امروز جمعه 19 اردیبهشت 1404
0

کارخانه کاغذسازی

سطوح یادگیری در حیطه شناختی:

دانش: جنس وسایل به کار رفته در کارخانه کاغذسازی را نام می برد. فلزات را تعریف می کند. ویژگی های آهن را بیان می کند.

درک و فهم: چند نمونه از فلزات را مثال می زند. اصول کلی ویژگی های فلزات را درک کرده تعمیم می دهد.

کاربرد: دلیل استفاده از آهن را در کارخانجات کاغذسازی کشف می کند.

تجزیه و تحلیل: فلزات را از نافلزات تفکیک می کند.

ترکیب: فلزات و نافلزات را گروه بندی می کند. نموداری از مراحلی که در کاغذسازی از ابزار آهنی استفاده شده تجدید سازمان می کند.

ارزشیابی: دلایل استفاده از آهن و نه فلزات دیگر در کارخانجات کاغذسازی را ارزیابی می کند. دلایل استفاده از غلتک آهنی در مرحله پایانی تولیدکاغذ را نتیجه گیری می کند.

0

همه ما با معنی و مفهوم تقلب آشنا هستیم گر چه تقلب می تواند به مصداقهای زیادی تعمیم داده شود اما منظور ما تقلب در امتحانات درسی است.شاید کمتر کسی باشد که تقلب نکرده باشد اما این گستردگی باعث آن نمی شود که زشتی آنرا از بین رفته بدانیم. بلکه تلاش ما باید این باشد که با این پدیده مبارزه کنیم.

چگونگی امتحان گرفتن در شیوه ی یادگیری دانش آموزان و رغبت آنان به یادگیری تأثیر می گذارد. در حقیقت هم دانش آموزان دوست دارند بدانند چرا و تا چه حد یاد گرفته اند و هم معلمان مایلند و از کمّ و کیف پیشرفت دانش آموزان خود مطلع شوند. امتحان معیار و ملاکی است که از آن برای سنجش و بهبود آموزش استفاده می کنند.

حال، هر چه دانش آموز در تنظیم فرایند یادگیری خود تواناتر باشد، به یادگیری بیش تر علاقه مند می شود و تمرکز بر جنبه های مختلف یادگیری در او افزایش می یابد و در نتیجه در امتحان موفق تر است.

اما، بر عکس، زمانی که دانش آموز نمره را تنها وسیله ای برای رفتن به کلاس بالاتر یا دریافت تحسین از سوی والدین و اجتماع و یا چیز دیگر تلقی می کند، در واقع، خواه ناخواه تحت فشار قرار می گیرد تا بیش از آن چه استحقاق دارد نمره دریافت کند و همین امر باعث به وجود آمدن زمینه ی تقلب در او می شود.

0

والدین و همچنین مربیان در این دوره سنی، وظیفه‌ای ویژه به عهده دارند. آن‌ها مجبورند قبل از دست زدن به هر کاری،کودکان را از لحاظ زبان گفتاری تقویت کنند و پرورش دهند و آن‌ها را برای فراهم آوردن زمینه‌های آموزشی مهیا کنند،اطلاعات و دانسته‌های آن‌ها را به شکل منظم و منطقی درآورند، مفاهیم را عمق ببخشند، رفتارهای کودکانه را در جهت صحیح هدایت کنند، زمینه‌های اخلاقی، اجتماعی و معنوی را در کودکان پرورش دهند و تحکیم بخشند و آن‌ها را با بینشی توحیدی، از راه شناخت آثار و پدیده‌های طبیعی به سوی مبدا آفرینش هدایت کنند.

برای آموزش هر موضوعی در هر سنی به دانش‌آموز، باید آن را به همان‌گونه‌ای که کودک محیط خود را درک می‌کند و با همان معنایی که جهان برای او دارد، بیاموزیم. در حقیقت وظیفه ما ترجمه موضوع به زبان فکری خاص کودک در مرحله رشد اوست.

به بیان دیگر، هر موضوعی را می‌توان به زبان فکری خاص کودک تبدیل کرد و در قالب معنایی او ریخت و پس از ادامه یافتن رشد، می‌توان معناها را با عمق و دقت بیشتری بیان کرد.

