امروز سه شنبه 23 اردیبهشت 1404
0

مقدمه

حدود نیم قرن پیش مربیان بزرگ تعلیم و تربیت مانند فروبل، پستالوزی، دکردلی و مونته سوری که از پیشروان مکتب فعال در آموزش و پرورش محسوب می گردند شیوه کار مهد کودکان را مورد سوال قرار دادند زیرا آنان برای کودکستان ها رسالتی بسیار مهمتر از سرگرم کردن کودکان قائل بودند. این مربیان با تأکید بر اهمیت دوران کودکی در شکل گیری شخصیت، با ارائه روشهای تربیتی مبتنی بر روانشناسی کودک، بزرگسالان را متوجه مسئولیت مهمی نمودند.یکی از این صاحب نظران که عقاید او بسیار مرهون ژان ژاک روسو بود، خانم مونته سوری بود. مونته سوری در تعلیم وتربیت، بعنوان یک آموزگار پژوهشگر و یک مربی صاحب نظر از شهرت بالائی برخوردار است. نظریا ت او در تفکر رشد نگر از اهمیت بالائی برخوردار است. او از نخستین کسانی بود که مراحل حساس و بحرانی را در رشد روانی شخص بررسی و بحث کرده است. و بالاخره در رابطه با فراگیری زبان روشهای ابداعی جدید و مطلوب عرضه نمود. علاوه بر این ها او نظرات ارزشمندی در مورد صلح جهانی و بازسازی تعلیم و تربیت ارائه نمود که مورد توجه جهانیان قرار دارد.ماریا مونته سوری (1952-1870م)مربی کودکان معلول بود که در خانواده‌ای مرفه در ایتالیا به دنیا آمد. در زمانی که دختران اجازه تحصیلات دانشگاهی نداشتند با وجود مخالفت پدر، با حمایت مادرش به دانشکده پزشکی رفت و او نخستین دختری بود که در ایتالیا پزشک شد. چون بسیاری از بیمارستان‌ها و مراکز درمانی و بهداشتی حاضر به استخدام او نبودند ناچار شد سرپرستی یکی از مراکز کودکان معلول و بیمار را بپذیرد. او در حین کار در آن مرکز متوجه برنامه‌های آموزشی و تربیتی کودکان شد و دریافت که فرصت آزاد برای تجربه کردن به آنان داده نمی‌شود. چون علاقه داشت در این زمینه کاری انجام دهد به دانشگاه بازگست و در رشته تعلیم و تربیت و جامعه‌شناسی تحصیل کرد و با الگوها و روش‌های آموزشی آشنا شد.سپس به جای برنامه‌های آموزشی موجود الگوی جدیدی برای بچه‌ها ارائه داد.

مونته سوری مراکزی را برای اجرای برنامه‌های خود تاسیس کرد که سبب شد دیدگاه‌هایش در سراسر کشور گسترش و مورد استقبال قرار گیرد اما چون دیدگاه‌های مونته سوری مبتنی بر آزادی بود دولت فاشیستی موسولینی به او اجازه فعالیت نداد و به اسپانیا تبعیدش کرد و مدارس او نیز بسته شد. دولت موسولینی بعدها با دعوت رسمی او را به کشور بازگرداند با این حال مونته سوری که تحمل حکومت فاشیستی را نداشت از ایتالیا گریخت.در سال‌های جنگ جهانی دوم به هلند و سپس به هند رفت و با افکار و اندیشه‌های صلح طلبانه گاندی آشنا شد. در سال‌های آخر عمر مدال افتخار یونسکو را به سبب خدمات خود به آموزش دریافت کرد و در 82 سالگی در کشور هلند در گذشت.«ماریا مونته سوری» در 21 آگوست 1870 میلادی در حومه شهر آنکونا کشور ایتالیا به دنیا آمد. او فرزند یک خانواده بسیار متمول بود که از همان ابتدا فرصت‌های فراوانی برای رشد و بالندگی در اختیار داشت. مادر «ماریا» زنی تحصیل کرده و فرهنگی بود که در تربیت فرزند دخترش نهایت سعی و کوشش خود را انجام داد. با تمام روشنفکری مادر ماریا، پدر او،فردی بسیار سنتی بود و از کارها و فعالیت‌های دختر خود هراسناک بود. روش مونته سوری اکنون جایگاه ویژه ای در آموزش و پرورش بسیاری از کشورهای جهان پیدا کرده است و با توجه به مواردی که ذکر شد، در آموزش و پرورش کودکان استثنایی می تواند بسیار مفید و کار ساز باشد.

0

شاید چنین به نظر رسد که کودکان صرفاً برای تخلیه انرژی خود بازی می‌کنند در حالی که این چنین نیست و آنها با بازی دست به تجربه می‌زنند و نکات جدیدی به آموخته‌های ذهنی خود می‌افزایند. «فردریک فروبل» مربی و اندیشمند تعلیم و تربیت آلمانی و موسس اولین کودکستان عقیده دارد کودکان بیش از هر چیز دیگر از بازی‌های خود مطلب می‌آموزند.

در عین حال و باز هم برخلاف تصور رایج، خستگی بعد از بازی کودکان عاملی برای تجدید قوای آن‌هاست زیرا کودکان از طریق بازی انرژی تازه‌ای کسب کرده و خستگی را از خود دور می‌سازند. با توجه با آثار آموزشی و پرورشی بازی‌های کودکانه و با توجه به اینکه در امر آموزش، مهم «یادگیری» است و نه «تدریس»، پس چرا نبایستی از این عنصر آشنا و انرژی دهنده در امر آموزش کودکان استفاده کنیم؟ به قول «جان دیویی» فیلسوف و مربی معروف؛ «تدریس فقط زمانی مفید خواهد بود که عمل یادگیری را آسان کند.»

