امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403

آسیب شناسی روش تدریس در یادگیری دروس علوم اجتماعی

0

چکیده:

بدون شک دلیل وجودی هر نظام آموزشی، تحقق بخشیدن اهداف آن نظام آموزشی است.چون برمبنای هدف های آموزشی است که برنامه ریزی آموزشی، برنامه ریزی درسی و فعالیت های درون سیستم های آموزشی شکل می گیرد. به این ترتیب در سالهای اخیر برای علمای تعلیم و تربیت و دست اندرکاران نظام آموزشی روشن است که مدرسه همچون نظام خانواده، یک خرده نظام اجتماعی است که در ساخت شخصیت دانش آموزان بسیار موثر است زیرا از طریق آن دانش آموزان، مهارت های زندگی، راه ورسم زندگی کردن و چگونگی تعامل اجتماعی با دیگران را فرا می گیرند.

مقاله حاضر تلاش می کند تا با بررسی و بیان روش های مختلف تدریس در یادگیری، آسیب شناسی نموده و به نقش واهمیت روش های نوین آموزشی به ویژه روش خلاق در فرآیند تدریس اشاره نماید. هر چند شناخت و بیان همه روش های مدرن تدریس در جریان یادگیری دروس علوم اجتماعی کار چندان آسانی نیست. اما در این نوشتار سعی شده تا نقش مؤثر معلمان، در رشد خلاقیت و نو آوری دانش آموزان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

کلید واژه ها: تدریس، روش تدریس، یادگیری، خلاقیت، روش خلاق، علوم اجتماعی، نظام آموزشی

مقدمه:

بدون تردید امروزه در نظام تعلیم و تربیت ما که در قالب طرح تحول بنیادین تعریف شده، یکی از مهمترین اهداف آن تربیت نسلی پژوهشگر با داشتن روحیه خلاق می باشد. در حالی که در اغلب مدارس کشور همواره ما شاهد اجرای روش های سنتی در فرایند تدریس هستیم. به عبارتی می توان گفت که جریان آموزشی را در مدار پایین ترین سطح آن یعنی سطح دانش و محفوظات قرار داده ایم.

البته در سال های گذشته قدمهایی برای برون رفت از این آسیب برداشته شده اما باید عنوان کرد همچنان نا کافی است. برای مثال می توان از اقدامات مثبتی نظیر، تأسیس پژوهشسرا های دانش آموزی، معلم پژوهنده و فعالیت های پژوهشسرای در بین تعداد زیادی از معلمان یاد کرد. همچنین یکی دیگر از اقدامات مفیدی که در چند سال اخیر موجب حرکت گسترده ای در زمینه تحقیق و پژوهش در مدارس ایران شده طرح ارزشمند پرسش مهر بوده اما به طور کلی با کمی دقت در نظام تعلیم و تربیت ما، متوجه می شویم که در حال حاضر از نظر تئوریک، مباحث مورد تدریس (به خصوص در دروس علوم اجتماعی)، درس های نیست که دانش آموز را از آسیب های اجتماعی در فرایند آموزشی نظیر خشم و عصبانیت، خشونت، پرخاشگری و.... دور نماید و او را به سمت دانش آموز خلاق بودن سوق دهد.

همچنین این سؤال در ذهن مان شکل می گیرد که ما تا چه میزان فضای آموزشی را مهیا نموده تا دانش آموزان به سمت تحقیق، پژوهش، تجربه ی آموزشی و خلاقیت سوق داده شوند چرا که در آموزش قاعده ای طلایی داریم که بیان می کند اگر فردی می خواهد موضوعی را فرا بگیرد باید آن را تجربه کند. شاید حتی فضای مدارس به گونه ای باشد که دانش آموز دوره ی متوسطه را به نوعی به سمت خشونت دعوت نماید. یعنی باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که در مدارس و در درس هایمان زیست مسالمت آمیز را تدریس نمی کنیم. ما در مدارس رعایت حقوق یکدیگر و درک حقوق دیگری را آموزش نمی دهیم. در اینجا منظور بنده تنها آموزش کلامی صرف نیست بلکه در عمل نیز، ما چنین مواردی را آموزش نمی دهیم. مدارس ما اجازی زیست مسالمت آمیز در عین داشتن اختلاف نظر بنیادین را به دانش آموز نمی دهد. این مشکل به ویژه در مناطق و مدرسه های محروم و یا شلوغ به مراتب بیشتر بروز پیدا می کند.نگارنده بار ها در مدارس شاهد پرخاشگرهای کلامی و فیزیکی معلم با دانش آموز، دانش آموز با معلم و دانش آموز با دانش آموز بوده ام. تحقیقات صاحبنظران نشان می دهد که در نظام آموزش و پرورش فرانسه، کتب درسی مبتنی بر دو کلید واژه است، هوش و خلاقیت ولی ما فقط در آموزش و پرورش خودمان متأسفانه هوش را می بینیم نه خلاقیت را. یعنی به طور کلی آموزش و پرورش خلاقیت دانش آموزان را در مدارس در نظر نمی گیرد. و اگر بناست ضعف های خود را اصلاح کند و خود را مطابق جهان مدرن به روز کند، ناگریز باید قدمی پیش نهاده و با بهرگیری از نظرات ارزشمند همه ی آسیب شناسان نظام کشور، مشکلات خود را در حوزه ی تعلیم و تربیت حل نماید.

بر این اساس برای همه ی ما روشن است که برنامه و روش های آموزشی ما نه تنها خلاقیت پرور نبوده بلکه با روش های غیر منطقی و قالبی هرگونه فرصت را برای ظهور این توانایی در دانش آموزان از بین برده است. بنابراین در پژوهش حاضر سعی شده تا با آسیب شناسی از روش های تدریس در یادگیری دروس علوم اجتماعی (به روش توصیفی – تحلیلی، گردآوری اطلاعات، اسنادی و کتابخانه ای از طریق مراجعه به کتب، مقالات و مجلات علمی با استفاده از فیش برداری)، اهمیت و تأثیر یادگیری خلاق در پرورش خلاقیت دانش آموزان مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.