0

دنیای پرهیجان یادگیری

چرا بعضی دانش آموزان، مشتاقانه به تکالیف آموزشگاهی روی می آورند و در انجام دادن تکالیف آموزشگاهی از خود سختکوشی نشان می دهند، حال آن که بعضی دیگر، از تکالیف آموزشگاهی اجتناب می کنند و از روی بی علاقگی به انجام دادن آنها مبادرت می ورزند؟ چرا بعضی دانش آموزان از یادگیری در مدرسه و خارج از مدرسه لذت می برند و به پیشرفتشان افتخار می کنند، حال آن که بعضی دیگر، نسبت به یادیگری آموزشگاهی دلواپس و ناشادند؟ اینها پرسش های انگیزشی اند و برای یادگیری آموزشگاهی دانش آموزان اشارات مهم در بر دارند.

انگیزش با یادگیری ارتباط دارد، زیرا یادگیری فرآیندی متعالی است که مستلزم کوشش عمدی و آگاهانه است. حتی اگر دانش آموزانی که از توانایی بالا برخوردارند، هنگام یادگیری توجه کافی نداشته باشند و کوشش از خود نشان ندهند، قادر به یادگیری نخواهند بود. برای این که دانش آموزان بتوانند از برنامه های درس آموزشی حداکثر بهره را ببرند، باید مربیان و پرورشکاران زمینه ای فراهم آورند که در آن دانش آموزان به درگیری در فعالیت های یادگیری برانگیخته شوند.

0

چکیده:

کارآیی واثربخشی به عنوان برون داد نظام های انسانی وسازمانی زمانی تحقق می یابد که فرآیندهای کاری و رفتاری اصلاح شود و به راحتی بتوان بر فرآیندها مدیریت نمود. رها نمودن فرآیندها منجر به شکل گیری کارآیی و اثر بخشی یا بینی شده و در زمانی که نتیجه حاصل گردید کار اصلاحی نمی توان انجام داد، بنابراین منطقی این است که بر فرآیندهای انسانی، رفتاری وکاری مدیریت شود. در این صورت کار آیی و اثر بخشی تضمین می شود. در این راستا آنچه منجر به اثربخشی فرآیندها شده و آن را اصلاح می نمایند منابع انسانی توسعه یافته است یعنی از طریق پرورش منابع انسانی در ابعاد شغلی، رفتاری، استاندارد نمودن، خود آموزی و... می توان به کار آیی واثر بخشی فرآیندها دسترسی پیدا نمود. بر این اساس وبا توجه به نقش و اهمیت توسعه منابع انسانی در کار آیی واثر بخشی در این مقاله که حاصل تجارب عملی نگارنده است سعی بر آن است مفهوم توسعه منابع انسانی وابعاد آن، شاخص های کارآیی واثر بخشی تبیین وبه نقش توسعه منابع انسانی در دستیابی به کارآیی و اثر بخشی فر آیندها اشاره شود.

0

مقدمه

بر خلاف رشته‏هایی مانند روان‏شناسی و جامعه‏شناسی که حتی در لفظ این رشته‏ها جنبه شناختی و نظری لحاظ شده، «مدیریت» حتی وقتی به عنوان یک رشته علمی مطرح می‏شود، بیشتر جنبه عملی دارد و شنونده را به یاد یک کار خاص و یک عمل خارجی می‏اندازد تا یک رشته علمی. این مسئله ناشی از نگاه اولیه به مدیریت است که بر اساس آن مدیریت عبارت است از: یک رشته روش‏ها و فنون که مدیر را در اداره یک سازمان توانمند می‏سازد. این موضوع، که مدیریت جنبه عملی دارد، قابل انکار نیست؛ اما آنچه نباید از آن غفلت کرد این است که این کار عملی مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که تفاوت در آنها منجر به تفاوت در عمل می‏شود.

