امروز جمعه 02 آذر 1403

ضرورت احساس مسئولیت مدیران در قبال بازنشستگان

0

مدتی است که بازنشستگان محترم آموزش و پرورش احساس نارضایتی خود را ازوضعیت معیشتی و رفاهی اعلام می دارند و مسئولان ستادی وزارت متبوع هر از گاهی وعده بهبود شرایط مید هند اما مساله مهم این است که وزارت خانه ای که با حجم عظیم کسری بودجه روبروست و وزیری که دراقدامات اقناعی برای شاغلین خود در مانده است و باحجم وسیع انتقادات مواجه است چگونه می تواند به فکر بازنشستگان خود باشد؟در دستگاهی که بیش از 98 درصد بودجه صرف حقوق و دستمزد کارکنان می شود آیا می توان صحبتی از امکانات رفاهی پایدارداشته باشیم؟اگر اقتصاد را توازنی بین امکانات موجود و انتظارات و توقعات بدانیم(توسلی،1393)باید اعتراف کنیم که آموزش و پرورش از این موهبت یعنی یک اقتصاد منطقی و علمی بی بهره است. اگر اعتراف کنیم که وزارت آموزش و پرورش در مقایسه با دیگر دستگاه های دولتی غیر از دستمزد ثابت تقریبا هیچ نوع خدمات دیگر رفاهی برای کارکنان خود ارائه نمی دهد آیا این نمی تواند آمال وزیرش باشد که هر چه زودتر معلمان بازنشسته شوند تا از حجم حقوق بگیران کاسته شود؟ اگر تنها امکانات رفاهی آموزش و پرورش برای کارکنانش را حقوق ثابت ماهانه بدانیم آیا این طبیعی نیست که برنامه ریزان این دستگاه عریض و طویل نسبت به بازنشستگان خود که مجرای حقوقی شان پس از بازنشستگی تغییر یافته و به سازمان بازنشستگی سپرده شده است به هیچ عنوان احساس مسئولیت ننمایند؟شاید برخی عزیزان بازنشسته بپرسند مگر نه اینکه بازنشستگی شتری است که دم در هر خانه ای خواهد نشست پس چرا مسئولان فعلی حد اقل به فکر آینده خود نیستند؟آیا نمی دانند که روزی به درد ما مبتلا خواهند شد؟سوالی است که خود نیک پاسخ آنرا می دانند.آنان می دانند اغلب مسئولان محترم ستادی بیش از هر کسی به فکر زمان بازنشستگی خود هستند و از این رو با ایجاد زمینه های مختلفی چون تاسیس مدارس غیر دولتی و اخذ مجوز برای تاسیس آموزشگاه های آزاد وباغ ویلاهای هکتاری در شمال ولواسانات وامثالهم آینده آرام و بی دغدغه ای را برای خود تضمین نموده اند.پس بیاییم بجای تحریک ذائقه های شخصی این عزیزان که هیچ فایده ای در بر ندارد بحث تاثیر این بی مسئولیتی بر کیفیت آموزشی شاغلین را طرح کنیم.طبیعی است وقتی معلمی به پایان دوره خدمت خود نزدیک می شود چون هیچ آینده امید بخشی را مقابل خود نمی بیند به فکرایجاد زمینه هایی برای در آمد پایدار یا همان اصطلاح خودمانی،شغل دوم می افتد و این یعنی شروع یک آسیب جدی به کیفیت کاری که اغلب بطور ناخود آگاه اتقاق خواهد افتاد.اگر معلم بداند که پس از بازنشستگی،دغدغه معیشت نخواهد داشت و در عوض مانند بسیاری از کشورهای جهان به مسافرت دور دنیا خواهد رفت و در انجمن های مردم نهاد فعالیت های ذوقی خود را از سر خواهد گرفت،بدیهی است با این افق روشن انگیزه کاری صد چندانی پیدا خواهد کرد و نتیجه آن افزایش کیفیت آموزشی و پیشگیری از افت تحصیلی خیل عظیم دانش آموزان و در نتیجه صرفه جویی اقتصادی بسیارزیاد خواهد بود.پس می بینید رسیدگی وتوجه به بازنشستگان چه اثر مثبتی در بر خواهد داشت این تنها یک روی سکه است روی مهم دیگر سکه این است که اگر بازنشسته محترم ما دغدغه امکانات رفاهی نداشته باشد،بجای اینکه انرژی خود را صرف کسب در آمد جدید نماید که اغلب با تخصص و علاقه وی بیگانه است،به کمک آموزش و پرورش در غالب گروه های مردم نهاد خواهد شتافت ومی تواند از تجربیات گران بهای خود در کیفیت بخشی برنامه های آموزشی استفاده کند.حالا سوال بعدی مطرح می شود اینکه آیا مسئولان و برنامه ریزان و سیاستگذاران آموزش و پرورش از این موضوعات بی اطلاعند؟اگر پاسخ شما به این سوال مثبت باشد،ایشان را به زوال عقل متهم نموده اید که قطعا" اینگونه نیست.اگر این سوال را از خود سیاستگذاران دستگاه تعلیم وتربیت بپرسید چه؟مطمئن باشید پاسخ دندان شکنی دریافت خواهید نمود وآن اینکه معلوم است که می دانیم.بر همه ما روشن و مبرهن است که هیچ کشوری روی توسعه پایدار را نخواهد دید مگر اینکه ازتوسعه انسانی شروع کند و نماد بی بدیل توسعه انسانی آموزش وپرورش آن کشور است اما عزیزان باید بدانید که ما منابع محدودی داریم و نمی توانیم بیش از این امکانات رفاهی برای شما فراهم نماییم.به اعتقاد نویسنده قسمت آخر پاسخ فرضی آن سیاستگذار عذر بدتر ازگناه است.چون اگر قبول داشته باشید که تنها راه توسعه پایدار،پرداختن به آموزش و پرورش است پس چه سرمایه گذاری مهم تر از آموزش و پرورش است؟مگر اینکه اعتقاد داشته باشید که کشور ما از لحاظ دارا بودن سرمایه های خدادادی در سطح کشورهایی چون اتیوپی یا سودان است.