مبانی نظری خلاقیت:

خلاقیت در واقع به منزله ی مرگ وحیات یک جامعه به حساب می آید. سال ها پیش، مورخ و فیلسوف معروف، توین بی، به خلاقیت اشاره داشته است. همچنین تورنس (1968) می گوید: ما برای بقا نیازمندیم که به پرورش توانایی های خلاق کودکان و نوجوانانمان بپردازیم (حسینی، 1390: 17)

امروزه برای مقابله با فشارهای زندگی اجتماعی هیچ ابزاری بهتر از خلاقیت وجود ندارد. خلاقیت نه تنها از بعد فردی برای همه ی افراد و حل آنها در زندگی حائز اهمیت است بلکه برای همه ی جوامع امری ضروری و حیاتی است. تافلر معتقد است؛ تمدن بشری تاکنون سه موج را شاهد بوده است. موج اول مربوط به دوران کشاورزی، که هزار سال طول کشید. موج دوم با انقلاب صنعتی در قرن هفدهم آغاز شد و از نیمه دوم قرن بیستم، وارد عصر فرا صنعتی شده ایم که موج سوم است و از خلاقانه ترین این دوران هاست. انسان ها در موج اول تفکری محدود و کوتاه داشتند، زیرا به زمین وابسته بودند، اما در موج دوم با گسترش تحرک و ارتباطات، افق های ذهنی، گسترش بیش تری یافتند. پیشرفت های فناوری جهان مدرن امروز به موج سوم موسوم است. ماده ی خام تمدن موج سوم، اطلاعات و تخیل است و خلاقیت یکی از مشخصه ها و نتایج طبیعی موج سوم است (حسینی، 1390: 17). تافلر متعقد است، کشور های موج اول می توانند بدون آن که از موج دوم عبور کنند و یا از مسائل فرهنگی خود کاملاً چشم پوشی کنند، موج سومی شوند. یعنی اگر با کمک خلاقیت مردمشان موفق به ترکیب فناوری های پیشرفته با تمدن موج اول خود شوند، می توانند به پیشرفت های همه جانبه ی آموزشی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نایل شوند. در غیر این صورت، این جوامع (جوامع توسعه نیافته و در حال توسعه) به حاشیه نشین های دهکده جهانی تبدیل خواهند شد.

جورج لند و بت جارمن نیز در نظریه ی مشابهی متعقدند: سیر تمدن بشری شامل سه دوران است، دوران اول تمدن، بشر یا غار نشینی و صحرا نشینی شروع شد. دوران دوم تمدن، اقتصاد از شکار حیوانات به اقتصاد با ثبات کشاورزی تغییر یافت. اکنون زندگی بشر از اوایل قرن بیستم بر پایه ی کشفیات دوران سومی و فناوری حاصل از آن قرار دارد. (حسینی، 1390: 18). بنابراین جامعه ای که بتواند از درصد بیشتری از خلاقیت افراد جامعه بهرمند شود، می تواند فاصله اش را با کشور های توسعه یافته و پیشرفته بهبود بخشد. بنابراین ضرورت دارد که متولیان امر تعلیم و تربیت چه از بعد فردی و چه از بعد ساختاری و اجتماعی به مسأله ی خلاقیت به عنوان کلید پیشرفت همه جانبه میهن عزیزمان ایران توجه نموده و اقدامات جدی و عملی بردارند.

مفهوم خلاقیت:

خلاقیت از نظر لغوی یعنی ایده های تازه و نو داشتن. اما میان محققان در تعریف اصطلاح خلاقیت اتفاق نظر وجود ندارد. متداول ترین برداشت از خلاقیت عبارت است از این که فرد فکری نو و متفاوت ارائه دهد (افروز، 1393: 316). برخی خلاقیت را مجموعه ی ویژگی ها و توانایی های فردی می دانند (گیلفورد 1950). در حالی که محققان دیگر نظیر؛ آما بیل و هِنسی می گویند که خلاقیت موضوعی کاملاً اجتماعی است و میان انگیزه های شخصی و خلاقیت ارتباط بسیار قوی وجود دارد که قسمت زیادی از این گرایش را محیط اجتماعی یا حداقل جنبه های خاصی از محیط تعیین می کنند. از میان تعاریف مختلفی که از مفهوم خلاقیت ارائه شده، مهم ترین وجه اشتراک تعاریف در نو بودن و تازگی داشتن است. البته آمابیل (1990) متعقد است که اگر اکتشافی بودن را به آن اضافه کنیم خود می تواند تعریف خلاقیت باشد. لذا خلاقیت عبارت است از هر اثر نو و ارزشمندی که از طریق اکتشاف حاصل شده باشد. (حسینی، 1390: 21).

بر این اساس اگر هر اندازه معلمان به روش های و الگوهای تدریس بیشتری آگاهی و تسلط داشته باشند، بهتر می توانند دانش آموزان خلاق و نو آور تربیت نموده و روحیه ی پژوهشگر را در آنان تقویت نمایند.

روش های تدریس در آموزش:

تدریس عبارت است از تعامل و رفتاری دوسویه میان معلم و دانش آموز برمبنای طراحی منظم و هدفدار معلم، برای ایجاد تغییر در رفتار دانش آموز.به طور کلی تدریس، هر نوع تغییری را که ما می خواهیم در دانش آموزان ایجاد کنیم می شود. نظیر؛ نگرش، گرایش ها، باورها، عادتها، شیوه های رفتار و....

روش تدریس نیز عبارت است از فرایند منظم، از پیش طراحی شده، هدفدار و متقابل بین معلم و فراگیران که هدف آن ایجاد تغییرات مطلوب در فراگیران است و این تغییرات همان یادگیری در سه حیطه ی شناختی، عاطفی و حرکتی است (نقیّه، 1389: 78).

همچنین پرورش یا تربیت، جریانی است منظم و مستمر که هدف آن هدایت رشد جسمانی، شناختی، اخلاقی و اجتماعی یا یه طور کلی رشد همه جانبه ی شخصیت دانش آموزان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعداد آنان است (سیف، 1389: 28). بر مبنای این تعریف پرورش نظامی است که کار کرد اصلی آن تربیت شهروندانی است که الگوهای عمل و هنجارهای مورد قبول جامعه را کسب نموده و نسبت به ارزش های آن التزام عملی داشته باشند. همچنین باید گفت آموزش در یک نظام آموزشی هرگز برخلاف پرورش عمل نمی کند، بلکه آموزش فعالیتی است هدفدار و از پیش طراحی شده که هدفش فراهم کردن فرصت ها و موقعیت هایی است برای پرورش و نه خود پرورش. اهداف آموزش معمولاً دقیق تر، مشخص تر و زود رس تر از اهداف پرورش است. آموزش ممکن است با حضور معلم و یا بدون حضور معلم از طریق فیلم و سایر رسانه ها صورت گیرد.