به علاوه، علم روانشناسی این حقیقت را روشن کرده است که کودک باید به شخصه عمل یادگیری را انجام دهد. به تعبیر دیگر، یادگیری ماندگار به نوعی تربیت خودی و یا خودآموزی است. «ژان پیاژه» روانشناس معاصر کودک، معتقد است که امر یادگیری، فعالیتی خودجوش است و کودک با لمس کردن اشیای دور و بر خود به شناخت ماندگاری از محیط اطرافش دست می‌یابد. پس برای یادگیری بهتر و نیز ماندگاری آموخته‌های ذهنی کودک چه روشی بهتر از دخیل کردن و تجربه اندوزی او در امر آموزش، که می‌تواند با استفاده از نمایش خلاق در کلاس درس ارتباط مستقیم داشته باشد. در عین حال، از این طریق، یادگیری کودک در فضایی شوق‌انگیز و شاد انجام می‌شود که این امر نیز از نظر «پیاژه» به پایایی امر یادگیری کمک بزرگی خواهد کرد.

علاوه بر کارکرد ابزاری نمایش در انتقال مواد آموزشی به کودکان، همان طور که پیش‌تر اشاره شد، حضور تئاتر در واحدهای آموزشی می‌تواند واجد کارکرد موضوعی نیز باشد. از این منظر، تئاتر، به عنوان رشته ای هنری، و بلکه مادر هنرها (زیرا یک اجرای تئاتری مجموعه ای از هنرهای تجسمی و دیداری و نیز موسیقی و معماری را دربر می‌گیرد) تبدیل به خود موضوع آموزش می‌شود. به این ترتیب، دانش آموزان در عمل و به طور تجربی با روند خلق یک نمایش آشنا می‌شوند. در این تجربه، کودکان چه از نظر تربیت کار گروهی و چه از نظر آفرینش خلاقانه یک نمایشنامه، و در نهایت یک اجرای تئاتری، با حضور تماشاگر به شناخت فردی و گروهی دست می‌یابند.

قابل ذکر است که اجرای نمایش در مقاطع پیش دبستان و دبستان به صورت معمول و شناخته شده مانند انتخاب یک نمایشنامه، انتخاب بازیگران و تقسیم نقش‌ها، تمرین و در نهایت اجرا برای تماشاگرانی که معمولاً مسئولین آموزشی و والدین کودکان هستند، معنایی ندارد و نمی‌تواند اثرات آموزشی و تربیتی تاثیرگذاری به جای بگذارد. زیرا؛

1- در این مقطع سنی، پیگیری یک موضوع و قصه واحد در جلسات متعدد و تمرکز روی آن دشوار و خسته کننده بوده و از انرژی و حوصله کودکان خارج است.

2- معمولاً در چنین فعالیتی نمی‌توان از همه دانش آموزان یک کلاس در تولید نمایش استفاده کرد و این امر ممکن است باعث سرخوردگی کسانی شود که امکان مشارکت در نمایش را پیدا نکرده‌اند.

3- در اجرای عمومی، کودکان دچار دلهره و اضطراب می‌شوند و معمولاً دیالوگ‌ها و میزانسن‌های‌شان را فراموش می‌کنند.

4- معمولاً کودکان در تهیه و ساخت وسایل صحنه، لباس و صورتک‌های نمایش دخالتی ندارند و در بازی با آن‌ها راحت نیستند.

اما در شرایطی که روند تولید نمایش با امکانات و قابلیت‌های نمایش خلاق طراحی شده و در کلاس درس از طریق طرح پرسش و پاسخ و بازی سازی‌های بداهه به یک متن گروهی دست یابیم،

با رعایت نکات ذیل می‌توان حتی به اجرای عمومی نمایش نیز برای کادر آموزشی و والدین دانش‌آموزان فکر کرد؛

1- خلق یک متن به صورت گروهی که در این شرایط متن بر اساس قابلیت‌های سنی و گروه مورد نظر شکل می‌گیرد و روند کار را برایشان دلپذیر خواهد کرد. بهتر است از اپیزودهای کوتاه و یک موقعیتی و ترجیحاً بدون دیالوگ استفاده شود.

2- در این گونه نمایش‌ها دیالوگ و میزانسن ثابت و دیکته شده‌ای وجود ندارد و دانش‌آموزان می‌توانند بر اساس قصه و موقعیت خود بداهه‌پردازی کنند و جملات خودشان را به کار ببرند. بهتر است برای این مقطع سنی، به خصوص در دوره پیش دبستان و سال‌های ابتدایی دبستان (به خاطر محدود بودن دایره لغات کودکان در این سال‌ها) تمامی یا بخش‌هایی از نمایش به صورت شعرهای ساده‌ای باشد که علاوه بر تقویت حافظه، اعتماد به نفس بیشتری نیز به آن‌ها می‌دهد و کمتر پیش می‌آید که آن را فراموش کنند.

3- میزانسن‌ها تا جایی که ممکن است از بازی‌های گروهی متداولی که بین بچه‌ها رایج است انتخاب شود و به صورت گروهی باشد تا اضطراب حضور بر روی صحنه را کاهش دهد و در صورت فراموشی میزانسن، گروه در یادآوری آن کمک کننده باشد.

4- در این نوع نمایش سعی خواهد شد از تمامی دانش‌آموزان برای نقش‌ها استفاده شود. حتی برای نقش‌هایی که برای فضاسازی کار صورت می‌گیرد مانند ابرهای آسمان، درختان جنگلی و یا رودخانه ای خروشان. باید توجه داشت که در چنین حالتی نقش نباید فقط به صورت مجسمه وار در جهت طراحی صحنه به کار گرفته شود. کودکان باید بتوانند با حرکت و یا دیالوگ شعر گونه‌ای خود را به صورت دسته‌جمعی معرفی کنند.