اگرمحدودیت منابع را بپذیریم آیا باز هم راهی برای برون رفت ازاین وضعیت وجود دارد؟بنظر نویسنده پاسخ مثبت است یعنی اگر برنامه ریزان آموزش و پرورش درقبال عزیزان بازنشسته که پاره تن تعلیم و تربیت کشورند و عمری را به تربیت فرزندان این مرز وبوم اختصاص داده اند کمی احساس مسئولیت کنند.شاید بتوانند بهبود نسبی در وضعیت معیشتی بازنشستگان بوجود آورند.بازنشستگان محترم نیز نباید انتظار یک معجزه در حد رسیدن به شرایط بازنشستگان دیگر دستگاه ها را داشته باشند چرا که اگر قرار بود اینگونه شود،این اتفاق باید در زمان اشتغالشان می افتاد ولی بنا به دلایلی ناگفته قرار نیست،یک معلم وضع معیشتی همتراز با دستگاه های مهم دیگر داشته باشد.

باز می گردیم به بحث احساس مسئولیت از سوی سیاستگذاران آموزش و پرورش.اگر یک مسئول ستادی وزارت آموزش و پرورش بخواهد با همین امکانات محدودی که در اختیار دارد وضع معیشتی و رفاهی بازنشستگان محترم را بهبود بخشد چه راهکارهایی را پیش رو دارد؟

1- واگذاری صندوق بازنشستگی به بخش خصوصی:مدیریت صندوق بازنشستگی در ادوار گذشته خصوصا در دو دولت نهم و دهم بگونه ای بوده است که هر گاه دولت کم می آورد به آن دست اندازی می کرد.گزارش های غیر رسمی از وضعیت نامطلوب صندوق در حد ورشکستگی حکایت دارد و حتی از قول سخنگوی محترم دولت نقل شده است که این میزان حقوق بازنشستگان را دولت فعلی به اصطلاح دارد از جیب پرداخت می کند و موجودی صندوق کفاف هزینه های جاری آنرا نمی دهد که به اعتقاد نگارنده این امر می تواند از عوارض تصدی گری دولت در این خصوص باشد.

