امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403

نظریه مبادله ریچارد امرسون - رویکرد شبکه مبادله

0

امرسون مقدمات سطح خرد نظریه مبادله علی الخصوص نظام پاداش و تنبیه را می پذیرد.

او پیش فرضهای زیر را ترسیم می کند:

1- زمانی که مردم از موقعیتی پاداش دریافت می کنند، عقلانی عمل کرده و در نتیجه آن موقعیت تکرار می شود

2- چنانکه مردم با پاداشهایی که در موقعیتها به دست می آورند اشباع شده باشند، آن موقعیتها اهمیتشان را برای آنها از دست می دهند.

3- منافعی که مردم در مبادله به دست می آورند، به منابعی که ارایه می دهند وابسته است.

امرسون از این پیش فرضها شروع کرده و سپس ساخت اجتماعی را وارد مبادله کرده و به سمت روابط مبادله اجتماعی و شبکه مبادله تغییر جهت می دهد.از این رو او بیشتر نگران شکل رابطه ها در بین عاملها بود تا ویژگیها و خصوصیات خود عاملها.

امرسون اعتقاد دارد که اگر یک رابطه مبادله وجود دارد بدین معنی است که عاملها به مبادله منابع ارزشمند راغب هستند و هدف نظریه این نیست که بفهمد که این ارتباط در اصل چگونه اتفاق می افتد بلکه به جای آن به این می پردازد که در طول زمان در آن چه اتفاقی روی خواهد داد. بنا براین رابطه مبادله موجود بین عاملها واحد تحلیل جامعه شناختی می شوند نه خود عاملها.

فرایندهای اصلی مبادله

بنابراین رویکرد امرسون با یک رابطه مبادله ایجاد شده شروع شده و این سوال را مطرح می سازد: موضوع این ارتباط چه فرایندهای اصلی و اساسی است؟، پاسخ او: 1) کاربرد قدرت و 2) تعادل است. اگر رابطه مبادله وابستگی بالای یک عامل، ب، بر یک عامل دیگر، الف، برای تقویت را آشکار سازد در این صورت الف آنچه که امرسون برتری قدرت power advantage می نامد بر ب دارد.

از نظر امرسون برتری قدرت یک رابطه مبادله نامتعادل را نشان می دهد. یک گزاره اصلی در طرح امرسون این است که روابط مبادله نامتعادل در طول زمان به سمت تعادل متمایل می شوند. در موقعیتی که عامل الف از برتری قدرت بر ب بهره مند می شود (در حالی که ب بر منابع تهیه شده به وسیله الف وابستگی بیشتری دارد نه برعکس) عمل تعادل می شود:

1) عامل ب می تواند ارزش تقویت یا پاداش تهیه شده به وسیله عامل الف را کاهش دهد، بدین وسیله وابستگی ب بر الف کاهش می یابد.

2) عامل ب می تواند تعداد منابع بدیل تقویت کننده ها یا پاداشهای تهیه شده به وسیله عامل الف را افزایش دهد، بدین وسیله وابستگی ب بر الف کاهش می یابد.

3) عامل ب می تواند تلاش کند ارزش تقویت کننده هایی را که برای الف تدارک می بیند افزایش دهد، بدین وسیله وابستگی الف بر ب افزایش می یابد.

4) عامل ب می تواند تلاش کند تا منابع بدیل تقویت کننده های الف را که به وسیله ب تهیه می شود، کاهش دهد، از این طریق عامل الف بیشتر بر عامل ب وابسته می شود.

قضایای اصلی

قضیه 1: هر چقدر ارزش پاداشها برای عامل ب در یک موقعیت بیشتر باشد، آغازگری initiation بیشتر به وسیله ب الگوی منحنی شکلی را می سازد، با افزایش آغازگری در تبادلات اولیه و کاهش آن در طول زمان

قضیه 2: هر چقدر وابستگی ب بر یک مجموعه روابط مبادله ای بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که ب رفتارهایی را در این مجموعه از روابط آغاز کند.

قضیه 3: هر چقدر بلاتکلیفی uncertainity ب در یک مجموعه بیشتر باشد، وابستکی ب در آن موقعیت بیشتر می شود و برعکس.