5- طراحی و ساخت صحنه، لباس، صورتک، عروسک، بروشور، پوستر و بلیت نمایش با مشارکت کودکان و با شیوه‌های ساده‌سازی انجام شود تاعلاوه بر رفع خستگی از تعدد جلسات و تمرین بر روی متن واحد، آن‌ها را با مراحل پیدایش یک نمایش آشنا کند و در به کار گیری آن‌ها در صحنه احساس راحتی بیشتری داشته باشند.

6- همراهی معلم بر روی صحنه در طول اجرا می‌تواند باعث دلگرمی وهمچنین هدایت صحیح دانش‌آموزان در مواقعی که دیالوگ یا میزانس‌شان را فراموش می‌کنند باشد. این همراهی می‌تواند به صورت پذیرفتن یک نقش و یا حتی بدون داشت هیچ نقشی فقط در مقام مربی بر روی سن صورت بگیرد.

7- موسیقی و حرکات موزون نیز یکی از راهکارهای کاهش اضطراب و دلهره در اجرای نمایش با تماشاگر خواهد بود و در عین حال می‌تواند همراهی خوبی برای دیالوگ‌های شعر گونه کودکان باشد.

همان طور که ملاحظه کردیم، در هر دو شیوه «نمایش به عنوان ابزاری جهت آموزش» و «نمایش به عنوان موضوع آموزش» باید از ابزارهای نمایش خلاق و بازی‌های نمایشی برای هر دو رویکرد نمایشی در مدرسه بهره برد و نمی‌توان با شیوه‌های متداول به صحنه بردن یک نمایش به طور کلاسیک وارد حوزه کار با کودک - به خصوص در این مقطع سنی - شد.

یک مربی هوشمند می‌تواند از کارکردهای نمایش خلاق به مثابه یک امر آموزشی و تربیتی بهره برده و از تکنیک‌های آن در کلاس درس خود استفاده کند.

در این بخش به طور خلاصه به کارکردهای نمایش خلاق در این مقطع سنی می‌پردازیم؛

1- شناخت شخصیت روانی و باز کردن گره‌های شخصیتی کودکی که به تازگی پا به مرحله اجتماعی شدن گذاشته است و هنوز به روشنی راه‌های بروز دادن خود را از طریق کلامی و رفتاری نمی‌شناسد.

2- ایجاد روحیه اعتماد به نفس در رفتار و گفتار کودکی که دایره لغات محدودتری نسبت به مقاطع دیگر تحصیلی دارد و چندان تجربه حضور یافتن در جمع و بروز دادن خود را نداشته است.

3- تقویت ذهنیت خلاق کودک و گسترش تخیل بکر و دست نخورده او که متاسفانه در مقاطع بالاتر از میزان غنای آن کاسته می‌شود.

4- تحریک قدرت مشاهده کودکان و تحریک آن‌ها برای بهتر دیدن (دیدن به معنای واقعی و نه نگاه کردن. منظور از دیدن همان به کارگیری تمامی حواس پنجگانه می‌باشد)

5- آموزش قصه‌های کهن، قصه‌های قرآنی، ادبیات فولکوریک و عامه و اساطیر ایرانی

6- شرکت در یک فعالیت گروهی و اجتماعی و ایجاد حس همدلی و مشارکت

7- کشف موقعیت‌های اجتماعی و برخورد عینی و تجربه و کسب مهارت‌های زندگی و حتی تجربه کردن بخشی از زندگی که در دسترس نیست.

8- تجربه هیجان آفرینش و لذت خلق لحظه ای که در این گروه سنی از آشناترین حس‌هاست.

9- نمایش خلاق می‌تواند موثرترین شیوه در پرورش هوش‌های چند گانه باشد.

آموزش در مقطع دبستانی، و به خصوص در مقطع پیش دبستانی

بر اساس بازی و شیوه‌های خلاقه استوار است. قطعاً نمی‌توان در آموزش یک کودک سه ساله، از مسیر آموزش‌های رایج وارد شد و یادگیری ماندگاری را نهادینه کرد. از این نظر، بازی، ابزاری راهگشاست زیرا عنصر اصلی و اولیه ای است که کودک با آن آشناست. در کشورهای توسعه یافته‌ای مثل فرانسه بر این عنصر خلاق و شادی‌آور بسیار تاکید شده و می‌کوشند موارد آموزشی مورد نظر خود را بر اساس آن طراحی کنند. در فرانسه دوره آموزشی کودکان می‌تواند از دوسالگی شروع شود و از سن سه سال در تمامی مدارس دوره‌های پیش دبستانی وجود دارد و کودک از همان اوان کودکی با زندگی اجتماعی و گروهی آشنا می‌شود. از سال 1995 میلادی، طرح آموزش واقعی پیش دبستانی با اهداف دقیق و کارآموزان متبحر به اجرا گذارده شد. دوره پیش دبستانی در این کشور به مدت

سه سال و 26 ساعت آموزش در هفته برگزار می‌شود. در این دوران، آموزش زبان، تسلط شفاهی، آشنایی با نوشتار از امتیاز ویژه‌ای برخوردار است و در آموزش‌های این دوره از تکنیک‌های هنرهای تجسمی، موسیقایی و نمایشی برای هر چه ماندگار کردن مطالب و همچنین گسترش تخیل و خلاقیت کودکان استفاده می‌شود. اما در ایران تنها کمتر از یک دهه است که دوره‌های پیش دبستان برنامه‌ریزی شده است و این دوره‌ها از سن 6 سالگی کودکان شروع می‌شود. در حالی که، با استفاده از ابزارهای خلاقه‌ای مثل نمایش، همان طور که پیش‌تر اشاره شد، این آموزش‌ها می‌تواند از سنین به مراتب پایین‌تر آغاز شود.

