امروز جمعه 02 آذر 1403
بر اساس ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان، کلیه آثار ارائه شده در سایت با مجوز از صاحب امتیاز اثر می باشد. تمام کالاها و خدمات این سایت بدون احتساب مالیات می باشد.
وقتی شرکت ها در مورد فرهنگ سازمانی خود صحبت می کنند به چه معناست؟ کدام فرهنگ برای شرکت مفید است و چگونه می توان آن را تغییر داد؟ این بخش از فصل راهنما به این سؤالات می پردازد.
مفروضات و قوانین گروهی از مردم
انواع فرهنگ سازمانی بیانی است از اینکه افراد یک گروه چگونه چیزی را درک می کنند، فکر می کنند، عمل می کنند یا احساس می کنند. اگر همه کارکنان یک شرکت یا یک سازمان به عنوان یک گروه شناخته شوند، یک شرکت یا یک منطقه، یک بخش، حتی یک تیم در شرکت هر کدام می توانند فرهنگ خاص خود را داشته باشند. مشخص نیست که آیا یک سازمان یا یک واحد سازمانی دارای فرهنگ است یا اینکه خود سازمان یک فرهنگ است.
اقتصاددانان تجارت، محققان سازمانی، بلکه جامعه شناسان، روانشناسان و قوم شناسان سال هاست که به بررسی پدیده فرهنگ سازمانی که به فرهنگ سازمانی نیز معروف است، پرداخته اند. شناسایی این پدیده بسیار دشوار است، اگرچه تقریباً همه در مورد آنچه فرهنگ را در شرکت تعریف می کنند، "احساس" دارند. دقیقاً به همین دلیل است که معمولاً هنگام توصیف یک فرهنگ، داستان ها گفته می شود.
مثال: Robert Bosch GmbH
قبلاً گفته می شد که هرکس وارد شعبه ای از Robert Bosch GmbH می شود بلافاصله احساس صرفه جویی سوابی را در خود احساس می کند. به عنوان مثال، آقای بوش پیر (1861-1942) هنگام بازدید از کارخانه، یک گیره کاغذ روی زمین پیدا کرد. او آن را برداشت، جلوی بینی همکار گرفت و پرسید: «می دانی آن چیست؟» دومی با تعجب، کمی مضطرب و نامطمئن پاسخ داد: «یک گیره؟» سپس آقای بوش پیر: «نه! این پول من است!"
نقل قول اصلی: "چه چیزی با پول من قاطی می کنی، دس هان ای جا می پردازد!"
فرهنگ سازمانی خود را ارزیابی کنید.
چه این داستان درست باشد یا نه - تصویری از فرهنگ (سابق) شرکت را منتقل می کند: مردسالارانه، هزینه گرا، سختگیرانه، مستقیم.
ادگار اچ. شاین، روانشناس سازمانی، تعریف و مدلی از فرهنگ سازمانی را به شکلی بسیار کلی، اما قطعاً محرک و سودمند ارائه کرده است:
فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی الگویی از مفروضات اساسی است که یک گروه اختراع، کشف یا توسعه داده است و خود را به حدی ثابت کرده است که معتبر تلقی می شود و بنابراین باید به عنوان نگرش صحیح به اعضای جدید آموزش داده شود. ادراک کردن، فکر کردن و احساس کردن.... فرهنگ سازمانی را می توان به عنوان نوعی تفسیر پذیرفته شده عمومی از واقعیت نشان داد که در مبادله با محیط از طریق فعالیت های روزانه به وجود می آید... و تأثیری پایدار، اما نامرئی بر رویدادهای شرکتی دارد.
انواع مختلفی از فرهنگ سازمانی وجود دارد.
به بیان دقیق، این سوال مطرح نمی شود که آیا به فرهنگ سازمانی نیاز است یا خیر. همیشه در هر شرکتی یک فرهنگ سازمانی وجود دارد. سوال این است که کدام فرهنگ برای شرکت مفید است و در صورت لزوم چگونه می توان آن را تغییر داد.
چیزی به نام یک فرهنگ سازمانی وجود ندارد. هر شرکتی باید شرکت خود را داشته باشد که مناسب خودش، مدیران، کارکنان و شرایط اطراف باشد. خواه دموکراتیک، باز، آرام یا خودکامه، سلسله مراتبی، سختگیرانه - هر دو می توانند انواع مناسب و مفیدی از فرهنگ شرکتی باشند.
