امروز چهارشنبه 30 آبان 1403
0

یکی از آخرین فرزندان جامعه شناسی به عنوان علمی مدرن، جامعه شناسی معرفت است که با شناخت جامعه شناسانه شناخت های انسانی، سعی در واکاوی پیوندهای خاستگاهی شناخت آدمی با زمینه اصلی هستی اجتماعی و تاریخی انسان دارد. ماکس وبر در این میان از مطرح ترین اندیشمندانی است که در بنیادگذاری این حوزه فراخ علوم اجتماعی نقشی بسزا داشته است. جامعه شناسی تفسیری، مفهوم تفهم، تیپ ایده آل، مفهوم عقلانیت، تز راسیونالیزاسیون و... از جمله عناصری است که در جامعه شناسی معرفت وبر قابل بازخوانی است. فارغ از این مسئله یکی از اولین و برترین جامعه شناسان معرفت در ایران دکتر منوچهر آشتیانی است که به تالیفی عظیم در این زمینه در سال 1355 پرداخته است و در چند سال اخیر نیز در چهار کتاب آرای مانهایم، شلر، مارکس و وبر را در زمینه جامعه شناسی معرفت مورد نقد و بررسی قرار داده است. لذا یکی از بهترین زاویه های کنکاش در زمینه جامعه شناسی معرفت وبر، کتاب تالیفی دکتر آشتیانی استاد جامعه شناسی است که مدتی را نیز شاگرد آلفرد وبر (برادر ماکس وبر) در آلمان بوده است.

0

مقدمه:

زبان مبنای حرکت در پساساختارگرایی است. دریدا با انتشار 3 کتاب نوشتار و تمایز، گفتارو پدیده، و در باب گراماتولوژی (درباره نوشتار) نوید ظهور جنبش پساختارگرایی را داد.

وی که در 1930 در الجزایر بدنیا آمد و در اکول نرمال سوپریور پاریس درس خوانده اندیشه خود را با نقد پدیدار شناسی (هوسرل)، زبان شناسی (سوسور)، روان کاوی (لاکان)، و ساختارگرایی (لوی – اشتراوس) سازمان داد.

دریدا در کتاب «درباره نوشتارشناسی» (Of Gramatology) که یکی از مهم ترین آثار اوست به بررسی رابطه گفتار با نوشتار پرداخته ریشه تقدم گفتار بر نوشتار را در متافیزیک غربی پی جویی می کند.

او می کوشد انگاره تقدم گفتار بر نوشتار را واژگون ساخته نظریه جدیدی را در زبان شناسی ارائه نماید.

دریدا ضمن بررسی رابطه گفتار و نوشتار در سنت فلسفی غرب به انتقاد از زبان شناسی ساختاری سوسور پرداخته که تحت تأثیر متافیزیک غربی گفتار را بر نوشتار تقدم بخشیده است.

بنیاد های معرفت در سنت فلسفی غرب بر پایه منطق اینهمانی یا هویت قرار گرفته است. منطق اینهمانی که ریشه در سنت ارسطویی دارد با استفاده از سه قانون اینهمانی یعنی «هر چیزی همان است که هست»،قانون امتناع تناقض یعنی «هیچ چیزی نمی تواند هم باشد و هم نباشد» و قانون طرد شق ثالث یعنی «هر چیزی باید باشد یا نباشد» انسجام منطقی را به اندیشه می بخشد و بطور ضمنی وجود واقعیتی ذاتی و یک خاستگاه را برای معرفت هویدا می کند.