تقویت حواس پنجگانه کودکان، ارائه آموزش‌هایی در زمینه زندگی اجتماعی و فعالیت‌های گروهی، آشنا ساختن کودکان با مراسم و سنت‌های مذهبی، آماده کردن کودکان برای یادگیری حروف الفبا در کلاس اول و تقویت مهارت‌های حرکتی، به خصوص مهارت انگشتان جهت نوشتن از مهم‌ترین اهداف آموزش‌های دوره پیش دبستانی محسوب می‌شود. از آنجا که در مقطع سنی پیش دبستان، کودکان در مرحله هوش حسی - حرکتی قرار دارند، ارائه این قبیل آموزش‌ها به کمک شیوه‌های نمایشی، موفقیت بیشتری را به همراه خواهد داشت. در این سنین، کودکان با لمس کردن، دست زدن و عمل و تجربه کردن خودشان و در مجموع، از طریق حواس مختلف هر چیزی را بهتر یاد می‌گیرند و نمایش خلاق مقوله‌ای است که تمامی این ویژگی‌ها را شامل می‌شود.

0

راهکار اول ایجاد انگیزه

از مهمترین اصول به شمار می ره چرا که، برای کاشت دانه باید ابتدا زمین را آماده ساخت.

برای پذیرفتن مطالب جدید هم باید زمینه و انگیزه هایی را در فراگیران ایجاد نمود که می تواند

راهکار دوم تهیه دفتر خلاقیت

نحوهﻯ تهیه این دفتر به این صورت هستش که از اولیای دانش آموزان می خواهیم که یک دفتر 80 برگ برای دفتر خلاقیت انتخاب کنند و اون رو به صورت زیر آماده کنند:

هر نشانه ای که تدریس می شه، از کاغذ رنگی برش می زنند و به دفتر خلاقیت می چسبونند.

یک صفحه بعد تکه هایی از روزنامه ها رو می برند، برای اینکه دانش آموز راحت تر بخونه،بهتره که بریده روزنامه از قسمت تیتر روزنامه باشه

در ادامه باید دانش آموز دور نشانه ای که تدریس شده یک خط بسته بکشه.

راهکار سوم تهیه کاردستی

می تونیم برای برخی از حروف بگیم تا دانش آموزان کاردستی درست کنند.

مثلا برای تدریس درس “ﺳ،س” یک “سبد” با مقوا و چیزهای دیگه درست کنند.

این کار علاوه بر ایجاد انگیزه در تدریس درس جدید، به بهبود حیطهﻯ مهارتی دانش آموزان نیز کمک می کنه.

البته توصیه می کنم که برای همه حروف از این روش استفاده نکنید

راهکار چهارم تهیه متن توسط معلم

در این روش باید یک متن رو آماده بشه و از دانش آموزان بخواهید که دور حروف مشخص شده خط بکشند.

البته این کار رو می شه دانش آموزان در خانه انجام دهند و در پوشه کار خود قرار دهند. در زیر یک نمونه متن آوردم:

از دانش آموزتان بخواهید تا دور نشانه های “ﺳ، س”، “د” و “ﺗ، ت” خط بکشد. (لطفا پس از تکمیل تمرین، آن را داخل پوشه کار قرار دهید.)

راهکار پنجم تهیه شکل مناسب برای هر نشانه

برای معنی دار کردن حروف و نشانه ها می تونیم به دانش آموزان بگیم، تا یک شکل مرتبط با نشانه جدید در یک برگه A4 نقاشی کنند

و اون رو در پوشه کارشون قرار بدهند.

به عنوان مثال در تدریس نشانه “ﻧ،ﻥ” می تونیم بگیم که انواع نان ها رو (سنگک، تفتان، باگت،بربری، لواش و …) در یک برگه بکشند.

راهکار ششم تهیه جدول ترکیب صداها

در اینجا باید یک جدول برای ترکیب نشانه های خوانده شده آماده کنیم

در توضیح اینکه اولیا چطور این جدول رو با دانش آموز تمرین کنند؛ باید بگم که نحوه تمرین این جدول به صورت شعر هست، مثلا؛

” م ” با ” آ ” چی می شه؟ ما، ما، ما می شه

” د ” با ” اَ ” چی می شه؟ دَ، دَ، دَ می شه

راهکار هفتم تهیه جدول نشانه های خوانده شده

برای اجرای این روش ابتدا باید جدولی تهیه کنید. و در خانه های آن نشانه ها را قرار دهید

به این صورت که، برخی از حروف تدریس شده و برخی از حروفی که هنوز تدریس نشده است را در جدول قرار می دهیم.

در ادامه از دانش اموزان می خواهید که خانه نشانه های خوانده شده را رنگ بزنند. پس از اتمام کار این برگه داخل پوشه کار دانش آموز قرار خواهد گرفت.

راهکار هشتم دفتر جمله سازی

شاید به عقیده برخی از معلمان دانش آموزان کلاس اول ابتدایی نیازی به دفتر جمله نویسی نداشته باشند.

0

مدلهای پیش بینی کننده در شرایطی که تغییر و تبدیل تند و شدید رخ نمی دهد و امور کم و بیش به روال و روند گذشته مداومت دارند و همچنین در فاصله زمانی نسبتا کوتاه قابل استفاده هستند.

مدلهای تشریح کننده به تشریح عمل و نفوذ عوامل دست اندر کار می پردازند.

