امروز سه شنبه 29 آبان 1403
0


آیا شخصیت شما منبع استرس است؟

سوال

بلی

خیر

1.     آیا به طور ذاتی مضطرب هستید؟

 

 

2.     آیا بدبین هستید یا بلافاصله جنبه منفی هر چیز را می بینید؟

 

 

3.     آیا از آینده می ترسید یا نگران هستید؟

 

 

4.     آیا تمایل دارید گذشته را نشخوار یا تکرار کنید؟

 

 

5.     آیا اغلب به همان تصمیم اول بر می گردید؟

 

 

6.     آیا به دشواری تصمیم می گیرید؟

 

 

7.     آیا احساس ناراحتی می کنید؟

 

 

8.     آیا احساس می کنید زندگی دشوار است؟

 

 

9.     آیا، در مجموع درون گرا هستید؟

 

 

10. آیا، در مجموع، ناراضی هستید؟

 

 

11. آیا در مقابل انتقاد ناراحت می شوید؟

 

 

12.آیا کینه توز هستید؟

 

 

13.آیا بیشتر از انتظار پرخاشگری می کنید؟

 

 

14.آیا در تشخیص خطاهای خود مشکل دارید؟

 

 

15.آیا معمولا کارها را به فردا موکول می کنید؟

 

 

16.آیا، اگر کارها مطابق میل شما پیش نرود، تمایل دارید نق بزنید؟

 

 

17.آیا هیجانی هستید و به اسانی عصبانی می شوید؟

 

 

18.آیا خود را ناتوان و بی دست وپا می دانید؟

 

 

19.آیا به آسانی خود را گنهکار می شمارید؟

 

 

20.آیا احساس می کنید زندگی شما بی معناست؟

 

 

21.آیا در زمدگی هدف ندارید؟

 

 

22.آیا احساس می کنید که همیشه تقصیر با دیگران است؟

 

 

23.آیا اصول زندگی کاملا ثابتی دارید؟

 

 

گنجی، حمزه. ارزشیابی شخصیت. نشر ساوالان

0

تاملی روش شناختی درباره منطق فازی

در این جا می خواهم از یک مساله ی میان رشته ای (فلسفه و جامعه شناسی) آغاز کنم و آن این که مدل تقسیم دوتایی کردن- یا دوتایی دیدن امور به کار تبیین های علمی نمی آید. تامل و تردید راجع به صوری سازی مفهومی که از ارسطو بر ذهن و زبان ما مسلط شد و همچنان با همین مدل پدیده ها و واقعیت ها را تفسیر می کنیم. در این جا می خواهم از ماده خام این بحث صحبت کنم. منطق استدلالی دوتایی دچار یک مشکل است! منطق های دو ارزشی مثل درست/نادرست، بله/خیر، خوب/بد و به طور کلی منطق صوری مبتنی بر دوآلیسم "یا این یا آن" دچار مشکلی فلسفی - معرفت شناختی است.

تلاش می کنم این مساله را با عنوان «تاملی روش شناختی درباره منطق فازی» روشن کنم.

در این جا مرادم از «تامل» نوعی تردید درباره پیش فرض های نظام صوری سازی است.

منظورم از «روش شناسی» نحوه رجوع به واقعیت ها ونحوه تفسیر پدیده ها و به عبارتی مدل تحلیل امور است.

اگر منطق ارسطویی به صورت دوتایی صدق و کذب یا بله و خیر و یا به اصطلاح الف و نقیض الف امور مکان و موقعیت امور را مشخص می کرد، منطق فازی با شیوه ای چند ارزشی یا دست کم سه تایی امور را تقسیم بندی می کند. منطق فازی بیان دیگری برای جا دادن امور است. میان صدق  و کذب، راست و دروغ «امر میانه ای» وجود دارد.

در منطق سنتی و ارسطویی ما از یک زبان مصنوعی و فرمال دو تایی(یا این یا آن) برای توصیف واقعیت های پیچیده بیرونی استفاده می کنیم. شاید به دو دلیل ما از این منطق دوتایی استفاده می کنیم:

اول به خاطر عادت های روزمره و دوم به خاطر ساده بودن. ما تفسیر سیاه و سفید انگار امور را گرد یا به عبارتی ساده می کنیم.

پیشینه و طراح منطق فازی

ریشه بحث و ناکافی بودن دوآلیسم به کسانی مثل برتراند راسل برمی گردد:

هر چند منطق فازی ریشه اش به قبل از برتراند راسل بر می گردد اما راسل در چارچوب منطق از آن سخن گفت اما آن را تمام نشده رها کرد. او می گوید منطق سنتی بنا به عادت، فرض را بر این می گذارد که نمادهای به کار گرفته شده دقیق است. به همین دلیل، در مورد زندگی خاکی کاربرد ندارد، بلکه فقط برای زندگی آسمانی خیالی معتبر است. قانون میان الف و غیر الف وقتی درست است که نمادهای دقیقی به کار گرفته شوند، اما هنگامی که نمادها «مبهم» (فازی) هستند درست نیست، البته در واقع تمامی علامت ها همین گونه مبهم هستند. برخی از نوشته های برتراند راسل یا ماکس بلاک از اصطلاح "ابهام" و غیر دقیق استفاده می کردند. یعنی مثلا آیا یک سیب تا چه حد یک سیب است؟ آیا اگر نصف سیب گاز زده شود، باز هم یک سیب است؟ آیا اگر باز هم خورده شود سیب است؟ مرز سیب بودن و سیب نبودن در کجاست؟ منطق دو ارزشی فقط می گوید سیب هست یا نیست. اما «درجه» ی آن را مشخص نمی کند. ولی منطق مبهم می گوید نصف سیب هست، یک چهارم سیب تا صفر درصد سیب. یعنی بین بودن و نبودن رشته ای پیوسته از هر دو است. اگر یک دانه شن از یک تپه شن برداریم آیا هنوز آن تپه است؟ اگر یک دانه ی دیگر برداریم چه؟ تاکی تپه تپه می ماند؟ امروز دیگر مساله بودن یا نبودن نیست!

الهیات بودایی و گریز از منطق دو ارزشی

بن مایه این تئوری فازی بر یک دیدگاهی فلسفی نهاده شده است که سابقه ای دو هزار ساله در تاریخ فلسفه دارد. این نگاه بی تأثیر با فلسفه های شرقی نیز نیست. پیشتاز منطق فازی قدیم بودا در هند و شاگردانش لائوتسه در چین بودند که پنج قرن قبل از مسیح و دو قرن قبل از ارسطو زندگی می کرد. سیستم اعتقادی او گریز از جهان سیاه وسفید و برداشتن این حجاب دو ارزشی بود. از دید بودا جهان را باید سراسر تناقض دید. جهانی که «چیز ها» و «ناچیزها» در آن وجود دارد. در این دنیا گل های رُز هم سرخ اند و هم غیر سرخ، هم A  داریم هم نقیض A. بودا به پیروان خود اجازه نمی داد که او را در سوالات یا – یا (or – either) به دام بیندازد. هنگامی که از او سوالات دو ارزشی می پرسیدند سکوت اصیل می کرد. مثلا وقتی که از او پرسیده می شد جهان «متناهی» است یا «نامتناهی»، استادان بودایی آن را به این سوال بدل می کردند: «قبل از این که به دنیا بیایید صورت شما چگونه بود؟» اگر با یک دست بخواهید کف بزنید چه صدایی دارد؟ هدف آن که از بند پوسته سیاه و سفید کلمات بیرون بیایند و به روشنی و آگاهی برسند.