1

روش طبیعت گرا و روش تاریخی

زمینه تفکر معرفت شناختی و بر را مجادله روش شناختی ای تشکیل می داد که در اواخر قرن نوزده دانشگاه های آلمان را دو گروه تقسیم کرده بود. نوبت به نوبت اقتصاد آنان (شمولر، منگلر) روان شناسان (وونت) تاریخ شناسان (لامپدخت، ا، مایر، فون بلوف)، لغت شناسان (وسلر) فیلسوفان (دیلتای، ویندلباند، ریکرت) و در این مناظره روش شناختی شرکت جستند هدف بگو مگو پایگاه علوم انسانی (که آن را علوم تاریخی، علوم اجتماعی، علوم روح، علوم فرهنگ و... نیز می نامیدند) بود. آیا باید علوم را همان طور که اثبات گرایان می خواستند، چونان علوم طبیعت در نظر گرفت یا برعکس، استقلال آن ها را مورد تاکید قرار داد طبیعتاً مناظره به سرعت به سوی مباحثه ای درباره طبقه بندی علوم منحرف شد و در این خصوص هواداران استقلال علوم انسانی با یکدیگر اختلاف نظر پیدا کردند برخی از آنان از جمله دیلتای عقیده داشتندکه اساس طبقه بندی را تفاوت موضوع آن ها بر پایه تفکیک چیرگی طبیعت و چیرگی روح یا تاریخ تشکیل می دهد برخی از جمله ویندلباند و ریکرت تقسیم واقعیت به بخش های مستقل را رد کرده وآن را یگانه و یکپارچه می دانستند و برای طبقه بندی علوم، اساس منطقی پیشنهاد می کردند، علوم از راه های متفاوت به مطالعه واقعیت می پردازد به نحوی که گوناگونی روش ها اصل طبقه بندی را تشکیل می دهند: دانشمند سعی می کند یا روابط عمومی پدیده ها را بشناسد یا پدیده ای را در فردیتش، بدین سان دو گونه روش اصلی خواهیم داشت، یکی تعمیمی، دیگری تفریدی و وبر ضمن تایید تفکیک میان روش تعمیمی و روش تفریدی، مجادله های ویندلباند و ریکوت را بر سر تقسیم علوم، برمبنای تفاوت روش شناختی نمی پذیرد. به عقیده وی هیچ دلیلی وجود ندارد که مثلا روان شناسی را در رده علوم طبیعت قرار داد و نه در رده علوم فرهنگ هیچ شیوه ای نامعقول تر از این نیست که یکی از این روش ها را به یک دسته از علوم اختصاص دهیم، و دیگری را به دسته ای دیگر. به اقتضای ضرورت ها و راهنمایی تحقیق، جامعه شناسی یا روان شناسی از روش تعمیمی یا روش استفاده می کنند، همین طور، زیست شناسی یا اخترشناسی سعی می کنند یا قوانین را بشناسند یا یک پرده را در فردتیش مطالعه کنند. هیچ یک از این دو روش (تعمیمی و تفریدی) مزیتی یا برتری نسبت به دیگری ندارد. و بر، که به روح معرفت شناختی کانتی وفادار است، نمی پذیرد که شناخت بتواند یک باز تولید یا یک رونوشت برابر اصل از واقعیت باشد، چه در معنای تفسیر و چه در معنای تفهم. واقعیت بی پایان و احاطه نشدنی است. بنابراین، مسئله اساسی نظریه ی شناخت عبارت است از مسئله میان قانون تاریخ، میان مفهوم و واقعیت.

0

امرسون مقدمات سطح خرد نظریه مبادله علی الخصوص نظام پاداش و تنبیه را می پذیرد.

او پیش فرضهای زیر را ترسیم می کند:

1- زمانی که مردم از موقعیتی پاداش دریافت می کنند، عقلانی عمل کرده و در نتیجه آن موقعیت تکرار می شود

2- چنانکه مردم با پاداشهایی که در موقعیتها به دست می آورند اشباع شده باشند، آن موقعیتها اهمیتشان را برای آنها از دست می دهند.

3- منافعی که مردم در مبادله به دست می آورند، به منابعی که ارایه می دهند وابسته است.

امرسون از این پیش فرضها شروع کرده و سپس ساخت اجتماعی را وارد مبادله کرده و به سمت روابط مبادله اجتماعی و شبکه مبادله تغییر جهت می دهد.از این رو او بیشتر نگران شکل رابطه ها در بین عاملها بود تا ویژگیها و خصوصیات خود عاملها.

امرسون اعتقاد دارد که اگر یک رابطه مبادله وجود دارد بدین معنی است که عاملها به مبادله منابع ارزشمند راغب هستند و هدف نظریه این نیست که بفهمد که این ارتباط در اصل چگونه اتفاق می افتد بلکه به جای آن به این می پردازد که در طول زمان در آن چه اتفاقی روی خواهد داد. بنا براین رابطه مبادله موجود بین عاملها واحد تحلیل جامعه شناختی می شوند نه خود عاملها.

