امروز جمعه 02 آذر 1403
بر اساس ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان، کلیه آثار ارائه شده در سایت با مجوز از صاحب امتیاز اثر می باشد. تمام کالاها و خدمات این سایت بدون احتساب مالیات می باشد.
مقدمه:
نظریه تحلیل رفتارمتقابل اریک برن بیان می کند که شخصیت هر فرد از بخشهایی تشکیل شده ولی در هر فردی یکی از این بخشها غالب است، لذا بیشتر کارهای فرد از بخش غالب او سرچشمه می گیرد. تحلیل رفتار متقابل راهی است برای آنکه ببینیم بین مردم و درون آنها چه می گذرد. اریک برن معتقد است رفتارها، افکار، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخشهای مختلف شخصیت وی سرچشمه می گیرد.در نوشته زیر به تحلیل رفتار متقابل اریک برن می پردازیم.
اریک برن اجزاء شخصیت انسان را به سه بخش تقسیم می کند:
1- حالت من کودک (child ego stage)
2- حالت من والد (parent ego stage)
3- حالت من بالغ (adult ego stage)
هر فرد از لحاظ رشد شخصیت ابتدا دارای حالت کودک و سپس دارای حالت والد و در نهایت دارای حالت بالغ می شود. این سه بخش شخصیت در هر فرد سالم وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد دیگر در هر موقعیت معین زندگی فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتاً حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت یعنی اشخاص بیشتر زندگی خود را در یکی از حالات "من" بسر می برند پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد. در حقیقت شخصیتی نداریم که فقط یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در اطراف ما هستند که یک بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و آنها را تحت سلطه خود دارد.
حالت من کودک
همه افراد از لحاظ شخصیتی در درون خودشان یک پسر بچه یا دختر بچه کوچک دارند. کودک به هنگام به دنیا آمدن، نیازهایی دارد که منجر به رفتارهایی در وی می شود. مثلاً با گرسنگی، می گرید. این حالت در کودکی پایان نمی پذیرد و تا بزرگسالی در افراد مختلف به انحاء مختلفی ادامه می یابد. این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر، فکر یا بررسی جوانب، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است. سه خاصیت کلی این حالت عبارتند از:
هرگز از لذت جویی سیر نمی شود - آینده را نمی بیند - خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد.
سرزندگی و هیجان، سیر کردن در تخیلات، لذت طلبی، لجبازی، دمدمی بودن، خلاقیت، کنجکاوی، علاقه به دانستن، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت فرد را وا می دارد که هر چیزی را شخصاً خودش تجربه کند. اصلاً خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد. تمایلی به رعایت قیود اجتماعی، عرف، مذهب، قانون، تعقل و... ندارد.
حالت من والد
حالتی است که نمایانگر رفتار فرد به همان صورتی است که پدر و مادرش رفتار می کردند. در سالهای اولیه کودکی (مخصوصاً 5 سال اول)، باید و نبایدهای زیادی از طرف والدین به کودکان تحمیل شده یا یاد داده می شود. این مجموعه عظیم از وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت می گردد و در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد. این بخش از شخصیت با دستورالعملهای زندگی و باید و نبایدهای آن، قانونمداری، مسئولیت پذیری و عادتها سر و کار دارد. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری می نماید از این بخش شخصیت خود استفاده می کند. والد درون دارای دو بعد می باشد. یک بعد انتقادگر یعنی این که هی به آدم سخت بگیرد و گیر بدهد. و بعد دیگر نوازشگر است یعنی اینکه از فرد و تصمیماتش حمایت کرده و او را نوازش می کند. این دو دقیقاً کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی مان در مورد ما انجام می دهند. آدمهایی که عزت نفس پایینی دارند و با خود عناد دارند به این والد انتقادگر خیلی راه داده اند.
حالت من بالغ
این بخش به اصطلاح عاقل شخصیت و نمایانگر رفتار پخته و منطقی فرد است. در واقع مجموعه ای از احساسات، نگرشها و طرحهای رفتاری خود مختار و مستقل و واقع گراست که فرد را با واقعیتهای موجود تطبیق و هماهنگی می دهد. این بخش شخصیت، تجزیه و تحلیل می کند، آینده نگری می کند، میان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار می کند، احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج ضروری هست محاسبه می کند، فعالیتهای دو بخش قبلی (کودک و والد) را تنظیم می کند و واسطه عینی شدن میان آنهاست.
در واقع شخصیت کامل انسانی، شخصیتی هست که سه بخش فوق (کودک- والد- بالغ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد.
کودک، والد و بالغ در روابط اجتماعی
به اعتقاد اریک برن وقتی که 2 تا آدم روبروی هم قرار می گیرند انگار 2 شخصیت 3 بخشی روبروی هم قرار گرفته اند. بطور کلی شش رابطه بین حالات نفسانی دو نفر وجود دارد که عبارتند از رابطه:
کودک-کودک، کودک- والد، کودک- بالغ، والد- والد، والد- بالغ و بالغ- بالغ.
کودک-کودک
وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می کنید وقتی که شروع می کنید به تعریف جوک و اس ام اس خواندن برای همدیگر و وقتی باهم شوخی می کنید، دارید وارد یک رابطه کودک-کودک می شوید.
کودک- والد
در این رابطه یک طرف رابطه نقش پدر و مادر را بازی می کند و نفر دیگر می رود در لاک کودکی اش. در بدترین حالت (و متاسفانه رایج ترینش) والد جنبه سختگیرش را می آورد وسط و هی امر و نهی می کند و کودک بخش سازگارش را و هی می گوید: چشم چشم شما درست می فرمایید. اما رابطه والد-کودک همیشه اینقدر هم وحشتناک نیست کافی است که والد جنبه حمایت گرش را وارد کند و کودک طرف مقابل خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می گیرد که اریک برن اسمش را گذاشته نوازش و معتقد است که همه ما آدمها به نوازش کردن و نوازش شدن احتیاج داریم.