                                          این جدول را می توان در نظر گرفت

 

دو ارزشی

ارسطو

A یا غیر A

کامل

همه یا هیچ

 
   

چند ارزشی

بودا

A و غیر A

جزئی

مقدارهای پیوسته بین صفر و یک

 

 

مثال قدیم دیگری که می گفتند این بود:

 اگر یک آتنی بگوید آتنی ها همیشه دروغ می گویند،آیا این آتنی راست می گوید یا دروغ؟ اینجا در نقطه میانه راست و دروغ هستیم و این جمله در منطق دو ارزشی سیاه و سفید یک پارادوکس است. اما در منطق (مبهم) یا فازی نه. این جمله همزمان 50 درصد راست و 50 درصد دروغ است. یک جمله می تواند 90درصد راست و 10 درصد دروغ باشد و غالب حرفهای مردم اینچنین است.

مثال زنون و تپه شن:

«زنون» دانه ای شن را از روی تپه ای برداشت و به شاگردانش گفت که آیا این همان تپه است؟ شاگردانش گفتند بله سپس گفت حال این شن ها را این قدر از روی تپه برداریدکه دیگر این تپه (نا تپه)شود، در حقیقت زنو می خواست از نقطه ی x1 به نقطه یx2 برسد ومجموعه تفکر فازی را به شاگردانش بیاموزد.

مدل نو و تحلیل منطق فازی

نام منطق فازی بیان کننده یک ایده یا خانواده ای از ایده هاست که روی «چه مقدار» بودن و چه مقدار نبودن، «تا کی» بودن و نبودن است، «چگونه» بودن و نبودن تأکید دارد. در سال 1965 پروفسور لطفی زاده مقاله «مجموعه فازی» fuzzy sets را منتشر ساخت. در این مقاله، لطفی زاده چیزی را که برتراند راسل، جان لوکاسیه ویچ، ماکس بلک و دیگران آن را «ابهام» یا «چند ارزشی» می نامیدند «فازی» نامید. از این جا منطق فازی به یک چارچوب علمی (یا شاید فلسفی) بر می گردد که لطفی زاده تحت عنوان مجموعه های فازی در دانشگاه کالیفرنیا از آن سخن گفت. منطق فازی نوع و «میزان عضویت» را بازنمایی می کند و فضای دو ارزشی صفر و یک را به فضای سه ارزشی صفر، 5% و یک و چند ارزشی تعمیم می دهد. ارزش های صفر و یک مساوی از نقطه میانی، یعنی 5% قرار می گیرند. بدین ترتیب، می توان صحبت از انواع و میزان عضویت کرد که به آن «عضویت فازی» اطلاق می شود. بر مبنای منطق فازی، می توان گفت امور به شکل نسبی درجه بندی می شود(کاسکو) حقیقت چیزی بین صفر ویک است. در این دستگاه معرفتی حقیقت، سیاه و سفید به حقیقت خاکستری انتقال می یابد، هم برساخته های معرفت شناسانه و هم نهادهای اجتماعی و سیاسی تابع اصل عدم قطعیت می شوند.

در روش شناسی فازی، صدق یک گزاره زیر مجموعه فازی یک بازه زمانی (0 و 1) فرض می شود و بین صدق وکذب ارزش سومی وجود دارد که گزاره های این ارزش غیر قطعی و از حیث صدق و کذب غیر دقیق اند. درجه عضویت گزاره های فازی مبتنی بر ارزش هایی بین صفر و یک است.

درمنطق دوارزشی، «محمول» ها قطعی فرض می شوند: هر ایرانی آسیایی است اما در منطق های فازی، محمول ها غیر قطعی اند. قد بلند بودن و سنگین بودن و زیبایی و رضایت از زندگی و... از محمول های فازی محسوب می شوند. قد بلند تعریف قطعی ندارد. در منطق دو ارزشی سورها همه یا برخی اند اما در سورهای فازی خیلی، بیشتر، کمتر و...

در روش شناسی فازی واقعیت به مثابه یک «کلِ ترکیب بندی شده» درک می شود که از ترکیب سه بُعد واقعیت (منحصر به فرد بودن، تنوع و عمومیت) ساخته می شود.

بر این اساس پدیده های اجتماعی را بر حسب سنخ ها و فردها ببینیم و موردها را به سنخ ها و خرده سنخ ها و سنخ های تلفیقی فرموله کنیم.در معرفت فازی، واقعیت اجتماعی هویت فازی دارد و بر حضور منحصر به فرد بودن، تنوع و عمومیت واقعیت اجتماعی تأکید می کند.

نمودار رسم یک سیب از سیب صد در صد به سیب صفر، می بینیم که ارزش های انطباقی آن خطی بین صفر و یک را به وجود می آورد.

در منطق ارسطویی یا A یا نقیض A . به طور کلی منطق ارسطویی منطق یا این یا آن است. نگاه ارسطویی چنان پیش رفت که این ذهنیت را به وجود آورد که هر پدیده ای یا درست است یا نادرست. در دستگاه دو ارزشی ارسطو نمی توان تا اندازه ای راستگو بود و ضمنا کمی هم دروغگو بود. نمی شود همزمان نسبتا جوان بود و تا اندازه ای هم پیر. فلسفه ارسطویی "جا"ی چیزها را مشخص کرده است.

منطق فازی، چند ارزشی است و اجازه می دهد که ارزشهایی را بین دو ارزشی هایی مثل " درست / نادرست"، " بله / خیر" یا " بالا/ پایین" و … تعریف کرد. می توان مفاهیمی چون "خیلی"، " نسبتاً "، "تقریباً " و … را که پایه های اندیشه و استدلالهای معمولی انسان می باشند، به صورت ریاضی درآورد تا بوسیله کامپیوتر قابل فهم باشند و از این طریق بتوان برنامه های کامپیوتری که به منطق و تفکر انسان نزدیکترند را بوجود آورد.

کلماتی نظری خوب/ بد، جوان/ پیر، بلند/ کوتاه، قوی/ ضعیف،/ گرم/ سرد و زشت/ زیبا مرز مشخصی ندارند. مثلا علی "باهوش" است. گل رز "زیبا"ست.جان "پیر" است. اگر گفته شود که جان 30 سال دارد. آیا جان پیر است؟ بله یا خیر؟ آیا جوان است؟ اطلاعات بیشتری اضافه می کنیم. در چه فرهنگی چه کسی را پیر و جوان می گویند. پیری و جوانی تابع "درجات" است. این یک مفهوم فازی است. پیر و جوان معرف زیر مجموعه های فازی است از جمعیت انسانی. نتیجه این که مرز را کجا تعیین می کنیم؟ این سوال استدلال سیاه و سفید را در جهان از خاکستری ها به دام می اندازد. در برخی از فرهنگ ها بزرگسالی از اولین ثانیه هجدهمین سالگرد تولد شروع می شود.

زیبایی هم فازی و هم نسبی است. زیبایی به شخص و به فرهنگ بستگی دارد. مرز مشخصی برای باهوش بودن و زیبا بودن وجود ندارد. در علومی نظیر ریاضیات و منطق، فرض بر این است که مرزها و محدوده های دقیقا تعریف شده ای وجود دارد و یک موضوع خاص یا در محدوده آن مرز می گنجد یا نمی گنجد. مواردی چون همه یا هیچ، فانی و غیر فانی، زنده یا مرده، سفید یا سیاه، صفر یا یک، در این علوم هر گزاره ای یا درست است یا نادرست، پدیده های واقعی یا سفید هستند یا سیاه.