قضیه 4: هر چقدر وابستگی ب بر الف در یک ارتباط مبادله ای بیشتر باشد، قدرت الف بر ب بیشتر می شود و عدم تعادل در رابطه بین الف و ب بیشتر می شود.

قضیه 5: هر چقدر عدم تعادل در رابطه مبادله ای الف و ب در یک نقطه از زمان بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که آن رابطه مبادله ای در نقطه بعدی متعادل شده باشد.

ساختار شبکه و مبادله

به نظر امرسون یک شبکه مبادله دارای عناصر زیر است:

- عامل ها که می توانند عامل های فردی یا جمعی باشند

- منابع متنوعی که هر عامل دارد.

- در درون شبکه هر عاملی فرصتها و روابط مبادله ای خاصی با سایر عامل ها داردکه

- تعدادی از این روابط مبادله ای برای شکل دادن به ساخت شبکه ای منفرد به همدیگر مرتبط می شوند.

بر این اساس او چهار نوع شبکه مبادله ای را از هم متمایز می کند.: الف) انحصار یک جانبه unilateral monopoly، ب) تقسیم کار division of labor، ج) چرخه اجتماعی social circle، د) شبکه های قشربندی شده startified networks.

الف) انحصار یک جانبه unilateral monopoly

در این نوع از شبکه عامل الف سرچشمه منابع ارزشمند برای عامل های ب1، ب2، و ب3 می باشد. عامل های ب1، ب2، و ب3 برای الف پاداش محسوب می شوند اما به خاطر این که الف دارای منابع گوناگون پاداش است و تنها سرچشمه ب برای پاداشهایش الف می باشد، موقعیت انحصار یک جانبه وجود دارد.

راههای رسیدن به تعادل در انحصار یک جانبه

1 اگر ب ها با همدیگر ارتباط داشته باشند ممکن است ائتلافی را تشکیل دهند(عمل متعادل سازی 4) و الف را به مبادله متعادل با ائتلاف تشکیل شده ب ها مجبور سازند.

2 اگر یک ب بتواند منبهی را که توسط سایر ب ها تصرف نشده این پیدا کند، تقسیم کار (عمل های 3 و 4) در بین ب ها به وقوع خواهد پیوست.

3 اگر بتوان سرچشمه جدیدی از منابع الف2 پیدا کرد (عمل 2)، برتری قدرت power advantage الف 1 کاهش خواهد یافت

در نتیجه هر یک از این فرایندها شبکه به تعادل خواهد رسید

ب) تقسیم کار division of labor

پیدایش تقسیم کار یکی از راههایی است که در انحصار یک جانبه روابط مبادله متعادل می شوند. اگر هر یک از ب ها بتوانند منابع مختلفی برای الف پیدا کنند، احتمال دارد که آنها این را در مبادله با الف بکار گیرند و در ارایه خدمات به الف با این منابع اختصاصی شوند [ با این منابع ارایه خدمات الف را به خود اختصاص دهند.]. این مساله قدرت الف را کاهش می دهد و نوع جدیدی از شبکه را به وجود می آورد. بنابراین امرسون برای توصیف این تغییر هاگزاره دیگری را توسعه می دهد که در آن هر ب یی منابع منحصر به فرد خودش را دارد:

هرچقدر منابع در میان ب ها در یک انحصار یک جانبه با الف به صورت نا یکسانی به توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که هر ب یک رابطه مبادله جداگانه ای با الف ایجاد و به خود اختصاص دهد.

چرخه اجتماعی social circle

امرسون دو نوع مبادله را از نظر چیزی که مبادله می شود از همدیگر متمایر می کند:

- مبادله ها بین مقوله ای intercategory: مبادله ای است که یک نوع منبع با نوع دیگری مبادله می شود پول با کالا، نصیحت advice با اعتبارesteem، تنباکو با شمشیر فولادی و.... بدی سان شبکه های مورد بحث مبادله های بین مقوله ای میان عامل هایی با منابع متفاوت (a، b، c، d، e)

- مبادله درون مقوله ای intracategory: مبادله ای است که در آن منابع مشابهی مورد مبادله قرار می گیرد مهربانی با مهربانی، نصیحت با نصیحت، کالا با کالا و غیره چنین مبادله هایی نظریه امرسون با به کار گیری حروف یکسان الف 1، الف 2، الف 3، و الف 4 برای نشان دادن عامل هایی با منابع مشابه نشان داده شده است.