براین اساس تدریس بخشی از آموزش است و هدفش ایجاد شرایط مطلوب یادگیری از سوی معلم است. به آن قسمت از فعالیت های آموزش که به وسیله ی رسانه ها و بدون حضور معلم صورت می گیرد به هیچ وجه تدریس گفته نمی شود. به این ترتیب هر تدریس آموزش است ولی هر آموزش تدریس نیست.

بنابراین در تعریف تدریس ناگزیر باید چهار ویژگی عمده وجود داشته باشد که عبارتند از: 1) وجود تعامل بین معلم و دانش آموزان 2) فعالیت براساس اهداف معین و از پیش تعیین شده 3) طراحی منظم با توجه به موقعیت و امکانات 4) ایجاد فرصت و تسهیل در یادگیری.

روش های تدریس در یادگیری علوم اجتماعی:

1) روش سخنرانی: در این روش سنتی، معلم از طریق زبان خود و با بیان شفاهی، مطالب درسی را به دانش آموزان انتقال می دهد. در این شیوه نوع ازتباط عمدتاً منولوگ و به زبانی دیگر نوع ارتباط یک سویه و یک طرفه است. هر چند در این روش می توان حجم زیادی از مطالب درسی را برای تعداد زیادی از دانش آموزان در یک مدت زمان کوتاه ارائه داد ولی در عین حال در نظام آموزشی جهان مدرن امروز دیگر چندان بازاری ندارد. چرا که، این روش معلم محور است و دانش آموزان نقشی در فرایند تدریس ندارند. در این شیوه تفاوت های فراگیران در نظر گرفته نمی شود و برای رشد فکری، تقویت خلاقیت و آموزش مهارت های عملی دانش آموزان روش مناسبی نیست: کنترل و جلب نظر دانش آموزان تا آخر وقت کلاس نیز بسیار دشوار است. اگر معلمان و به ویژه معلمان دروس علوم اجتماعی بیش از اندازه از روش سخنرانی بهره گیرند آن وقت فراگیران را از لحاظ حیطه های شناختی صرفاً در طبقه ی دانش قرار داده و بدین ترتیب نظام آموزش و پرورش دچار آسیب جدی در زمینه پرورش خلاقیت دانش آموزان خواهد شد. به عبارتی می توان گفت که اصلاً تعلیم و تربیت احتیاجی به تحمیل یادگیری ندارد، فقط باید دانش آموزان را در معرض یادگیری قرار داد. (احمدی، 1391: 208). یعنی فراگیران با یادگیری فعالانه خود، هم در کلاس درس می توانند چیزهای نو بیاموزند و هم انگیزه ی آنان برای یادگیری مطالب جدید، قوی تر می شود.

2) روش پرسش و پاسخ: در این روش تدریس، نقش معلم پرسش گری و نقش دانش آموزان پاسخ دهی است. این شیوه زمینه تفکر کردن دانش آموزان درباره مفاهیم جدید درس یا مطالبی که قبلاً یاد گرفته اند را فراهم می سازد و معلم وقتی که می خواهد یک مفهوم درسی را در کلاس به طور دقیق و مشخص بیان کند یا توجه ی دانش آموزان را نسبت به موضوعی جلب کند معمولاً از شیوه ی پرسش و پاسخ بهره می گیرد. حال ممکن است معلم از این طریق دانش آموزان را تشویق نموده تا دانسته های خود را درباره ی مطالبی که قبلاً تدریس شده بیان نمایند و یا وسیله ی مناسبی برای ارزیابی سطح درک و فهم فراگیران درباره مفهوم مورد بحث قرار گیرد.

در آسیب شناسی این نوع شیوه ی تدریس در یادگیری باید گفت در مقایسه ی با روش سخنرانی در فعال کردن دانش آموزان به مطالب درسی جهت رشد انگیزش و خلاقیت در آنان می تواند روش مناسبی باشد هرچند در کلاس های پر جمعیت، زیاد جواب نمی دهد و معلم نمی تواند و یا به سختی می تواند همه ی دانش آموزان را تحت پوشش خود قرار دهد. اما در کلاس های با تعداد دانش آموزان استاندارد شیوه ی مناسبی می باشد. البته صبر و حوصله معلم در مواجه شدن با پرسش ها و پاسخ های دانش آموزان نیز نقش مؤثری در فعال ساختن آنان دارد. وقتی با پرسش دانش آموزی مواجه می شویم باید با حوصله و دقت به پرسش او گوش داده و تلاش کنیم از او بخواهیم که سؤالش را برای دیگر دانش آموزان روشن تر بیان کند و خوب توضیح بدهد. وقتی او مشغول پاسخ گفتن به پرسش است، باید به پاسخ او نیز با دقت بیندیشیم و همواره سعی کنیم قبل از اینکه پاسخ دهنده ی خوبی باشیم باید ابتدا پرسش کننده خوبی باشیم.

3) روش کنفرانس: در این شیوه همانند روش پرسش و پاسخ یک موقعیت برای یادگیری دانش آموزان ایجاد می شود به طوری که در این روش برعکس روش سخنرانی (که معلم مسئول جمع آوری و دادن اطلاعات درسی به دانش آموزان بود)، خود دانش آموزان اطلاعات مورد نظر را جمع آوری نموده و در کلاسی ارائه می دهند. موضوعات کنفرانس می تواند از مباحث درسی و حتی غیر درسی دانش آموزان برای ارزیابی سطح دانایی آنان نیز در نظر گرفته شود. البته نقش معلم در روش کنفرانس صرفاً هدایت واداره کردن جلسه و جلوگیری از مباحثی است که منجر به انحراف از موضوع کنفرانس و روال منطقی آن شود. در این شیوه معلم در شرایطی که خود فعال است و نقش خویش را در تعلیم و هدایتگری دانش آموز میداند، می تواند بهترین تأثیر را داشته باشد و بیش ترین بهره را از فعالیت های تعلیم و تربیتی خود بگیرد (احمدی، 1391: 240). این شیوه در کلاس های پر جمعیت چندان کاربردی نمی تواند داشته باشد اما در کلاس هایی که از لحاظ تعداد دانش آموزان استاندارد بوده می تواند روش مناسبی برای برانگیخته کردن احساس انگیزش و خلاقیت دانش آموزان در یادگیری می گردد.