کودک- بالغ
این هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطقش حرف می زند و می خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه کردن و لوس بازی و ناز کشیدن بازی را به نفع خودش تمام کند. مثلاً تصور کنید که شوهر دارد یک قضیه را برای زنش توضیح می دهد و از او می خواهد که در این راه کمکش کند اما یک دفعه زن می زند زیر گریه و می گوید که تو اصلاً به فکر من نیستی و به توجه نمی کنی و الی آخر.
والد- والد
در حالت والد- والد هر دو طرفمان می خواهیم ژست یک بزرگسال چیز فهم را بگیریم اگر والد حمایت کننده مان وسط باشد، مثالش می شود حرف زدن در مورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن " به به! به به!" به هم. اما خدا نکند والد کنترل کننده و انتقادگر بیاد وسط، آن وقت است که دعوا شروع می شود و هر کس می خواهد حرف های خودش را به کرسی بنشاند. همه می روند در نقش پدر و مادر سختگیر گذشته.
والد- بالغ
این رابطه هم خیلی رایج است یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می کند یا حرف می زند اما طرف مقابل شروع می کند به انتقادهای سخت گیرانه خندیدن و مسخره کردن. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد کردن و مسخره کردن سخنران.
بالغ- بالغ
در این رابطه هم ما و هم طرف مقابلمان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلاً وقتی که ما با استادمان در مورد یک موضوع درسی حرف می زنیم احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.
بازیها عبارتند از یک سلسله مراوده ها که بین افراد و برای ارتباط برقرار کردن به کار میروند. تمام اعمال متقابل انسانها طبق بازیهای مرسوم و آدابی که از دل این بازیها بیرون آمده، انجام میشود و اصولاً میتوان گفت تمام رفتارهای اجتماعی و گاهی خصوصی انسانها، بازی است
موضع وجودی
چهار موضع وجودی اصلی عبارتند از: من خوب هستم – تو خوب هستی؛ من خوب هستم- تو خوب نیستی؛ من خوب نیستم – تو خوب هستی؛ من خوب نیستم – تو خوب نیستی. بازیگر برای تثبیت موضع وجودی خویش، دنبال آدمهایی می گردد که بازی مورد نظر او را انجام دهند.بازی ها معرف موضع زندگی ما هستند
اگر چه آدمها می توانند هر چهار موضع اصلی زندگی را داشته باشند، ولی بازی هایشان معمولا موضع برتر زندگی آنان را تقویت می کنند.
بازی من خوب هستم – تو خوب هستی
در این موضع معمولا بازی زیادی صورت نمی گیرد. خصیصه های این موضع عبارتند از: فکر باز و اعتماد، تشریک مساعی، داد و ستد و پذیرش نا مشروط دیگران. نیازی نیست برای کسب منافع هیجانی، دیگران را فریب بدهیم یا با آنها تسویه حساب کنیم.
بازی من خوب هستم – تو خوب نیستی
معمولا با عصبانی شدن، تحقیر شدن، تحقیر کردن دیگران، برتری طلبی و تنفر همراهند. در این بازی ها معمولا طرف مقابل را قربانی عصبانیت ها، برتری طلبی و تنفر خود می کنیم. در این بازی معمولا انزجار و نفرت شدید موج می زند. بعضی از آدمها بیشتر کودکی خود را در شرایط سختی گذرانده اند و اطرافیانشان دائم از آنها خواسته های غیر منطقی داشته اند. در اثر این فشارهای مداوم نفرت شدیدی را درون خود پدید می آورند و به تبع آن، بازی های قهر آلودی انجام می دهند.
بازی من خوب نیستم – تو خوب هستی
بازیهایی که در بازیگر افسردگی، حقارت، سرزنش، توهین، سو رفتار یا آزردگی ایجاد می کنند. در بین این بازیها، بازی ((یک اردنگ به من بزن)) را خوب اجرا می کنند. عذر و بهانه می تراشد تا نشان دهد از عهده کاری بر نمی آید. بازی دیگر ((اگه به خاطر تو نبود…)) می باشد.
خیلی از مواقع بازیگران این بازی ها خود را قربانی زندگی، همسر، نظام و … می دانند.
بازی من خوب نیستم – تو خوب نیستی
این وضعیت بدترین وضعیت ممکن در روابط است که می تواند به نتایج خطرناکی منتج شود که در این حالت فرد هم خود را و هم دیگران را مستحق بدترین عواقب می داند و ممکن است اقدام به قتل نماید.
نتیجه گیری: با توجه به مطالب بیان شده نتیجه می گیریم که شخصیت انسان به سه بخش کودکی،والد و بالغ تقسیم می شود که هرکدام رفتارهای خاصی را می طلبد که موجب ایجاد شش رابطه بین حالات نفسانی میان افراد می شود که شامل:کودک-کودک، کودک- والد، کودک- بالغ، والد- والد، والد- بالغ و بالغ- بالغ.همچنین چهار موضع وجودی اصلی عبارتند از: من خوب هستم – تو خوب هستی؛ من خوب هستم- تو خوب نیستی؛ من خوب نیستم – تو خوب هستی؛ من خوب نیستم – تو خوب نیستی که بازیگر برای تثبیت موضع وجودی خویش، دنبال آدمهایی می گردد که بازی مورد نظر او را انجام دهند.
منبع: اریک برن (1396).تحلیل رفتار متقابل.تهران: نشر نو
تاریخ: پنجشنبه , 07 دی 1402 (23:13)