جانستون مدلهای برنامه آموزش و پرورش را با توجه به دو دیدگاه تقسیم بندی کرده است:

1- انواع مدلها با توجه به سطح آموزش و پرورش

2- انواع مدلها با توجه به مبنای ریاضی آنها

مدلها با توجه به سطح آموزش و پرور:

1- سطح واحد آموزشی

2- سطح سیستم یا پاره سیستم آموزشی

2- سطح سیستم آموزشی در ارتباط با توسعه ی اقتصادی

0

-برنامه ریزی یعنی نقشه کشیدن برای آینده و پیش بینی راههای دستیابی به آن،

-برنامه ریزی فراگردی است دور نگر برای جهت دادن منطقی به فعالیت های جنبی،

مفاهیم برنامه ریزی:

در برنامه ریزی مفاهیم و واژه های کلیدی زیادی با توجه به نوع برنامه ریزی مستتر است و چهارمفهوم ذیل بعنوان اصلی ترین و اساسی ترین مفاهیم برنامه ریزی است.

1.مفهوم جریان و مداومت در برنامه ریزی: برنامه ریزی به نوشتن برنامه ختم نمی شود بلکه فراگردی است که باید مداومت داشته باشد و مطابق با پیشرفت دانش و معرفت قابل تغییر و تحول بوده و ارزیابی شود تا تکمیل گردد.

2.مفهوم ارشاد و هدایت در برنامه ریزی: برنامه ریزی متضمن ارشاد، هدایت و مداخله در فعالیتهای جمعی است و بدین جهت با توجه به چگونگی و میزان اعمال نفوذ در آن اشکال گوناگون به خود می گیرد.

3.مفهوم درونگری و هدف گیری در برنامه ریزی: برنامه ریزی فعالیتی است جهت دار و دور نگر و بدین جهت بسته به چگونگی انتخاب هدف ممکن است فعالیتی باشد آینده نگر، آینده ساز یا آینده گزین.

4.مفهوم تفکر و عقلانیت در برنامه ریزی: برنامه ریزی فعالیتی است حساب شده و منطقی، یعنی متکی به اطلاعات دقیق و صحیح باشد و نیاز ها و انتظارات را تشخیص دهد و محدودیت ها و موانع و همچنین منابع موجود را محاسبه و پیش بینی کند و از مقایسه محدودیت ها و منابع، حوزه امکانات را تعیین کند.

با توجه به تعاریف و مفاهیم ذکر شده می توان نتیجه گرفت برنامه ریزی فراگردی مداوم، حساب شده و منطقی جهت دار و دورنگر به منظور ارشاد و هدایت فعالیتهای جمعی برای رسیدن به هدف مطلوب.

0

انسانی، هدفهای مهم دیگری ندارد. این روش برنامه ریزان را آنچنان که باید و شاید هدایت نمی کند و نسبت های مطلوب نیروی انسانی به طبقه بندی مشاغل در کشورهای جهان سوم وفق داده نمی شود. همچنین به علت تغییرات وضعیت اقتصاد و تکنولوژی پیش بینی درست نیازمندی های نیروی انسانی از مدت ها قبل امکان ندارد. اما فایده ای هم برای آن متصور است و آن اینکه توجه را به کاستی ها و کمی های آموزش جلب می کند و برنامه ریزان را متوجه می کند که به نیروی کار آینده چه تعلیماتی باید داده شود (پیشین، 31- 29).

0

این مقاله توسط دکتر مجمد جلال عباسی شوازی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با هدف آشنایی با تحولات جمعیت شناختی کشورهای مسلمان و برخی تغییرات مورد انتظار در آینده تهیه شده است. در زیر خلاصه ای از مقاله ارایه می شود.

پس از مجموعه حوادث دهه های اخیر در سطح دنیا و سرآمد آنها حادثه 11 سپتامبر، و نیز با توجه به برخی تصورات قالبی در مورد مسلمانان، نوعی نگرش منفی نسبت به آنها ایجاد و تقویت شده است و جنبه های مختلف اقتصادی و اجتماعی مسلمانان مورد توجه و تمرکز قرار گرفته است. یکی از این موارد، وضعیت جمعیتی و تحولات مربوط به آن بوده است. نگاهی به این تحولات می تواند در فهم موضوع و قابلیت پذیرش استدلالات مطرح شده کمک کند. با توجه به آمارهای موجود برای سال 2010، جمعیت مسلمانان در حدود 1.6 میلیارد نفر می باشد که حدود 23 درصد کل جمعیت دنیا را شامل می شود. طبق پیش بینی، در سال 2050 این تعداد تقریبا 2 برابر شده، حدود 30 درصد از جمعیت جهان را شامل خواهد شد. درحال حاضر، اکثریت جمعیت جهان مسیحی (33 درصد) و سپس مسلمانند (23 درصد). اغلب مسلمانان در خاورمیانه و شمال آفریقا ساکنند و بیشتر در کشورهایی اند که بیش از 90 درصد مسلمان در آنها زندگی می کنند یعنی نوعی تجمع منطقه ای در مورد آنها وجود دارد. در آسیا تنها 17 در صد در کشورهایی می باشند که جمعیت مسلمان آنها زیر 30 درصد است.

پرجمعیت ترین کشور مسلمان، اندونزی با 230 میلیون نفر جمعیت و سپس پاکستان، هند، بنگلادش، مصر و... می باشند. تفاوتهای فرهنگی، قومی، زبانی و نژادی فراوانی بین آنها دیده می شود. بیشتر جمعیت مسلمان، سنی مذهب و حدود 10 تا 13 درصد شیعه هستند که در کشورهای ایران، عراق، افغانستان و لبنان تمرکز یافته اند. عمده رشد جمعیت مسلمانان در قرن 19 و 20 به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم اتفاق افتاده است. با اینهمه، اکنون رشد جمعیت اندکی کاهش یافته و فاصله دو برابر شدن جمعیت مسلمانان رو به افزایش گذاشته است. از جهت باروری، تقریبا تمام کشورهای مسلمان در دهه های 1950 و قبل آن دارای TFR بیش از 5 بودند ولی از دهه 1980 و با شروع برنامه های تنظیم خانواده در سطح جهان، باروری آنها رو به کاهش گذاشت و کشورهایی چون ایران، تونس، امارات و... باروری زیر جانشینی را تجربه کردند. در این میان، ایران شدیدترین کاهش را تجربه کرد که در سطح دنیا منحصر به فرد می باشد. استفاده از وسایل تنظیم خانواده نیز رو به فزونی گذاشت و برای مثال، در حال حاضر، در ایران بیش از 70 درصد زنان در سن باروری، از وسایل تنظیم خانواده استفاده می نمایند.

مرگ و میر نوزادان در دهه های قبل در کشورهای مسلمان در حد بسیار بالایی بود اما در این مورد هم، بسیاری از آنها شاهد کاهش مستمر بودند، هرچند که هنوز برخی از آنها همچون افغانستان و بورکینا فاسو بالاترین آمار را در سطح دنیا در اختیار دارند. شاخص امید زندگی، یک شاخص همبسته با مرگ و میر نوزادان است که با کاهش سطح آن، امید زندگی افزایش می یابد و این موضوع در مورد کشورهاذی مسلمان نیز صدق می کند. مهاجرت در برخی کشورهای مسلمان همچون امارات و کویت تاثیر به سزایی داشته و سهم قابل ملاحظه ای از رشد جمعیت آنان را به خود اختصاص داده است.

ساختار سنی اغلب کشورهای مسلمان در حال حاضر، جوان می باشد ولی با توجه به روندهای پیش بینی شده انتظار می رود که از دهه 2030 به بعد یک رشد سریع در سالخوردگی را تجربه کنند. وضعیت آموزش و سواد در این کشورها در دهه های گذشته بسیار نامناسب بود اما اکنون، شاهد رشد سواد در این کشورها هستیم و برخی از این کشورها دارای جمعیت باسواد بیش از 70 درصد هستند. وضعیت اقتصادی آنها بسیار ناهمگون و متفاوت می باشد. بیش از نیمی از آنها سرانه GNP کمتر از 1000 دلار در سال دارند و جزو کشورهای فقیر جهان محسوب می شوند. شهرنشینی در بیشتر کشورهای مسلمان رشد یافته یا در حال رشد است. قبل از این بخش قابل توجهی از مسلمانان در نواحی روستایی زندگی می کردند. مهمترین تغییرات خانواده در این کشورها شامل؛ افزایش سن ازدواج، کاهش نسبی ازدواجهای خویشاوندی و افزایش اندک در میزانهای طلاق می شود.

نتیجه: جمعیت مسلمانان افزایش خواهد یافت و تقریبا دو برابر می گردد. تفاوتهای بارزی از جهت فرهنگی و اقتصادی بین آنها وجود دارد و سطح توسعه یافتگی آنها به طور اساسی با یکدیگر فرق می کند. تغییراتی در سطح خانواده رخ داده است ولی قابل مقایسه با کشورهای اروپایی و آمریکا نیست. نمی توان الگوی کلی در مورد این کشورها صادر کرد و آن را تعمیم داد. عامل موثر در تبیین تفاوتها، سطح توسعه یافتگی آنان است.

0
تهیه کننده: حسین ضرغامی

مهمترین متغیرهای تاثیر گذار بر مرگ ومیر کودکان

1- سن مادر در هنگام تولد نوزاد: سن مادر به عنوان یک عامل مهم بر مرگ ومیر کودکان تاثیر می‌گذارد. «تولدهایی که در سنین جوانی، همچنین در سنین بالای 35 سال مادران رخ می‌دهد، برای سلامتی مادر و کودک مضر است. عوامل بیولوژیکی مثل عدم بلوغ جسمانی مادران ممکن است باعث وزن کم بچه ها در هنگام تولد و یا آسیب‌های موقع تولد گردد و این دو عامل از جمله عواملی هستند که به طور مستقیم با مرگ و میر بالای اطفال مرتبط هستند. در واقع با افزایش سن مادر در هنگام تولد نوزاد، کاهش مرگ ومیر مشاهده می‌شود و بعد از 35 سالگی مادر، دوباره خطر مرگ کودک افزایش پیدا می‌کند».(2001، Suwal)

2- مرتبه ولادت: کودکان متولد شده در مرتبه های بالای ولادت ممکن است به دلیل کمبود مراقبت های کافی و مناسب، وجود بچه بیشتر در خانه، بیشتر در معرض خطر بیماری و مرگ باشند. همچنین مرتبه ولادت بالا، ممکن است به معنی مراقبت کمتر از کودک، مشکلات اقتصادی زیاد و فاصله کم بین موالید باشد. (2001، Suwal)

0
نوشه شده توسط: حسین ضرغامی

نوشته حاضر بخش کوتاهی از کار علمی اینجانب با همین عنوان می باشد.