فرهنگ شرکتی باید به نفع شرکت باشد.
عامل تعیین کننده این است: سود شرکت، استراتژی آن و دستیابی به اهداف چیست؟ به عنوان مثال، فرهنگ سازمانی می تواند به یک شرکت کمک کند تا مشتری مدار، انعطاف پذیر، نوآور یا کارآمد باشد. یا: انجام تغییرات و تعدیل ها در برخی فرهنگ ها آسان تر از سایرین است. برخی دیگر نیز می توانند قوی، ایمن و ضد بحران باشند.
فرهنگ شرکتی تأثیر خاصی بر تصویر یک شرکت دارد، زیرا توسط مشتریان و متقاضیان درک می شود. به عنوان مثال، یک فرهنگ خاص می تواند منجر به جذب نوع خاصی از متقاضی شود - و نه دیگران. در اینجا نیز «فرهنگداران» باید از خود بپرسند: آیا ما چنین میخواهیم؟
مهم است که مدیران تشخیص دهند که فرهنگ سازمانی آنها چیست، نقاط قوت و ضعف آن چیست. و اینکه آیا آنها به رسیدن به اهداف و رفع نیازهای کارکنان کمک می کنند.
فرهنگ سازمانی با استفاده از مدل تبیین شد.
ادگار اچ شاین مدلی از فرهنگ سازمانی را توسعه داده است که در علم و عمل گسترده است. همانطور که در شکل 1 در زیر نشان داده شده است، بین سه سطح تمایز قائل می شود.
سه سطح فرهنگ سازمانی بر اساس، o متفاوت است. ب و به چه شکلی برای کارکنان و افراد خارجی قابل مشاهده است.
سطح 1: مصنوعات
مصنوعات با این واقعیت مشخص می شوند که به طور کلی به راحتی قابل مشاهده هستند. نمونههایی از این مورد عبارتند از معماری ساختمان شرکت، نحوه خطاب کردن کارمندان به یکدیگر (شما یا شما)، طراحی دفاتر، لباس کارمندان، برخی از تشریفات مانند جلسات و بسیاری موارد دیگر.
سطح 2: ارزش ها
ارزش های یک شرکت می تواند قابل مشاهده باشد، اما همچنین نامرئی. استراتژی ها و اهداف مدیریت شرکت اغلب به صورت مکتوب - در چشم انداز ها، ماموریت ها یا مدل ها تنظیم می شود. این نشان می دهد که آیا شخص خود را دارای ریشه منطقه ای یا فعال در سطح جهانی، به عنوان یک رهبر فناوری یا یک رهبر هزینه می بیند. چه بخواهید رشد کنید و به رقبا حمله کنید، چه مشتری مداری و تصویر زیست محیطی را تعیین کننده بدانید. سنگ بنای خط مشی و استراتژی شرکت همیشه برای همه کارکنان شناخته شده و آشنا نیست. بنابراین، در این سطح، یکی یا دیگری می تواند پنهان به نظر برسد.
سطح 3: مفروضات اساسی
سطح مفروضات اساسی مؤثر در شرکت، در بین مدیران و کارکنان به ویژه پنهان است. این به معنای دیدگاه ها، ادراکات و احساسات ناخودآگاه افرادی است که در شرکت کار می کنند. مثلاً انصاف و تفکر شغلی، استقلال و تفکر سلسله مراتبی، کمک رسان و قدرت بازی چه نقشی دارند؟ بیشتر آن به وضوح بیان نشده است، اما می توان بارها و بارها در زندگی روزمره مشاهده کرد - حتی اگر بیشتر فقط از طرف افراد خارجی باشد.
آیا نمونه هایی از مفروضات اساسی معمولی، ارزش ها و مصنوعات در شرکت خود را می شناسید؟
یک نقشه ذهنی با مثال های ممکن ایجاد کنید.
داستان هایی را که در شرکت شما گفته می شود و فرهنگ سازمانی شما را از دیدگاه شما به درستی توصیف می کند، جمع آوری کنید.
سه سطح در بخش های بعدی این راهنما توضیح داده شده است. شما همچنین اطلاعاتی در مورد معنای این امر برای توسعه سازمانی عملی و به ویژه مدیریت تغییر دریافت خواهید کرد.
تاریخ: جمعه , 08 دی 1402 (07:29)