سپس امرسون برای توصیف اینکه در این مبادله های درون مقوله ای چه اتفافی خواهد افتاد گزاره ای را توسعه می دهد:

هر چقدر یک مبادله به مبادله درون مقوله ای نزدیک شود بیشتر احتمال دارد که روابط مبادله بسته باشد.

امرسون «بسته» را وجود چرخه در روابط و یا شبکه متعادلی که در آن هر یک از عامل ها با همدیگر مبادله می کنند تعریف می کند.

د) شبکه های قشربندی شده startified networks.

امرسون گزاره ای را برای توصیف زمینه های قشربندی توسعه داده است:

هرچقدر منابع ارزشمندی برابری داشته باشند و هرچقدر منابع در بین تعدادی از عاملها به صورت نابرابری توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که شبکه به واسطه حجم منابع طبقه بندی شود و بیشتر احتمال دارد که عامل ها یی با یک سطح منابع معین شبکه های مبادله بسته ای را شکل دهند.

سطح تحلیل: خرد – میانه

واحد تحلیل: رابطه مبادله موجود بین عاملها

نوع نظریه: تلفیقی، رسمی، علمی

وسیله آزمون: آزمایش

متغیر وابسته: تعادل در شبکه

متغیر میانی: ساختار شبکه متغیر مستقل: قدرت و وابستگی

در اوایل دهه 1960 ریچارد امرسون از الگوی جرج زیمل در جستجوی یک جامعه شناسی صوری از فرایندهای اصلی مبادله تبعیت کرد. در اصل امرسون این سوال را مطرح کرد: آیا مبادله در بین عاملهای فردی و جمعی با مبانی اصلی یکسانی قابل فهم است؟ امرسون از طریق ترکیب روانشناسی رفتار گرا و تحلیل جامعه شناختی شبکه، پاسخ خلاقی به این پرسش تدارک دید. روانشناسی نیروی محرکه پشت سر مبادله ها را به او ارایه داد، در حالیکه جامعه شناسی شبکه به او اجازه می داد تا شکل روابط اجتماعی در بین هر دو عامل فردی و جمی را با واژگان مشترک مفهوم سازی کند. حاصل کار، تحلیل شبکه مبادله بود که پیش از مرگ زود هنگام امرسون چنانکه در فصل 25 خواهیم دید به وسیله هم دانشگاهیها و دانشجویانش منتقل شد.

راهبرد اصلی

امرسون ایده اصلی روانشناسی رفتار گرا را به عاریت گرفت، اما بر خلاف بسیاری از کارها در این سنت، او بیشتر نگران شکل رابطه ها در بین عاملها بود تا ویژگیها و خصوصیات خود عاملها. این جابجایی ساده در تاکید، نحوه بنای نظریه مبادله او را عمیقا تحت تاثیر قرار داد. نقطه عزیمت بسیار مهم از نظریه اولیه مبادله این علاقه بود که اولا چرا ارزشها و ترجیهات عاملهایی که در یک رابطه مبادله وارد شده اند با تاکیدی بر رابطه مبادله حاضر (در جریان) جایگزین شده است و [ثانیا] احتمالا چه چیزی در این ارتباط در آینده روی می دهد. امرسون اعتقاد دارد که اگر یک رابطه مبادله وجود دارد بدین معنی است که عاملها به مبادله منابع ارزشمند راغب هستند و هدف نظریه این نیست که بفهمد که این ارتباط در اصل چگونه اتفاق می افتد بلکه به جای آن به این می پردازد که در طول زمان در آن چه اتفاقی روی خواهد داد. بنا براین رابطه مبادله موجود بین عاملها واحد تحلیل جامعه شناختی می شوند نه خود عاملها.

فرایندهای اصلی مبادله

بنابراین در طرح امرسون، تحلیل با ارتباط موجود در بین حداقل دو عامل شروع می شود. این ارتباط از:1) فرصتهای ادراک شده توسط حد اقل یک عامل، 2) آشنا سازی رفتارها و 3) تکمیل تبادل بین عاملها و تقویت دو سویه همدیگر تشکیل می شود. اگر این آشنا سازی ها غیرتقویت کننده باشند یک رابطه مبادله رشد نخواهد کرد. و از نظر تئوریک جالب توجه نخواهد بود مگر اینکه داد و ستد مبادله بین عاملها حد اقل یک دوره زمانی کوتاه ادامه داشته باشد.