سالخوردگی جمعیت[1] یک موضوع نسبتا جدید در حوزه جمعیت‌شناسی است و توجهات رو به گسترشی را به خود جلب کرده است. با اینکه سالخوردگی افراد همیشه وجود داشته و از ابتدای تاریخ افراد زیادی بوده‌اند که به سنین سالخوردگی و پیری می‌رسیده‌اند، اما سالخوردگی جمعیت که در آن بخش قابل توجهی از جمعیت در سنین پیری (در اینجا منظور سنین 60 ساله و بیشتر است) قرار می‌گیرند، تنها در نیم قرن اخیر در بیشتر کشورهای توسعه‌یافته به وقوع پیوسته و بسیاری از کشورهای در حال توسعه، امروزه در حال تجربه آن هستند یا در آینده (نزدیک یا دورتر) تجربه خواهند کرد. سالخوردگی جمعیت بیش از هر چیز معلول 2 عامل جمعیت‌شناختی و تغییرات آن بوده است: اول؛ کاهش باروری و تداوم آن در یک دوره‌ی نسبتا طولانی‌مدت و دوم؛ کاهش مرگ و میر یا افزایش امید زندگی. در کنار این دو عامل، مولفه سوم جمعیتی یعنی مهاجرت هم می‌تواند نقش تعیین کننده‌ای در سالخوردگی جمعیت به ویژه در سطح منطقه‌ای و نواحی مختلف یک کشور داشته باشد.

نگاهی به هرمهای سنی جمعیت کشورهای مختلف می‌تواند چشم‌اندازی از وضعیت سالخوردگی آنها را به صورت کلی نمایان سازد. کشورهایی که رأس هرم سنی[2] آنها از نسبت بیشتری برخوردار باشد، بیشتر درگیر سالخوردگی جمعیت هستند. البته یک نکته مهم را باید در نظر داشت و آن اینکه تصویر سالخوردگی در یک سطح کلان مثل کل کشور، ممکن است تفاوتهای جدی و عمیقی با آنچه بین مناطق و نواحی مختلف آن وجود دارد، داشته باشد. مثلا، می‌توان متصور شد که وضعیت سالخوردگی در یک شهر با روستای نزدیک آن کاملا متفاوت باشد.

افزایش سن و فرایند سالخوردگی به خودی خود می‌تواند مسایل و چالشهای مهمی را به دنبال داشته باشد. هر چند، نمی‌توان و نباید سنین پیری را الزاما مترادف با کاهش سلامتی و یا افزایش ناتوانی دانست (تصوری که عموما وجود دارد) ولی روند رو به افزایش سالخوردگی مسایلی را در جنبه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی، روانشناختی و... ایجاد می‌نماید. تغییراتی که در حوزه ارزشی و هنجاری جامعه رخ می‌دهد، می‌تواند به این مسایل دامن بزند. برای مثال، در گذشته افزایش سن غالبا به معنای افزایش تجربه و دانش افراد به حساب می‌آمد و اصطلاح ریش سفید در فرهنگ پارسی تا حدی دلالت بر همین معنا داشت، ولی امروزه و با این حجم اطلاعات و دانش روزافزون روند پیری با معنای تا حدی مخالف گذشته همراه است. تغییرات سریع و تغییر خود فرایند سالخوردگی به همراه افزایش سن و دیگر موضوعات مرتبط با سنین پیری، برخی درک‌ها و پنداشته‌ها در مورد سالخوردگان را تغییر داده است، همچنین، کیفیت زندگی[3] آنها را عوض کرده و می‌طلبد که موضوعات مرتبط با سالخوردگی جمعیت بیش از آنچه هست، مورد توجه قرار گیرد.

تغییرات شگرفی در وضعیت جمعیت‌شناختی کشورهای مختلف از یک قرن اخیر و به ویژه در دهه‌های اخیر رخ داده و در حال وقوع است. مجموعه تحولاتی که عمدتا تحت عنوان انتقال جمعیتی مطرح و تئوریزه شده‌اند. سالخوردگی جمعیت هم یکی از این تحولات می‌باشد که هر چند در نظریه انتقال جمعیت به آن توجهی نشده است و لی در روند انتقال جمعیت[1] آن دسته از کشورهایی که مراحل انتقال را طی کرده‌اند، به وقوع پیوسته است. از این تغییرات در ساختار سنی با عنوان انتقال سنی[2] نیز یاد شده است (مشفق و میرزایی 1389). برخی جامعه شناسان و پیری‌شناسان همچون پترسون[3]، با توجه به تغییرات ساخت سنی برخی جوامع و سالخورده شده جمعیت آنها با عنوان خاکستری شدن جمعیت[4] یاد کرده‌اند و آن را ثمره دو عامل در روندهای طولانی‌مدت جمعیت دانسته‌اند: اول،؛ تمایل خانواده‌ها به داشتن فرزند کمتر و دوم؛ زنده‌ ماندن افراد بیشتر. این تغیرات اهمیت زیاد و بیشماری برای آینده جمعیت دارد (Giddines 2005).

در کشور ما ایران، نیز توجه به بحث سالخوردگی جمعیت بیش از پیش برانگیخته شده است و با توجه به روندهای آینده، انتظار افزایش این توجه می‌رود. در آخرین سرشماری کل کشور (سرشماری 1385) درصد افراد بالای 60 ساله به حدود 3/7 درصد از کل جمعیت رسیده که حکایت از افزایش آن نسبت به دوره‌های قبل دارد. در واقع، جمعیت کشور برای اولین بار در تاریخ مستند جمعیتی خود، از دهه 1370 از حالت جوانی خارج و به جمعیت رو به سالخوردگی تبدیل شد. با این همه، زمانی که به سطوح خردتر نگاه می‌کنیم، تفاوت زیادی بین مناطق مشاهده می‌کنیم. یکی از این تفاوتهای قابل توجه بین مناطق شهری و روستایی کشور دیده می‌شود. در همان سرشماری یاد شده، درصد سالخوردگان روستایی به حدود 3/8 درصد جمعیت می‌رسد در حالیکه درصد متناظر برای مناطق شهری در حد 8/6 درصد است. بنابراین، سیمای روستایی کشور بسیار بیش از مناطق شهری سالخورده می‌باشد به گونه‌ای که می ‌توان صحبت از طلوع خاکستری در جوامع روستایی کشور داشت. مجددا باید یادآوری شود که به نظر می‌رسد بین مناطق مختلف روستایی کشور به ویژه در مناطق مختلف آب و هوایی و مناطق با سطوح متفاوت توسعه تفاوت وجود دارد. برای مثال، نسبت سالخوردگی در استان خراسان رضوی 4/7 می‌باشد که این نسبت برای مناطق شهری 6/6 و برای مناطق روستایی 2/9 برآورد می‌شود.

مهمترین عاملی که باعث تفاوت در سطح سالخوردگی مناطق شهری و رستایی کشور می‌شود، مهاجرت است. عموم مهاجرتها به صورت روستا-شهری و در سنین فعالیت رخ می‌دهد و این را از روی علت اصلی مهاجرتها که برای مردان دستیابی به یک شغل مناسب و برای زنان تبعیت از همسر می‌باشد، می‌توان استنباط کرد. عللی چون هزینه‌های بالای زندگی در شهرها و اقامت طولانی‌مدت در روستا باعث می‌شود که افراد مسن کمتر میل به مهاجرت داشته باشند. نتیجه کلی این روند، افزایش سهم سالخوردگان از کل جمعیت روستایی و به دنبال آن ایجاد محیط سالخورده روستایی می‌باشد.

تجربه سالخوردگی در روستا می‌تواند یک رویکرد متناقض را برانگیزاند. از یک طرف، روستاها در مجموع، از جهت توسعه‌یافتگی در سطح پایین‌تری از شهرها قرار دارند و در این بین سالخوردگان و به ویژه زنان سالخورده جزو محروم‌ترین اقشار جامعه به شمار می‌روند. تنهایی، وابستگی‌های اقتصادی و تا حدی فیزیکی، می‌تواند یک عنصر تعیین‌کننده در زندگی سالخوردگان باشد که از همین منظر، بر روابط والدین و فرزندان نیز اثرگذار است. مهاجرت فرزندان تشدید کننده این وضعیت می‌باشد و بحث وابستگی‌های عاطفی آنها، آسیب‌پذیری بیشتر آنها را در پی دارد.

از طرف دیگر، زندگی سالخوردگان در مناطق روستایی، مناطقی که عمدتا فاقد آلودگی‌های صوتی و زیستی و دیگر عوامل آزاردهنده هستند، می‌تواند به عنوان یک جنبه مثبت نگریسته شود. جوامع روستایی اغلب از جهت منابعی که سالخوردگان در شبکه‌های قوی خانوادگی و دوستان درگیر هستند، غنی پنداشته می‌شود (Keating and Philips 2008: 5). تحقیقاتی که تاکنون در مورد مسایل سالخوردگی از رویکردهای اجتماعی و جمعیت‌شناختی صورت گرفته یا در حال انجام است، غالبا به موضوع سالخوردگی به صورت کلی و عمدتا بر مبنای زمینه شهری پرداخته‌اند و کمتر عامل مکان را در مباحث خود مد نظر قرار داده‌اند. در حالیکه به نظر می‌رسد تفاوت جدی از جهت موضوعات مرتبط با سالخوردگان با درنظر گرفتن محیط زندگی آنها وجود داشته باشد.



[1]. Population Transition

[2]. Age Transition

[3]. Peterson

[4]. Graying of the Population



[1]. Population Ageing

[2]. Age Pyramid

[3]. Quality of life

0

منبع مقاله: قاسمی اردهایی، علی، 1378، بررسی تطبیقی وضعیت رفاه در خانوارهای شهری و روستایی، فصلنامه روستا و توسعه، سال یازدهم، شماره 2.

چکیده

بررسی سطح رفاه خانوار از زمینه‌های مطالعاتی مهم در تحقیقات اجتماعی و اقتصادی است. تفاوت خانوارها در سطح رفاه پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیادی به ‌همراه دارد. عوامل متعددی می‌توانند زمینه‌ساز تفاوت سطح رفاه در بین خانوارها باشند. یکی از این عوامل محل سکونت در روستا و شهر است. در این مقاله، برای بررسی تطبیقی سطح رفاه خانوارهای روستا نسبت به شهر، از داده‌های طرح آمارگیری از خصوصیات اجتماعی‌- اقتصادی خانوار1380 استفاده شده است. با توجه به متغیرهای مورد استفاده در طرح یاد شده، رفاه خانوارها از لحاظ تغذیه، هزینه (ضریب انگل)، مسکن، تسهیلات مسکن، مالکیت کالاهای مصرفی بادوام، و وضعیت بیمه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

نتایج آماره‌های آزمون نشان می‌دهد که در همه شاخص‌های رفاه، خانوارهای شهری وضعیتی به­مراتب بهتر و مناسب‌تر از خانوارهای روستایی دارند. از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر این امر می‌توان به پایین بودن وضع مالی روستاییان، هنجارهای حاکم بر خانوارهای روستایی از جمله اهمیت زمان حال نسبت به آینده، شیوه‌های امرار معاش و نوع شغل آنها اشاره کرد. با توجه به عوامل مؤثر بر پایین بودن رفاه خانوارهای روستا نسبت به شهر، پیشنهادهایی برای افزایش سطح رفاه خانوارهای روستایی ارائه شده است.

کلیدواژه‌ها: رفاه/ خانوارهای شهری/ خانوارهای روستایی/ تغذیه/ بررسی تطبیقی.