امروز دوشنبه 05 آذر 1403
بر اساس ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان، کلیه آثار ارائه شده در سایت با مجوز از صاحب امتیاز اثر می باشد. تمام کالاها و خدمات این سایت بدون احتساب مالیات می باشد.
یکی از بزرگترین معضلات جوامع کنونی، فاصله بسیار زیاد بین طبقات محروم و غنی جامعه است. این فاصله ها در نهایت، باعث بروز بسیاری از انحرافات و کجرویهای اجتماعی و فردی می شود.
در این مقاله که برگرفته از کتاب حقوق و قانون در برابر غول فقر تألیف نگارنده است، تشکیل جوامع، به وجود آمدن فقر در جوامع مختلف، انواع فقر و تأثیر آن در بزهکاری بررسی می شود.
ما انسانها آخرین حیوانات اجتماعی هستیم.
(یان رابرتسون)
جامعه محدوده ای است از تشکل مردمی ساعی با سنتها و باورهای هماهنگ و قایل به تعاون عمومی جهت تحقق نظم اجتماعی، برای رسیدن به هدفها و سیاستهای مشترک.
بنابراین اگر انسان در بین جمع و اجتماع نباشد، چگونه می تواند گناه کند، اخلال ایجاد کند و مجازات شود؟ چگونه می تواند عادل باشد یا ظالم، مجرم باشد یا صالح... اگر هیچ کس در جامعه کوچک انسان نبود که در قیاس با او و اعمال او، این واژه ها معنا یابد، چگونه می توانستیم حق و ناحق را تشخیص دهیم؟
در ابتدا باید دانست جامعه چگونه به وجود می آید و چه عواملی باعث بروز فقر و جرم می گردد، تا بتوان درباره رابطه این دو عنصر اظهار نظر کرد.
رابرتسون عقیده دارد که وجود شرایط خاص و متعدد منجر به ایجاد یک جامعه می شود، مثل قلمرو مشترک، حکومت یا اقتدار سیاسی یکسان و فرهنگ مشترک مردم که باعث تجمع آنها در سرزمینی خاص می شود.1
عواملی چون اجتماعی بودن فطری انسان، نیازهای جنسی، میل به انتخاب زوج و تشکیل خانواده، ترس، دفاع جمعی، همکاری و تعاون در ایجاد جامعه مؤثر هستند و بحق نیز همگی، بسته به نوع زمانه، نقش زیادی در تشکیل جوامع داشته اند.
به نظر اتوکلاینبرگ2 مهمترین عامل در تشکیل جامعه زور است؛ زوری که منشأ تأثیر آن غریزه بشر می باشد. به هر حال اگر چه مجرد این الفاظ برای ذکر عامل مؤثر در ایجاد جامعه افاقه نمی کند، می توان با یک جمع بندی، نقش تمام این عوامل را بسته به میزان تأثیرشان، مؤثر در ایجاد جامعه دانست.
جامعه دارای مفهوم ایستایی نیست و در زمانهای خاص، شاهد انواع مختلف از جامعه در تاریخ بوده ایم. در جوامعی مثل جوامع شکاری3 که از اولین جامعه های بشری است، برخی قوانین فوق العاده ابتدایی دیده می شود که افراد فقط هنگام شکار و گردآوری خوراک به آنها پایبند بودند.
در جوامعی مثل جوامع شبانی4 به علت بزرگتر شدن جامعه و افزایش جمعیت، وجود قانون ضروری تر می نماید؛ علاوه براین، رد پای دو عنصر ثروت و قدرت اجتماعی نیز کم کم از این زمان در جامعه دیده می شود،چرا که شبانان، مازاد محصولات خود را به کالاهایی از قبیل شراب، اسلحه، طلا و... تبدیل می کردند. بنابراین بعضی از افراد، پایگاه قدرتمندتری نسبت به افراد دیگر به دست آوردند. و به این صورت قانون برای تعدیل این واقعیات لازم شمرده می شد.
جامعه کشاورزی 5 نسبتا بزرگتر از جوامع پیشین است و توانسته مفاهیم تفاوت طبقاتی، ثروت و قدرت طبقات ثروتمندتر کشاورز را نشان دهد، چرا که در این جامعه، شهرنشینی بیشتر توسعه یافته است در نتیجه اختلاف بین طبقات غنی که از زمینداران بزرگ هستند و طبقات رعیت که زندگیشان آنها وابسته به اراده طبقه غنی است، بیشتر می شود. در این نوع جامعه، فقر بیشتر محسوس است، چرا که خانواده های رعیت هرچه می کوشند، همان مقدار کم را به دست می آورند ولی خانواده های غنی حتی اگر نکوشند بیشتر از گذشته به دست می آورند در نتیجه ارتکاب جرم هم طبقه ای می شود و هر طبقه جرایم مخصوص به خود را مرتکب می شود.
بعد از جوامع کشاورزی به جوامع صنعتی6 و فراصنعتی7 برمی خوریم. در این نوع جوامع، مفهوم جرم و بزه عوض می شود بطوری که کاملاً با مفهوم جرم و بزه در جوامع پیشین تفاوت دارد. مثلاً اگر بی حجابی زن در جوامع شبانی یا کشاورزی به منزله پایان زندگی او تلقی می شود، در جوامع صنعتی و فرا صنعتی به عنوان یک ارزش و چه بسا به عنوان وسیله ای برای زندگی آسانتر و اشتغال آسانتر زنان به شمار می آید. بنابراین می بینید که چقدر ابعاد این مفاهیم در دو جامعه متفاوت از یکدیگر دور می شوند.
از آنجا که عنصر خانواده در جوامع صنعتی از گسترده به هسته ای مبدل می شود، فرزندان از خانواده دور شده، براحتی مرتکب جرم می شوند؛از جمله بارها دیده یا شنیده اید که کار جوانان در کارخانه های خارج از شهر باعث فجایع غیر قابل جبرانی شده است.
از خصوصیات جرم در این نوع جوامع این است که جرم از حالت طبقه ای به حالت عمومی تبدیل می شود؛ چرا که جامعه صنعتی و فراصنعتی باعث می شود که طبقات شغلی جامعه کم کم برابر شوند. اکثر طبقات جامعه صنعتی تبدیل می شوند به صنف کارگر یا مهندس یا... بنابراین جرایم خاص مربوط به طبقات غنی یا فقیر به جرایم خاص یک صنف مخصوص تبدیل می شود.
بنابراین در هر جامعه ای، فقر به گونه ای معنی می شود که گاه با مفهوم فقر در جامعه ای دیگر کاملاً متفاوت است. ولی به هر حال بنا به مقتضیات جامعه و گونه معیشتی جامعه، فقر و تبعات آن مشخص می شود.
واژه pauvre (فقر) از ریشه لاتین می آید که با یونانی penes (فقیر) و penia (فقر) قرابت داشته و با Peina (گرسنه) هم خانواده و با واژه ponos (درد) و واژه poine (مکافات، مجازات) نیز هم خانواده است ولی خویشاوندی دورتری دارد.
پاول مارک هنری به نسبی بودن دو مفهوم قدرت و توانگری چنین اشاره کرده است که فقر و ثروت دو واژه کاملاً نسبی و متغیر هستند و در هر جامعه، معنای خاص خود را دارند. زیباترین نکته ای که مارک هنری در کتابش مطرح می کند این است که انسان فقیر از زاویه آنچه هست مورد توجه و بررسی قرار نگرفته بلکه از زاویه آنچه نیست(انسانی توانگر) بررسی شده است. وی همچنین از روش تعمیم دادن معیار زندگی صنعتی ثروتمند غربی برای محک زدن زندگی دیگر ممالک، جهت تشخیص ثروتمند بودن یا فقیر بودن انتقاد می کند.8
یان رابرتسون تقسیم بندی خوبی راجع به تعریف فقر دارد که عبارت از محرومیت نسبی و محرومیت مطلق است. همانطور که آمار و شواهد نشان می دهد، بیشتر افراد فقیر جهان، تحت شمول محرومیت نسبی قرار دارند و برای افراد فقیر مطلق، می توان بعضی نقاط آفریقا و آمریکای لاتین را مثال زد. در مجموع، تعداد افرادی که بتوانند حداقل درآمد را در جامعه داشته باشند نسبت به افرادی که اصلاً نمی توانند نیازهای اساسی زندگیشان را هم تأمین کنند در اکثریت هستند.9
عبارت است از فقر مادی و فقر معنوی. فقر مادی شامل نارسایی ها و ناتوانیهای اقتصادی و مالی است و فقر م عنوی عبارت است از فقر عاطفی، فقر ایمان، فقر فرهنگی و فقر آزادی.از آنجا که فقر معنوی در فراهم آوردن زمینه های ارتکاب جرم و بزه بسیار مؤثر می باشد، به توضیح انواع آن می پردازیم:
شامل کمبودهای ناشی از عدم رسیدگی والدین، عدم ارضای عاطفی، برتری دادن فرزندی بر فرزند دیگر توسط والدین، تنهایی بیش از اندازه، عدم تخلیه روحی، سرکوبی شخصیت فرد توسط دیگران و عدم تشویق و تحسین او و غیره که همگی باعث ایجاد تشویشهایی در شخص می شود. این تشویشها و کمبودها و به قول روان شناسان چاله ها و حفره های روانی، شخص را به سمت تخلیه ناگهانی یا توسل به مواد مخدر برای از خود بیخود شدن یا جنون جنسی و فساد اخلاقی و... می کشاند که هر یک در ذهن مجرم مکانیزمهای دفاعی قلمداد می شوند. مکانیزمهای دفاعی برای مطرح کردن خویشتن، جلب توجه و خلاص شدن از دنیای تاریک و تنهای خود، بی خبر از این که جهنمی دیگر در انتظار است.
