مسئله درمی‌یابیم که بازی چه نقش مهمی در زندگی کودکان ایفا می‌کند، به گونه‌ای که می‌توان بازی را شکل دهنده شخصیت کودک دانست، اگر تحلیل دقیقی بر روی بازی کودکان در خردسالی داشته باشیم می‌توانیم تا حد زیادی شخصیت او را در بزرگسالی بیابیم. خشونت، کمرویی، عصبی بودن، ترس و وحشت و عدم اعتماد به نفس در بزرگسالان جزو مواردی هستند که در بازی‌های کودکانه این افراد قابل کشف است و اگر در همان دوران به کمک کودکان برویم، در بزرگسالی با مشکلات کمتری روبه‌رو خواهند شد. از بازی کردن کودک خود جلوگیری نکنید. زیرا در بازی، کودک توانایی ارتباط جمعی با دنیای اطراف خود را پیدا کرده و قادر به حل مشکلات کوچک و بزرگ خود خواهد بود.

با توجه به زندگی ماشینی امروز و خانه‌هایی که روز به روز کوچکتر می‌شوند، نیازمند یافتن بازی‌های مناسب در آپارتمان‌ها هستیم. هرچند هیچ کدام از این نوع بازیها جایگزین بازی در فضای باز نمی‌شود روانشناسان معتقدند اثرات بازی‌ها در فضای باز به مراتب بیشتر از بازی‌ها در فضای بسته است. متاسفانه امروزه بازی‌های کامپیوتری چنان دنیای کودکان را اشغال کرده که از هر گونه بازی فکری و بدنی بازمانده‌اند و مانع ارتباط جمعی کودک می‌شوند. یکی از اثرات بد بازی‌های کامپیوتری چاقی مفرط کودکان است که به علت نشستن مداوم در مقابل تلویزیون یا کامپیوتر به وجود می‌آید. بعضی از بازی‌های کامپیوتری که جنبه فکری و سرعت عمل دارند در زمانهای محدود برای بچه‌ها مناسب هستند ولی استفاده بیش از حد از این بازی‌ها نه تنها کمکی به آنها نمی‌کند بلکه تا حدی باعث عصبی و کم حوصله شدن کودکان نیز می‌شود، به همین دلیل استفاده از این باز ی‌ها باید کنترل شده و در زمانهای خاصی باشد.

بازی کردن کودکان به رشد اجتماعی و عاطفی آنها کمک می‌کند. کودک با دنیا واقعی، زیبایی و زشتی‌های آن آشنا می‌شود و کم‌کم می آموزد که با همیاری و مشارکت کارهایش را پیش ببرد. کودک با بازی کردن، می‌آموزد که مسئولیت‌پذیر باشد و راه‌هایی برای بروز بیان اعتقادات و احساسات خود می‌یابد.

بنابراین بازی کردن کودکان را به هیچ عنوان نمی‌توان وقت تلف کردن دانست، زیرا بخش مهمی از آینده کودک با بازی کردن شکل می‌گیرد و استعدادهای نهفته و پنهان او، فرصت شکوفایی می‌یابند. کودک با رعایت مقررات، رقابت، پیروزی و شکست، مبارزه با ترس و خجالت، مسئولیت‌پذیری و شکست، مبارزه با ترس و خجالت، مسئولیت‌پذیری و مشارکت آشنا می‌شود و بدین طریق موجب «برون‌گری» کودک و تقویت حواس و افزایش توانمندی‌های او می‌گردد.

نکته مهم در بازی کردن، توجه به روحیات کودکان است و بازی‌ها باید متناسب با این روحیات انتخاب شود. به طور مثال کودکی بیش فعال و پرانرژی است، این کودک حداقل به یک یا دو بازی پرتحرک در روز احتیاج دارد، در غیر این صورت، انرژی کودک انباشته شده و موجب بروز مشکلات رفتاری در او می‌شود. بنابراین در انتخاب بازی باید به میزان سلامتی، بهره هوشی، جنسیت، خلاقیت، شرایط روحی و فرهنگ خانواده توجه کرد.