0

نوربرت الیاس در شهر بریسواو به دنیا آمد که هنگام تولد او جزء خاک آلمان بود و اکنون در شمار شهرهای لهستان است.الیاس آلمانی بود و یهودی، و نظیر همگامانش، کسانی چون کارل مانهایم و تئودور آدورنو، با روی کار آمدن نازی‌ها ناچار به جلای وطن شد. ابتدا چندی در پاریس اقامت کرد، اما سرانجام مقیم لندن شد.

چهل سالگی الیاس مصادف باآمدن والدینش به لندن و عدم موفقیت الیاس در ممانعت از بازگشت آن دو به وطن بود که در ادامه مرگ پدر،انتقال مادر به اردوگاه کار اجباری و نهایتاً مرگ مادر در آشویتس، را به دنبال داشت. این اتفاقات تا حدی بر زندگی الیاس تأثیر داشت که به عنوان نقطه‌ عطفی در زندگی او شناخته می‌شود. چنان چه به یک تعبیر، واکنش به تظاهرات پرخاشگری و خشونت در جامعه‌ متمدن، هسته‌ اصلی و پایدار اندیشه‌هایش را تشکیل می‌دهد. هم‌زمان با بازنشستگی الیاس در سن 65سالگی، یک کرسی در دانشگاه «غنا» به او پیشنهاد شد. به همین دلیل، او در 1962 انگلستان را به مقصد آفریقا ترک کرد.سپس در 1964 به لیسستر بازگشت و باهمکاری "دانینگ" به مطالعه درباره جامعه‌شناسی ورزش پرداخت. زیرا هر دو بر این باور بودند که ورزش یک مثال مهم در شعائر احساسی است و بازی، نقش مهمی در زندگی روزمره‌ افراد جوامع مدرن، ایفا می‌کند. همچنین الیاسدر سال 1977 موفق به دریافت جایزه‌ تئودورآدرنو از دانشگاه فرانکفورت شد.

0

نگاه کلی:

تفسیرگرایی به صورت کلی برآن است تا توجه و تاکید را از تفسیر سطحی و مبتذل به سمت معنای نهایی و خالص امور (و آثار) بکشاند. تفسیر گرایی معنای امور و آثار و اعمال را، با توجه به زمینه ها و اقتضائات و شرایط همزمان آن امر یا عمل، جستجو می کند.

تاریخچه:

با عبور از قرون وسطی و از میان رفتن سیطره مسیحیت کاتولیک، کتاب مقدس از زیر سایه کلیسا خارج شد و به میان مردم آمد. در این زمان که مردم برای خواندن و فهم کتاب مقدس به آزادی رسیده بودند، نیاز به قواعدی بود تا از هرج و مرج در تفسیر پیشگیری کند و به خوانندگان، برای فهم درست و درک معنای اصلی متون راهکاری نشان دهد. شلایرماخر و ویلهلم دیلتای دو تن از دانشمندان این دوره بودند که اصول اولیه دانش هرمنوتیک را در قرن نوزدهم بنیان گذاردند. این دو معتقد بودند که یک معنای غایی و یک فهم نهایی از اثر وجود دارد؛ وظیفه مفسر است که با شناخت اثر، بررسی نشانه‌های درون متنی و اصلاح روش تفسیر تلاش کند تا بدان «معنای نهایی» دست یابد. دیلتای همچنین معتقد بود که برای فهم بهتر متن، باید به نیت مؤلف پی برد و دانست که او متن مورد نظر خود را به چه منظور و با چه هدفی آفریده‌است. اشکال نظریات دیلتای این است که دست‌یابی به قصد و نیت مولف، به جهت بعد زمان و مکان، همیشه مقدور و میسر نیست.

0

«برنشتاین» صاحب فرضیه تعدیل مارکسیسم،و تاکید بر پیاده کردن تدریجی و مرحله به مرحله سوسیالیسم است.

ادوارد برنشتاین Eduard Bernstein صاحب فرضیه تعدیل مارکسیسم 18 دسامبر سال 1932 در 82 سالگی در گذشت. کمونیستها تا زمان فروپاشی شوروی برنشتاین را یک تجدید نظر طلب می خواندند که اینک راه او را در پیش گرفته اند.

برنشتاین، یک روزنامه نگار آلمانی بود، که نخست از پیروان سرسخت مارکسیسم (سوسیالیسم علمی) بود و آن را تنها راه نجات بشر از بدبختی، غم، جنگ و تباهی می دانست و با این افکار چون نتوانست در آلمان به کار روزنامه نگاری ادامه دهد به انگلستان رفت و در آنجا به مدت 21 سال به انتشار روزنامه پرداخت. با توجه به روانشناسی بشر، برنشتاین بعداً پاره ای از اصول مارکسیسم را غیر عملی دید و به نشر نظرات خود در روزنامه سوسیال دمکرات Der Sozial Demokrat دست زد.

یکی از موارد اختلاف نظر برنشتاین با مارکسیسم این بود که عقیده داشت طبقه متوسط جامعه نباید از میان برداشته شود؛ همین نتیجه ای که چین در تجریه ای که از سال 1982 آغاز کرده به آن رسیده و بسیاری از احزاب کمونیست دیگر هم به آن گردن نهاده، و پذیرفته اند که ساختن بنای سوسیالیسم باید تدریجی، و شروع آن از سوسیال دمکراسی باشد.

0

ئورگ زیمل در اول مارس 1858 در قلب برلین زاده شد. او در دانشگاه برلین در رشته‌های گوناگون به تحصیل پرداخت. نخستین کوشش زیمل برای تهیه رساله دکترا توفیقی به دست نیاورد و یکی از استادانش اظهار نظر کرده بود که “اگر بیش از این او را در این تشویق نکنیم، خدمت بزرگی در حقش کردیم.”! ولی زیمل با وجود این ناکامی، ایستادگی کرد و در 1881 دکترایش را در رشته فلسفه گرفت. او تا سال 1914 با سمت آموزشی در دانشگاه برلین باقی ماند، گرچه از سال 1885 تا 1900 به عنوان سخنرانی که دستمزدش را دانشجویان می پرداختند، مقام نسبتا دون پایه‌ای در این دانشگاه داشت. زیمل با وجود حاشیه نشینی، در همین سمت نه چندان مهم به خوبی درخشید، زیرا سخنران برجسته‌ای بود و دانشجویان بسیاری را به خود جلب کرده بود. سبک درس دادنش چندان مردم پسند بود که بسیاری از فرهیختگان جامعه برلین به سخنرانی‌هایش که به یک رویداد عمومی تبدیل شده بود، می‌آمدند.

مروری بر اندیشه زیمل

زیمل تحت تاثیر کانت جامعه شناسی خود را جامعه شناسی صوری می نامید و وظیفه جامعه شناسی را مطالعه در صور مختلف روابط و مناسبات اجتماعی قرار می داد و معتقد بود که علوم اقتصادی و سیاسی و حقوقی هریک دارای موضوع و مسائلی خاص می باشند و موضوع بحث جامعه شناسی چیزی جز صورتهایی که در حکم اصل و منشا این علوم هستند نمی باشد و در جامعه شناسی است طرز تشکیل و نوع فعالیت هر گروه اعم از اجتماعی و اقتصادی و دینی و سیاسی و … معلوم می گرددو قوانینی که به موجب آنها سازمانها و گروهها و اجتماعات مختلف و افراد واحزاب به وجود می آید شناخته می شود و بدین ترتیب فقط در مناسبات اجتماعی است که بحث و گفتگو می گردد.

0

چارلز تیلی جامعه شناس امریکایی در سال 1929 بدنیا آمده و در طول دوران حیات خود آثار زیادی بویژه درباره جنبش های اجتماعی و رابطه سیاست و جامعه به رشته تحریر درآورد. نام او در تاریخ جامعه شناسی هرگز از یاد نخواهد رفت. او اخرین بار در فهرست بلندی همراه بسیاری از همقطاران خود طوماری را به امضای اکبر گنجی به دبیرکل سازمان ملل متحد برای ایجاد صلح در منطقه نوشت. دراینجا مطلبی از وی درباره کنش جمعی میخوانیم.

