امروز جمعه 02 آذر 1403

تحلیل فرهنگى و نظریه سیستمها

0

مفهوم فرهنگ مشترک: از دورکیم تا پارسونز

نوشته آلن سوینج وود

ترجمه محمد رضایى

روند عمده در جامعه‏شناسى فرهنگى وبر و زیمل به تلاش آنها براى تئوریزه کردن تحولات قلمرو ویژه‏اى از فرهنگ ذاتى مدرنیته برمى‏گردد.در مورد وبر، فرهنگ با تغییر اجتماعى پیوند مى‏خورد و ارزشهایى را پدید مى‏آورد که به مجرد درونى‏شدن توسط عاملها (agents) به انگیزه‏هاى لازم براى شیوه‏هاى خاصى از کنش اجتماعى منتهى مى‏شود.به نظر وبر فرهنگ با تولید و ارتباط معانى پیوند داشته و فرآیندى زنده و فعال است.همانطور که کلیفورد گیرتز (Clifford Geertz) اشاره کرده، وبر انسان را «حیوانى معلق در تارهایى از معانى در نظر مى‏گیرد که خود به دورش تنیده‏» ; با فرهنگى شامل آن تارهایى که در آن تحلیل «علمى تجربى در جستجوى قانونى نیست‏بلکه، علمى تفسیرى براى یافتن معناست‏».(Geertz, 1973, p:5) اما آنچه که باید به صورتبندى گیرتز افزود این است که، جامعه‏شناسى فرهنگى وبر از علم نشانه‏شناسى که تنگ‏نظرانه بر مسائل محدودى متمرکز شده فراتر مى‏رود و بر دگرگونیهاى وسیع تاریخى، به ویژه بر آسیبهاى مدرنیته مبتنى است.

به خلاف هرمنوتیک تاریخى وبر، جامعه‏شناسى دورکیم که ریشه در سنت پوزیتیویستى کنت و تن (Taine) دارد، تاکید چندانى بر عناصر ارتباطى در تحلیل فرهنگى ندارد; به ویژه به تاکید وبر بر مساله معنا اعتنا نمى‏کند و فرهنگ را امر واقع اجتماعى خارجى در نظر مى‏گیرد.اما اهمیت دورکیم براى جامعه‏شناسى فرهنگ به تلاش او براى فراتر رفتن از پوزیتیویسم جامعه‏شناختى (که به طور کلى دیدگاه نظرى او در کارهاى اولیه‏اش، به ویژه در تقسیم کار در جامعه و خودکشى بود) و گسترش مى‏نامد (Alexander, 1990) تا فرهنگ را نه صرفا به مثابه ساختارى بیرونى بلکه به عنوان فرآیند نسبتا مستقل عقاید و کردارهاى انسانى تئوریزه کند. به این ترتیب دورکیم در صور ابتدایى حیات دینى (1915) به مطالعه نقش نمودگارهاى جمعى (collectiverep resentation) در زندگى اجتماعى پرداخت و به دنبال پیوند اشکال مناسکى (ritual) و نمادین با مسائل انسجام اجتماعى و همبستگى اجتماعى بود.

تبلیغات متنی