این باور به سیاه و سفیدها، صفر و یک ها و کلا نظام دو ارزشی به گذشته باز می گردد و دست کم به یونان قدیم و ارسطو باز می گردد. نظام ارسطویی تبدیل به نظام اندیشیدن هم شد. به طوری که در زبان و آموزش و افکار ما رسوخ پیدا کرد. منطق دو ارزشی درست یا درست به یک پارادایم مسلط معرفت شناختی و حتی روش شناختی تبدیل شد. سیاه یا سفید صفر یا یک. شاید براساس همین ذهنیت است که کی یرکه گارد کتاب بودن و داشتن را با اساس تصمیم یا این یا آن می نویسد.

می توان مواردی را یافت که منطق ارسطویی درباره آنها صحیح باشد اما نمی توان آن را تعمیم داد. در دنیایی که در آن زندگی می کنیم، اغلب چیزهایی که درست به نظر می رسند، نسبتا درست هستند و درمورد صحت و سقم پدیده های واقعی همواره درجاتی از عدم قطعیت صدق می کند. به عبارت دیگر، پدیده های واقعی تنها سیاه یا تنها سفید نیستند، بلکه تا اندازه ای خاکستری هستند. پدیده های واقعی همواره فازی، "مبهم" و "غیر دقیق" و پیچیده و... هستند.

در نظام ارسطویی راه میانه ای وجود ندارد. در منطق ارسطویی حالت میانه ای وجود ندارد و شیوه های استدلال قطعی و صریح است. در حالی که ریاضیات فازی بر پایه استدلال تقریبی بناشده که در آن منطبق با "طبیعت" و سرشت "سیستم های انسانی" بنا شده است. در این نوع استدلال حالت های صفر و یک تنها مرزهای استدلال را بیان می کنند و در واقع استدلال تقریبی حالت تعمیم یافته استدلال قطعی و صریح ارسطویی است.

منطق فازی، یک جهان بینی جدید است که به رغم ریشه داشتن در فرهنگ مشرق زمین با نیازهای دنیای پییچیده امروز بسیار سازگارتر از منطق ارسطویی است. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، دنیای "مبهمات" و "عدم قطعیت ها" است. مغز انسان عادت کرده است که در چنین محیطی فکر کند و تصمیم بگیرد.

منطق درست یا غلط، صفر یا یک، سیاه و سفید اما منطق فازی درستی هر چیزی را با یک عدد که مقدار آن بین صفر و یک است نشان می دهد. مثلا اگر رنگ سیاه را عدد صفر و رنگ سفید را عدد 1 نشان دهیم آن گاه رنگ خاکستری عددی نزدیک به صفر خواهد بود.

در منطق فازی جملاتی هستند که مقداری درست و مقداری نادرست هستند. مثلا هوا سرد است. یک گزاره منطق فازی است که درستی آن گاهی کم گاهی زیاد است. گاهی همیشه درست است و گاهی همیشه نادرست وگاهی تا حدودی درست است.

لوازم و تکنیک ها و ابزارهای امروزی بر اساس منطق فازی و ترکیبی ساخته شده اند. جهان صنعت را دگرگون کرد. منطق دیچیتالی و دستگاه های الکترونیکی مرهون منطق فازی است.

مثال ها:

= کامپیوتری که درحالت stand by است؛ خاموش است یا روشن؟

= انسانی که دچار مرگ مغزی شده است و گاهی تا شش ماه در حالت کما است مرده است یا زنده؟

= نصف یک سیب باز هم سیب است یا نه؟

= دانش آموزی که تنها در درس علوم نمره کمی گرفته زرنگ است یا تنبل؟(مثال نظام ارزشیابی تحصیلی برای دانش آموزان) مواد درسی. انتظارات، معیارها(در حد انتظار، نزدیک به حد انتظار و احتیاج به تلاش)

نشان پیچیده بودن بچه ها و نظام آموزشی و موقعیت درسی و مدرسه ای و دیگر سازه های آموزش است)

= ان الصلوه تنها عن الفحشا و المنکر. مطابق منطق ارسطویی، اگر فردی نماز بخواند آنگاه از هر کار زشتی باز داشته می شود. حال سوال این است که اغلب افراد نماز به جا می آورند، ولی بعضی اعمال که خود فحشا و منکرند نیز مرتکب می شوند. توجیه این عمل چیست؟ جواب این است که نماز خواندن یک مفهوم بی نهایت ارزشی است یعنی ارزش نماز اغلب بین صفر و یک است. از طرفی دوری از فحشا و منکر نیز می تواند بی نهایت ارزشی باشد. یک فرد مرتکب فحشا کوچک و یا متوسط و یا بزرک و یا خیلی بزرگ.  دارای درجات است. بنابر این فحشا و منکر روی یک طیف است.

«ادب از که آموختی ازبی ادبان» در حقیقت استفاده از نقاط فضای فازیA´)A)است، یعنی به طور معمول بیشتر افراد از انسانهای با ادب درس می گیرند نه از انسانهای بی ادب. ولی از انسانهای بی ادب نیزمی توان درس گرفت.

منطق ارسطویی بحث «بود و نبود» و تفکر فازی بحث «اجتماع و اشتراک» است.

از بحث منطق فازی استفاده می کنم و از مفاهیم و دوگانه های دین پژوهی یا فلسفه و جامعه شناسی سخن می گویم. واقعیت های بیرونی فازی اند تفسیرشان باید فازی باشد. و چنین است مفاهیم تقابلی در دین پژوهشی:برون دینی/ درون دینی،  گوهر دین/ صدف دین، خیر/ شر، سنتی/ مدرن، دنیا/عقبی، مرگ/ زندگی، دیندار/ بی دین، خوب/ بد، علم/ ثروت، عالم/ عامی و...می توان این مفاهیم دوگانه را بر اساس فازی بودن تفسیر کرد.

مفاهیم تقابلی در جامعه شناسی: عمومی/ خصوصی، کیفی/ کمی، واقعیت/ ارزش، سوژه/ ابژه، تصویر/ متن، نظریه/ عمل، اصالت فرد/ اصالت جامعه، خُرد/ کلان، نسبی گرایی/ عینیت باوری، رئالیسم و ایده آلیسم، خود و دیگری و...

 مجردی/ متأهلی، مذکر/مونث یک تقسیم باینری است، اما رضایت از زندگی داشتن و نداشتن یک تقسیم فازی است. اگر در این نشست سوال شود متاهل دست ها را بالا ببرند یقینا عده زیادی بالا می برند اما اگر گفته شود چه کسی از زندگی و کارش راضی است، مساله پیچیده تر می شود. در منطق باینری مرزهای مونث و مذکر یا مجرد و متاهل مشخص است. در تفکر فازی مجاز به بیان کلماتی از قبیل کاملا درست،کم و بیش،درست،تقریبا،غیر ممکن،به ندرت و... می باشیم. ولی در منطق باینری جوابها یا درست هستند یاغلط. مانند عملکرد کامپیوترها که بر اساس منطق باینری ست (0، 1) ما در کامپیوتر «ممکن است»، «شاید»، «تقریبا» نداریم در حالی که بسیاری از مسایل به صورت نسبی بوده و نمی توان برای آن جواب باینری پیدا کرد. در نقطه ی x=0 و نقیضش A´)A)دورترین فاصله را دارند. این نقطه همان تفکر باینری ست برای مثال (مذکر-مونث) وقتی از جمعی بپرسند چند نفر از این جمع مونث وچند نفر مذکرهستند دقیقا مرزها مشخص است، حال هر چه از نقطه ی X1 به سمت نقطه ی X2پیش رویم فازی بودن بیشتر می شود. دنیا سیاه یا سفید نیست بلکه رشته ای پیوسته بین این دو است و همانطور که اینشتین گفت: خداوند تاس بازی نمی کند. منطق فازی رفته رفته جایگزین منطق دو ارزشی خوب و بد ارسطو شده است. بدین معنی که همزمان همه موارد وجود دارد، اما به درجه ای از کل.

