امروز دوشنبه 08 اردیبهشت 1404
0

مفهوم Rule Following که معادل مفهوم قاعده مندی یا تبعیت از قواعد بوده و در آثار بورد یو نیز ارجاع به آن به چشم می خورد مفهومی است بر گرفته از آثار لودویک ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی. توجه ویتگنشتاین به این مفهوم، که ارتباط میان توانایی درک و توانایی عملی را به وضوح بیان می دارد، به بوردیو اجازه می دهد تا از وضعیت دشوار (Dilemma) در انتخاب اراده گرایی و یا قانون گرایی اجتناب کند. در بحث تبعیت از قواعد لب سخن ویتگنشتاین، به عنوان یک فیلسوف مدرن این است که نحوه تبعیت ما از قواعد را نمی‌توان صورتبندی منطقی کرد و توضیح داد. چرا که توجیه معرفتی هر صورتبندی متوقف بر صورتبندی دیگری است و... حد انتهایی بر این صورتبندی‌های منطقی مترتب نیست. اینگونه در پی توجیه معرفتی بودن، مستلزم تسلسل است و افاده معرفت نمی‌کند. پس اتفاقی که در هنگام فهم و پیروی از قاعده می‌افتد عبارتست از گونه‌ای مواجهه غیر نظری (non – theoretical confrontation) با قاعده. مواجهه‌ای که مبتنی بر هیچ تفسیری نیست و در یک "آن" اتفاق می‌افتد. برای تحقق چنین مواجهه‌ای بیش از آنکه چیزی گفته شود، باید رویه و کرداری در پیش گرفته شود و از آن رویه و کردار(practice) مدد گرفته شود.

0

در ابتدا میان مواضع بخش دولتی و خصوصی در آموزش عالی و یا سایر فعالیت‏ها و خدمات اجتماعی هیچ وجه تمایز مشهود یا کارایی وجود نداشت.پادشاه،نجیب‏زاده یا رهبر کلیسای قرون وسطی و رنسانس،میان اموال دولتی یا خصوصی،تمایزی قائل نبود و مؤسسات مورد حمایت او هم به هعمان ترتیب،تفکیک‏پذیر بودند.دانشگاه‏های وابسته به‏ کلیسا،همانند کلیسا،بخشی از کل یک پیکره،یعنی جامعه بودند.دولت‏های محلی یا بازرگانان متمول،در بخشش ارث و منابع به حوزه آموزش،میان بخش دولتی و خصوصی‏ تمایزی قائل نبودند و طرح پرسش‏هایی از جمله وابستگی صنفی به بخش دولتی یا خصوصی مفهومی نداشت.در قرون اخیر،اروپایی‏ها و برخی از کشورهای دیگر، دانشگاه‏هایی را به عنوان یادگار و آثار تاریخی بنا کرده‏اند.دانشگاه«هاروارد»در دویست‏ سال اول تأسیس خود،فقط یک آموزشکده محسوب می‏شد و میان دولتی یا خصوصی‏ بودن تمایزی مرسوم نبود.

0

سیاست‌‌های روزمرگی، تصمیمات شتابزده، فقدان یک استراتژی منسجم باعث شد که بزودی فکر برنامه‌ریزی در ایران نیز شکل بگیرد. یکی از نخستین کسانی که در این مورد دست به اقدام عملی زد ابوالحسن ابتهاج، دولتمرد بنام سال‌‌های نخست حکومت پهلوی دوم بود. وی به مدت 8 سال (1329-1321ش) ریاست بانک ملی ایران که عملا بانک وظایف بانک مرکزی را انجام می‌‌داد برعهده داشت. او پس از آن نیز به عنوان نخستین رییس سازمان برنامه ایران منصوب شد. ابتهاج که در زمان رضاشاه و به دعوت علی اکبر داور به امور دولتی وارد شده بود در خاطرات خودنگاشته‌اش نخستین جرقه‌‌های حرکت به سوی برنامه ریزی قانونمند و مدون را چنین توصیف می‌‌کند: «من از سال‌‌ها پیش یعنی درست از همان زمانی که در شرکت‌‌های دولتی با [حسین] علا کار می‌‌کردم، عقیده‌ام را در مورد مشکلات اقتصادی ایران با او در میان می‌‌گذاشتم و تاکید می‌‌کردم که تا زمانی که برای کارهایمان «نقشه» نداشته باشیم (کلمه «برنامه» هنوز در آن زمان مصطلح نشده بود) وضع مملکت درست نخواهد شد.» او مدعی است که از زمان آغاز به کار دیوانی تا لحظه انتصاب به مدیریت سازمان برنامه یعنی قریب به 30 سال تنها راه اصلاح وضع اقتصادی، اجتماعی را در برنامه ریزی می‌‌دانسته و بدان می‌‌اندیشیده است:«[من] معتقد بودم که کشوری مانند ایران، با امکانات مالی و نیروی انسانی محدود و احتیاجات نامحدود، باید دارای برنامه باشد. استدلال می‌‌کردم که مملکتی مانند ایران، با خصوصیاتی که به آن اشاره کردم، قادر نیست در ظرف مدت کوتاهی کلیه احتیاجات خود را تامین کند و بنابراین باید دید مهمترین و ضروری‌ترین کارهایی که می‌‌توان در مدتی معین با بودجه‌ای معین انجام داد کدام هستند.»

0

نیکبختی آدمی در هماهنگی این سه جنبه است و از انجا که میان این سه خرد برترین است و برتری انسان بر دیگر جانوران بر خرد اوست کمال انسانی در ان است که خرد رهبر خو و سرشت وی گردد.

فضایل عقلانی و اخلاقی از دیدگاه ارسطو کدام است؟

تربیت را با پدید اوردن عادتهای خوب اغز می کند و این تربیت احساسات ادمی است که اورا به سوی هنر اخلاقی می برد نه خرد.

هنر اخلاقی همان توانایی در شناختن میانگین و یا ناتوانی در پیروی از ان می باشد و پدید اوردن ان با تمرین و تکرار و بوجود اوردن عادتهای درست قبل از به کار کگیری خرد می باشد میلها کورند و خوشی ها اندازه نمی شمارند و تنها نیروی اندیشه و فهم است که به میلها سامان می دهد و خوشی و دانایی با یگدیگر همراهند و در این هم امیزی دانایی برتر است و فرمانرواست.

0
چیزی که انسان را از حیوان جدا می کند و تفاوت رویکرد تربیتی انسان را با رویکرد پرورشیِ حیوانی به او آشکار می سازد، توجه به انتظار ما از تربیت است. واقعا از تربیت چه انتظاری داریم؟ آیا گمان می کنیم تربیت معطوف به شکل دهی رفتار است؟ آیا می توان با شکل دهی رفتار بر اساس اهرمهای تشویقی و تنبیهی به شکل دهی شخصیت نایل شد؟ آیا با فضای روش گرایی افراطی و تمرکز بر عمل می توان به خاستگاهی مطمئن در تربیت دست یافت؟ آیا می توان رفتار را شاخصی مطمئن برای ورود به عالم انگیزه و نیت فرد و شکل دهی آن از طریق رفتار مستند به اهرمهای تشویقی و تنبیهی قلمداد کرد؟ پاسخ به این قبیل پرسشها و ایرادات است که روشنگر فضای رویکردهای گوناگون به تربیت است، رویکرد اصیل به تربیت و رویکرد غیراصیل به آن و به تعبیر گویاتر، رویکرد هسته ای به تربیت و رویکرد پوسته ای به آن. این است تفاوت حرکت تربیتی اصیل که از انگیزه آغاز و به رفتار ختم می شود با حرکت تربیتی غیراصیل که از رفتار آغاز و به انگیزه ختم می گردد.
بدیهی است رفتاری که از منبع شخصیتی انسان صادر می شود، حوزه اولویت خود را در نظام شخصیت جستجو می کند و بنابراین، از سطح انگیزشی بالایی برخوردار است و سطح کنشی آن، یعنی پوسته که همان عمل و رفتار ظاهری است، به عنوان آخرین حلقه انگیزشی، معلول و بازتاب ویژگیهای باطنی است. این نوع رفتار، کاملاً متفاوت با رفتاری است که عامل تشکیل انگیزه است. چنین رفتاری متناسب با خود، اقدام به ساخت و پرداخت انگیزه و شخصیتی می کند که متناسب با سطح کنشی و پوسته رفتار باشد، سطحی که بر مدار جذب و دفع خارجی و پاداش و تنبیه پیرامونی، انعکاسی مشابه در سطح انگیزشی به جای می گذارد و فرد همواره فعالیت خود را بر اساس انگیزه های بیرونی و نظام تشویق و تنبیه خارجی شکل می دهد.
در اینجا، تفاوت نظام تربیتی اصل گرا با روش گرا مشخص می شود. نظامی که بر اساس اصول و معیارهای مشخص در صدد ارائه فرایند تربیت است بیش از آنکه سطح کنشی فرد را مورد توجه قرار دهد به سطح انگیزشی او توجه می کند و بیش از آنکه تربیت را در استحکام و تداوم پوسته مدّنظر قرار دهد بر جوهره و هسته تربیت متمرکز می شود. تربیت روش گرا چاره ای جز تأکید بر سطح کنشی و غفلت از انگیزش و تمرکز بر پوسته و بی توجهی به هسته تربیت ندارد.
0

نظریه داده بنیاد
Grounded Theory
یا نظریه داده‌بنیاد، نظریه ای است که ریشه واساس آن مبتنی است برداده های خاصی که به تولید نظریه می پردازند.
روش داده بنیاد یک روش استقرایی است، یعنی ازجزء به کل رسیدن. کاربرد اصلی این روش در جای است که نظریه استاندادروجودندارد.
گرچه نظریه‌پردازی داده‌بنیاد، یک روش پژوهش عمومی است ومی‌تواند هر نوع از داده را استفاده کند؛ امافعلاً بعد کیفی آن بیشترین طرفدار را دارد. ‌به طور کلی، رهیافتی است برای بررسی نظام‌مند (غالباً) داده‌های کیفی.
تفاوت اساسی روش داده بنیاد با سایر روش‌های کیفی در تاکید بر شکل دهی یا تدوین نظریه است. درموقعیتی که نظریه ای وجود نداردبا بکارگیری روش نظریه داده‌بنیاد بهتر می توان به نتیجه رسید، زیرا می توان نظریه ی جدیدی در این زمینه تولید کرد و از آنجا که این نظریه ی جدید در داده‌ها، بنیان دارد نسبت به نظریه ای که از مجموعه نظریه‌های موجود اقتباس شده، با موقعیت تناسب بیشتری دارد و تبیین بهتری ارائه می دهد.

0

قرآن مجید کتاب هدایت به سوی کمال وسعادت به معنای واقعی کلمه است. یگانه کتاب آسمانی است که دست تحریف، دامان آن را نیالوده وجاویدانگی اسلام را سندی است پرارج وآخرین پیامبراللهی را معجزه ای است ابدی. قرآن دارای شگفتی های بی پایان است، ظاهرآراسته وباطن ژرف دارد، درمان گردردها، بهارقلبها وشفابخش دل هاست. استحکام این کتاب آسمانی واقعاً ستودنی واتقانش حیرت برانگیزاست. مسلمانان به رغم این که از منابع بسیار غنی برخوردار می‌باشند اما در عین حال با کمال تأسف در کاربردی کردن این منابع کمتر همّت‌گماشته‌اند. یکی ازمتقن ترین منابع اسلامی قرآن کریم است، این کتاب مقدس چارچوب کلی زندگی انسان‌ها را در طول تاریخ معین کرده است. بی تردید قرآن کریم درهمه حوزه ها از جمله درحوزه دانش مدیریت وتصمیم گیری مطالب فراوان دارد، بردانش پژوهان دانش مدیریت اسلامی است که از این بحرعمیق به مقدار وسع وظرفیت خویش بهره گیرند وبرغنی وبالندگی مدیریت اسلامی بیفزایند دراین مقاله برآنیم که نظریه تصمیم گیری را ازمنظرقرآن کریم به بحث وبررسی گیریم. شکی نیست که تصمیم گیری درمدیریت از جایگاه ویژه ای برخورداراست، تصمیم گیری جوهره اصلی مدیریت است وهمه ی مدیران با فرایند آن سرو کار دارند، شاید به همین جهت دانشمند معروف «هربرت سایمون» می گوید مدیریت مترادف با تصمیم گیری است، اوبه این باوراست که سازمان مجموعه ­ای از تصمیم­گیریست ومدیریت، چیزی جزتصمیم گیری نیست [1]. حقیقت این است که تصمیم­گیری اصل و اساس وظایف مدیران را تشکیل می­دهد؛ زیرا اگر هدف­گذاری، سیاست­گذاری، تعیین استراتژی، تعیین قوانین، مقررات و راه و روش کار، انتخاب و استخدام نیروی انسانی، تعیین وظایف و مسئولیتهای مرئوسین، و همچنین سرپرستی، کنترل و ارزیابی عملکرد آنها را از جمله وظایف مدیر به شمار آوریم، لازمه همه اینها تصمیم­گیری است و تصمیم­گیری در تمامی وظایفی که مدیر انجام می­دهد وجود دارد. بنابراین می­توان گفت که تصمیم­گیری پایه و اساس تمام وظایفی است که مدیر در سازمان انجام می­دهد[2]. از آنجا که تصمیم­گیری از حساس­ترین وظایف مدیران به شمار می­رود و هریک از وظایف سنتی مدیران نظیر: برنامه ریزی، سازمان دهی، بسیج منابع وامکانات هدایت و رهبری، نظارت وکنترل در پیوستاری از یک سلسله موقعیت­های تصمیم گیری قرار می­گیرند. آشنایی با شیوه­ها و روش­های تصمیم­گیری از اهمیت بالای برخور دار است و با بهره­گیری از این شیوه­ها و روش­ها تصمیمات مدیران کارآتر و مؤثرتر خواهد بود. واقعیت امراین است که همه ی ویژگی های فرآیند مدیریت وابسته، در هم تنیده و قائم به وجود تصمیم گیری­هاست، کیفیت و چگونگی این تصمیمات است که میزان موفقیت یا شکست هدف­های سازمان را مشخص می­کند. در این نوشتار سعی بر آن است که مباحث به صورت تطبیقی (بین دانش مدیریت و قرآن) مورد بحث و بررسی قرار بگیرد تا تمایز بین تصمیم­گیری قرآنی مبتنی بر عقلانیت و وحیانیت با تصمیم­گیری که در دانش مدیریت مطرح است آشکار شود. با توجه به اینکه تمام مباحث تصمیم­گیری را نمی­توان در این نوشتار تبیین کرد به برخی از مهمترین آنها اکتفاء می­کنیم اما مهمترین آنها عبارت­اند از: تعاریف، ارتباط مدیریت و تصمیم­گیری، فرآیند تصمیم­گیری، انواع تصمیم­گیری، شرایط تصمیم­گیری، عوامل مؤثر در تصمیم­گیری، دام های تصمیم گیری، الگوی­های تصمیم ­گیری،

0

تاثیر دیجیتالی شدن رسانه ‏هابر زندگی اجتماعی

با تاکید بر جوانان

یکی از ملاک‏های تقسیم‏بندی تاریخ بشری بر اساس کشف یا تحول ابزاری بوده است. آنچنان که هر دوره از تاریخ بشری را با یکی از تحول‏های ابزاری بشر یا کشف او نام‏‏گذاری کرده‏اند. عصر آهن، عصر کشاورزی، عصر صنعتی و... امروزه ما با گذر از جامعه صنعتی در جامعه‏ای زندگی می کنیم که از آن به عنوان جامعه اطلاعاتی یاد می کنند. بی‏شک یکی از بزرگترین تحولات در عرصه رسانه‏ها در جامعه اطلاعاتی ‏، دیجیتالی شدن فرایند انتقال اطلاعات آنهاست. هر تحول تکنولوژیکی در طول تاریخ پیامدهای را نیز به همراه داشته است؛ پیامدهایی خواسته یا ناخواسته دیجیتالی شدن رسانه و نقش آن در زندگی اجتماعی با تاکید بر جوانان موضوع بحث و تحقیق و تبادل نظر ما در ادامه می باشد.

0

تاثیر جامعه‌ اطلاعاتی بر انسجام اجتماعی

جوامع مختلف تحت تاثیر تحولات بسیار عظیم علمی – تکنولوژیک به سمت جامعه اطلاعاتی در حال حرکت هستند. جامعه اطلاعاتی، جامعه‌ای است که ساختار آن متاثر از فناوری است. معیارهایی همچون فناوری‌، مشاغل‌اطلاعاتی‌، جغرافیا، اقتصاد‌، فرهنگ‌، فراگیری‌ رسانه‌ها و جهانی‌ شدن‌ در ایجاد جامعه اطلاعاتی موثر بوده‌اند. در جامعه اطلاعاتی، جوامع با چالشهایی چون نابرابری اجتماعی، هویتهای جدید، تمایزپذیری و شالوده‌شکنی نهادهایی نظیر دولت، و فرصتهایی چون نقش اینترنت در پژوهش، خلاقیت و علم، تعامل و همزیستی جهانی، شکل‌گیری هویت سیال و بین‌سیاره‌ای روبه‌رو شده‌اند. به‌علت وجود این چالشها انسجام اجتماعی در جامعه اطلاعاتی بخصوص در کشورهای در حال توسعه مانند ایران متزلزل شده است. به همین دلیل جوامع می توانند با تدابیری که می‌اندیشند چالشها را از پیش رو برداشته و از فرصتها در جهت رفاه و سعادت مردم استفاده کنند.

0

زیمل جامعه را فرآیندی واقعی می دانست که باید بر تحلیل نظام مند صورت های اجتماعی متمرکز شود. از دیدگاه وی افراد به جای برخورد با مجموعه ای سردرگم کننده از رویدادهای خاص، با شمار محدودی از صورت ها سروکار دارند پس جامعه شناس نیز باید همان کاری را انجام دهد که افراد عادی می کنند، یعنی تعیین شمار محدودی از صورت ها برای واقعیت های اجتماعی به ویژه برای کنش های متقابل اجتماعی به شکلی که بهتر قابل تحلیل باشند. در این رویکرد" محتواها " مجموعه ای از تمام انگیزه ها، منافع و مقاصد پدیده های موجود در افرادند که درک اولیه از صورت ها را تشکیل داده اند و افراد در کنش متقابل با دیگران از آنها بهره می برند. پس «صورت های اجتماعی» بازتاب الگوها و روال های عام رفتارند که افراد در خلال کنش های متقابل اجتماعی شان از میان آنها دست به انتخاب می زنند. به دیگر سخن به تعبیر زیمل صورت ها نشان دهنده روش سازمان دهی امکانات نامحدود زندگی هستند تا از ثبات ساختاری برخوردار شوند. از دیگر موضوعات اساسی مورد توجه زیمل کنش متقابل (جامعه زیستی) آگاهانه افراد بود. از نظر وی جامعه زیستی همواره افراط و تفریط بالقوه متضادی را دربر می گیرد؛ هماهنگی، تعارض، جذب، دفع، عشق و نفرت را.

زیمل حتی شیوه های ناقص رفتاری را از مشخصه های اصلی روابط بشری می دانست. از نظر او این امر ناشی از این است که در خلال کنش متقابل هم امکان بالقوه بروز پیامدهای مثبت وجود دارد و هم پیامدهای منفی. حتی تداوم رابطه عاشقانه عاشق و معشوق هم نیازمند «تخلیه عصبی» (یک سوپاپ اطمینان) است. در تجریدی ترین سطح فلسفی، «محتوا» مفهومی است که آن جنبه هایی از واقعیت را بیان می کند که تعیینی قائم به ذات دارند، ولی درعین حال هیچ ساخت قابل شناختی را به نمایش نمی گذارند.