والدین باید برای بازی‌های روزانه کودک خود برنامه‌ریزی داشته و به بازی آنان جهت دهند. مثلاً قرار دادن حداقل یک بازی آموزشی در روز برای کودک الزامی است. کودکی که از سه سالگی تحت تعالیم پدر و مادر خود به بازی کردن درست و هدفمند بپردازد در هفت سالگی از لحاظ ذهنی، درسی، برخورد اجتماعی و گروهی از سایر همکلاسی‌های خود بالاتر بوده و این بازی‌ها به او کمک خواهد کرد تا از نظر درس بخصوص در یادگیری زبان دوم و ریاضیات عملکرد مناسبی داشته باشد.

با بازی کردن می‌توانیم چنان به کودک خود نزدیک شویم که او ما را مثل دوست خود بداند. والدینی که در کودکی فرزندشان، زمان‌هایی را به بازی با آنها اختصاص داده‌اند، مشکلات کمتری در سنین نوجوانی با آنها داشته‌اند، زیرا در نهان کودک، اعتماد به پدر و مادر شکل گرفته و در سن نوجوانی هم قادر به برقراری ارتباط با والدین خود هستند.

از بازی‌های مهم و اساسی کودکان، بازی‌های تخیلی است که به رشد و خلاقیت کودک کمک بسیاری می‌کند، این گونه کودکان خلاق در بزرگسالی می‌آموزند که در مواجه با مشکلات سوار برابر خیال شده و راه‌حلهای فوق‌العاده‌ای بیابند. کودکانی که در کنار این بازی‌های خلاق، بازی‌های آموزشی نیز دریافت کرده‌اند راه‌حل‌های واقعی‌تری می‌یابند، در نتیجه خلاقیت و عملکرد صحیح، از کودکی در عمق وجود آنها جا می‌گیرد. کودکانی که خلاقیت قوی دارند، اغلب کسانی هستند که قادر به سرودن شعر، نواختن ساز یا نقاشی کشیدن هستند و این افراد در بزرگسالی نیز به به یک موسیقیدان، نقاش، خطاط، کارگردان یا نویسنده خوب تبدیل می‌شوند.

یکی دیگر از بازی‌هایی که به شکل‌گیری شخصیت کودک کمک می‌کند، بازی‌های تقلیدی است. کودک در این بازی‌ها می‌آموزد که نقش فرد دیگری را بازی کند(مثلاً نقش پدر و مادر، معلم، خاله و...) ایفای این نقش‌ها در مرحله اول، دقت و نکته سنجی کودک را برای بهتر بازی کردن بالا می‌برد و در مرحله بعد به او یاد می‌دهد که خود را به جای دیگران گذاشته و شرایط آنها را درک کند.

در بازی کردن سن کودک خود را فراموش نکنیم، او قرار نیست که هر چیز را به طور کامل و صحیح انجام دهد. پس از محدود کردن او در بازی‌ها بپرهیزید، همچنین از خط دادن بیش از حد، به گونه‌ای که کنترل بازی در دست شما قرار بگیرد خودداری کنید.

اسباب‌بازی‌های گران، خلاقیت کودک را افزایش نمی‌دهد! کودک هرگز به قیمت یک اسباب‌بازی نگاه نمی‌کند، حتی ممکن است جذابیت بازی کردن با یک تکه چوب برای او بسیار بیشتر از اسباب‌بازی گران قیمت و ارزشمندی باشد که شما خریده‌اید. در خرید، پیش از هر کاری به ایمنی اسباب‌بازی و سپس عملکرد آن دقت کنید. اما در نظر داشته باشید که مهم‌تر از هر چیز برای کودک، بازی کردن با بزرگترهاست. در آن حالت هر اسباب‌بازی ای برای آنها جذاب خواهد بود، حتی اگر این اسباب‌بازی یک ماهیتابه باشد! مهم این است که فضای بازی کودک دلپسند و شاد باشد.