یکی از نویسندگان در این‏باره چنین می‏نویسد: هزاران و بلکه صدها هزار از مدیران عالی اجرایی، که در دوره‏های تجاری شرکت می‏کنند، هرچند نظریات واقعی معمولاً به صورت کاملاً مستقیم به آنها ارائه نمی‏شود، اما چنین مطالبی را می‏آموزند. حتی کسانی که هرگز در مدارس تجاری حضور پیدا نکرده‏اند، آموخته‏اند که بر اساس این روش‏ها فکر کنند؛ زیرا این نظریات در فضا وجود دارد؛ برخی کنش‏ها و رفتار مدیران را مشروعیت می‏بخشد و از موارد دیگر سلب مشروعیت می‏کند و به طور کلی نظم ذهنی و هنجاری را که بر اساس آن تصمیمات روزانه اتخاذ می‏شود شکل می‏دهد.2

بنابراین، همان‏گونه که در رشته مدیریت باید به آن روش‏ها و فنون عملی توجه داشت، لازم است مبانی نظری و علمی آنها نیز مدّنظر قرار گیرند، چراکه عدم توجه به مبانی نظری در این رشته، سبب انحراف در عمل می‏شود و پیامدهایی به دنبال دارد که بدون توجه به مبانی نظری، قابل تحلیل نیست.

این نکته که مدیریت نیاز به مباحث نظری دارد و در رشته مدیریت نباید از مباحث نظری غفلت کرد، تنها نتیجه یک استنتاج منطقی نیست، بلکه استقرای عملی و بررسی خارجی مباحث مطرح در این رشته نیز حکایت از این واقعیت دارد که حجم قابل توجهی از مباحث مطرح در این رشته، مباحث نظری و فلسفی مربوط به نظریات مدیریت است. این مسئله چنان آشکار است که برخی از آن به جنگل نظریات3 تعبیر کرده‏اند که علاوه بر کثرتمباحث نظری، بر تنوّع آنها نیز دلالت دارد.

نکته قابل توجه دیگر اینکه مباحث نظری مطرح در مدیریت، مجموعه‏ای جدا از دیگر مباحث فلسفی نیستند که در جزیره‏ای مستقل مباحث خود را پیگیری کنند، بلکه کاملاً تحت تأثیر مباحث مطرح در سایر حوزه‏های فلسفی هستند؛4 همان‏گونه که می‏توانند بر آن مباحث نیزتأثیرگذار باشند. بنابراین، برای درک عمیق‏تر این نظریات، لازم است حداقل آشنایی اجمالی با اصول و مبانی فلسفی حاکم بر این نظریات وجود داشته باشد تا بتوان با تکیه بر آن اصول و مبانی و تفاوت‏ها و شباهت‏های میان آنها، نظریات مدیریت را بررسی و فهم نمود.

با توجه به مطالب مزبور، که ضرورت بررسی مبانی فلسفی و جریان‏های فکری حاکم بر نظریات مدیریت را آشکار می‏کند و با عنایت به این نکته که دیدگاه پست‏مدرنیسم یکی از جریان‏های قوی در تفکرات فلسفی و اجتماعی از حدود دهه هفتاد است،5 در اینتحقیق به بررسی تأثیرات این جریان بر نظریات مدیریت پرداخته می‏شود. برای این کار، ابتدا ویژگی‏های اصلی و مؤلّفه‏های مهم دیدگاه پست‏مدرنیسم بررسی می‏شود و در ادامه، با نگاه اجمالی به نظریات مطرح در دوران حاکمیت تفکر پست‏مدرن، تأثیرات آن ویژگی‏ها و مؤلّفه‏ها، در آن نظریات پی‏جویی خواهد شد.

0

به معلمین و والدین گرامی توصیه می شودکه به موارد زیر توجه کنند:

* معلمان ارائه مطالب کسل کننده و استفاده از روشهای یکنواخت تا حدامکان خودداری کرده وتنوع درشیوه تدریس را رعایت کنند و از متکلم وحده بودن پرهیزنمایند.

* میزان توجه ودقت شاگردان به معنی داربودن مطالب،تازگی،پیچیدگی وسادگی مطالب نسبت مستقیم دارد،بنابراین،این امرهمراه با تغییر در رفتار معلم حین درس توجه ودقت دانش آموزان را افزایش خواهد داد.

* استفاده از تشویق های کلامی مانند عالی،مرحبا،احسنت پس از عملکرد درست شاگردان سبب افزایش و تقویت یادگیری می گردد.

* والدین و معلمین ازنمرات دانش آموزان تنها به عنوان وسیله ای برای دادن بازخورد و توجه هر چه بیشتر آنان به نقاط ضعف و قوت خود و میزان یادگیری ایشان استفاده کنند،نه بعنوان وسیله ای برای تنبیه.

*معلمان مطالب آموزشی بصورت متوالی ازساده به مشکل ارائه دهند تادرابتداشاگردان دریادگیری مطالب ساده موفقیت بدست آورند و انگیزه آنها در کسب یادگیری های بعدی افزایش یابد.

* معلمین از ایجاد رقابت و هم چشمی در بین دانش آموزان،خودداری ورزند.

* معلمین بااستفاده از مثالها و اصطلاحات آشنا و ساده، زمینه افزایش سرعت یادگیری را ایجاد کنند.

* استفاده ازبحث های گروهی،بازیهای آموزشی،ایفای نقش مراجعه به کتابخانه وجمع آوری اطلاعات و آگاهی ازمیزان پیشرفت خود سبب افزایش علاقه وتوجه دردانش آموزان می گردد. درانتها یادآوری این نکته مهم به نظرمی رسد که ایجاد فضای آزادیادگیری بدون احساس ترس واضطراب ازعدم موفقیت وشکست،تشویق دانش آموزان به اظهارعقایدواندیشه های خودودرنتیجه افزایش حس مسئولیت و قبول توانائیها و شایسته گیهای خود از امور بسیار مهم در فراگیری سریع تر و مناسب تر است.

راهکارها:

- تشویق تعامل میان معلم و دانش‌آموزان‌

- گسترش همکاری بین دانش آموزان‌

- تشویق و توسعه یادگیری فعال‌

اصول یادگیری موثر برای دانش آموزان:

- نیت‌

- واکنش فعالانه داشته باشند

- زمان‌های استراتژیک برای مطالعه را در نظر داشته باشند

- ایجاد بازخورد سریع‌

- تاکید بر استفاده از زمان‌

- افزایش سطح انتظارات از دانش آموزان‌

- پذیرش استعدادهای گوناگون و روش‌های یادگیری‌

- معلمان احساس نیاز به آن مطلب یا درس را در دانش آموز ایجاد کنند.

- اگر دانش آموز شکست در درسی داشت کمک به کسب موفقیت و احساس کردن موفقیت، تا بار نگرش منفی در آن درس را از بین برد.

- انتظار در هر درس چیست؟ هدف‌ها روشن و شفاف باشند.

- معلم در آغاز تدریس روش مطالعه خاص درس خود را به دانش‌آموز بگوید.

- تشویق کلامی در شرایط ایجاد شده از جانب معلم، اولیا و مسوولان.

- تکالیف درسی نه خیلی سخت، نه خیلی مشکل باشند.

- تکالیف یکنواخت نباشد.

- آزمون‌ها و نمره‌ها به عنوان وسیله ایجاد انگیزه باشد.

- مطالب از ساده به مشکل باشد.

- فعال کردن دانش آموز هنگام تدریس نفی حسادت و چشم هم چشمی، بلکه ایجاد رقابت مثبت بین آنها

برای تقویت حافظه‌

1- رژیم غذایی سالم و نخوردن غذاهای آماده‌

2 - داشتن فعالیت مرتب هوازی (مثل پیاده‌روی)

3 - به کار بردن روش‌های پرورش و فعال سازی ذهن مثل حل جدول‌

4 - داشتن برنامه آرام سازی بدن (مثل ریلکسیشن)

0

نظریه انگیزشی پیشرفت مک کللند

ما نیاز به پیشرفت و یا انگیزش پیشرفت را به عنوان یکی از ویژگیهای موفقیت مدیران اجرایی توضیح خواهیم داد:

تمایل برای انجام کارهای زیاد، خوب کار کردن و بهترین نمونه بودن نه فقط برای رهبران سازمان بلکه برای بسیاری از مردم.

افرادی که نیاز بالایی به پیشرفت دارند بیشتری خشنودی را از کار کردن طلب می کنند و آنان برانگیخته هستند در هر زمینه‌ای که به عهده می‌گیرند، برتری داشته باشند.

از دهه 1950 نظریه انگیزش پیشرفت، توسط دیوید مک کللند و همکاران در حدی گسترده مورد مطالعه قرار گرفت. (اتکینسون و فذر 1966، مک کللند، اتکینسون، کلارک و لاول 1953).

پژوهش آنان در چندین کشور انجام گرفت و نشان داد که مدیران سازمانهای موفق نیاز بسیار بالا به پیشرفت دارند.

برای مثال، در لهستان که در آن مقطع یک کشور کمونیستی بودن، سطح علاقه به پیشرفت مثل امریکا خیلی شدید بود. مک کللند نشان داد که رشد اقتصادی سازمانها و جوامع می تواند با سطح نیاز به پیشرفت کارکنان سازمانها و شهروندان آن کشور رابطه داشته باشد (مک کللند 1961).

پژوهش مک کللند سه خصوصیت اصلی را برای افراد نیازمند بالا به پیشرفت مشخص نمود:

1- آنان طالب محیطهای کاری هستند که قادر به عهده داری مسئولیت برای حل مشکلات باشد.

2- آنان پذیرای مخاطره های محاسبه شده در حد متوسط هستند: موقعیتی که اهداف قابل دستیابی باشند از موقعیت های مخاطره آمیز شدید (احتمال موفقیت اندک) و مخاطره اندک (احتمال موفقیت بسیار) گریزان می باشند.

3- آنان به شناخت مستمر و بازخورد از پیشرفتشان نیاز دارند و میخواهند بدانند که چگونه خوب کار می کنند.

اگر ما ویژگی این افراد را با ویژگیهای افراد واجد ترس بالا از شکست (اتکینسون) مقایسه نماییم در می یابیم که چگونه از نظر ویژگیها، این افراد در برابر هم قرار می گیرند.

0

1. مهارت حرف‌زدن یک شگفتی است. برای تولید یک عبارت، تقریباً 100 عضله در سینه، گردن، فک، زبان و لب‌ها باید با هم همکاری کنند. هر عضله دسته‌ای متشکل از صدها یا هزاران فیبر است. برای هماهنگی این عضلات، نورون‌هایی بسیار بیشتر از حد لازم برای پای یک ورزشکار لازم است تا این عضلات را منقبض کنند. فقط هر یک نورون حرکتی می‌تواند حرکت را در 2000 فیبر عضلانی موجود در عضله ساق تحریک کند. اما نورون‌هایی که تارهای صوتی یا حنجره را کنترل می‌کنند، می‌توانند فقط به یک تا دو-سه سلول عضلانی بچسبند.

2. هر کلمه یا عبارت کوتاهی که بر زبان می‌آید با الگوی حرکت عضلانی خاص خود همراه است. کلیه اطلاعات لازم برای بر زبان آوردن یک عبارت مثل "حال شما چطور است؟" در مغز در قسمت گفتار ذخیره می‌شود. اما این برنامه ثابت نیست. اگر دچار زخمی در دهان باشید که مانع تلفظ عادی کلمات شود، این حرکات تغییر می‌کنند و به شما این امکان را می‌دهند کلمات را تا حد امکان نزدیک به حالت عادی بر زبان آورید.