4) روش بازگویی:در این شیوه معلم تلاش می کند تا دانش آموزان را در بیاد سپردن مطالب درسی، اشعار، قواعد، تعاریف مفاهیم کتاب تشویق نماید. در این روش که معلم معمولاً اقدام به روخوانی مطالب از طرف خود و تعدادی از دانش آموزان می نماید لذا از دانش آموزان نیز انتظار دارد که موضوعات به یاد سپرده را کلمه به کلمه بیان کنند. شیوه ی بازگویی مطالب درسی با آنکه در اغلب کلاس ها مورد استفاده قرار می گیرد ولی متأسفانه ضرورتاً دلالت بر تحقق یادگیری نمی کند. کاربرد این روش بیانگر این است که دانش آموز مطالب درسی را صرفاً در ذهن خود بیاد سپرده است. در آسیب شناسی چنین شیوه ای باید گفت که در چنین فضایی نه تنها خلاقیت و انگیزش دانش آموزان رشد پیدا نمی کند، بلکه حاصل یادگیری نیز مطالبی سطحی و گاه آشفته است و در مجموع به ضرر یادگیری و آموزش بوده و به فرایند تدریس، یادگیری و یاد دهی لطمه ی جدی می زند. (احمدی، 1391: 238). بنابراین در این روش اغلب معلمان و فراگیران غیر فعال بوده و معلمان تلاش و تقلایی بر فعال سازی ذهن دانش آموزان برای یادگیری مفاهیم متنوع کتاب های درسی از خود بروز نمی دهند. البته اگر هدف معلم از بهره گیری این باشد که دانش آموز موضوعی را به خاطر سپرده تا برای درک مفهوم خاصی از آن استفاده کند، در این صورت این شیوه ی تدریس می تواند تا حدی مفید فایده باشد.

5) روش پروژه ای:روش یادگیری پروژه محوری یا (Pbl) یک روش آموزشی منظمی است که در آن معلمان دانش آموزان را توسط یک فرایند تحقیقی گسترده، درگیر یادگیری دانش ها و مهارت های زندگی اجتماعی می کنند. این شیوه ی تدریس به دانش آموزان امکان می دهد تا قدرت مدیریت، برنامه ریزی و خود کنترلی را در خودشان ارتقاء بخشند. در این روش دانش آموزان می توانند با توجه به علاقه ی خود موضوعی را انتخاب نموده و به طور فعالانه در به نتیجه رساندن آن موضوع شرکت نمایند. یعنی در این روش دانش آموزان به نوعی یاد می گیرند که چگونه به طور سیستماتیک و مرحله ای مباحث درسی و تحصیلی را انجام دهند. یا به عبارتی می توان گفت که در یک یادگیری پروژه محور استاندارد، دانش آموزان از طریق یک سؤال جذاب یا یک مسأله حقیقی که نیاز به داشتن چیزی را به وجود می آورد، به سمت برنامه ی درسی کشانده می شود. (فهندژ، 1384: 12). بر این اساس این روش باعث تقویت اعتماد به نفس در دانشآموزان نیز می شود چرا که میان معلم و آنان رابطه ی صحیح آموزشی برقرار شده و در نهایت سبب تقویت همکاری، احساس مسئولیت، انضباط کاری، صبور بودن در انجام امور، تحمل عقاید دیگران، درک حقوق یکدیگر، همزیستی مسالمت آمیز و افزایش مهارت های اساسی پژوهش در دانش آموزان می گردد. البته والدین، تکنولوژی و اینترنت می توانند مکمل و یاری دهنده ی این نوع شیوه یادگیری باشند. یعنی در این نوع آموزش با تعامل فعال میان معلم، والدین و دانش آموزان، فراگیرن از یک فضای غیر فعال آموزشی به یک محیط فعال که همه ی دانش آموزان به نوعی درگیر اکتشافات، خلاقیت و استفاده از اطلاعات جدید هستند، هدایت می شوند بلکه معلم فقط نقش تسهیل کننده ی این فرایند را دارد. بنابراین واقعیت امر اینکه هنوز در نظام آموزشی ما، در حالی که تعدادی از معلمان گامهای بلندی برای افزایش آموزش بر پایه ی پروژه و تحقیق در برخی از مدارس بر داشته اند اما همچنان تعداد زیادی هنوز متقاعد نشده اند که این روش آموزشی را در یادگیری و آموزش مطالب درسی به دانش آموزان به کار گیرند.

6) روش بحث گروهی:در این شیوه معلم به جای آن که خود، به طور فعالانه و یک سویه به ارائه مطالب و بیان مباحث درسی بپردازد از دانش آموزان می خواهد که مطالب را ارائه دهند و او تنها به هدایت این جریان مشغول می شود. یعنی به تعبیری با هدایت و راهنمایی معلم تعدادی از فراگیران در مورد موضوعات مشخصی که از قبل مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند، نتیجه ی فعالیت های خود را در کلاس درسی برای سایرین ارائه می دهند. در این روش دانش آموزان با شرکت فعالانه و آزادانه، بدون هیچ گونه ارزش یابی به مشارکت کلاسی و بحث و گفت و گو می پردازند این راهبرد آموزش، قدرت تفکر را در دانش آموزان بر می انگیزد و سبب مشارکت فعال و همیاری شده به بهبود یادگیری می انجامد (حسینی، 1390: 167). از محاسن روش بحث گروهی اینکه زمینه ی انتقال و نقد نظرات و عقاید دانش آموزان فراهم می شود و حس همکاری و ارتباط اجتماعی آنان تقویت می شود. همچنین در این شیوه معلم از توانمندی های شاگردانش آگاه می گردد. دانش آموزان با انگیزه ی بیشتری به یادگیری پرداخته و امکان بروز خلاقیت های ذهنی فراهم می شود. یکی از روش های بحث یا مشارکت گروهی همان بارش مغزی یا یورش فکری است. از عمده محدودیت های این شیوه می توان گفت که همه ی دانش آموزان معمولاً در آن مشارکت نمی کنند و همچنین برای همه ی موضوعات درسی کارآیی ندارد.