اهمیت و ضرورت بازی برای کودکان
مهم ترین مشغولیت کودک در زندگی بازی است. کودک در جریان بازی و در یک زمان پرورش فکری، عاطفی جسمی و اجتماعی می یابد و آنچه او از طریق بازی بدست می آورد به طور مثبت کسب می کند زیرا اساس آن تجربه است این تجربه ای است که از طریق عضلات و حواس خود کودک، به دست آمده است. بازی بکی از مهمترین موضوعات تربیتی است که بسیار مورد توجه روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت قرار گرفته است با آنکه از زمان (میشل متنی) فیلسوف و مربی بزرگ فرانسه در دوره رنسانس مورد توجه خاص قرار گرفته است ولی در هیچ عصری باندازه زمان ما بازی مورد مورد مطالعه و تحقیق دقیق روان شناسان واقع نشده است. تحیقات جدید نشان داده است که بازی تاثیر بسیاری در رشد بدنی و ذهنی کودکان دارد. بدن تنها وسیله ای است که کودک بوسیله آن می تواند جهان خارج را توسط حواس مختلف درک کند.
بازی وسیله طبیعی کودک برای بیان و اظهار «خود» است. (آلفرد آدلر) روان شناس معروف می گوید که «هرگز نباید به بازیها به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد».کاینست اظهار می دارد که بازی کردن برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال. بازی و اسباب بازی، کلمات کودکان هستند». اریکسون می گوید:«بازی عملکرد خود است. کوششی جهت هماهنگ کردن فرآیندهای جسمی و اجتماعی با خویشتن.»
بازی، روش طبیعی شرکت کودکان در فعالیتهایی است که سرانجام سبب کسب مهارت و ورزیدگی برای مقابله با مشکلات زندگی می شود کودکان از طریق بازی احساسات، ناکامیها و اضطرابهای خود را بیان می دارد. همه کودکان فارغ از رنگ پوست و مو یا تعلق به نژاد و قوم خاص در هر کجای دنیا که باشند بازی می کنند فعالیت بازی در واقع تلاش کودک برای کنار آمدن با محیط است که از این طریق او خود را می یابد و دنیا را درک می کند.
پیاژه به این نکته اشاره می کند:«بازی اساسا یکی ساختن واقعیت با خود است اگر بتوانیم بازی کودک را درک کنیم مسلما قادر خواهیم بود که افکار و عواطف آنها را بشناسیم. بازی وسیله خوبی برای درمانگر است برای درک بیشتر دنیای کودک»
به خاطر اهمیت بازی در زندگی انسانها به ویژه کودکان روانشناسان از دیرباز آن را مورد توجه قرار داده اند ولی به سبب ماهیت پیچیده ای که دارد هنوز کاملا شناخته نشده است و در مورد تعریف آن بین روان شناسان اختلاف نظر وجود دارد لذا هر یک از آنان بازی را از جنبه های مختلف آن مورد توجه قرار داده و ملاکهای متفاوتی را برای تعریف بازی به کار برده اند.
درمورد اهمیت بازی به طور خلاصه می توان گفت که از راه بازی می توان ضوابط و مقرراتی به کودک آموخت و ناسازگاریهای اور ا می توان اصلاح کرد. نابسامانی های او را سرو سامان داده و به راه عقل و اندیشه و پذیرش انظباط انداخت.
تعریف بازی:
همه محققان علوم تربیتی بر این عقیده هستند که تعریف قطعی و دقیقی برای بازی وجود ندارد. شاید یکی از دلایل آن این باشد که همیشه بازی با کار آمیخته است و آنچه را ما کار می دانیم احتمالا با طرز تلقی دیگر بازی نامیده می شود و بر عکس دانشمندان مسال تربیتی ملاکهای متفاوتی را برای تعریف بازی ارائه کرده اند یکی از ملاکها این است که بازی را فعالیتی، بی هدف بدانید یعنی فعالیتی که هیج نوع نفعی برای فرد ندارد و هدف آن در خود آن است به دنبال این نظر «کارل گروس» دانشمندی که در زمینه روانشناسی کودک در مورد بازی بررسی های جالبی دارد و برای اولین بار به جنبه کنش بازی در بین سایر فعالیتها توجه کرده، معتقد است که بازی یک نوع کنش تمرینی مقدماتی و کمک کننده برای فعالیتهایی که فرد در آینده می خواهد انجام دهد.
«کارل بوملر» اصل لذت را به عنوان ملاک تعریف بازی قبول می کند.. اصل لذت را در برابر اصل واقعیت قرار می دهد بدین معنی که کودک در ابتدای مسیر تحول خود از اصل لذت پیروی می کندو بعدها از اصل واقعیت تبیعیت می کند بدون آنکه اصل لذت کاملا از بین برود. پیاژه روان شناس سوئیسی بازی را تحت عنوان یکی ساختن واقعیت با خود تعریف می کند و برای شناخت بازی آن را با کار مقایسه کرده و برای تمیز این دو نوع فعالیت انسانی 5 ضابطه بر شمرده است:
1- بازی فعالیتی است که هدفش در خود آن نهفته است در حالی که هدف کار در خارج آن قرار دارد.
2- بازی فعالیتی است که انجام آن موجب خشنودی و خوشحالی بازی کننده می گردد در حالی که کار ضرورتا خوشایند نیست.
3- بازی فعالیتی است که فرد آن را اختیار می کند در حالی که کار خاصیتی اجباری و الزامی دارد.
4- بازی از قید سازمان آزاد و رهاست در حال یکه کار معمولا با سازماندهی همراه است.
5- بازی از کشمکش و پرخاش دور است حال آنکه ماهیت کار گرایش آشکاری به سوی کشمکش و پرخاش است.
البته شاید در موردبازیهای آموزشی و انفرادی کودکان، بتوان پنج معیار ذکر شده پیاژه را صادق دانست ولی در پاره ای از بازیها مانند بازیهای تقلیدی و نمایشی، نگرانیها و اضطرابهای کودکان به روشنی قابل مشاهده است.
اگر ورزش را با پنج معیار بسنجیم به این حقیقت می رسیم که انواع ورزشها دارای خصوصیات و صفات مشترکی هستند. اکثر ورزشها نوعی سازمان را ایجاب می کنند و اطفال در ورزش مجبورند از قواعد و مقررات خاصی پیروی نمایند و نمی توان آن را جز بازی به معنی وسیع کلمه شامل انواع ورزشها، مشغولیتها، اسپرتها و تفریحات است و به معنی دقیق شامل فعالیتهایی است که عاری از هدف خارجی بوده. اختیاری، دلپذیر و فاقد سازمان می باشد. بنابراین می توان گفت "گرگم بهوا، قایم موشک و عروسک بازی، ساختمان سازی و... بازی به معنی واقعی است.
وحید رواندوست استادیار سابق دانشگاه شهید بهشتی در تعریف بازی می گوید: «بازی عبارت از هر نوعی فعالیتی است که برای تفریح و خوشی و بدون توجه به نتیجه نهایی صورت می گیرد. انسان به طور داوطلبانه وارد این فعالیت می شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست».
با توجه به تعاریف و نظرات گوناگون در مورد بازی، تعریف بازی اینطور در ذهن من شکل گرفت که:«بازی به مجموعه فعالیتهای ذهنی و عملی گفته می شود که کودک برای ارتباط با دنیای خارج از روی میل و اختیار انجام می دهد.
نقش بازی در رشد شخصیت کودکان:
- رشد هوشی:
یکی از فرضیه های روان شناسی این است که بازی رشد هوشی را تسریع می کند در تایید این فرضیه نتایح پژوهشها نشان می دهد کودکانی که فاقد هر گونه اسباب بازی می باشند و یا امکانات اندکی برای بازی دارند، از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب تر هستند. علاوه بر این فرزندان خانواده های کم در آمد نسبت به کودکان طببقه متوسط کمتر در بازیهایی که بهش کل «نقش بازی کردن» انجام می شود شرکت می کنند. بنابراین بعضی از روانشناسان معتقدند یکی از دلایلی که کودکان طبقه کم در آمد پس از ورود به مدرسه با مشکلات یادگیرری روبرو می شوند این است که کمتر بازی می کنند بازیهای آنان چندان پیچیده نیست و نسبت به بازیهای کودکان طبقه متوسط از تنوع کمتری برخوردار است. اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت دارد در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی یکی از عواملی است که رشد شناختی را تسهیل می کند.
«فیلیپس لون استیامن» که یکی از مبلغان مزایای بازی است برنامه هایی ترتیب داد تا کودکان خانواده های کم درآمد به اسباب بازی دسترسی پیدا کنند به مادران نیز آموخته شد که چطور با فرزندانشان و اسباب بازی آنها بازی کنند در این برنامه اسباب بازی وسیله ایست برای تحریک کلامی و روابط محبت آمیز رشد شناختی را تسهیلل می کند شاید نتایج موفقیت آمیز این برنامه بیشتر ناشی از این جنبه باشد تا صرف وجود اسباب بازیها.
به طور کلی کودکان پیش دبستانی بیشتر از راه حواس و یا بهتر بگوییم توسط ارگانیسم (خود) یاد می گیرند تا از تفکر منطقی. هر چند حواس مبنای فیزیولوژیک دارند اما بازی بهترین مربی کودکان به شمار می رود. به علاوه بازی مهارتهای کودکان رادر نگاه کردن، انطباق چشم و دست، شناختن اشیا، درک فاصله ها- فهمیدن مفاهیم مربوط به خود، بوها و مزه ها و مانند آن راافزایش می دهد تمامی این فعالیتها می باید ضمن بازی به گونه ای غیر مستقیم آموخته شوند.
عملکرد کودکان از طریق اعمال روانی- حرکتی برای رشد و تکامل ذهنی آنان امری حیاتی است کودک بکی گیرنده طبیعی جستجوگر و کاشف و یک پردازش کننده اطلاعات است. اما باید امکاناتی برایش فراهم شود تا بتواند به اعمال یادگیری بپردازد با اشیا تعامل کند و حواس خود را ورزش دهد تا بتواند بر اساس توانائیهای بالقوه و قابلیت خود برای سازمان دادن به تجاربش، دنیای خارج را در ذهن خود بسازد بنابر این هرچه کودک یادگیرنده فعالتر باشد بیشتر یاد می گیرد و هر اندازه بیشتر یاد بگیرد هوش او بیشتر رشد می کند و هر اندازه که هوش او بیشتر رشد کند بیشتر یاد خواهد گرفت. بازی واسطه یادگیری است. کودک در هنگام بازی، آزادانه آزمایش می کند و بر اساس نتایج آزمایش خود تجربه کسب می کند و از طریق بازی تجربیات خود را درونی می کند برای مثال کنجکاوی درباره آهنربا در پنج سالگی نگرش علمی را برای سالهای بعد می پروراند و یا به خوبی مطالعه جاذبه زمین- سیاره های در حال حرکت و مشابه آن است.
کودکاز طریق بازی به 3 نوع یادگیری اساسسی دست می یابد:
1- یادیگری در باره خود به انظمام رشد خودپندار مثبت و احساس شایستگی.
2- یادگری درباره دیگران و جهان پیرامون و توانایی توسعه آگاهی خود نسبت به دیگران.
3- یادگیری حل مسائل:کودک نیاز دارد اظهار نظر کندو کاوش نماید برای مثال هر کودکی نیاز دارد که از چگونگی کار آنها آگاهی می یابد و زمانی که به کمک نیاز دارد می تواند از دیگران کمک بگیرد بنابراین می توان نتیجه گرفت که دو عامل استعداد(فرصت و امکان یادگیری) و راهنمایی درست برای خوب یاد گرفتن ضرورت دارد در بازی کودک فرصت پیدا می کند تا نیروهای بالقوه خود را به نیروهای بالفعل تبدیل کندو تحت راهنماییهای مناسب بر یادگیری خود بیفزاید.
بازیهای ذهنی مثل شطرنج بازی، حل جدولها و یا مسائل ساده حساب که باعث رشد هوش، استدلال و شخصیت اطفال می گردند. در بازیهای ذهنی کودک مجبور به فکر کردن، استدلال کردن و حل کردن مسائل هستند.
به طور کلی می توان گفت که نخستین پیروزی بزرگ انسان در یادگیری، کسب مهارت در به کار بردن حواس می باشد و کودک در بازی از طریق لمس کردن، دست مالیدن، بکار انداختن حواس بخصوص بساوائی، چشایی و بویایی حواسش را رشد و توسعه می دهد.
کودک از طریق بازی در واقع می تواند خود را بشناسد که نقاط ضعف و قوت او چیست؟ آیا فرمانده است یا فرمانبر؟ تابع است یا متبوع؟ آرام است یا شلوغ؟ حالت تهاجم دارد یاتسلیم؟ همچنین بسیاری از صفات و خصوصیات کودک مثل شجاعت یا ترس یا مهر و خشم و ابتکار از طریق بازی است که کشف می شود.
- رشد اجتماعی
بازی در رشد اجتماعی کودکان تاثیر چشمگیری دارد. کودکان اغلب برای اولین بار از راه بازی گروهی به ارزش کوذکان دیگر که بدون آنان بازی مقدور نیست پی می برند آنان یاد می گیرند که چگونه از طریق بازی یکدیگر را قبول داشته باشند. درباره قوانین بازی توافق کنندو گروهی به بازی بپردازند. مفهوم همکاری، پیروزی بر گروه رقیب، شکست، همچشمی و برتری طلبی اغلب در بازیهای جمعی و گروهی به رشد لازم می رسد. از طرف دیگر کودک در ضمن بازی با رفتار بزرگسالان و نقشی که خود او در آینده باید ایفا کند آشنا می شود و قدرت جسمانی-کلامی، ذهنی و استعداد خود در برقراری ارتباط با دیگران را گسترش می دهد.
از بعد رشد اجتماعی، تعامل در بازی با دیگر کودکان، کودکک را قادر می سازد تا تصورش را از خود و دیگران به صورت عام رشد دهد. کودکی که بازی می کند نقش خود را به طور مرتب تغییر می دهد و مجبور می شود چشم انداز خود را نیز تغییر دهد. در بازیهای گروهی که دراین مقررات و قواعد است بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند- همانطور که نقش خود را می داند- همچنین باید توانایی بر عهده گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد. کودک شروع به ارزیابی توانایهای خود در مقابل دیگرن می کند و هویت یا تصور از خود را بهبود می بخشد. بچه هایی که بازی می کنند بیش از هویت خود یاد می گیرند. آنها از طریق بازی کردن نقشهای مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی را که رفتار بازیگر را تنظیم می کند می آموزند.
در بازیهایی که دارای مقررات و قواعدی هستند، بازیگر باید یاد بگیرد که به قواعد بازی، حتی زمانی که انگیزه های آنی او را به سوی یکی رفتار کاملا متفاوت سوق می دهد تسلیم شود.

تبلیغات متنی