بنابراین:

مشکل این است که ما با مفاهیم منطقی می خواهیم مسائل پیچیده واقعی را به صورت ساده وزن کنیم.

ما درباره صفرها و یک ها صحبت می کنیم، اما واقعیت ها چیزی بین این هاست. جهانی فازی داریم که توصیف آن غیر فازی است. جملات و بیان های منطق صوری و صفر و یک کامپیوتر درست و نادرست اند. یک یا صفر هستند اما بیان های مربوط به جهان واقعی متفاوت اند. این است که مسائل منطقی را از مسائل از واقعی جدا می کند.

دیگر برای یک کسی که منطق فازی را قبول دارد مرز زندگی و مرگ مشخص نیست.چون در همان زمان که بدنیا آمدی حرکت رو به مرگ هم آغاز می شود و مرگ مغزی دیگر معنی ندارد.چون تا زمانی که سلولی زنده است زندگی وجود دارد ولی منطق ارسطویی موجود می گوید وقتی فرکانس های مغزی قطع شد و دستگاه چیزی نشان نداد، مرگ فرا رسیده است.کسی که شش ماه در حالت کما است زنده است یا مرده؟ هم زنده است هم مرده. منطق دو ارزشی می گوید مثلا مغز زنده است صد در صد درست است. منطق فازی و چند ارزشی می گوید این جمله تا درجه ای کمتر از 100  درصد درست است. منطق فازی اطمینانش از 99 درصد تا یک است. منطق فازی کسرها را در هم ضرب می کند اما منطق دو مقداری یک ها را در هم ضرب می کند.

 منطق دو ارزشی زیرمجموعه منطق فازیست و تفکر فازی باعث می شود انسان در زندگی بسیاری از امور را نسبی ببیند. هر چیزی ممکن است درصدی اشتباه یا درست باشد پس به همان اندازه باید رفتار فازی نشان داد و تصمیم فازی گرفت و نه کلا رد کرد یا کلا عصبانی شد یا کلا موافقت کرد.شناوری و انعطاف پذیری در منطق فازی وجود دارد. منطق فازی به سرعت می آید و همه چیز را فرا می گیرد. در منطق فازی حقیقت تقریبا تمام حقیقت کستری و جزئی است.

ما با بیان هایمان جهان واقع را توصیف می کنیم. کلمات ما جهان را به یک الف سیاه و غیر الف سفید تقسیم می کند. زبان دو ارزشی ما وادارمان می کند. اما واقعیت های بیرونی این منطق را زیر سوال می برد. ما برای جهان خاکستری سه هزار سال است که زبان خاکستری داشته ایم.

در این جا بحث این نیست که منطق باینری ناکارامد است، بلکه بحث این شکل که به جای این که بر مبنای صفر و یک (دو ارزشی) امور را تفسیر کنیم با بازه ای اعداد و مراتب و درجات و طیف ها به تفسیر امور بپردازیم. با این نگاه این بهتر می توان از مفاهیمی مثل اشتراک و اجتماع سخن گفت.

دو حادثه در اوایل قرن بیستم منجر به شکل گیری «منطق فازی» یا «منطق مبهم» شد (منطق فازی یعنی توان استدلال با مجموعه های فازی). اولین حادثه پارادوکس های مطرح شده توسط برتراند راسل در ارتباط با منطق ارسطویی بود. برتراند راسل بنیادهای منطقی برای منطق فازی (منطق مبهم) را طرح نمود، اما هرگز موضوع را تعقیب نکرد. برتراند راسل در ارتباط با منطق ارسطویی چنین بیان می دارد:

دومین حادثه، کشف «اصل عدم قطعیت» توسط هایزنبرگ در فیزیک کوانتوم بود. اصل عدم قطعیت کوانتومی هایزنبرگ به باور کورکورانه ما به قطعیت در علوم و حقایق علمی خاتمه داد و یا دست کم آن را دچار تزلزل ساخت. هایزنبرگ نشان داد که حتی اتم های مغز نیز نامطمئن هستند. حتی با اطلاعات کامل نمی توانید چیزی بگویید که صددرصد مطمئن باشید. هایزنبرگ نشان داد که حتی در فیزیک، حقیقت گزاره ها تابع درجات است.

منطق فازی نیز یک منطق چند ارزشی است. در این منطق به جای درست یا نادرست، سیاه یا سفید، صفر یا یک، سایه های نامحدودی از خاکستری بین سیاه و سفید وجود دارد. تمایز عمده منطق فازی با منطق چند ارزشی آن است که در منطق فازی، حقیقت و حتی ذات مطالب هم می تواند نادقیق باشد. در منطق فازی، مجاز به بیان جملاتی از قبیل «کاملاً درست است» یا «کم و بیش درست است» هستیم. حتی می توان از احتمال نادقیق مثل «تقریباً غیرممکن»، «نه چندان» و «به ندرت» نیز استفاده کرد. بدیهی است منطق فازی نظام کاملاً انعطاف پذیری را در خدمت زبان طبیعی قرار می دهد.

کاربرد حالت های فازی

از کاربردهای حالت فازی این است که ماشین ها هوشمندتر شد از جمله دوربین ها و ویدئوهای کوچک، تلویزیون، ماکروفرها ماشین های لباس شویی خطوط انتقال و دیگر ماشین ها و  ترافیک و عبور مرورهای شهری و...

یک قاعده فازی مفاهیم فازی را به شکل جملات شرطی به یکدیگر مربوط می سازد: اگر ایکس، آ است آنگاه وای، ب است. اگر عبور و مرور "سنگین" است، آنگاه چراغ سبز را "بیشتر نگه دارید". اگر هوا سرد است، باید درجه تهویه مطبوع را تغییر دهید. اگر آب آلوده است، مواد پاک کننده بیشتری باید اضافه کرد. اگر تصویر تیره و تار است باید کمی عدسی دوربین را تغییر دهید. ساخت ماشین های هوشمند نتیجه درک فازی از امور است.

ماکس بلک می گوید «ابهام» موجود در کلمه صندلی صفت مشخصه تمامی موضوعاتی است که استفاده از آن ها مستلزم تنوع و احساس نیاز احساس است. در کلیه مواردی از این قبیل، حالت های مرزی یا چیزهای مشکوک به سادگی یافت می شود؛ موضوعاتی که اطلاق یک نام مشترک گروهی به آنها مشکل است.

منطق کلاسیک شبیه شخصی است که با یک لباس رسمی مشکی، بلوز سفید، کراوات مشکی، کفش های براق و غیره به یک مهمانی رسمی آمده است ومنطق فازی تا اندازه شبیه فردی است که با لباس غیر رسمی، شلوار جین و تی شرت. حالت فازی تمام مرزها و محدوده ها را تار و مبهم می کند، به طوری که گویی که کلمات ما جهان را با کارد قطعه قطعه می کند.

حالت فازی راه معرفت و استدلال را پایان یافته نمی داند. چون هر چیزی تا حدی مبهم است و برای وضوح بخشیدن به آن باید تلاش کرد.