2- تقویت مشارکت بخش خصوصی در آموزش و پرورش:بنا به اعتقاد بسیاری ازمتخصصان اقتصاد آموزش و پرورش تا این دستگاه به دولت وابسته باشد خیری برای معلمان و بازنشستگان در بر نخواهد داشت.توسعه مدارس غیر دولتی تا حد زیادی می تواند این هزینه را سرشکن نماید.

3- پرهیز از تصدی گری اماکن رفاهی فرهنگیان و واگذاری مدیریت آنها به بازنشستگان:همانطور که می دانید در نقاط مختلف کشور اماکن رفاهی به نام باشگاه فرهنگیان و خانه معلم وجود دارد که برای هر کدام ازآنها تعداد زیادی حقوق بگیر مشغول به کارند.پیشنهاد می شود حقوق بگیران اداره این اماکن را مرخص و مدیریت امور را به بازنشستگان محترم سپرده و آنها را در کسب در آمد از این اماکن شریک سازید.مطمئن باشید نه تنها ضرری متوجه آموزش و پرورش نخواهد شد بلکه با ابتکاراتی که عزیزان بازنشسته به خرج می دهند در آمد های بسیار بیشتری را نصیب دستگاه خواهند نمود.

4- واگذاری املاک و اماکن بلا استفاده به باز نشستگان:املاک بلا استفاده و اماکن قدیمی بسیاری در نقاط مختلف کشور وجود دارد که مدیران محترم این نهاد به دلیل مشغله بسیار کاری مجال بهینه سازی آنها را ندارند. با اندک سرمایه ای که در اختیار بازنشستگان محترم قرار گیرد این املاک و زمین های بایر می تواند به واحد های تولیدی و یا اماکن جلب توریست تبدیل شود.بدیهی است مسائل حقوقی این واگذاری ها را باید کارشناسان محترم حقوقیحوزه ستادی حل و فصل نمایند.

5- واگذاری مدیریت برخی مراکزخدماتی که بطور مستقیم از ماموریت های آموزش و پرورش نیست.از جمله مراکز درمانی یا مشاوره که می تواند بنا به تجربه و تخصص بازنشستگان محترم به این عزیزان واگذار شود.

6- استفاده از ظرفیت صندوق ذخیره فرهنگیان در به کار گیری خدمات بازنشستگان:متاسفانه صندوق ذخیره فرهنگیان در دولت قبل به دلیل سوء مدیریت در رسیدن به اهداف خود که مهم ترین آن رفاه فرهنگیان بوده توفیقی نداشته است.اگر مسئولان امر به درایت بازنشستگان فرهنگی ایمان می آوردند و سر رشته امور را به بستگان سببی و نسبی خود نمی سپردند،امروزه این صندوق به چنین وضعیتی گرفتار نمی شد.

7- واگذاری اردوگاه های دانش آموزی به بازنشستگان:این اردوگاه ها از جمله اردوگاه رامسر در نقاط مختلف کشور کم نیستند.با واگذاری مدیریت امور به این عزیزان هم می توان از تجربیات تربیتی آنان بهره برد هم زمینه ارائه خدمات رادر فصول آموزشی برای سیاحتگری و جلب توریست فراهم نمود.

بطور حتم راه کارهای ارائه شده الزاما تامین کننده نیاز های روحی و معیشتی بازنشستگان محترم نخواهد بود. و قطعا راه های بیشتر و بهتری وجود دارد که بتوان با استفاده از امکانات موجود وضعیت را بهبود بخشید.بهتر است دردرخواست مطالبات خود از دولت فضایی فکر نکنیم. کافی است مسئولان ستادی آموزش و پرورش کمی احساس مسئولیت کنند.

منبع: توسلی (1393) اقتصاد آموزش و پرورش، سمت

تبلیغات متنی