ایمان سازنده اولین تکالیف انسان و آخرین روزنه نجات از چنگال هیولای نفس است.
ایمان سدی در مقابل ارتکاب جرم است. حتی کوچکترین روزنه های نور ایمان در ظلمات قلب یک جانی، می تواند عامل مهمی در تکان اراده و تعویض نقشه شوم او باشد. وای به روزی که این آخرین روزنه ها نیز بسته شوند. این همان لحظه ای است که انسان سریعتر از هر زمان دیگر، آماده گناه می شود. طبق آمار و شواهد، میزان خودکشی، اعتیاد سرقت، قتلهای وحشیانه و... بین افراد الکلی، پوچ گرا و بی هدف بسیار بالاست. بنابراین می توان این گونه نتیجه گیری کرد که بی ایمانی از اصلی ترین عوامل کشش انسان به وادی فساد و گناه می تواند باشد.
بشر همیشه آزادیخواه بوده در حالی که فریاد این مطلوب را در گلوی خود محبوس کرده است. جغرافیای استعمار، حق تفکر انسان را نیز در حیطه محدود خود، حبس می کرد. آزادی بیان و ابراز عقیده در چهارچوب یک بت، سمبل و ایده آل، جالب به نظر می رسید ولی در حیطه عمل غالبا نایاب و دست نیافتنی بود.
انسان مادامی که در حبس یا حتی تحت کنترل دیگری باشد، یعنی بداند که کسی مراقب اوست و افکار او را کنترل می کند، عکس العمل منفی و گاه بزهکارانه برای دفع این عامل خارجی، از خود نشان می دهد. انسان همواره در مقابل حصر و اسارت، واکنش منفی از خود نشان می دهد و گاهی این واکنش، دارای اثر فراگیری همچون اعتصاب همگانی و یا تظاهرات دسته جمعی می شود. مجرمان سیاسی بیشتر از سایر متهمان و مجرمان، در این حیطه، سیر و در مقابل عدم وجود آزادی در جوامع دیکتاتوری مقاومت می کنند و خود را در جامعه ملقب به القاب کجرو و ناهنجار سازند.
منظور از لفظ فرهنگ در اینجا، میراث مشترک بین نسلهای گذشته و امروزی نیست؛ بلکه آن مطلوبها و ارزشها و هنجارهای رفتاری است که هر فرد باید در مدت زندگی خود، آنها را حفظ و رعایت کند، چرا که اگر روزی در خصوص ارزشهای رفتاریش خلائی در خویشتن احساس کرد، در صدد جبران آن و جایگزینی کمبودها با عناصر کاذب برمی آید. فقر فرهنگی بیشتر در زمینه جرایمی مورد نظر و اهمیت قرار می گیرد که هرچند از یک یا چند فرد سرزده باشد ولی بر روحیه کل اجتماع اثر می گذارد؛ مثل پدیده مهاجرت از روستا و عدم آشنایی با فرهنگ شهرنشینی و در نتیجه وقوع جرایم و جنایتهای وحشیانه در سطح شهر که بر روحیه و اذهان مردم تأثیر منفی و رعب و وحشتی عمیق بر جای می گذارند. وجود اختلافات شدید فرهنگی بین گروهها و قبایل مختلف مخصوصا در شهر و روستا، و مهاجرت و فرار روستاییان از روستاها به شهر، می تواند خطرات بزرگ و تأثیرات منفی و ریشه داری در شهر بیافریند. به هر حال فقر فرهنگی به همان اندازه فقر عاطفی زمینه ساز ارتکاب جرم و بزه است؛ با این تفاوت که فقر فرهنگی بیشتر جامعه را متضرّر می کند ولی در فقر عاطفی بیشتر، افراد مورد هدف قرار می گیرند.
تاریخ: شنبه , 09 دی 1402 (13:27)