نام دیگر حالت فازی منطق چند ارزشی است. معناش این است که در پاسخ به هر سوال، سه انتخاب یا بیشتر و طیف نامحدودی از انتخاب ها وجود دارد.

بحث مرکز/ پیرامون. در الهیات هایی که آموزه هایی دو تایی نیست شهرها هم مرکز/ پیرامون نیست. گفته می شود شهرهای چین مرکز و پیرامونی که در کشورهای غربی یا ما وجود دارد تقسیم بندی نشده است.

منطق فازی از طریق نظام چند ارزشی روی عضویت و درجه اجتماع و اشتراک واقعیت ها و گزاره های معرفتی تاکید می کند. دغدغه نوع و میزان عضویت در مجموعه را دارد. روی دسته بندی و طیف بندی و میزان عضویت تاکید می کند.

جمع بندی و نتیجه گیری

منطق باینری و ارسطویی امور را «حصری» می بیند اما در منطق فازی امور دسته بندی و درجه بندی می شوند.به جای دوگانه انگاری چند گانه انگاری می بینیم.با تقسیم امور دوتایی به توصیف رقیق و کم مایه می پردازیم اما با توصیف غلیظ و پر مایه نظر داریم.با منطق فازی امور شناور و انعطاف پذیر می شوند. با شناور شدن امور جای بیشتری پیدا می کنند.زمان مندی و مکان مندی وارد مقوله شناخت می شوند و به ظرفیت یک پدیده نگاه می شود.

منبع: http://balutestan.blogfa.com/post-207.aspx

0

پرسشنامه وقایع و تغییرات زندگی خانوادگی جوانان

هامیلتون آی. مک کابین، جوئن ام.پاترسون، جانت آر. گذوچووسکی

سنجیدن استرس در بزرگسالان جوان

Young Adult Family Inventory of Life Events and Changes. (YA-FILES)

لطفا در هریک تغییرات اجمالی خانواده را بخوانید و مشخص کنید که آیا این تغییر در 6 ماه گذشته در خانواده شما رخ داده است یا خیر. با گذاشتن علامت، با توجه مقیاس زیر یکی از سه پاسخ را انتخاب کنید.

1= بله، این تغییر شخصا برای خودم اتفاق افتاده است.

2= بله، این تغییر برای یکی از اعضای خانواده (ولی نه من) اتفاق افتاده است.

3= خیر، این تغییر برای هیچ یک از اعضای خانواده من اتفاق نیفتاده است.

خانواده به گروهی از اشخاص اطلاق می شود که با ازدواج، خون یا فرزندخواندگی به هم پیوند خورده اند، خواه با هم زندگی کنند و یا از هم دور باشند. یک خانواده، ناپدری، نامادری، نابرادری، ناخواهری و مادرخوانده یا پدر خوانده را نیز شامل می شود.

لطفا در نظر داشته باشیدکه در این پرسشنامه کلمات پدر، مادر، برادر و نظایر آن به معنی نامادری، ناپدری، پدر خوانده یا مادر خوانده، قیم، و نظایر آن نیز هست.

تغییرات خانواده

مشخص کنید در 6 ماه گذشته کدام از این تفییرات در خانواده شما رخ داده است؟

بله

بله

نه برای من

خیر

1)     یکی از اعضای خانواده من کار تازه ای شروع کرده است.

1

2

3

2)     یکی از والدینم شغل خود را ازدست داده و یا رها کرده است.

1

2

3

3)     والدینم طلاق گرفته، ویا باقهر، از هم جدا هستند.

1

2

3

4)     یکی از والدینم ازدواج مجدد داشته است.

1

2

3

5)     یکی از اعضای خانواده ام ازدواج کرده است.

1

2

3

6)     خانواده ام متوجه شده که یکی از اعضای آن اختلال یادگیری دارد.

1

2

3

7)     والدینم کودکی را به فرزندی قبول کرده اند.

1

2

3

8)     یکی از اعضای خانواده ام، وارد دوره راهنمایی یا دبیرستان شده است.

1

2

3

9)     یکی از کودکان یا نوجوانان خانواده وارد دانشگاه، کارآموزی شغلی یا نیروهای مسلح شده است.

1

2

3

10)یکی از والذینم شروع به تحصیل کرده است.

1

2

3

11)برادر یا خواهرم خانه را ترک کرده است.

1

2

3

12)یکی از اعضای جوان، ولی بزرگسال خانواده، وارد دانشگاه، کارآموزی شغلی یا نیروهای مسلح شده است.

1

2

3

13)یکی از والدینم یا هردوی آن ها شغل خود را تغییر داده یا شغل تازه ای شروع کرده اند.

1

2

3

14) خانواده به منزل تازه ای نقل مکان کرده است.

1

2

3

15)یکی از اعضای مجرد خانواده باعث بی آبرویی شده است.

1

2

3

16)یک عضو خانواده اقدام به سقط جنین کرده است.

1

2

3

17)برادر یا خواهری متولد شده است.

1

2

3

18)یک عضو مجرد خانواده دوستی از جنس مخالف پیدا کرده است.

1

2

3

19)خانواده به علت فقر تحت قیمومیت تامین اجتماعی یا کمک های دولتی قرار گرفته است.

1

2

3

20)خانواده از آتش سوزی، سرقت، ورشکستگی، یا سایر فاجعه ها صدمه دیده یا نابود شده است.

1

2

3

21)برادر یا خواهری فوت شده است.

1

2

3

22)پدر یا مادر فوت شده اند.

1

2

3

23)یک خویشاوند نزدیک فوت شده است.

1

2

3

24)یکی از دوستان یا اعضای خانواده نزدیک فوت شده است.

1

2

3

25)یکی از اعضای خانواده یا دوستان نزدیک خانواده "اقدام به خودکشی"، یا خودکشی منجر به فوت داشته است.

1

2

3

26)یک عضو خانواده شدیدا یسمار یا مصدوم شده است.

1

2

3

27)یک عضو خانواده در بیمارستان بستری شده است.

1

2

3

28)یکی از اعضای خانواده معلولیت جسمی پیدا کرده یا دچار بیماری دراز مدتی (مانند آسم) شده است.

1

2

3

29)یک عضو خانواده مشکل عاطفی پیدا کرده است.

1

2

3

30)یکی از پدر یا مادر بزرگ ها شدیدا بیمار شده است.

1

2

3

31)پدر یا مادر مسؤولیت بیشتری برای مراقبت از پدر بزرگ یا مادر بزرگ پیدا کرده است.

1

2

3

32)یکی از اعضای خانواده فرار کرده است.

1

2

3

33)خانواده به علت چک بی محل یا هزینه، زیر بار بدهی رفته است.

1

2

3

34)هزینه های خانواده به علت مراقبت های پزشکی، خوراک، پوشاک و سوخت (گاز، نفت و مانند آن ها) افزایش یافته است.

1

2

3

35)اوقات دور بودن پدر یا مادر از خانواده زیاد شده است.

1

2

3

36)یک عضو بزرگسال ولی جوان خانواده در مقابل همکاری و همراهی با خانواده مقاومت می کند.

1

2

3

37)بحث و جدل والدین افزایش یافته است.

1

2

3

38)بحث و جدل نوجوانان خانواده با یکدیگر زیاد شده است.

1

2

3

39)بین والدین و جوانان بحث و ناراحتی بر سر ظاهر افراد (مانند لباس یا ارایش مو) زیاد شده است.

1

2

3

40)بحث بر سر کار کردن در خانه زیاد شده است.

1

2

3

41)یک عضو خانواده از دارو یا مواد مخدر(بدون تجویز دکتر) استفاده می کند.