3. یک کلمه ساده "سلام" می‌تواند اطلاعات زیادی را منتقل کند. تن صدا نشان می‌دهد که گوینده شاد است، خسته است، ناراحت است، عجله دارد، عصبانی است، ترسیده است، خشن است و شدت این حالات، کنایه، توجه و مهربانی، حمایت یا شوخ‌طبعی آن را نیز مشخص می‌کند. حس یک عبارت ساده می‌تواند برحسب مدت حرکت هر عضله، با سرعت حرکات و کسری از ثانیه تغییر کند.
4. انسان‌ها می‌توانند حدود 14 حرکت در هر ثانیه تولید کنند درحالیکه بخش‌های جدا از دستگاه گفتار مثل زبان، لب‌ها، فک و سایر قسمت‌ها قادر نیستند بیشتر از 2 حرکت در ثانیه ایجاد کنند.
5. انسان‌های اولیه دستگاه گفتاری ابتدایی و اولیه از صدا‌های بصری، لامسه و شنوایی داشتند که شبیه به گفتار حیوانات بوده است. فقط زمانیکه نیاز به نشان دادن اشیاء از طریق سمبل‌ها و صحبت کردن با فردی دیگر درمورد تولدات ذهنی خود بودند حرف زدن اتفاق می‌افتاده است. این مغز خاص انسان بوده که توانایی اینکار را به او می‌داده است.
اولین زبان سمبلیک 5/2 میلیون سال پیش پدیدار شد که انسان شروع به ساختن اولین ابزارهای سنگی کرد. این توانایی مطمئناً نقش مهمی در رشد و پیشرفت ارتباط سمبلیک داشته است. صحبت کردن صحیح و کامل 150،000 سال پیش اتفاق افتاد که انسان صدایی مشابه با آنچه انسان مدرن به زبان می‌آورد از خود تولید کرد.
دهان، بینی و حنجره به یک دستگاه تبدیل شدند که در آن هوا به‌خاطر وضعیت بهتر زبان و لب‌ها، به حروف صدادار و بی‌صدا تبدیل می‌شد. علاوه‌براین، یادگیری دستورزبان و صرف‌ونحو درنتیجه یک فرایند تکاملی پدید آمد درحالیکه توانایی نوشتن برآمد تفسیر آوایی آیکون‌های اولیه بوده است.
6. گفتار زاده شده یا یاد گرفته شده است؟ موارد مشهور از گم شدن کودکان در جنگل قبل از سن سه سالگی (که زبان عمدتاً یادگرفته می‌شود) و پیدا کردن آنها در سالها بعد نشان داده است که طی آن دوران توانایی محدودی در یادگیری زبان انسانی داشته اند و یادگیری زبان نیاز به ایجاد رابطه با دیگران دارد. به نظر می‌رسد که مغز دوره‌ای دارد که در آن گفتار را یاد می‌گیرد و اگر این دوره نادیده گرفته شود، فرد بعدها قادر به کسب مهارت گفتار نخواهد بود. مهارت گفتار فقط با حضور در یک اجتماع و در سن رشد مغزی ایجاد می‌شود.
7. گفتار پیچیده انسان به دو هسته مغزی مرتبط است که زبان را کنترل می‌کنند (کنترل حرف زدن، ذخیره اطلاعات و ادغام قوانین دستورزبان) و در نیمکره چپ مغز قرار دارد. آنچه می‌خواهیم بر زبان بیاوریم در ناحیه‌ای در نیمکره چپ که "منطقه ورنیک" (Wernicke zone) نام دارد تولید می‌شود. این قسمت با "منطقه بروکا" (Broca zone) که مسئول قوانین دستورزبان است در ارتباط می‌باشد. ضربه‌ها از این نواحی به عضلات دخیل در گفتار می‌روند. این مناطق با سیستم بصری (به همین دلیل می‌توانیم بخوانیم) و سیستم شنیداری (به همین دلیل می‌توانیم حرف‌های دیگران را بشنویم، درک کنیم و به آن پاسخ دهیم) نیز در ارتباط است و همچنین یک بانک حافظه برای یادآوری عبارات مهم و باارزش دارد.
همین نیمکره چپ حرکات دست راست را کنترل می‌کند و 99 درصد از انسان‌ها راست‌دست هستند. نیمکره چپ همچنین مرکز تفکر تحلیلی است که با توانایی‌های منطقی در ارتباط است.

8. با ظهور زبان حدود 50،000 سال پیش، تحول و پیشرفتی ناگهانی در تکامل گفتار پدید آمد.
گفته می‌شود که 6000 زبان مدرن دنیا همه ریشه در یک زبان مادر واحد داشته‌اند زیراکه 50،000 سال پیش انسانها جمعیتی بسیار اندک و فقط حدود 1000 نفر بوده‌اند. امروز، سه خانواده بزرگ از زبان‌های انسانی وجود دارد.
9. به بسیاری از میمون‌ها از نژادهای بومبو، شمپانزه، گوریل یا اورانگوتان، زبان علامات یا اداره علامت‌های گرافیکی یا کامپیوتری آموزش داده شده است. برخی از آنها قادر بوده‌اند تا 1000 کلمه را یاد بگیرند (روزانه 40 کلمه تازه) اما آگاهی موقت آنها پوچ است. درنتیجه، همه اینها به توانایی‌های مغز برمی‌گردد.
10. درمورد نحوه پدید آمدن زبان انسانی سه فرضیه اصلی وجود دارد:
الف) خوردن سلوسیبین (psilocybin) که یک آلکالوئید روان‌گردان موجود در برخی قارچ‌ها است توسط انسان‌های اولیه که می‌توانسته بخش‌های تکامل‌یافته مغز مثل منطقه بروکا را تحریک کرده باشد. نقاشی‌های عصر نوسنگی بر روی دیوارها، انسان را با دست‌های پر از قارچ نشان می‌دهد که بازگو کننده این تئوری است.
ب) مبحث تکاملی درمورد ابداعات مغز، مکانیزم‌هایی که موجب یک رشد مشخص شده‌اند، صحبت می‌کند. ممکن است پیشرفت گفتار به‌خاطر باروری یا بقای انسان صورت گرفته باشد.
ج) ممکن است فقط یک جهش یا تحول توانایی گفتار را ایجاد کرده باشد. زبان‌های انسانی ساختاری یکسان دارند که می‌تواند ذاتی و از ویژگی‌های گونه‌ها انگاشته شوند. محققان امریکایی در سال 2001 روی کروموزم 7 ژنی کشف کردند که نبود آن بین اعضای یک خانواده موجب بروز دشواری‌هایی برای تولید کلمات و درک آنها شود، حتی اگر آن افراد، انسانهایی واقعاً باهوش بوده باشند. این نشان می‌دهد که زبان به هوش کلی ارتباطی ندارد و همچنین بیانگر این واقعیت است که گفتار پایه و اساسی ژنتیکی دارد.

منبع: میعادگاه

0

در مدل نظام مند انتخاب و بکارگیری اثربخش منابع انسانی سازمان یا مناباس (ساعتچی، 1386)، گفته شده است که بین عواملی چون، رضایت شغلی، موفقیت در کار، روحیه، کیفیت روابط انسانی در محیط کار، شیوه های رهبری و... از یک سو و میزان بهره وری فرد و سازمانی، از سوی دیگر روابط تنگاتنگ و در عین حال، متقابلی وجود دارد.

براساس همین مدل واره نیز می توان نتیجه گیری کرد که بین جو خانوادگی Family atmosphere کارکنان یک سازمان از یک طرف و روحیه و بهره وری آنان در سازمان محل کارشان از طرف دیگر، همبستگی قابل توجهی مشاهده می شود. هریک از کارکنان سازمان، یعنی، چه آنان که مسئولیت رهبری و هدایت گروهی از افراد را به عهده دارند و چه کسانی که به عنوان کارگر، کارمند، کارشناس و متخصص به کار مشغول هستند. جملگی در خانواده‌ای زندگی می کنند (یا قبلاً زندگی کرده اند) که دارای همه ویژگیهای یک نظام (سیستم) اجتماعی است هر عضو، یک جزء از نظام خانواده است و فرزندان خانواده نیز تحت تأثیر شیوه های رهبری و مدیریت والدین خود می باشند. به همین ترتیب فرزندان خانواده بر رفتار والدین خود اثر می گذارند و این نوع "کنش متقابل" یا "تعامل پیاپی"، بر شناخت، هیجان و رفتار یکا یک اعضای خانواده اثر می گذارد و موجبات تغییرات بعدی آنان را فراهم می‌آورد.

بسیاری از مشکلات خانواده‌ها به محل کار اعضای خانواده برد می‌شود و مشکلات سازمانها نیز به میزان کم یا زیاد، خانواده کارکنان را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، آگاهی مدیران کارآمد از سبک‌های رهبری در خانواده و آثار و نتایج هر یک از این سبک‌ها، باعث می‌شود آن چنان رفتار و سبک رهبری و مدیریت را در خانواده خود به عهده بگیرند که به نتایج انسانی و احساس خوشبختی بیشتر اعضای خانواده، منتهی شود.

اثربخشی، موفقیت، بهره‌وری و سلامت نظام خانواده نیز مانند هر نظام اجتماعی دیگر، با شیوه‌های تربیتی و به عبارت دیگر، با شیوه‌های رهبری و مدیریت والدین در خانواده، بستگی دارد. تجارب مشاوران خانواده نشان می‌دهد که شیوه‌های رهبری در خانواده‌ها را نیز می‌توان به سه نوع، یعنی، "عدم مداخله(سهل گیری)"، "مردمی (دمکرات منش یا مشارکتی)" و "آمرانه (استبدادی)" تقسیم بندی کرد.

در بخش های بعدی مهمترین ویژگیهای شناختی، هیجانی و رفتاری والدین در اعمال هر یک از این شیوه ها  به اختصار معرفی خواهند شد.

منبع:  روانشناسی مدیریت، دکتر محمود ساعتچی، نشر ویرایش، چاپ اول زمستان 1387