امروز یکشنبه 09 اردیبهشت 1403

نقش مدرسه در بهداشت روانی دانش آموزان

0

رسمیت یافتن خدمات بهداشت روانی در سطح مدارس نه تنها از نظر پیشگیری، بلکه با هدف تندرستی و شادکامی کودکان و نوجوانان می تواند نقش موثری در تحقق هدف های تربیتی و در نهایت اعتلای سلامت جامعه داشته باشد.

از میان خدمات بهداشت روانی آن چه در سطح مدارس اهمیت بیشتری پیدا می کند سطح نخست مداخله های روانشناسی است. این نوع مداخله شامل آموزش های روانشناسی برای دانش آموزان، معلمان و والدین است.

آموزش های روانشناسی دانش آموزان شامل آموزش خود آگاهی و خود شناختی، کسب مفهوم خود مثبت و احساس ارزشمندی و عزت نفس، راهبردی های خویشتن داری و تحمل ناکامی، مهارت های اجتماعی و برقراری روابط انسانی، راهبردی های رویارویی کار آمد و فعال در برابر رویدادهای فشارزای روانی، ابراز وجود، مهارت های خود راهبری و خود تنظیمی، راهبرد های حل مساله، آموزش مسئولیت پذیری شخصی و اجتماعی، آموزش شناخت اجتماعی و قضاوت اخلاقی و آموزش افکار و باورهای منطقی است.

آموزش های روان شناختی والدین شامل آموزش مراحل تحول جسمانی، حرکتی – شناختی، اجتماعی، عاطفی، زبانی و اخلاقی کودکان و نوجوانان، آموزش افکار و باورهای منطقی، آموزش سبک های فرزند پروری، آشنایی با مشکلات رفتاری، عاطفی و یادگیری کودکان، آموزشهای تغییر و اصلاح رفتار کودکان و نوجوانان است.

آموزش های روان شناختی معلمان برای حفظ بهداشت روانی دانش آموزان بر آشنایی با مراحل تحول کودک و نوجوان در سنین مدرسه و یا ویژگی های دانش آموزان و تفاوت های فردی آنها، هدف های تربیتی، اصول و روش های یادگیری، شیوه تدریس معلمان، روش ایجاد انگیزه پیشرفت در یادگیری، آشنایی با مشکلات رفتاری، عاطفی و یادگیری دانش آموزان، شیوه های ارزیابی، روش های برقراری ارتباط موثر با دانش آموزان و روش های تغییر و اصلاح رفتار دانش آموزان و نحوه ی بهره گیری از خدمات بهداشت روانی مدرسه تاکید دارد. در مقاله حاضر سعی بر این است که راهبردهایی در اختیار معلمان و اولیای مدارس قرار داده شود تا آنها بتوانند با بهره گیری از این راهبردها به بهداشت روانی دانش آموزان کمک نمایند. این راهبردها در دو محور تنظیم شده است. محور نخست، بر شناخت ها و باورهای معلمان نسبت به دانش آموزان متمرکز است و در محور دوم به رفتارها و واکنش های معلمان نسبت به دانش آموزان اشاره شده است.

افکار و باورهای معلمان

این مطالب بر اساس یک نظریه مهم در روانشناسی در حیطه مشاوره و روان درمانی یعنی نظریه عقلانی – هیجانی – رفتاری البرت الیس تنظیم شده است.

از نظر الیس ناراحتی ها و آشفتگی های هیجانی ما از رویدادهای زندگی ناشی نمی شود، در واقع این رفتارها و عملکرد های دیگران یا حوادث نیست که ما را آشتفته می کند، بلکه طرز فکر و برداشت های ما درباره آنهاست که باعث بروز ناراحتی های شدید در ما می شود. برای مثال وقتی کسی که او را دوست می داریم به ما سلام نمی کند ممکن ناراحت یا عصبانی شویم. الیس می گوید در این جا باور غیر منطقی ما در مورد رفتار آن شخص باعث ناراحتی یا عصبانیت ما می شود. در واقع در این مورد فکر می کنیم «آنان که برای ما مهم هستند باید به ما احترام بگذارند» این فکر غیر منطقی است، ما در جهانی نسبی زندگی می کنیم و باید با نسبی بودن منافات دارد. هر فردی ممکن است دچار خطا و اشتباه شود و هر فردی ممکن است گاه نامتعادل رفتار کند. بنابراین اگر این طور فکر کنیم که بهتر است آنان که برای من مهم هستند به من احترام بگذارند، رفتارهای نامطلوب دیگران کمتر ما را ناراحت می کنند.

از نظر الیس ما به شناسایی افکار و باورهای غیر منطقی در خودمان و تغییر دادن آنها به سوی باورهای منطقی می توانیم تا حد زیادی بر آشفتگی های هیجانی غلبه کنیم و نسبت به خودمان و دیگران رفتارهای متعادل داشته باشیم. در زیر به برخی از مهمترین باورهای غیر منطقی معلمان نسبت به دانش آموزان اشاره شده است این باورها می توانند باعث بر انگیختن سریع و حتی آشفتگی معلمان در برابر رفتار های دانش آموزان و در نتیجه بروز واکنش نامناسب در معلمان شود. شایان ذکر است که باورهاب غیر منطقی باورهای هستند که شدنی نیستند. با نسبی بودن و محدودیت های انسان و نسبی بودن رویدادهای زندگی سازگار نبوده و سرانجام باورهای غیر منطقی باعث آشفتگی ها و رفتارهای نامتعادل می شود. برخی از باورهای غیر منطقی معلمان در مورد دانش آموزان عبارتند از:

1- دانش آموزان هرگز نباید رفتارهای معلم را مورد سئوال قرار داده یا با معلم مخالفت کنند.

2- دانش آموزان باید مطابق انتظارهای معلم رفتار کنند در غیر اینصورت معلم حق دارد نسبت به آنها خشمگین شود.

3- اگر دانش آموزی رفتار نادرستی دارد این نشانه ی شرارت اوست و باید به شدت با او برخورد شود.

4- دانش آموزان نباید رفتار معلمان را الگو قرار دهند بلکه باید بدون توجه به رفتارهای معلمان به نصیحت های آنها عمل کنند.

5- تنها زمانی باید به دانش آموزان توجه کنیم که مطابق میل ما رفتار می کنند.

6- دانش آموزان هرگز نباید اشتباه عمل کنند، آنها همیشه باید تکلیف هایشان را درست انجام دهند در غیر اینصورت باید تنبیه شوند.

7- برای اینکه دانش آموزان درست عمل کنند باید معلمان مرتب به آنها تذکر دهند.

8- مقایسه کردن دانش آموزان با یکدیگر رقابت بین آنها بهترین روش برای انگیزش پیشرفت در آنهاست. باورهای غیر منطقی بالا باعث می شوند که معلمان در برابر رفتارهای نادرست یا اشتباهات دانش آموزان در انجام تکلیف ها به سرعت آشفته و عصبانی شوند و در پی آن واکنشهایی نسبت به دانش آموزان نشان دهند. که اغلب نادرست است برخی از این واکنش های آسیب زا عبارتند از: مداوم تذکر دادن، گرفتن قول های مکرر از دانش آموز، سرزنش کردن دانش آموز و به رخ کشیدن دیگر عملکردهای نادرست او، تحقیر کردن دانش آموزان به ویژه در حضور همکلاسان، پند و اندرز مداوم، ایراد سخنرانی های اخلاقی، تهدیدهای کلامی، تاکید بیش از حد بر نمره به عنوان ابراز کنترلی، بر حسب زدن به دانش آموزان، توجه نکردن مثبت به دانش آموز، اینگونه رفتارهای مبهم نه تنها باعث اصلاح رفتار و عملکرد تحصیلی دانش آموزان نمی شود، بلکه به احساس ارزشمندی و عزت نفس آنها به شدت لطمه می زند. و بدین ترتیب دانش آموزان درک نادرستی از قابلیت ها و توانایی های خود خواهند داشت. این تصویر منفی از خود زمینه را برای بروز مشکلات بعدی در دانش آموزان فراهم می کند. توجه معلمان به این نکته حائز اهمیت است که سنین مدرسه مهمترین دوره رشد عزت نفس و احساس ارزشمندی در دانش آموزان است. عزت نفس، خود انگاره یا خود سنجی مثبت فرد است. دانش آموزان خود واقعی شان (آنچه که هستند) را با خود آرمانی شان (آنچه دوست دارند باشند) مقایسه می کنند و بر منبای اینکه تا چه حد توانسته اند انتظارها و استعدادهای اجتماعی را (برای مثال انتظارهای معلمان) بر آورده کرده و درست عمل کنند، در مورد خودشان قضاوت می کنند نظرات کودکان در مورد خودشان تاثیر بسیار زیادی بر رشد شخصیت آنها می گذارد، تصور مثبت از خود و عزت نفس کلید موفقیت و شادکامی در سراسر زندگی است. نقطه مقابل باورهای غیر منطقی ذکر شده، باورهای منطقی است. هر چند که تغییر دادن باورهای غیر منطقی به باورهای منطقی آسان نیست، ولی با بازبینی افکار و برداشت هایمان نسبت به رفتار دانش آموزان و مرور باورهای منطقی با تمرین و تکرار می توان بر این مهم فائق آمد.

بپذیریم و این طور فکر کنیم که: این طبیعی است که دانش آموزان گاهی رفتارهای معلمان را زیر سئوال ببرند یا با آنها مخالفت کنند، طبیعی است که دانش آموزان گاهی اشتباه رفتار کنند یا در انجام تکالیف کوتاهی نمایند. طبیعی است که دانش آموزان گاهی حوصله درس و مشق را نداشته باشند، طبیعی است که دانش آموزان بیشتر از رفتارهای معلمان اثر می پذیرند تا گفتار آنها، دانش آموزران حق دارند خواسته ها، انتظارها و و علایق خود را بیان کنند و طبیعی است که دانش آموزان در برخی موارد مایلند با تجربه کردن بیاموزند و معلمان باید بتوانند از روش های موثری برای کمک به دانش آموزان استفاده کنند. توجه به این نکته لازم است که پذیرش به معنی تایید نیست و طبیعی بودن به معنی درست بودن و صحت نداشتن بر آن رفتارها نیست.

رفتارهای معلمان

برخورداری از باورهای منطقی به معلمان کمک می کند تا از بروز آشفتگی ها هیجانی خودشان پیشگیری کنند و تغییر رفتارها و عملکرد معلمان نسبت به دانش آموزان، به بهداشت روانی دانش آموزان کمک می کند.

در این جا به برخی از راهبردهای موثر اشاره می شود:

1- به جای قضاوت کردن در باره ی رفتار و عملکرد دانش آموز، به او کمک کنیم به خود ارزیابی بپردازد و در مورد پیامدهای رفتار و عملکردش بیندشد.

2- به دانش آموز بیاموزیم هنگام انجام تکلیف ها یا عملکرد در فعالیت های روز مره به کار خود نظارت کند و نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی نمایند.

3- به دانش آموزان بیاموزیم در برابر رفتارها و عملکرد های درست و موفق و به میزانی که در فعالیت های یادگیری پیشرفت می کنند، به نحو مقتضی خودشان را تشویق کنند و کمتر منتظر تشویق اطرافیان باشند.

4- توجه دانش آموزان را به توانایی ها، عملکرد های مثبت و موفقیت هایشان، هر چند کوچک باشند، جلب کنیم.

5- به دانش آموزان فرصت دهیم احساسات، افکار و دیدگاههای خود را در مورد درس، روش تدریس، مدرسه و شیوه های رفتاری ما ابراز کنند و از هر گونه برخوردهای دفاعی در برابر ابرازهای آنها بپرهیزیم.

6- دانش آموزان را به سئوال کردن، بحث کردن و بیان نظر در مورد موضوع های درسی ترغیب کنیم و از هر گونه برخورد انتقادی یا تمسخر سئوال و نظرات حتی نادرست آنها خود داری کنیم.

7- به منظور تقویت تفکر خلاق و توانایی حل مساله دانش آموزان به سئوال آنها سریع پاسخ ندهیم و آنها را برای یافتن پاسخ راهنمایی و هدایت کنیم. برای مثال در برابر پرسش دانش آموز از موضوع درسی، به او بگوییم: خودت در این مورد چه فکر می کنی؟ به نظر تو به این سئوال از چند راه می توان پاسخ داد. یا چی باعث شد تو این طور فکر کنی؟

8- در فعالیت های کلاسی تفاوتهای فردی دانش آموزان را در نظر بگیریم و تکالیفی متناسب با سطح توانایی های هر دانش آموز به او ارایه کنیم.

9- به ویژه در مورد دانش آموزان کم توان و دانش آموزان با اعتماد به نفس پایین با ارایه تکلیف های کوتاه و آسان تر شرایط را برای کسب تجربه های موفقیت آمیز آنها فراهم نماییم و به تدریج سطح دشواری تکلیف ها را افزایش دهیم.

10- به یاد داشته باشیم که تکلیف های بسیار آسان یا بسیار دشوار نه تنها برای دانش آموزان چالش انگیز نمی باشد و انگیزش پیشرفت آنها را بالا نمی برند، بلکه حتی موجب کاهش عزت نفس آنها نیز می شوند.

11- استفاده از برچسب های مثبت مانند خلاق و با هوش و نیز بر چسب های منفی مانند گیج، تنبل و خجالتی به تعمیم های نادرست منجر می شود و باعث می گردد دانش آموزان درک نادرستی از توانایی های خودش بدست آورد.

12- مطالعات نشان داده است معلمانی که با دانش آموزان خود تماس عاطفی دارند، دلگرمی بخش و حمایت کننده می باشد (برای مثال به آرامی دست خود را روی شانه دانش آموز می گذارند و با نگاهی تحسین آمیز به کار دیگری می نگرند) احساسات خود را آزادانه بیان می دارند و به دانش آموزان نیز فرصت بیان احساسات و افکارشات را می دهد، در افزایش انگیزش پیشرفت و اثر گذاری بر رفتارهای دانش آموزان موفق ترند.

13- کمترین تلاش دانش آموزان را برای درست عمل کردن مورد توجه قرار دهیم و آن را تقویت کنیم.

14- تا حد امکان رقابت را بین دانش آموزان کاهش دهیم و به آنها بیاموزیم عملکردشان را بر مبنای میزان تلاش خودشان ارزیابی کنند.

15- به منظور جلوگیری از گوشه گیری یا کنار گذاشته شدن دانش آموزان کم توان باید از روش یادگیری مشارکتی یا یادگیری از طریق همکاری گروهی دانش آموزان در فعالیت های درسی و جنبه استفاده کنیم.

16- به جای استفاده از تذکر، نصیحت، سرزنش یا تهدید دانش آموزان بخواهیم به راه حل های مختلف برای حل مشکلات بیندیشند. سپس به آنهاکمک کنیم میزان مطلوبیت پیامدهای هر یک از راه حل ها را بررسی و مناسب ترین راه حل را انتخاب کنند.

17- در کلاس شرایط را طوری را فراهم کنیم که همه دانش آموزان با هر سطحی از توانایی بتوانند در فعالیت های درسی شرکت فعال و موثر داشته باشند.

18- علایق دانش آموزان را شناسایی کنیم و به آنها فرصت دهیم فعالیت های درسی و جنبی را متناسب با علایق خود پیش ببرند.

19- میزان توجه خود را به دانش آموزان به چگونگی عملکرد و رفتار آنها مشروط کنیم به گونه ای که آنها احساس کنند ما برای خودشان حتی وقتی که تکلیف هایشان را انجام نمی دهند، ارزش قائل هستیم.

20- به دانش آموزان بیاموزیم هنگام ناراحتی، غمگینی، نگرانی و عصبانیت، احساسات خود را بیان کنند.

21- معلم می تواند گاهی با استفاده از شوخی و رفتارهای غیر جدی شرایط را برای برقراری ارتباط مطلوب با دانش آموزان منزوی، کج خلق با اخلال گر تحلیل نمایند.

22- به دانش آموزان بیاموزیم در شرایط فشار روانی و ناراحتی های ناشی از ناکامی، شکست، تعارفی و درگیری با اطرافیان می توانند از نوشتن به عنوان یک روش سودمند استفاده کنند. این کار به افزایش تمرکز آنها نیز کمک می کند.

23- به یاد داشته باشیم بسیاری از دانش آموزان از روش های برنامه ریزی، مطالعه و یادگیری آگاهی ندارند، آموزش این روش ها می تواند برخی مشکلات آموزش و یادگیری آنها را کاهش دهد.

24- انتظارهای خود را به روشنی به دانش آموزام بگوییم و از وضع شرایط و قوانین خیلی سخت و انعطاف ناپذیر خودداری کنیم.

تبلیغات متنی