1

2

3

42)یک عضو خانواده مشروب زیادی می خورد.

1

2

3

43)نوجوان یا جوان خانواده از مدرسه اخراج شده یا ترک تحصیل کرده است.

1

2

3

44)بین والدین و جوانان بحث و ناراحتی بر سر مصرف سیگار، الکل یا مواد مخدر زیاد شده است.

1

2

3

45)یکی از اعضای خانواده به زندان یا مرکز اصلاح و تربیت افتاده است.

1

2

3

46)یک عضو خانواده مورد سرقت یا حمله(جسمی و جنسی) قرار گرفته است.

1

2

3

ثنایی، باقر و همکاران. مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج. انتشارارت بعثت 1387

0
مقیاس مقدار ترس- اقتباسی
Fear Quantity Scale. By Geer 1965
در زیر تعدادی شئ، تجربه و رویداد ارائه شده است. مقدار ترس خود را از هریک بر اساس مقیاس مشخص کنید.
0=هیچ، 1= خیلی کم، 2= اندکی، 3= تا حدودی، 4= زیاد، 5= خیلی زیاد، 6= شدیدا
1- اشیای نوک تیز           6- عنکبوت
2- اجساد مردگان            7- رعد و برق
3- احمق به نظر رسدن    8- بیماری روانی
4- اشتباه کردن              9- سگ های ولگرد
5- آب های عمیق          10- حشرات نیش دار

چارلز اس. کارور و مایکل اف. شی یر. نظریه های شخصیت. ترجمه احمد رضوانی. معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی. 1375

0
پرسشنامه اضطراب امتحان: نگرانی و افکار منفی
Test Anxiety Inventory. By: Carver.ch‎arled.S & Scheier.Michael.F
قبل از یک امتحان دشوار، سعی کنید آزمون زیر را انجام دهید. اگر این کار برایتان دشوار است، تصور کنید که قرار است در یک امتحان دشوار شرکت کنید و پس از تثبیت این تصور، بر اساس مقیاس زیر به گویه های زیر پاسخ دهید.
1= این جمله وضعیت مرا به هیچ عنوان توصیف نمی کند.
2= وضعیتی که در این جمله توصیف شده است چندان قابل توجه نیست.
3= وضعیتی که در این جمله توصیف شده است معتدل است.
4= وضعیتی که در این جمله توصیف شده است شدید است.
5= وضعیتی که در این جمله توصیف شده است بسیار شدید است؛ این جمله وضعیت مرا به خوبی توصیف می کند.
- احساس می کنم قلبم به شدت می تپد.
- احساس تاسف می کنم.
- چنان احساس تنش می کنم که معده ام به هم خورده است.
- از این مساله نگرانم که بایستی بیش از این برای امتحان می خواندم.
- احساسی ناراحت و آزار دهنده دارم.
- احساس می کنم که دیگران از من نا امید خواهند شد.
- عصبی هستم.
- احساس می کنم ممکن است نتوانم در حد توانم از عهده این امتحان بر آیم.
- احساس وحشت می کنم.
- در مورد موفقیتم در این امتحان چندان احساس اعتماد نمی کنم.
چارلز اس. کارور و مایکل اف. شی یر. نظریه های شخصیت. ترجمه احمد رضوانی. معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی. 1375

0

مقیاس اضطراب امتحان ساراسون

Test Anxiety Questionnaire. By Sarason‚F.j.

این تست به شما کمک می کند خود را بهتر بشناسید. از آن جایی که هیچ دو نفری شبیه به هم نیستند، پاسخ صحیح به سوالات، پاسخی است که از نظر شما صحیح است. شما به 25 سوال [عبارت] پاسخ خواهید داد. در مقابل هر سوال دو مربع کوچک در نظر گرفته شده است. با گذاشتن علامن ضربدر در یکی از مربع ها پاسخی که وضع شما را بهتر نشان می دهد، مشخص کنید. در پاسخ به سوالات به نکات زیر توجه کنید.

1-     زمان پاسخگویی به سؤالات محدود نیست، اما به سرعت پاسخ دهید و اولین پاسخی را که به نظرتان می رسد، انتخاب کنید و برای هر سوال وقت زیادی صرف نکنید.

2-     هیچ کدام از سوالات را لز قلم نیندازید و برای هریک از سؤوالات یکی از دو پاسخ را انتخاب کنید.

3-     پاسخ واقعی و صادقانه به سؤالات به شما کمک می کند خود را بهتر بشناسید. مشخصات خود را در محل تعیین شده بنویسید و پاسخ به سؤالات را شروع کنید.

 

درست

غلط

1)     وقتی در یک امتحان مهم حاضر می شوم، به این فکر می کنم که شاگردان دیگر چقدر از من زرنگ ترند.

 ⇒

 ⇒

2)     اگر قرار باشد در یک آزمون هوش شرکت کنم، اعتماد و احساس آرامش خواهم داشت.

  ⇒

 ⇒

3)     شرکت دریک امتحان مهم، برایم سخت است.

 ⇒

4)     وقتی که یک درس را امتحان می دهم، به چیزهایی فکر می کنم که به آن درس ارتباط ندارند.

 ⇒

5)     وقتی به سؤالات امتحانی پاسخ می دهم، به نتایج شکست در امتحان فکر می کنم.

6)     بعد از امتجانات مهم، معمولا آن قدر عصبی هستم که دچار حالت تهوع می شوم.

7)     وقتی فکر می کنم قرار است در امتحان هوش یا امتحانات نهایی شرکت کنم، بدنم یخ می کند.

8)     در جریان امتحانات مهم، گاهی احساس می کنم قلبم به شدت می زند.

 ⇒

 ⇒

9)     معمولا بعد از یک امتحان افسرده می شوم.

10)قبل از امتحانات نهایی، احساس نا ارامی و آشفتگی می کنم.

11)موقع امتحان، حالت های هیجانی من، در نتیجه امتحان اثر نمی گذارند.

12)وقتی امتحان می دهم، آنقدر عصبی می شوم که چیزهایی را که واقعا بلد هستم، فراموش می کنم.

 ⇒

 ⇒

13)فکر می کنم که علت شکست من در امتحانات، خودم هستم.

 ⇒

 ⇒

14)به محض این که یک امتحان تمام می شود، سعی می کنم که دیگر درباره آن نگران نباشم، اما موفق نمی شوم.

 ⇒

 ⇒

15)گاهی در موقع امتحانات، از خودم می پرسم، آیا هرگز به دانشگاه خواهم رفت؟

 ⇒

16)اگر ممکن بود، ترجیح می دادم برای قبول شدن در یک درس، یک مقاله بنویسم، به جای این که در امتحان شرکت کنم.

 ⇒

 ⇒

17)فکر کردن درباره نمره امتحان، بر درس خواندن و نتایج امتحانی من اثر می گذارد.

 ⇒

18)فکر می کنم اگر امتحان نبود، بیشتر یاد می گرفتم.

 ⇒

 ⇒

19)وقتی سر جلسه امتحان می روم، به خود می گویم: "اگر حالا چیزی بلد نباشم، نباید نگران شوم".

 ⇒

 ⇒

20)فکر این که نتوانم خوب امتحان بدهم، در نتیجه امتحانم اثر می گذارد.

 ⇒

 ⇒

21)در امتحانات آخر سال ف بیشتر از امتحانات عرض سال، درس نمی خوانم.

 ⇒

 ⇒

22)حتی اگر برای امتحان کاملا آماده باشم، بازهم شدیدا احساس اضطراب می کنم.