7) روش حل مسأله:این شیوه یکی از روش های فعال تدریس است که در جریان آن دانش آموزان با مسأله ای روبرو می شوند و با بهره گیری از تجارب و اطلاعات قبلی خود و با طی کردن مراحلی به حل آن مبادرت می ورزند. مراحل روش حل مسأله عبارتند از؛ طرح مسأله، جمع آوری اطلاعات، فرضیه سازی، آزمایش فرضیه، نتیجه گیری و کاربرد. به این ترتیب در این روش ابتدا معلم باید مسأله را مشخص نموده، سپس دانش آموزان به جمع آوری اطلاعات پرداخته و بعد بر اساس اطلاعات جمع آوری شده، دانش آموزان فرضیه سازی و در نهایت فرضیه ها را آزمایش و نتیجه گیری نمایند. به طوری که اگر روش حل مسأله به درستی انجام شود می تواند منجر به بارش یا یورش فکری گردد. یعنی اگر معلم روش تدریس حل مسأله را درست انجام دهد در این صورت دانش آموزان می کوشند تا برای حل مسأله با بهره گیری از تمام افکار و اندیشه هایی که دارند، در کلاس راه حلی بیابند و آن را ارائه دهند. البته باید گفت که این شیوه ی یادگیری با روش یادگیری پروژه ای که قبلا اشاره شد وجه اشتراکاتی نیز دارند. یعنی هر دوی این روش ها در نظر دارند که با مشارکت دادن دانش آموزان در کارهایی که حقیقی هستند و با دنیای واقعی مرتبط می شوند، یادگیری را بهبود بخشند. همچنین هر دو روش، روش های دانش آموز محور هستند و نقش معلم در این نوع آموزش ها آسان سازی یادگیری است. دانش آموزانی که در یادگیری پروژه محوری یا یادگیری بر اساس حل مسأله شرکت می کنند در واقع برای یک زمان طولانی به شکل گروه های همکاری کننده با هم در امر یادگیری از منابع مختلف اطلاعاتی بهره می گیرند. یکی از عمده ترین محاسن روش حل مسأله این است که فراگیران همواره فعال بوده، انگیزه و روحیه ی پژوهش گری آنان تقویت شده و دانش آموزان خلاق و نوآور تربیت می شوند. همچنین ما با استفاده از این روش می توانیم به دانش آموزان و فرزندانمان نگرش تحقیقی بدهیم نه نگرش تقلیدی. یعنی می توانیم کمک کنیم تا آنان به جهان با دید تحقیق و اکتشاف بنگرند، نه آن که تنها مصرف کننده ی تولیدات دیگران باشند (احمدی، 1391: 244). بنابراین حل مسأله یک روش بسیار سودمند برای مشارکت دانش آموزان در حل مسأله است، البته مسأله به معنی مشکل و معضل نیست یعنی مسأله موضوعی نیست که برای ما مشکل ایجاد کند، بلکه رسیدن به هدف در هر مرحله ای به نوعی حل مسأله است. در این روش، یادگیری و آموزش در بستر پژوهش انجام می شود و منجر به یادگیری عمیق وپایدار در دانش آموزان می شود. این شیوه می تواند هم به صورت فردی و هم گروهی اجرا شود در این راهبرد نیز یادگیرنده، نقش فعالی در فرایند یادگیری دارد، لذا معلم باید محیطی را فراهم آورد که امکان مشارکت و تعامل یادگیرنده را وسعت بخشد (حسینی، 1390: 171) از مهم ترین محدودیت های روش حل مسأله این است که نیاز به معلمان پژوهش گر و با تجربه دارد و همچنین به امکانات و تجهیزات آموزشی و زمان کافی برای عملیاتی ساختن آن در مدارس و کلاس های درس نیازمند است.

8) سایر روش های تدریس: از دیگر روش های تدریس که می تواند در فرایند یادگیری-یاد دهی دانش آموزان در مدارس از آنها بهره گرفت عبارتند از؛ روش تمرینی، روش گردش علمی، روش توضیحی، روش استفاده از منابع دیداری و شنیداری، روش کارگاهی، روش شاگرد – استادی، روش نمایشی، روش ایفای نقش، روش گروه اسمی، روش آزمایشی، روش قصه گویی، روش قصه خوانی، روش خاطره گویی و.... که نگارنده به دلیل طولانی شدن غیر منطقی مباحث در این نوشتار از تشریح روش های مذکور امتناع نمود. چرا که این روش ها چندان کاربرد مستقلی در یادگیری – یاد دهی دروس علوم اجتماعی مدارس ما ندارند. برای مثال؛ استفاده از منابع دیداری و شنیداری در تدریس را در حقیقت نمی توان روش مستقل و مجزا دانست. زیرا معلم در هر گونه تدریسی می تواند از وسایل دیداری و شنیداری کمک بگیرد. یعنی گاهی می توان در تدریس از رادیو، تلویزیون، ضبط و پخش صوت، سی دی های آموزشی، نمودار و نقشه نیز استفاده کرد.

یادگیری خلاق در دروس علوم اجتماعی:

کودک انسان اساسا خلاق به دنیا می آید، یعنی هم با خلاقیت و نوآوری می آموزد و هم این کار را دوست دارد. هم توانایی نوآوری را به شکل گسترده ای دارد و هم از انگیزه ی این کار برخوردار است (احمدی، 1391: 208). بنابراین نظام تعلیم و تربیت ما اصلا نیازی به تحمیل یادگیری به دانش آموزان ندارد و فقط باید فراگیران را در معرض یادگیری قرار داد. همچنین نظام آموزشی ما با توجه به تغییرات سریع علوم و فنون در عصر فرا صنعتی لازم است درصدد پرورش دانش آموزان و افرادی باشد که بتوانند به حل خلاق مسائل در جهان مدرن امروز بپردازند. حل خلاقانه ی مسائل مختلف یا یادگیری خلاق می تواند دانش آموزان را یاری رساند تا آنان حتی بدون وجود معلم نیز بتوانند فرایند یادگیری را ادامه داده و به نتایج مهمی در زندگی اجتماعی برسند، یادگیری خلاق در واقع انگیزه ی لازم برای فعالیت و تلاش را در دانش آموزان ایجاد کرده تا آنان حتی برای مسائل آینده که قابل پیش بینی نیست به راه حل های خلاقانه بیندیشند. در یادگیری خلاق، مطالب درسی و اطلاعات مواد خامی برای یادگیری محسوب می شوند یعنی اهمیت اطلاعات نفی نمی شوند، بلکه از آن به عنوان مواد خام برای یادگیری استفاده می شود. در یادگیری خلاق برعکس یادگیری به شیوه ی سنتی بر اهمیت دانش از طریق تجزیه و تحلیل و ترکیب آن تاکید می شود (حسینی، 1390: 147).

بنابراین از بررسی نتایج حاصل از جدول مذکور بر می آید که از تعامل بین معلم فعال و هدایتگر و دانش آموز فعال بهترین و منطقی ترین نوع یادگیری تحقق پیدا خواهد کرد. ضمن رشد خلاقیت و انگیزش در دانش آموزان، آنان به مطالب منسجم و سازمان یافته ای دسترسی می یابند و به سطح بالایی از یادگیری نایل می شوند و این هم به دلیل اولویت دادن یادگیری بر یاد دهی است. یعنی در تدریس علوم مختلف به ویژه دروس علوم اجتماعی یاد گیری توام با خلاقیت و نوآوری پایه و اساس یاد دهی از طرف معلم می باشد.

آسیب ها و موانع یادگیری خلاق در دروس علوم اجتماعی:

به طور کلی در آسیب شناسی روش های تدریس در دروس علوم انسانی به ویژه دروس علوم اجتماعی می توان گفت بهره گیری از راهبرد یادگیری – یاد دهی فعال دانش آموزان و معلمان در مدارس مستلزم بستر سازی و مهیا نمودن زیر ساخت های لازم و ضروری برای آغاز فعالیت های خلاق و متنوع علمی، درسی و پژوهشی در مدارس است. همان طوری که در فصل هشتم سند تحول بنیادین نیز به موضوعات سیاست گذاری، برنامه ریزی و نظارت بر فرآیند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش اشاره شده لذا در گام نخست وزارت آموزش و پرورش مکلّف است متولی سیاست گذاری آموزش و پرورش بر مبنای سند تحول بنیادین در کشور باشد نه به عنوان وزارت اداره ی امور مدارس، متولی نوعی تصدی گری و مدرسه داری به جای سیاست گذاری تبدیل شود که متأسفانه در حال حاضر حدی از این آسیب، گر یبانگیر نظام آموزشی ما شده و مواردی از آن را که کشنده ی خلاقیت و نوآوری در مدارس است، مشاهده می کنیم. برای مثال می توان از مسأله خشونت در مدارس یاد کرد که در مقدمه نوشتار تا حدی به آن اشاره شد. همچنین برای اعتبار و ارتقای منزلت اجتماعی و تامین رفاه در خور منزلت قشر معلمان (شهرزاد بخشایش، 1391: 30)، همان طور که در سند تحول نیز به آن اشاره شده، باید قدم های بلند و استواری برداشته شود که یکی از مهم ترین آنها، بهبود فوری و چشمگیر مسأله معیشتی و مالی معلمان است. که این امر نیز می تواند همانند مسأله خشونت، فعالیت های خلاقانه دانش آموزان و معلمان را در کلاس درس تحت تأثیر قرار دهد. چالش بعدی که می تواند نقش مهمی در یادگیری فعال دانش آموزان در فرآیند تدریس داشته باشد، مشارکت مستمر والدین در جریان یادگیری برپایه خلاقیت و نوآوری می باشد. که این مهم بدون کمک والدین به سختی محقق می شود. یعنی ارتباط نزدیک والدین با معلم و عوامل اجرایی مدرسه می تواند در تسهیل یادگیری خلاق گونه دانش آموزان نقش مهمی را ایفاء نماید.

برای مثال والدین با تهیه منابع مورد نیاز، در اختیار گذاشتن تجارب خود، یا حتی با همراهی کردن و بردن فرزندان خود به خارج از محل سکونت در ارتباط با موضوعات تحقیق، می توانند برای پیشبرد یادگیری فعال دانش آموزان خود ایفای نقش کنند. در گام بعدی که به نظر نگارنده مهم ترین موانع در حوزه ی یادگیری فعال دانش آموزان می توان در نظر گرفت، نگرش مثبت معلم نسبت به نقش فعال دانش آموز در مدارس است. یعنی ابتدا معلم باید اعتقاد قلبی و درونی نسبت به نقش فعال دانش آموزان داشته باشد و همواره باید در فرآیند یاد دهی و یاد گیری آن را مورد توجه قرار دهد. به عبارتی می توان گفت تصدیق و تأیید نقش دانش آموز به زبان و فراموش کردن آن در ذهن و عمل، مانع اساسی برای جلوگیری از فعالیت دانش آموز است (احمدی، 1391: 243).که در واقع ما با شعار دانش آموز محوری این چالش مهم را در مدارس شاهد هستیم. از موانع مهم دیگری که می توان در راستای اجرای روش های نوین آموزش و نه روش های سنتی مطرح نمود، صبور بودن و حوصله داشتن معلم و مربی در مواجه شدن با سؤالات و پاسخ های دانش آموزان است که نقش مؤثری در فعال کردن آن دارد. یعنی وقتی دانش آموز مشغول پاسخ گویی به سؤالی است، معلم باید به پاسخ او نیز با دقت گوش داده و بیندیشد.

همچنین نداشتن نگاه تشویقی از طرف معلم در قبال دانش آموز می تواند در فعال شدن آنان در فرآیند یا دهی و یادگیری نقش مؤثری داشته باشد. یکی دیگر از آسیب هایی که در جریان یادگیری فعال دانش آموزان اختلال ایجاد می نماید، داشتن نگرشی تقلیدی به جای نگرشی تحقیقی از طرف معلم و والدین است که قبلاً به آن اشاره شد. یعنی ما یابد به دانش آموزان و فرزندانمان کمک کنیم تا آنان به جهان و زندگی اجتماعی با دید تحقیق و اکتشاف نگاه کنند، نه آن که فقط مصرف کننده ی تولیدات دیگران باشند. همچنین از موانع دیگری که می تواند یادگیری فعال دانش آموزان را در مدارس ما تضعیف نماید این است که معلمان باید به این امر واقف بوده که دانش آموزان نیز همانند ما ممکن است در مسیر زندگی اجتماعی خود مرتکب خطا و اشتباه شوند بنابراین برای کاهش ترس و اضطراب اجتماعی، آنان باید بیاموزند که از هر خطا و اشتباهی در جریان جامعه پذیری از جمله مهارت های زندگی اجتماعی می توان درس آموخت. بالاخره با توجه به آنچه در این نوشتار گفته شده مهم ترین آسیب ها و موانع یادگیری خلاق دانش آموزان در دروس علوم اجتماعی به اختصار عبارت است از: 1) ایجاد خود باوری ضعیف به دانش آموزان و عدم توجه به بالا بردن اعتماد به نفس در آنان. 2) اجازه ی اشتباه نکردن به دانش آموزان و توبیخ اشتباهات. 3) ایجاد رقابت میان دانش آموزان به جای رفاقت. 4) مقایسه ی دانش آموزان و عملکرد آنان با یکدیگر. 5) اجازه ندادن به دانش آموزان برای ابراز عقیده. 6) عدم توجه به پرورش قدرت تخیل در دانش آموزان 7) عدم ایجاد فرصت لازم برای ابداع و ابتکار دانش آموزان. 8) تأکید بر اطلاعت و تابعیت بی چون و چرای دانش آموزان. 9) بی توجهی به کنجکاوی و سؤالات دانش آموزان.

مقایسه روش های تدریس سنتی با روش های خلاق:

ابتدا لازم است قبل از مقایسه روش های تدریس سنتی با روش های نوین آموزشی که از آنان به روش های خلاق یاد شده گفته شود که برای اجرای روش های خلاق، معلم یک کلاس به تنهایی و بدون همیاری وکمک معلمان دیگر و عوامل اجرایی، آموزشی، پرورش و مشاوران مدرسه نمی تواند با آسودگی خیال به ارائه طرح های جدید و مؤثر آموزش بپردازد. یعنی اگر مدرسه از فضای مناسب و حمایت کننده برخوردار باشد، آن وقت معلم احساس امنیت کرده و می تواند قدمهای نوینی در این مسیر بردارد. لذا لازم است ابتدا مدیران و عوامل اجرایی مدرسه، اهمیت خلاقیت و ضرورت توجه به این موضوع در مدارس را در یابند تا مشوق معلمان در این زمینه باشند. هر چند محتوا و برنامه ی درسی نیز از عواملی هستند که می توانند عملکرد معلمان را در کلاس درس تحت تأثیر قرار دهند. یعنی برنامه ی درسی و محتوای آموزشی پویا، فعال و خلاق، عملکردی متناسب با آن را می طلبد، همانطوری که یک محتوا و برنامه درسی ایستا و سنتی نیز می تواند عملکرد معلم را در کلاس درس تا حدی محدود کند.

البته معلمان می توانند با برنامه ی درسی ومحتوای آموزشی ایستا و سنتی محور نیز به نوعی خلاقیت دانش آموزان را در کلاس درس برانگیخته و آنان را در مسیر یادگیری خلاق رهنمون سازند. در مقایسه روش های خلاق با روش های تدریس سنتی باید گفت که؛ 1) در روش سنتی محور اصلی معلم است در حالی که روش خلاق محور اصلی در کلاس، دانش آموزان هستند و با سؤالات متعدد و ابهامات درگیر می شوند. 2) در روش سنتی، دانش آموزان به سؤالات، پاسخ کلیشه ای می دهند و حتی گاهی پاسخ ها از طریق معلم به آنها داده می شود. ولی در روش خلاق دانش آموزان نظرات متفاوتی داده البته به نتیجه ی مشخص و مطلوبی می رسند. 3) در روش سنتی، قدرت حافظه برای یادگیری مهم است و تنها به محفوظات توجه می شود در حالی که در روش خلاق یادگیری، حل مسأله، محور اصلی است. 4) دانش آموزان با روش سنتی کنجکاو نیستند زیرا ابداً حس کنجکاوی آنان برانگیخته نمی شود اما در روش خلاق دانش آموزان همواره تمایل دارند که درباره ی موضوعات مختلف زندگی اجتماعی بیشتر بدانند. 5) در روش سنتی معلم در کلاس ایجاد انگیزه نمی کند و خیلی جدی و درس را بدون مقدمه شروع کرده و دانش آموزان فقط ساکت گوش می دهند در حالی که در روش خلاق دانش آموزان از ابتدای کلاس درگیر موضوعات مختلف هستند. 6) در در روش سنتی به عقاید و نظرات فراگیران اصلاً توجه نمی شود ولی در روش خلاق ابراز عقیده از طرف دانش آموزان مهم است. 7) در روش خلاق مسخره کردن ممنوع است، در حالی که در روش سنتی اگر دانش آموز به یک سؤال، پاسخ خنده دار می هد معمولاً او را مسخره و توبیخ می کنند. 8) در روش سنتی دانش آموزان به علت ترس از معلم از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردار بوده و از شکست نیز ترس و واهمه دارند. در صورتی که در روش خلاقانه معلم نقش راهنما را داشته و دانش آموزان نیز از شکست نمی هراسند. 9) در روش سنتی، شیوه ی نمره گذاری وجود داشته و معمولاً دانش آموزان با یکدیگر مقایسه می شوند در حالی در روش خلاق به فراگیران نمره داده شده و همچنین هر بچه با خودش مقایسه می شود. 10) در شیوه ی سنتی، دانش آموزان برعکس روش خلاق با یکدیگر رقابت می کنند و این رقابت نیز کشنده ی خلاقیت در نظام کلاس درس تلقی می شود.11) در روش سنتی پاسخ های دانش آموزان مشخص است ولی در روش خلاق پاسخ های فراگیران ابتکار، غیر معمول و حتی خنده دار است. 12) همچنین باید گفت در روش سنتی، دانش آموزان اصلاً جرأت ندارند روی حرف معلم حرف زده و اظهار نظر کنند و لذا بدون چون و چرا نظرات معلم را می پذیرند در حالی که در روش های جدید تدریس (خلاق)، دانش آموزان خیلی راحت با معلم بحث و گفت و گو می کنند.

پیشنهادهای علمی و راهکارها:

بطور کلی رشد خلاقیت در دانش آموزان درگرو عوامل فردی و محیطی آنان می باشد. لذا عوامل فردی مربوط به ویژگی های فردی و شخصی و عوامل محیطی یا بیرونی نیز مربوط به موقعیت های فرد در رابطه با دیگران است. براین اساس می توان گفت که خانواده و مدرسه از مهم ترین عوامل اجتماعی در رشد خلاقیت دانش آموزان هستند.بنابراین با توجه به آنچه تاکنون گفته شد می توان موارد زیر را به عنوان پیشنهاد های عملی و راهکارهای مهم، در پرورش خلاقیت فرزندان و دانش آموزان از طریق والدین و معلمان ارائه داد:

1) برای فرزندان و دانش آموزان الگویی خلاق باشند.

2) در تقویت استقلال فکری و عملی فرزندان و فراگیران تلاش کنند.

3) اعتماد به نفس فرزندان و دانش آموزان را تقویت نمایند.

4) فرزندان و دانش آموزان را با یکدیگر مقایسه نکنند.

5) از قضاوت و انتقاد کردن پرهیز نمایند.

6) فرزندان و دانش آموزان را به اجبار به کاری وادار نکنند.

7) به سوالات و کنجکاوی های فرزندان و دانش آموزان صبورانه توجه نمایند.

8) به فرزندان و دانش آموران فرصت اشتباه کردن داده شود.

9) اجازه ابراز عقیده ونظر به فرزندان و دانش آموزان داده شود.

10) فرصت های لازم را برای خلاقیت، ابتکار و ابداع فرزندان ودانش آموزان ایجاد نمایند.

11) به فرزندان و دانش آموزان بیاموزند که از شکست نهراسند، زیرا شکست، ضرورت افکار و ایده های نو و خلاق است.

12) برای فعال کردن فرزندان و فراگیران همواره دید تشویقی داشته باشند نه دید تنبیهی.

13) همواره توجه داشته باشند که صبر و حوصله در مواجه شدن با سؤالات و پاسخ های فرزندان و دانش آموزان نیز نقش مؤثری در فعال ساختن آنان دارد.

14) والدین و معلمان باید تلاش کنند که به فرزندان و دانش آموزان خود به جای نگرش تقلیدی، نگرش تحقیقی بدهند.

15) باید بیاموزند که برای رشد خلاقیت های فرزندان و دانش آموزان خود لازم است سؤال کنندگان خوبی باشند تا پاسخ دهندگان خوب.

نتیجه گیری:

در مجموع برای یادگیری دروس علوم اجتماعی اصولاً نیازی به تحمیل یادگیری مفاهیم اجتماعی به دانش آموزان نیست و معلمان صرفاً باید دانش آموزان را در مسیر یادگیری قرار داده تا آنان خود با توجه به تغییرات سریع جامعه و جهان، بتوانند به حل خلاقانه مسائل در جهان مدرن امروز بپردازند. براین اساس در یادگیری مفاهیم علوم اجتماعی به ناچار باید از روش های تدریس سنتی فاصله گرفته و از الگوی نوین آموزشی بهره جست. یعنی در حال حاضر در نظام تعلیم وتربیتی ما، القای یک سویه ی مطالب درسی از طرف معلم دیگر نمی تواند آموزشی مطلوب و مفید فایده را ایجاد نماید.

بنابراین دانش آموزان با حل خلاق گونه ی مسائل مختلف اجتماعی به روش یادگیری خلاق می توانند حتی گاهی اوقات بدون وجود معلم نیز، در مسیر یادگیری قرار گرفته و به نتایج مهمی در زندگی اجتماعی دست یابند و این هم به خاطر اولویت دادن یادگیری بر یاد دهی است. یعنی در تدریس مطالب علوم اجتماعی، یادگیری همراه با خلاقیت و نوآوری پایه و اساس یاد دهی از طرف معلم می باشد. لذا ضرورت دارد که همه متولیان امر تعلیم و تربیت از قبیل، والدین، مدیران، معاونین آموزشی و پرورشی، مشاوران مدارس و حتی رسانه ها نیز به اهمیت و ارزش خلاقیت و نوآوری در مدارس پی برده و مشوق معلمان در این زمینه باشند.

فهرست منابع:

ابراهیمی، احمد (1387)، راه کارهای عملی اموزش اخلاق و مهارت های زندگی، قم: مؤسسه بوستان کتاب

احمدی، علی اصغر (1391)، اصول تربیت، تهران: انتشارات اولیا و مربیان

افروز , غلامعلی (1393)، روان شناسی تربیتی کاربردی، تهران: انتشارات اولیا و مربیان

حسینی، افضل السادات (1390)، یادگیری خلاق، کلاس خلاق، تهران: انتشارات مدرسه

سیف، علی اکبر (1379)، اندازه گیری و ارزش یابی پیشرفت تحصیلی، تهران: انتشارات آگاه

شعبانی، حسن (1382)، مهارت های آموزشی و پرورشی، تهران: انتشارات سمت

شکوهی، غلامحسین (1371)، تعلیم و تربیت و مراحل آن، مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

شهرزاد بخشایش، فاطمه (1391)، رویکرد علوم اجتماعی در سند تحول بنیادین، فصلنامه رشد آموزش علوم اجتماعی، دوره ی پانزدهم، شماره 56

علاقه بند، علی (1375)، جامعه شناسی آموزش و پرورش، تهران: نشرروان

فهندژ، محبوبه (1384)، یادگیری پژوهش محور، خرم آباد: سروش هدایت

کی ریا کو، کریس (1387)، مهار استرس در معلمان، ترجمه منصوره وحدتی احمدزاده، تهران: رشد

نقیّه، مجید (1389)، ظرافت های معلمی، تهران: انتشارات بین المللی گاج

تبلیغات متنی