مروری بر نظریه چارلز تیلی درباره کنش جمعی
چارلز تیلی، از جمله نظریه پردازان تاثیرگذار در زمینه مطالعات جنبش های اجتماعی به شمار می آید. مجموعه آراء وی در قالب نظریه هایی که تحت عنوان «بسیج منابع» شهرت یافته است، قابل دسته بندی هستند. همانگونه که خود در مقدمه کتاب از بسیج تا انقلاب اذعان می دارد، تلاش وی در جهت تدوین نظریه ای برای تبیین و توصیف «کنش های جمعی[1]» هدف گیری شده است (تیلی، 1385: 17). به عقیده وی، پدیده هایی همچون انقلاب ها، شورش ها، جنبش های اجتماعی، توطئه های سیاسی، و حتی بسیاری از کودتاها، انواع مختلفی از کنش های جمعی هستند که با هدف ایجاد تغییر یا ممانعت از تغییری در جامعه اتفاق می افتند. بدین منظور نظریه پردازی درباره کنش های اجتماعی برای نیل به شناخت درباره این پدیده ها بسیار ضروری است. مجموعه نظریه های نظام یافته تیلی در زمینه کنش جمعی را می توان در کتاب مشهور وی، «از بسیج تا انقلاب» جستجو کرد. وی در این کتاب نخست به ضرورت مطالعه جنبش های اجتماعی می پردازد و پس از آن مروری مفصل و نقادانه بر نظریه ها کلاسیک و متاخر ماقبل خود انجام می دهد. پس از آن اصول کلی نظریه کنش جمعی خود را مطرح می سازد و در ادامه کتاب به تشریح جزئیات آن می پردازد.

0

از نظر«کارل مارکس» و «ماکس وبر» انقلابهای اجتماعی، همانطوریکه از نابرابری بالا منتج می شود، باعث بسیج جمعی زیردستان[1] برعلیه فرادستان[2] می شود.(استدلاهای تئوریکی شان در جدول 1 11 صفحه 157 و جدول 2 11 صفحه 158 خلاصه شده است) اگر چه تئوریهای انتزاعی «مارکس» و«وبر» به هم نزدیک اند ولی تفاوت مهمی در فرمول بندی هریک وجود دارد: یکی از تفاوتها این است که مارکس انقلاب طبقه کارگری را بطور اجتناب ناپذیری ناشی از تناقضات سرمایه‌داری و استعمار سیستمایتک نظام سرمایه داری می دانست در حالیکه «وبر» انقلابها را از لحاظ تاریخی محتمل[3] می‌دانست و اجتناب ناپذیر بودن را قبول نداشت. تفاوت دیگر اینجاست که «وبر» کشمکش درونی را تا اندازه‌ای به فرایندهای ژئوپولیتیک خارجی مرتبط می‌دانست که بر مشروعیت رژیم‌های سیاسی تأثیر می‌گذارند.

تفاوت دیگر این است که «وبر» قدرت[4] و تجلی اش در دولت را عاملی مجزا و متمایز می دانست و در حقیقت پایه ای مجزا برای قشربندی می دانست در حالیکه «مارکس» دولت را به سادگی به عنوان ابزار طبقه مسلط و ساختاری سطحی از روابط اقتصادی زیرین می دانست. با این حال و با وجود تفاوت‌هایشان، هر دو نظریه‌پرداز سعی کرده اند تفسیری تاریخی درباره زمان احتمالی انقلاب توسعه دهند. تلاشهای هردو نظریه پرداز برای تحلیل کشمکش انقلابی بوسیله داده های تاریخی باعث شده که حوزه جدیدی از تئوریهای کشمکش در دوران معاصر ساخته شود. این حوزه نظری، شامل توصیف های تاریخی کشمکش در جوامع کشاورزی در حال انتقال به مدرنیته است. تلاشهای مهم در حوزه مذکور به استفاده از تحلیل های مقایسه ای از گزارشهای موردی تمایل دارندتا بدینوسیله توضیحی تحلیلی تر، انتزاعی تر و قابل تعمیم درباره شرایط عمومی بوجود آورنده کشمکش اجتماعی بسازند.