بنابراین رویکرد امرسون با یک رابطه مبادله ایجاد شده شروع شده و این سوال را مطرح می سازد: موضوع این ارتباط چه فرایندهای اصلی و اساسی است؟، پاسخ او: 1) کاربرد قدرت و 2) تعادل است. اگر رابطه مبادله وابستگی بالای یک عامل، ب، بر یک عامل دیگر، الف، برای تقویت را آشکار سازد در این صورت الف آنچه که امرسون برتری قدرت power advantage می نامد بر ب دارد. داشتن یک برتری قدرت به کاربردن آن است، با این نتیجه که عامل الف در درون ارتباط مبادله هزینه های بیشتری را بر عامل ب تحمیل می کند.

از نظر امرسون برتری قدرت یک رابطه مبادله نامتعادل را نشان می دهد. یک گزاره اصلی در طرح امرسون این است که روابط مبادله نامتعادل در طول زمان به سمت تعادل متمایل می شوند. در موقعیتی که عامل الف از برتری قدرت بر ب بهره مند می شود (در حالی که ب بر منابع تهیه شده به وسیله الف وابستگی بیشتری دارد نه برعکس) عمل تعادل می شود:

1) عامل ب می تواند ارزش تقویت یا پاداش تهیه شده به وسیله عامل الف را کاهش دهد، بدین وسیله وابستگی ب بر الف کاهش می یابد.

2) عامل ب می تواند تعداد منابع بدیل تقویت کننده ها یا پاداشهای تهیه شده به وسیله عامل الف را افزایش دهد، بدین وسیله وابستگی ب بر الف کاهش می یابد.

3) عامل ب می تواند تلاش کند ارزش تقویت کننده هایی را که برای الف تدارک می بیند افزایش دهد، بدین وسیله وابستگی الف بر ب افزایش می یابد.

4) عامل ب می تواند تلاش کند تا منابع بدیل تقویت کننده های الف را که به وسیله ب تهیه می شود، کاهش دهد، از این طریق عامل الف بیشتر بر عامل ب وابسته می شود.

امرسون تاکید می کند که به واسطه حد اقل یکی از این چهار عمل متعادل کننده، وابستگی ب و الف بر همدیگر در پاداشها به یک تعادل منجر خواهد شد. بنابراین مبادله تفاوت در قدرت را آشکار می سازد که به تعادل متمایل است. طبیعتا روابط مبادله پیچیده که عامل های زیادی(الف، ب، ج،...) در آن درگیر اند، فرایندهای اصلی وابستگی، قدرت، و تعادل، در تتیجه عاملهای جدید و تقویت کننده ها یا منابع جدید داخل در روابط مبادله افزایش و کاهش می یابند.

گزاره های اصلی تبادل

امرسون با یک لیست نسبتا درازی از اصول رفتارگرا آغاز می کند که در اینجا خلاصه نشده اند. اندیشه ای که از این اصول نتایج فرعی و قضیه هایی برای تبیین ویژگیهای ساختاری و پویایی یک ارتباط مبادله موجود استنباط می شد. این پویایی ها پیرامون 1) وابستگی، 2) کاربرد قدرت، 3) تعادل می گردند. دسته ای از قضیه های استنباط شده عمده در تابلو 1-22 خلاصه شده است. بدیهی است که این قضیه ها پویایی های اصلی روابط تبادل را توصیف می کند، مانند قدرت (p)، که با وابستگی (d) ب بر الف در منابع ارزشمند مرتبط است؛ از اینرو قدرت الف بر ب کارکرد مثبت وابستگی ب بر الف در منابع ارزشمند است.PAB = DBA

تعادل در این رابطه الف و ب زمانی به دست می آید که از بین عمل های تعدلی ارایه شده در بالا، وابستگی ب بر الف با وابستگی الف بر ب در منابع برابر شود، یا .