 ⇒

 ⇒

23)قبل از شرکت دریک امتحان مهم، از خوردن غذا لذت نمی برم.

 ⇒

 ⇒

24)کمتر اتفاق می افتد که قبل از امتحان، نیاز به آماده شدن برای امتحان را احساس کنم.

 ⇒

 ⇒

25)فکر می کنم درحال حاضر موقعیت های امتحانی، بیش از حد با ناراحتی و تنش همراه هستند.

 ⇒

 ⇒

 

دادستان،پریرخ و دانش پژوه، زهرا. سنجش و درمان اضطراب و راه های کاهش آن. شورای تحقیقات استان تهران: گزارش پژوهش. 1374

0

   
پرسشنامه اضطراب مدرسه
     

دستور پرسشنامه:
این پرسشنامه شامل 52 سئوال است شما بعد از خواندن آن درستی و نادرستی آنها را با زدن علامت (*) در چهار گوشهای بلی یا خیر مشخص کنید دقت کنید که تمامی سئوالات را پاسخ داده باشید. در ضمن به محض اولین احساسی که به شما دست می دهد بدون آنکه به آن فکر کنید علامت مورد نظر را بزنید.


1- وقتی معلم می گوید که می خواهد از شما درس بپرسد، نگران می شوید؟
2- آیا به هنگام امتحان احساس نگرانی شدید دارید؟
3- آیا گاهی در خواب می بینید که بخاطر بلد نبودن درس معلم تان را عصبانی کرده اید؟
4- آیا اغلب از اینکه سایر همکلاسی هایتان شما را کند ذهن بدانند می ترسید؟
5- آیا وقتی با مدیر مدرسه صحبت می کنید دسپاچه می شوید؟
6- آیا بخاطر اینکه فکر می کنید در کلاس اشتباه احمقانه أی را مرتکب شوید از ابراز وجود می ترسید؟
7- آیا از اینکه ممکن است معلم شما را سرزنش یا تنبیه کند می ترسید؟
8- وقتی که نوبت شما می شود که بلند شوید و درس را جواب دهید، احساس می کنید که قلبتان شدیدا می زند؟
9- آیا در خانه در مورد اینکه به درس ریاضی فردا پاسخ غلط بدهید، احساس ترس می کنید.
10- آیا از اینکه از کلاس ….به کلاس …..بالاتر آمده اید اضطراب دارید؟
11- آیا قبل از امتحان خیلی نگران هستید؟
12- اگر معلم از شما درس بپرسد و شما جواب غلط بدهید، در حالیکه سعی می کنید جلوی خودتان را بگیرید، احساس گریه به شما دست می دهد؟
13- وقتی معلم از شما می خواهد جلوی کلاس ایستاده و درس را بلند بخوانید،از اینکه دچار اشتباه شوید، می ترسید؟
14- وقتی معلم از شما می خواهد که درستان را جواب بدهید، زانوهایتان می لرزد؟
15- آیا بعضی اوقات هنگام جواب دادن درس همه بدنتان می لرزد؟
16- آیا هنگامی که معلم به تکالیف شما توجه نمی کند یا اظهار نظر نمی کند احساس ناراحتی می کنید؟
17- هنگامیکه در رختخواب هستید بعضی اوقات درباره اینکه روز بعد در کلاس چه خواهید کرد، نگران می شوید؟
18- آیا هنگامی که نمی دانید معلم چه انتظاری از شما دارد، احساس ناراحتی دارید؟
19- آیا بعضی اوقات به هنگام جواب دادن درس صدایتان می لرزد؟
20- آیا برایتان مشکل است که به دیگری بگویید از چیزی می ترسید؟
21- وقتی یک شعر را در کلاس از حفظ می خوانید، از اینکه ممکن است یک بیت را فراموش کنید، احساس نگرانی می کنید؟
22- آیا بعضی از دوستان شما بخاطر اینکه تو نمرهای خوبی می گیری فکر می کنند توبچه ننه هستی؟
23- آیا همیشه از اینکه برای یکی از آشنایان شما اتفاق بدی بیفتد نگران هستید؟
24- در یک امتحان سخت، آیا بعضی از چیزهایی را که قبل از شروع امتحان می دانستید، فراموش می کنید؟
25- آیا اکثر اوقات آرزو می کنید، ای کاش در مورد امتحان نگران نبودید؟
26- وقتی امتحان می دهید، دست هایتان موقع نوشتن می لرزد؟
27- آیا همیشه از صدمه دیدن می ترسید؟
28- اگر فکر کنید کسی از شما خوشش نمی آید، ناراحت می شوید؟
29- آیا گاهی اوقات درباره اینکه با بیشتر بچه های کلاس فرق دارید، نگران می شوید؟
30- وقتی معلم می گوید می خواهد بداند تو چقدر یادگرفته أی، قلبت شدیدا می زند؟
31- آیا گاهی اوقات از شرکت کردن در بحث ها می ترسید؟
32- آیا بعضی از بچه ها در کلاس چیزی می گویند که شما ناراحت می شوید؟
33- آیا گاهی احساس می کنید که برخی از همکلاسی هایتان هرگز به شما توجه اى ندارند؟
34- هنگامی که معلم می خواهد امتحان بگیرد، عصبی می شوید؟
35- آیا به خاطر اینکه ممکن است دچار اشتباه شوید و دیگران به شما بخندند از درس جواب دادن متنفر می شوید؟
36- آیا همیشه درباره اینکه چه اتفاقی می خواهد بیفتد، نگران هستید؟
37- هنگامی که یکی از دوستان شما با شما بازی نمی کند، احساس بدی به شما دست می دهد؟
38- هنگامی که تکلیفتان را به همکلاسی هایتان نشان می دهید از اینکه به شما بخندند می ترسید؟
39- آیا اغلب از اینکه کار احمقانه أی انجام بدهید می ترسید؟
40- آیا از امتحانات مدرسه می ترسید؟
41- وقتی معلم می گوید که امتحان داریم آیا از اینکه امتحان را خوب ندهید می ترسید؟
42- آیا همیشه نگران هستید که مردم درباره شما چه فکر می کنند؟
43- اگر همه دانش آموزان موقعی که کاری در کلاس انجام می دهید به شما نگاه کنند دسپاچه می شوید؟
44- آیا شده در خواب دیده باشید که سایر همکلاسی هایتان می توانند کارهایی را انجام دهند که شما نمی توانید؟
45- آیا گاهی اوقات همکلاسی هایتان در حالی که شما صحبت می کنید مسخره تان می کنند؟
46- آیا هنگامی که دیگران به کاری که شما انجام داده اید نگاه کنند دستپاچه می شوید؟
47- آیا اغلب از اینکه ممکن است که در کلاس حالتان بد شود، نگران هستید؟
48- هنگامىکه مشغول امتحان هستیدآیا معمولافکرمىکنیدکه امتحانتان رابدمى دهید؟
49- آیا هنگام نوشتن بر روی تخته کلاس در حضور معلم دستتان کمی می لرزد؟
50- آیا بعضی وقت ها احساس بد اخلاقی می کنید؟
51- آیا تکالیف مدرسه تان را اغلب فراموش می کنید و نمی توانید آنها را به یاد آورید؟
52- آیا هنگام از حفظ گفتن درس در کلاس از آنچه که ممکن است دیگران درباره شما فکر کنند، احساس ناراحتی می کنید؟

اطلاعاتی از سازنده، روایی و پایایی این تست در اختیار تست نیست. علاقمندان به پیگیری با آزمایشگاه روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی تماس بگیرند.

