امروز جمعه 28 اردیبهشت 1403

بررسی دلایل کاهش سن بزهکاری

0
از حدود نیم قرن پیش، یعنی اوایل قرن 20، رشد آمار ارتکاب جرم و جنایت توسط نوجوانان و جوانان در کشورهای بزرگ صنعتی توجه کارشناسان امور اجتماعی را به معضل جهانی بزهکاری نوجوانان و جوانان معطوف کرد.از آن زمان در اغلب کشورهای جهان، بسیاری از محققان، روانپزشکان، جامعه شناسان، جرم شناسان و متخصصان تعلیم وتربیت به منظور یافتن راه حلی برای جلوگیری یا حداقل کاهش بروز جرایم در میان قشرهای اجتماعی، تلاش می نمایند. جرم شناسان می گویند: هر عاملی که مانع رشد سالم نوجوان از نظر جسمانی و عاطفی شود، ممکن است سبب ایجاد یک طرح و الگوی اختلالهای عاطفی نیز بشود که همان ریشه رفتارهای ضد اجتماعی یا مجرمانه است. «بزهکاری نوجوانان» دربرگیرنده هر عمل مجرمانه ای است که از طرف یک نوجوان علیه اشخاص واموال انجام می شود.
بعضی از صاحبنظران عقیده دارند، چون کودکان و نوجوانان که حس تقلید بسیار قوی دارند، با مشاهده فیلمهای مختلف سینمایی و تلویزیونی که اغلب با چاشنی جنایت و خشونت همراه است، به تقلید از قهرمانان این گونه فیلمها، رفتارها و اعمال ضد اجتماعی و یا جامعه ستیزانه مرتکب می شوند، گسترش روزافزون اعمال ضد اجتماعی و ناهنجاریهای رفتاری ناشی از توسعه و پیشرفت وسایل ارتباط جمعی، بخصوص سینما و تلویزیون و اخیراً نیز ماهواره است.سرانجام جمعی دیگر از اندیشمندان معاصر، افزایش بزهکاری را در جوامع کنونی ناشی از اعتقادات ضعیف مذهبی دانسته و چنین استدلال می کنند که بر اثر فرو ریختن اعتقادات و ضعف اخلاقیات در میان بخشهایی از مردم بویژه در جوامع شهرنشین، «وجدان» که پلیس باطنی هر یک از افراد بشری است دچار ضعف گشته و نمی تواند وظیفه اساسی خود را که پاسداری از نیکی ها و پیشگیری از بدیهاست به نحو کامل و شایسته ای به انجام برساند. این اهمال و قصور وجدان، نتیجه اش ارتکاب اعمال ممنوع مذهبی و قانونی توسط این گروه است.

به هر حال، دلیل اصلی ارتکاب جرم و جنایت هر چه باشد، دنیای امروز با این واقعیت تلخ رو به روست که بزهکاری اطفال و نوجوانان در قرن ما، بخصوص در جوامع بزرگ صنعتی به سرعت در حال گسترش است.در بررسی سنین افراد برای ارتکاب جرم، نسبت کودکان و نوجوانان بیش از سالخوردگان است، که این نشانگر آن است که نوجوانان بیشتر از دیگران تحت تأثیر عوامل اجتماعی، خانواده، محیط و... هستند.
در کشورهای صنعتی و پیشرفته نسبت جرایم اطفال خیلی بیشتر و بالاتر از نسبت آن در کشورهایی با الگوی سنتی اقتصادی کشاورزی و توسعه نیافته است.بیشتر جرم شناسان آغاز بزهکاری را اصولاً از 12 سالگی دانسته اند. بین 12 تا 18 سالگی جرایم کمتر از سنین 18 تا 25 سالگی است و در سنین 25 تا 40 سالگی میزان بزهکاری بیش از دوران قبلی است. طبق بررسیهای پروفسور «گری» در یک حوزه معین هزار نفری در سنین 21 تا 25 سالگی، معدل تعداد بزهکاران 60/14 بوده است. در صورتی که در همین واحد زمانی و مکانی، برای سنین 25 تا 30 سالگی این معدل به 80/15 رسیده است.از 30 سالگی به بعد، دوران کاهش میزان بزهکاری است. در آمریکا معدل ارتکاب جرایم برای گروه بیش از 30 ساله از 36 سالگی کاهش می یابد، این کاهش در دانمارک از 34 سالگی محسوس است. کاهش محسوس تر میزان بزهکاری از 40 سالگی است و بین 40 تا 60 سالگی معدل ارتکاب جرایم به میزان دوران 12 تا 18 سالگی تنزل پیدا می کند.با توجه به آمار موجود، میان نوع جرایم و سنین زندگی ارتباط مسلمی وجود دارد چنان که 80 درصد جرایم بزهکاران کمتر از 18 ساله، سرقت است.در نگاهی به ریشه های بزهکاری، از جمله علل این کارها را فقر، نبود تعلیم و تربیت صحیح، اختلاف بین والدین، بی سوادی، بیکاری والدین، ولگردی و... ذکر کرده اند.خصوصیت اصلی بزهکار نوجوان آن است که به واکنشهای ناشی از تضادهای درونی خود جامه عمل می پوشاند. چنین فردی به دلیل اینکه از لحاظ عاطفی رشد نیافته و توسط محیط و خانواده تأمین نشده، قادر به تحمل رنج و ناراحتی یا عقب انداختن ارضای مستقیم تمایلهای خود نیست، در نتیجه هر فشاری که در محیط وجود داشته باشد او را تحت تأثیر قرار می دهد. از دیگر خصایص بزهکار نوجوان آن است که به طور کلی بیشتر از شخص غیر بزهکار متوقع است.
اغلب بزهکاران نوجوان و جوان به طور گروهی اقدام به ارتکاب جرم می کنند؛ این قشر از اجتماع در مدرسه، کارگاه، مزارع و یا اجتماع در پارکها یا هنگام گردش و بازی معمولاً با هم به سر می برند و این وضعیت موجب می شود بی نظمی ها، شیطنتها و حتی بزهکاریها به صورت گروهی انجام شود.
علاوه براین، وقتی دو یا چند جوان به طور جمعی اقدام می کنند، از شجاعت و شهامت بیشتری در ارتکاب جرم برخوردار شده و به نوعی محرک یکدیگر می شوند.
از دیگر ریشه های بزهکاری، زدن برچسب به بزهکار می باشد. نظریه پردازان برچسب زنی، کجروی را نه به عنوان مجموعه ای از ویژگیهای افراد یا گروه ها، بلکه به عنوان یک فرایند کنش متقابل میان کجروان و افراد دیگر تبیین می کنند. به نظر آنها، برای درک ماهیت کجروی باید ببینیم چرا به بعضی افراد برچسب کجروی زده می شود.
کسانی که نماینده نیروهای نظم و قانون هستند، یا می توانند تعاریف اخلاق متعارف را بر دیگران تحمیل کنند، منابع اصلی برچسب زنی را فراهم می سازند. بدین سان، برچسبهایی که برای ایجاد مقولات کجروی به کار گرفته می شوند، ساخت قدرت جامعه را بیان می کنند. کم و بیش، قواعدی که کجروی بر مبنای آنها تعریف می شود و زمینه هایی که این قواعد در آنها به کار گرفته می شوند، توسط ثروتمندان برای فقرا، توسط مردان برای زنان، توسط افراد مسن تر برای جوانترها و... تنظیم می شوند.همین که برچسب بزهکار به کودکی زده شد، به عنوان مجرم بدنام می شود و ممکن است توسط معلمان و کارفرمایان آینده به عنوان فردی غیر قابل اعتماد شناخته شود.
آن گاه فرد به ورطه رفتار تبهکارانه بیشتری سقوط می کند و فاصله اش با میثاقهای اجتماعی زیادتر می شود.«ادوین لمرت» نخستین عمل خطا را «کجروی نخستین» می نامد و می گوید: کجروی دومین، هنگامی رخ می دهد که فرد برچسبی را که به او زده شده می پذیرد و خود را به عنوان کجرو می بیند.
معمولاً تعداد دختران بزهکار، بسیار کمتر از پسران (گاه کمتر از 10 درصد) است و به همین دلیل، وضعیت این گروه تقریباً نادیده گرفته می شود. دلیل اختلاف در نسبت جرایم زنان و مردان را باید در وضع زندگی زنان و موقعیت اجتماعی، روحیات و عواطف آنان جستجو کرد.
در واقع، زنان امکان و فرصت کمتری برای ارتکاب جرم دارند، بخصوص احساس احترام خاص اجتماع برای مادران، مانع جرم اندیشی زنان است. علاوه بر این، دادن نفقه و تهیه نیازمندیهای زندگی بر عهده شوهران است که طبعاً تلاش برای تدارک آنها پرونده جرایم مردان را قطورتر می کند البته با گسترش مسؤولیت اجتماعی زنان، درصد مجرمان زن به همان نسبت رو به افزایش می گذارد. در بررسی شیوه های برخورد قانونی با بزهکاران، بعضی از خطاها و لغزشهای نوجوانان بزهکار قابل چشم پوشی است و مسؤولان می توانند با اعمال روشهای قانونی وگرفتن تعهد، از ورود آنان به محیط زندانها جلوگیری کنند. با آن که نوجوانان بزهکار در مراکز ویژه و در برخی موارد جدای از دیگر زندانیان نگهداری می شوند، اما مشاهده می شود بسیاری از آنها بعد از یک بار زندانی شدن آلوده تر شده و پس از ترخیص، دوباره با اتهام دیگری به زندان برگردانده می شوند و محیط زندان تأثیر همیشگی خود را در زندگی آنان باقی می گذارد.در اصل، زندانی کردن بزهکار بدین منظور است که فرد محکوم در فرصت تنهایی و انزوا از عمل خود پشیمان گردد و بازتوانی حاصل نماید، ولی در عمل این هدف حاصل نمی شود.محیط زندان، امکان معاشرت زندانی را با سایر بزهکاران فراهم می سازد و لذا به ندرت اتفاق می افتد یک زندانی نتواند تکنیکها و راههای جدید جرم را بیاموزد. بدین ترتیب، زندانی کردن ممکن است به بیشتر شدن جرم و نه به بازپروری مجرم منجر گردد.
«جک گینس» می گوید: بهترین روش بازداشتن از جرم لزوماً تشدید مجازات نیست، بلکه مجازاتی است که سریع و مطمئن باشد. اگر مجازات بلافاصله بعد از ارتکاب جرم به دنبال آید، در نتیجه میزان جرم کمتر خواهد بود، ولی اگر مردم گمان کنند می توانند بارها از مجازات فرار کنند، از ارتکاب به جرم واهمه ای نخواهند داشت.همچنین محیط اجتماعی بزهکار باید به نحوی تغییر کند که از نظر عاطفی و تربیت جسمانی، محیط نو پاسخگوی نیازهای معقول وی باشد؛ یعنی تربیت او را تسهیل نماید. نیاز به محبت، عشق توأم با احتیاج به احساس ایمنی و در برخی موارد، پشتیبانی دیگران و همچنین ایجاد شرایط مساعد تحول و ترقی برای چنین افرادی، بیشتر از افراد عادی ضرورت و اهمیت دارد.باید بزهکار از لحاظ روانی، محیط خانوادگی، اجتماعی، عاطفی و زندگی، احساس تنهایی و بی کسی نکند، زیرا او هم انسان است.بزهکار جوان باید احساس کند که دوستش دارند و دستگاه تربیتی با تشکیلات اصلاح مجرم درخدمت او و به خاطر اوست.
در یک جمع بندی کلی می توان به عواملی اشاره کرد که با رفع آنها حداقل از بزهکاری نوجوانان و جوانان کاست. مسایلی مانند وجود جو بی اعتمادی و سوء ظن در خانواده، سردی و بی مهری با کودک و تحقیر وی، محرومیت، فقر، بی سوادی، تبعیض، ازدیاد جمعیت در شهرکها و محلات محدود، ناخواسته بودن فرزند، بدهی مالی خانواده ها و فشار اقتصادی، نداشتن الگوی مثبت برای همانندسازی و مخالفت نکردن با رفتار ضد اجتماعی و ضد اخلاقی نوجوان توسط والدین، از این موارد است.
البته نمی شود بزهکاری را در این موارد خلاصه کرد؛ چنانکه پروفسور «دنیس برایس اسمیت» استاد دانشگاه می گوید: اگر چه عوامل اجتماعی و روانی در بروز روحیه خشونت آمیز در نوجوان تأثیر دارد، اما تنها این عوامل نیستند و عوامل دیگری از جمله ترکیبات موجود در رژیم غذایی می توانند مؤثر باشند، برای مثال کمبود «نمک روی» در بدن ظاهراً با افسردگی و اختلال در کنترل فعالیتهای فرد ارتباط دارد. به هر روی، کاهش سن ارتکاب جرم در جوامع مدرن، هشداری برای همه دست اندرکاران تربیتی و اخلاقی جوامع است. آنها باید به بازخوانی رفتار اجتماع بر نوجوان از یک سو و تجدیدنظر در محیطهای سازنده شخصیت وی و نیز عملکرد رسانه ها از دیگر سوی بپردازند و در این میان به نقش تعیین کننده اقتصاد و چالشهای مالی بر سلامت خانواده ها و فرد بیش از پیش توجه کنند.

نویسنده: محمدرضا مختاری

تبلیغات متنی