با این فهم از فرایند اصلی تبادل، امرسون یک سری از استنباط ها و قضیه های جدیدی را برای تبیین شکلهای گوناگون ساختاری ارتباطهای مبادله در حال پیشرفت معرفی می کند. در اصل امرسون گزاره هایی اضافه می کند که از قضیه های ارایه شده در تابلو 1-22 در مورد وابستگی، کاربرد قدرت و تعادل استنتاج شده اند. در این نقطه امرسون برای توصیف شکلهای گوناگون ساختاری و تغییر شکل آنها برحسب پویایی های ذاتی در وابستگی، قدرت، و تعادل، شروع به استفاده از تحلیل شبکه می کند که در فصل 38 شرح داده شده است.

ساختار، شبکه ها و تبادل

تجسم امرسون از شبکه های اجتماعی را به طور خلاصه می آوریم؛ برای اهداف ما در اینجا نشان دادن اجزای کامل واژه شناسی شبکه او لازم نیست. هرچند امرسون از کنوانسیون نظریه گرافها پیروی می کند و تعدادی از تعاریف را توسعه می دهد، تنها دو تعریف مهم است:

عاملها: نقاط الف، ب، ج، د،... در یک شبکه از روابط. حروف مختلف عامل هایی با منابع مختلف برای مبادله را نشان می دهد. حروف یکسان مانند الف1، الف2، الف3، و...... عامل های متفاوتی را نشان می دهد که منابع مشابهی را مبادله می کنند.

روابط مبادله: الف ب، الف ب ج، الف1 الف2 و الگو های دیگری از روابط که می تواند عاملهای مختلف را به همدیگر متصل کند، یک شبکه از روابط را شکل می دهد.

کار مفهومی بعدی تجسم اشکالی از شبکه ها می باشد که بتوان با این دو تعریف نشان داد. امرسون برای هر شکل اصلی، استنباط ها و قضیه های جدیدی اضافه می کند تا روشی را که فرایند های اصلی وابستگی، قدرت، و تعادل عمل می کنند اثبات کند. مباحثه امرسون هر چند مقدماتی است اما قدرت بالقوه آن را نشان می دهد.

برخی از اشکال اجتماعی اصلی دارای طرز عمل ویژه مشخصی هستند: الف) انحصار یک جانبه unilateral monopoly، ب) تقسیم کار division of labor، ج) چرخه اجتماعی social circle، د) شبکه های قشربندی شده startified networks.

انحصار یک جانبه

در شبکه ای که در شکل 1-22 نشان داده شده است عامل الف سرچشمه منابع ارزشمند برای عامل های ب1، ب2، و ب3 می باشد. عامل های ب1، ب2، و ب3 برای الف پاداش محسوب می شوند اما به خاطر این که الف دارای منابع گوناگون پاداش است و تنها سرچشمه ب برای پاداشهایش الف می باشد، موقعیت انحصار یک جانبه وجود دارد.

چنین ساختاری اغلب نمونه ای از واحدهای بین شخصی و بین گروهی(یا بین صنفی) intercorporate می باشد. برای مثال الف می تواند یک زن باشد که برای سه مرد ب1، ب2، ب3 خدمت می کند؛ یا الف می تواند تنها شرکتی باشد که برای سه کارخانه ب1، ب2، و ب3 مواد اولیه تهیه می کند. یا الف می تواند یک سازمان دولتی باشد و ب ها نیز نمایندگی های وابسته به آن باشند. یک خصیصه مهم انحصار یک جانبه از نظر امرسمن این است که نامتعادل بوده و بنابراین ساختارش در معرض تغییر است.

امرسون استنباطها و قضیه های دیگری نیز برای محاسبه راههای گوناگونی که انحصار یک جانبه می تواند به یک حالت متعادل تغییر یابد، توسعه می دهد. به عنوان مثال اگر الف1، الف2، و الف3 موجود نباشند و ب ها نتوانند باهم ارتباط داشته باشند گزاره زیر به کار می آید(آنچه امرسون بهره کشی نوع اول می نامد):

هر چقدر رابطه مبادله بین الف و چند ب، به انحصار یک جانبه نزدیک تر شود، منابع اضافی هر ب در درون رابطه مبادله بیشتر مطرح می شود، در عوض سودمندی منابع الف ثابت می ماند یا کم می شود.

امرسون این انطباق را کم دوام می بیند چراکه شبکه حتی بیشتر نامتعادل می شود. فرض اینکه ب ها بدون تامین منابع از الف می توانند به عنوان یک موجود مستقل باقی بمانند گزاره جدیدی مطرح می شود(آنچه امرسون بهره کشی نوع دوم می نامد):

هر چقدر رابطه مبادله بین الف و چند ب، به انحصار یک جانبه نزدیک تر شود، منابعی که در طول داد و ستد مستمر به وسیله الف برای ب ها تهیه می شود دارای ارزش کمتری می شود.

بنابراین این گزاره پیش بینی می کند که عمل تعادل سازی 1 کاهش در ارزش پاداش برای آنها در یک وضع نامساعد قدرت یک انحصار یک جانبه در جایی که منابع پاداش جایگزین موجود نباشد و ب ها نتوانند به صورت موثری باهمدیگر ارتباط داشته باشند متعادل خواهد شد.

اگر موقعیتهای دیگری موجود باشد، عملهای متعادل سازی دیگری نیز ممکن خواهد بود. اگر ب ها با همدیگر ارتباط داشته باشند ممکن است ائتلافی را تشکیل دهند(عمل متعادل سازی 4) و الف را به مبادله متعادل با ائتلاف تشکیل شده ب ها مجبور سازند. اگر یک ب بتواند منبهی را که توسط سایر ب ها تصرف نشده این پیدا کند، تقسیم کار (عمل های 3 و 4) در بین ب ها به وقوع خواهد پیوست. اگر بتوان سرچشمه جدیدی از منابع الف2 پیدا کرد (عمل 2)، برتری قدرت power advantage الف 1 کاهش خواهد یافت. هر یک از این تغییرات ممکن در موقعیت های مختلفی روی می دهد، اما ای گزاره ها دلیلی را برای شروع تغییرات ارایه می دهند یک دلیل طرح شده از مبانی اصلی روانشناسی کنشگر operant psychology (جزئیات این طرحها در اینجا مطرح نشده است).

تقسیم کار

پیدایش تقسیم کار یکی از راههایی است که در انحصار یک جانبه روابط مبادله متعادل می شوند. اگر هر یک از ب ها بتوانند منابع مختلفی برای الف پیدا کنند، احتمال دارد که آنها این را در مبادله با الف بکار گیرند و ارایه خدمات الف با این منابع اختصاصی شوند [ با این منابع ارایه خدمات الف را به خود اختصاص دهند.]. این مساله قدرت الف را کاهش می دهد و نوع جدیدی از شبکه را به وجود می آورد. به عنوان مثال درشکل 2-22 انحصار یک جانبه در سمت چپ به تقسیم کار در سمت راست تبدیل شده است؛ جای ب1 را عامل جدیدی ج با منابع خودش می گیرد؛ ب 2 هم اختصاصی شده و جای خود را به عامل جدید د می دهد؛ همچنین ب3 نیز به عامل ه تغییر وضعیت می کند.

امرسون گزاره دیگری را نیز برای توصیف این تغییر ها توسعه می دهد که در آن هر ب یی منابع منحصر به فرد خودش را دارد:

هرچقدر منابع در میان ب ها در یک انحصار یک جانبه با الف به صورت نا یکسانی به توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که هر ب یک رابطه مبادله جداگانه ای با الف ایجاد و به خود اختصاص دهد.

به چند نکته باید توجه شود. اولا واحدها در این تبدیل وضعیت می توانند عامل های فردی یا جمعی باشند. ثانیا تغییر در ساختار یا شکل شبکه به عنوان گزاره ای بیان می شود که که به صورت نظام مندی از اصول عملی موثر operant principles، استنباطها و سایر قضیه ها استنتاج شده اند. بنابراین گزاره می تواند در زمینه های خرد و کلان بسیار متغیری به کار گرفته شود. برای مثال، می تواند برای کارکنان یک اداره به کار برده شود که الف را با منابعی که در دسترس دیگران نیست اختصاصی کرده اند. این گزاره همچنین برای یک بخش در یک شرکت به کار گرفته می شود که سعی می کند در ارتباطش با اقتدار مرکزی از طریق سازماندهی مجدد خودش و تمایز خودش و خدماتی که می تواند ارایه دهد از سایر قسمتها، تعادل ایجاد کند. همچنین این گزاره می تواند برای روابط یک قدرت استعماری (الف) و دولتهای تحت استعمار او (ب1، ب2، ب3 ) به کار گرفته شود، که فعالیتهای اقتصادی عمده خودشان را برای ایجاد یک ارتباط با وابستگی کمتر با الف اختصاصی می کنند(ج، د، ه می شوند).

چرخه های اجتماعی

امرسون تاکید می کند که برخی از مبادله ها بین مقوله ای inter category و برخی دیگر درون مقوله ای intracategory هستند. یک مبادله بین مقوله ای مبادله ای است که یک نوع منبع با نوع دیگری مبادله می شود پول با کالا، نصیحت advice با اعتبارesteem، تنباکو با شمشیر فولادی و.... بدی سان شبکه های مورد بحث مبادله های بین مقوله ای میان عامل هایی با منابع متفاوت (a، b، c، d، e)

را در بر می گیرد. مبادله درون مقوله ای مبادله ای است که در آن منابع مشابهی مورد مبادله قرار می گیرد مهربانی با مهربانی، نصیحت با نصیحت، کالا با کالا و غیره. چنانکه قبلا نشان داده شد چنین مبادله هایی در رویکرد نظریه گراف امرسون با به کار گیری حروف یکسان الف 1، الف 2، الف 3، و الف 4 برای نشان دادن عامل هایی با منابع مشابه نشان داده شده است. سپس امرسون برای توصیف اینکه در این مبادله های درون مقوله ای چه اتفافی خواهد افتاد گزاره های دیگری را توسعه می دهد:

هر چقدر یک مبادله به مبادله درون مقوله ای نزدیک شود بیشتر احتمال دارد که روابط مبادله بسته باشد.

امرسون «بسته» را وجود چرخه در روابط (چنانکه در سمت چپ شکل 3-22 نشان داده شده است) و یا شبکه متعادلی که در آن هر یک از عامل ها با همدیگر مبادله می کنند (چنانکه در سمت راست شکل 3-22 نشان داده شده است) تعریف می کند. امرسون برای روشن کردن این فرایند متعادل سازی شبکه تنیس را مثال می زند. اگر دو تنیس باز الف1 و الف2 با مهارت برابر به طور قاعده مند با هم بازی کنند، یک مبادله درون مقوله ای متعادل می باشد تنیس در برابر تنیس. اما، اگر الف3 وارد شده و با الف2 بازی کند، الف2 از برتری قدرت برخوردار خواهد بود، چنانکه در شکل 4-22 نشان داده شده است.

چنین مبادله ای نیز یک انحصار یک جانبه است اما شبیه آنکه قبلا مطرح شد نیست. الف1 و الف3 برای بازی تنیس به الف 2 وابسته اند. این رابطه نامتعادل بوده و به سمت فرایندی از تعادل حرکت می کند. ممکن است الف4 وارد شده و یکی از شبکه های چرخه ای یا متعادل شده نشان داده شده در شکل 3-22 را به وجود آورد. بار دیگر این نوع از شبکه بسته و متعادل شده به وجود می آید، و مانع ورود دیگران، الف5، الف6،..می شود، زیرا هر عامل جدیدی که وارد می شود شبکه را نامتعادل می کند. البته یک چنین شبکه ای محدود به افراد نیست؛ و می تواند برای دولتهایی که اتحاد نظامی یا بازار مشترک ایجاد می کنند یا اتحادیه شرکتها و سایر واحدهای جمعی به کار برده شود.

شبکه های قشربندی شده

بحث در مورد اینکه چگونه شبکه های درون مقوله ای از میان محصور شدن (بسته شده) closure به تعادل می رسند، ما را در فهم فرایند های قشربندی یاری می رساند. مثلا اگر تنیس بازان الف1 و الف2 و الف3 و الف4 در توانایی نابرابر باشند، و الف1 و الف2 از الف3 و الف4 توانمندی بیشتری داشته باشند، احتمالا یک چرخه اولیه در میان الف1 و الف2 و الف3 و الف4 شکل بگیرد، ولی در طول زمان الف1 و الف2 در بازی با دیگران رضایت بیشتری کسب خواهند کرد و الف3 و الف4 هزینه های بیشتری را در دعوتهایشان از الف1 و الف2 به مسابقه متحمل می شوند. یک مسابقه تنیس در بین الف1 و الف 3 نامتعادل است؛ و الف3 باید منابع اضافی پرداخت کند توپ های تنیس، تمجید کردن، قدردانی، تقبیح خود self – deprecation. نتیجه رشد دو طبقه خواهد بود:

طبقه اجتماعی بالا الف 1 و الف 2

طبقه اجتماعی پایین الف 3 و الف 4

بعلاوه الف1 و الف2 ممکن است در یک شبکه جدیدی با الف5 و الف6 در سطح توانایی خودشان وارد شوندو یک شکل جدیدی از چرخه یا شبکه ار شکل دهند. و الف3 و الف4 نیز یک رابطه جدید با الف7 الف8 شکل داده و چرخه و شبکه جدیدی با بازیکنانی در سطح خودشان ایجاد کنند. نتیجه قشر بندی با الگویی است که در شکل 5-22 نمایش داده شده است.

بحث امرسون در مورد فرایند قشربندی مقدماتی بود اما او گزاره ای را برای توصیف این زمینه های قشربندی توسعه داده است:

هرچقدر منابع ارزشمندی برابری داشته باشند و هرچقدر منابع در بین تعدادی از عاملها به صورت نابرابری توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که شبکه به واسطه حجم منابع طبقه بندی شود و بیشتر احتمال دارد که عامل ها یی با یک سطح منابع معین شبکه های مبادله بسته ای را شکل دهند.

این قضیه می تواند هم در بین واحدهای جمعی و هو در بین افراد به کار برده شود. دولتها طبقه بندی شده و چرخه های اجتماعی شکل می دهند، مثلا طبقه بندی بر اساس تفاوت بین کشورهای توسعه یافته و عقب مانده (توسع نیافته) و اتحاد در بین دولتها بر اساس این دو طبقه. یا این قضیه می تواند در تعاریف سنتی جامعه شناختی طبقه به کار برده شود چراکه شبکه های بسته بیشتر در درون طبقه اجتماعی شکل می گیرد تا در بین طبقه ها.

خلاصه

این ترکیب نظریه مبادله و تحلیل شبکه یک مرحله بسیار مهمی در نظریه جامعه شناسی مدرن را نشان می دهد. طرحهای قیاسی سست و بی بنیان جرح هومنز و دیگران به طور قابل مقایسه ای جای خود را به دقت در ساختن قیاسها از اصول رفتارگرایی داده بود، هرچند ما در فصل این استنتاجهای مهم را مرور نکرده ایم.

به علاوه تحلیل شبکه به نظریه مبادله روشی را برای صحبت کردن در مورد ساختار اجتماعی فراتر از یک استعاره metaphore ارایه داد. در حال حاضر ساختار می تواند در واژگان دقیقی مفهوم سازی شده و در نمودارهایی نشان داده شود. علاوه بر این آزمون این ایده های تئوریکی در گروههای کوچک آزمایشگاهی، در کارهای امرسون و در تحقیق کسانی که کارهای او را ادامه دادند، یک رابطه باثباتی را بین نظریه و عمل برقرار کرده بود.

مرگ زود هنگام امرسون به به سهم او در برنامه نظری مبادله پایان داد، اما بسیار قبل از این که او بمیرد، از همکارانش به ویژه کارن کوک [ برای ادامه کارهایش ] تعهد گرفته بود که در واقع با همکارانش کار می کرد، در عین حال نسل جدیدی از دانشجویان را تربیت می کرد. این دانشجویان سنت نظری مبادله را که با امرسون شروع شده بود را ادامه دادند. به علاوه دانشوران ممتاز دیگری که بوسیله امرسون تربیت نشده اند در نظریه شبکه مبادله فعالیت می کنند. برخی نیز تحت تاثیر امرسون و خارج از سنت او به ترکیب نظزیه مبادله و تحلیل شبکه اقدام کرده اند. نتیجه نهایی آن است که تحلیل شبکه مبادله در جامعه شناسی معاصر یک نظریه تحقیق متنوع و درخشانی محسوب می شود چنانکه در 25 خواهیم دید.

تبلیغات متنی