0

مقیاس خود سنجی اضطراب زانک  S.A.S

 

عبارتهایی که در مورد شما صادق است با توجه به مقیاس زیر، انتخاب کنید.

الف = هیچگاه یا به ندرت. ب= گهگاه. ج = بیشتر اوقات. د= دائم یا تقریبا همیشه

 

الف

ب

ج

د

1.     بیشتر از حد معمول احساس اضطراب و نگرانی می کنم.

 

 

 

 

2.     بدون دلیل احساس ترس می کنم.

 

 

 

 

3.     خیلی زود دچار ترس و وحشت می شوم.

 

 

 

 

4.     احساس می کنم بند بند وجودم دارد ازهم جدا می شود.

 

 

 

 

5.     احساس می کنم هیچ رویداد بدی اتفاق نخواهد افتاد.

 

 

 

 

6.     احساس می کنم ساق پاها و بازوهایم بی رمق و لرزان است.

 

 

 

 

7.     به علت دردهای گردن، سر و پشت، ناراحت هستم.

 

 

 

 

8.     گاهی غش می کنم یا حالاتی شبیه به آن دارم.

 

 

 

 

9.     به راحتی نفس می کشم و از این نظر مشکلی ندارم.

 

 

 

 

10.احساس بی حسی و کرختی یا سوزش در انگشتان دست و پا می کنم.

 

 

 

 

11.از سوء هاضمه و و درد معده رنج می برم.

 

 

 

 

12.احساس ضعف می کنم.

 

 

 

 

13.احساس آرامش می کنم.

 

 

 

 

14.احساس می کنم که قلبم تند می زند.

 

 

 

 

15.از فشارهای سرگیجه در رنجم.

 

 

 

 

16.از تکرار ادرار در رنجم.

 

 

 

 

17.معمولا عضلات دستها و پاهایم سخت و داغ هستند.

 

 

 

 

18.صورتم داغ و بر افروخته می شود.

 

 

 

 

19.به راحتی به خواب می روم و شبها خوب می خوابم.

 

 

 

 

20.در خواب دچار کابوس (بختک)می شوم.

 

 

 

 

 

برگرفته از: ساعتچی. محمود، کامکاری. کامبیز، عسکریان. مهناز. آزمونهای روان شناختی. نشر ویرایش. 1389

0

پرسشنامه حالت – رگه اضطراب اسپیلبرگر

Speilberger State – Trait Anxiety Inventory (STAI-Y)

تعدادی از عبارت هایی که مردم برای تعریف خود از آنها استفاده می کنند در زیر آمده است. هریک از عبارتها را بخوانید و سپس با توجه به مقیاس زیر عددی را بنویسید که نشان می دهد شما همین الان، یعنی در این لحظه چه احساسی دارید. هیچ پاسخی درست یا غلط نیست. وقت زیادی را صرف هیچ عبارتی نکنید. بلکه پاسخی دهید که به نظرمی رسد به بهترین وجه احساسات شما را در حال حاضر توصیف می کند.

1= اصلا... 2= تا حدی... 3= متوسط... 4= خیلی زیاد

1.     احساس آرامش می کنم.

2.     احساس ایمنی می کنم.

3.     نا آرام (هیجان زده) هستم.

4.     احساس می کنم اعصابم خرد شده است.

5.     احساس می کنم سرحال هستم.

6.     احساس می کنم اضطراب دارم.

7.     الان نگران بدبختی های احتمالی خودم هستم.

8.     احساس رضایت می کنم.

9.     احساس می کنم هول شده ام.

10.احساس راحتی می کنم.

11.احساس می کنم اعتماد به نفس دارم.

12.احساس می کنم عصبی هستم.

13.عصبانی هستم.

14.احساس تردید(دو دلی) می کنم.

15.آرام هستم.

16.احساس می کنم راضی هستم.

17.نگران هستم.

18.احساس می کنم گیج شده ام.

19.احساس می کنم ثابت قدم هستم.

20.احساس می کنم خشنود هستم.

21.احساس می کنم خشنود هستم.

22.احساس می کنم عصبی و بی قرار هستم.

23.احساس می کنم از خودم رضایت دارم.

24.ای کاش به اندازه دیگران خوشحال بودم.

25.احساس می کنم مثل این که شکست خورده ام.

26.احساس می کنم راحت هستم.

27.آرام، خونسرد، و خاطر جمع هستم.

28.احساس می کنم مشکلات به قدری رویهم جمع شده اند که نمی توانم بر آنها غلبه کنم.

29.درباره چیزی که واقعا مهم  نیست، بیش از حد نگران می شوم.

30.خوشحالم.

31.افکار پریشانی دارم.

32.اعتماد به نفس ندارم.

33.احساس ایمنی می کنم.

34.به اسانی تصمیم می گیرم.

35.احساس می کنم بی کفایت هستم.

36.راضی هستم.

37.فکر بی اهمیتی از ذهنم می گذرد و آزارم می دهد.

38.ناامیدی ها را آن قدر جدی می گیرم که نمی توانم ذهن خود را از آنها خلاص کنم.

39.آدم ثابت قدمی هستم.

40.وقتی به دلخوشی ها و علاقه های اخیر خود فکر می کنم، ناراحت یا آشفته می شوم.

فتحی آشتیانی، علی. آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان. انتشارات بعثت.

0

پرسشنامه هراس اجتماعی

Social Phobia Inventory (SPIN)

لطفا جملات زیر را بخوانید و مشخص کنید مسائل مطرح شده زیر طی هفته گذشته تا چه میزانی برای شما مشکل ایجاد کرده است. برای هر مورد تنها یکی از گزینه های مقیاس زیر را انتخاب کنید.

اصلا... کم... تا حدی... زیاد... خیلی زیاد

1.     من از افراد صاحب قدرت می ترسم.

2.     از این که جلوی مردم سرخ شوم ناراحت هستم.

3.     مهمانی ها و گردهمایی ها مرا می ترساند.

4.     من از صحبت کردن با افرادی که نمی شناسم، اجتناب می کنم.

5.     مورد انتقاد قرار گرفتن خیلی مرا می ترساند.

6.     ترس از دستپاچه شدن موجب می شود تا از انجام کارها یا صحبت کردن با افراد اجتناب کنم.

7.     عرق کردن در برابر دیگران مرا آشفته می کند.

8.     از رفتن به مهمانی ها اجتناب می کنم.

9.     از فعالیت هایی که در آنها مرکز توجه باشم، اجتناب می کنم.

10.صحبت کردن با غریبه ها مرا می ترساند.

11.من از صحبت در حضور جمع اجتناب می کنم.

12.من همه کار انجام می دهم تا مورد انتقاد قرار نگیرم.

13.زمانی که با مردم هستم تپش قلب مرا ناراحت می کند.

14.وقتی دیگران مرا زیر نظر دارند، از انجام کاها دچار ترس می شوم.

15.احساس خجالتی بودن یا احمق به نظر رسیدن از جمله ترسهای جدی من است.

16.از صحبت کردن با فردی که صاحب قدرت و مقام است، اجتناب می کنم.

17.دچار لرزش شدن در جلوی دیگران برایم ناراحت کننده است.

فتحی آشتیانی، علی. آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان. انتشارات بعثت. 1388

افضلی، محمد حسن. (1387). ببرسی سبک ها و مکانیزم های دفاعی افراد مبتلا به اختلال وسواس – بی اختیاری اضطراب تعمیم یافته و اختلال هراس اجتماعی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس