امروز جمعه 02 آذر 1403
بر اساس ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان، کلیه آثار ارائه شده در سایت با مجوز از صاحب امتیاز اثر می باشد. تمام کالاها و خدمات این سایت بدون احتساب مالیات می باشد.
مقدمه:
خشونت را باید موضوعی مبهم تلقی کرد که برخلاف اجماع نظری در رد و انکار آن،در حیات اجتماعی انسان، گستره ای بس وسیع دارد. انسان ها طی سالیان طولانی از خشونت، آسیب دیده و متضرر شد ه اند؛ با این وجود بشر همواره خشونت را تحمل یا اعمال نکرده است. لحظاتی ممتاز در تاریخ به چشم می خورد که آدمی به خشونت خود نسبت به همنوعش اطلاع یافته و در صدد پیداکردن راهی برای غلبه بر آن برآمده است. آنچه امروزه نگرانی جوامع مختلف را باعث شده است، همانا وسعت و گسترش روز افزون خشونت است؛ کمتر روزی پیش می آید که رسانه ها ستون های چندی از صفحات خود و یا بخش هایی از اخبار خود را به شرح اعمال خشونت آمیز اختصاص ندهند. همه روزه شاهد ارتکاب رفتارهای خشونت آمیز در سطح فردی و اجتماعی هستیم. افزایش نرخ قتل، ضرب و جرح، تجاوز، نزاع، گسترش جنگ ها و نزاع های داخلی، درگیری های قومی و مذهبی، و شورش های اجتماعی همگی نشان دهنده این واقعیت است که سطح گرایش به خشونت همه روزه در حال افزایش و تغییر الگو است(پور افکاری،1387). تا یک دهه پیش، زمانی که درباره خشونت صحبت می شد، ذهن افراد عمدتاً معطوف به برخی گونه های خاص از خشونت، نظیر خشونت علیه زنان و یا خشونت علیه کودکان می گشت؛ اما امروزه دیگر صحبت از یک یا چند گونه ی خاص از خشونت معنادار نیست. آنچه امروزه توجه همگان را به خود معطوف نموده گسترش خشونت در تمامی اشکال و مظاهر آن است. حال این سؤالات به ذهن خطور می کند که اصولاً خشونت چیست؟ چه عواملی در شکل گیری خشونت دخیل اند؟ راهکار های مقابله با خشونت کدامند؟ این پرسش ها تنها بخشی از سؤالاتی است که در نگاه نخست ممکن است در ذهن ما پیرامون مسئله خشونت شکل بگیرد؛ پاسخ به این سؤالات می تواند مسیری را ترسیم نماید که حرکت در آن مسیر، در نهایت ما را به جایگاهی می رساند که با شناخت صحیح عوامل مؤثر در گرایش به خشونت، قادریم راهکارهایی را برای مقابله با آن ارائه کنیم.
تعریف خشونت:
خشونت حالتی از رفتار است که در آن فردی با استفاده از نیروی فیزیکی و یا غیرفیزیکی خواسته ی خود را به دیگران تحمیل می کند؛ این تعریف شاید ساده ترین تعریفی باشد که می توان از خشونت ارائه نمود؛ امّا با توجه به گستردگی مفهوم خشونت به سختی می توان آن را تنها در یک بعد وارد آوردن نوعی فشار و نیروی فیزیکی تعریف کرد. در مفهوم اجتماعی، خشونت را می توان از سوی یک نهاد، یک فرد و یا یک گروه، برنهاد، فرد یا گروهی دیگر دانست که با هدف وادار کردن آن نهاد یا فرد، به انجام کاری بر خلاف میل و اراده شان انجام بگیرد. از این رو خشونت در برابر اراده، میل و آزادی قرار می گیرد. هر چند هنوز تعریفی جامع و کامل از خشونت در ارائه نشده است؛ امّا می توانیم به تعریفی که درعلوم اجتماعی در این باره ارائه شده اشاره کنیم:
خشونت عبارت است از استفاده نامشروع وغیرقانونی از زور و قدرت (نجفی ابرندآبادی، ١٣٧٩: 8).
گلاسر(1999) معتقد است خشونت در بردارنده مجموعه عامل جرم و قربانی است و بنابراین ممکن است به عنوان یک پاسخ جسمانی به شخص دیگری تعریف شود.
در یک تقسیم بندی می توان خشونت را به انواع زیر تقسیم بندی نمود:
1- خشونت جسمانی: شامل صدمه وارد کردن به فرد از طریق ضربه زدن، بریدن، لگدزدن، سیلی زدن و موارد مشابه است. این صدمات می تواند در نتیجه استفاده از اشیایی نظیر کمربند، ترکه چوب و چماق بوجود آید.
2- خشونت عاطفی: خشونت عاطفی یا بدرفتاری روانی به عنوان لفظی که در آن یک فرد بزرگسال به خودپنداره شایستگی های اجتماعی کودک حمله می کند، تعریف شده است، که در الفاظی مانند اهانت، تهدید یا تحقیر کردن به کار برده می شود.
3- خشونت جنسی: عبارت از اینکه بزرگسالان یا بچه های بزرگتر از یک کود ک برای ارضای جنسی استفاده کنند، که ممکن است همراه با تماس یا بدون تماس باشد. اشکال تماس شامل لمس کردن جنسی یک کودک یا تقاضا نمودن از کودک که یک بزرگسال را به طریق جنسی لمس کند. اشکال غیرتماسی نیز شامل در معرض نمایش قراردادن آلات جنسی در مقابل کودک یا عکس های مستهجن ازکودکان گرفتن و... است(رسول زاده اقدام،1381: 7).
عوامل گرایش به خشونت
1- تأثیرعوامل محیطی دربرانگیختن خشونت
از جمله عواملی که می توانند در زمینه ی گرایش به خشونت مؤثر قلمداد شوند، عوامل محیطی هستند. پژوهش های بسیاری ارتباط میان عوامل محیطی مانند سطوح صوتی و ویژگی های آب وهوایی با پرخاشگری انسانی را تأیید کرده اند.
الف- رابطه میان متغیرهای آب وهوایی وخشونت
درباره ی رابطه ی میان تغییرات آب وهوایی و میزان دما با رفتار تحقیقات وسیعی در جهان انجام شده است. تا آنجا که در جرم شناسی نیز مکتبی تحت تأثیر این الگو به وجود آمد که مکتب جغرافیایی نامیده شد. مکتب کارتوگرافی درپیشناساندن مجموعه ی روابط سازندهی جرایم درفضاومکان است. مدارس نقشه نگاری جرم شناختی تحت تأثیر همین تفکر در نیمه ی قرن ١٩ در کشورهای مختلف اروپایی تأسیس شد؛ به ویژه در بلژیک، به وسیله ی آدلف کتله و در فرانسه، توسط گری(مک لوجیلاین وهمکاران[1]،2001: 132). گری و کتله پایه گذاران مکتب جغرافیایی بودند. کتله در کتاب فیزیک اجتماعی خود به مطالعه ی آمار مربوط به سال های ١٨٢6 تا ١٨4٣ فرانسه پرداخت و قانون حرارتی بزهکاری را ارائه داد؛ وی پس از مطالعه ی این آمار نتیجه گرفت که در فصول گرم سال و مناطق جنوبی، جرایم علیه اشخاص بیشتر ارتکاب می یابد؛ و برعکس در مناطق شمالی و فصول سرد سال، درصد جرایم بر ضد اموال بیشتر است.
قانون گرمای کیفری در تحقیقاتی که در کشور خودمان نیز انجام شده تأیید شده است؛ به عنوان مثال در آماری که در سال ١٣55، در شهرستان سنندج به دست آمد، در ماه های تیر مرداد و شهریور این سال به ترتیب4٣، 55 و 5١ مورد ایراد ضرب و جرح واقع شده است؛ و حال آنکه در ماه های دی، بهمن و اسفند همان سال این آمار به ترتیب١٠، ١٢ و ١٣ مورد بوده است.درهمین سال در ارتباط با جرم سرقت در فصل زمستان در دی ماه ٢٠ مورد، در بهمن ماه ٢١ و در اسفند ماه ٢5 مورد سرقت در شهر سنندج واقع شده است؛ حال آنکه در تیر ماه این آمار ٨ فقره، در مرداد ماه ٩ فقره و در شهریور ماه ١٠ فقره بوده است. در مورد آثار درجه ی حرارت بر خشونت، شواهد محکمی در دست است با مروری بر پژوهش های میدانی و آزمایشگاهی آندرسون به این نتیجه رسید که برخلاف آنکه داده های آزمایش با هم همسو نبوده اند، اما تمامی پژوهش های میدانی نشان داده اند که در نواحی گرم تر و همچنین در سال ها، فصل ها، ماه ها و روز های گرم تر، تعداد قتل، تجاوز، آشوب و ضرب و جرح زنان بیشتر بوده است؛ درهمین زمینه نتایج مشابهی هم در مورد آلودگی هوا براساس شاخص سطح اوزون به دست آمد. در حالی که بخشی از آثار تغییرات هوا ممکن است به واسطه ایجاد تغییرات در تماس های اجتماعی، فرصت های پرخاشگرایانه را افزایش دهند؛ اما به هر حال شواهد حاکی از تأثیرات این تغییرات بر سطح فردی، مانند افزایش عاطفه ی منفی یا برانگیختگی نامتناسب هستند(دادستان،1386: 193).
کشور ما، با توجه به آنکه در یکی از نقاط گرم و خشک دنیا واقع شده: است، دراین زمینه مستعد به حساب می آید. داغ ترین نقاط جهان در سال های ٢٠٠4 و ٢٠٠5 میلادی در دشت کویر ایران به ثبت رسیده است دو سوم نواحی کشور ما در ناحیه ی گرم و خشک واقع شده است؛ در این نواحی میزان گرما بالا، و میزان بارش و رطوبت هوا پایین است.همه ی ما این امر را تجربه کرده ایم که در شرایط هوای گرم و نامساعد از آستانه ی تحمل کمتری برخوردار بوده ایم؛ و با اندک تحریکی از کوره دررفته ایم. این حالت به دلیل ارتباط میان گرما و کاهش حد آستانه ای تحمل بدن است. در روزهای گرم تابستان بارها شاهد آن بوده ایم که دو راننده، بر سر یک بی احتیاطی جزئی و یا رعایت نکردن قانونی کم اهمیت با یکدیگر درگیری لفظی و گاهی فیزیکی پیدا کرده اند.
ب) رابطه ی میان محیط خانوادگی وگرایش به خشونت:
امروزه کلیه ی دانشمندان و محققان معتقدند که خانواده یکی از مؤثرترین محیط هایی است که به خوبی قادر است روی اعضای خود اثرات مطلوب یا نامطلوب بگذارد؛ و رفتار و کردار آن ها را پایه گذاری کند؛ و در نتیجه از آنها انسان هایی خوب و یا تباه شده آفریده، تحویل اجتماع دهد. جامعه شناسان خانواده را یکی از شالوده های اساسی حیات اجتماعی به شمار می آورند و آن را آیینه ی تمام نمای اجتماع می دانند. پاسی در حالیکه اهمیت خاصی برای خانواده قائل است، می نویسد که خانواده اولین جایی است که جامعه از آن جا معاش خوب یا بد خود را برای تغذیه به دست می آورد؛ دکتر کور مانند پاسی ضمن اشاره به اهمیت خانواده، آن را اولین محل جمعی می داند که فرد برحسب خواسته های آن شکل گرفته و رشد می کند؛ زیرا بر روی ارگانیسمی اثر می گذارد که کاملاً آماده است تغییر شکل بدهد(مظلومان،1384: 6). تمامی روان شناسان بدون استثنا اهمیت فراوانی برای دوره ی کودکی انسان قائل بوده و پرورش اولیه ی کودک را پایه و اساس زندگی وی در دوره ی جوانی، بلوغ و کهولت می دانند؛ آنان معتقدند که پرورش امیال عاطفی کودک در سنین اولیه ی زندگی تأثیر بسیار مهمی در تعدیل غریزه های وی و ارتباط بعدی او با دیگران خواهد داشت.
ج) زمینه های فرهنگی:
رفتارهای جمعی افراد جامعه متأثر از فرهنگ آن جامعه است؛ یعنی فرهنگ یک جامعه می تواند هنجاری را تقویت و یا تضعیف نماید؛ و آرامش طلبی نیز در بطن فرهنگ قرار دارد.به هر حال آنچه مستفاد می گردد آن است که ریشه ی پرخاشگری و خشونت را می توان درمیان اجزای فرهنگی یک جامعه جست وجو کرد(پورافکاری،1387: 27).
چندان جای تردید نیست که پیشینه ی فرهنگی می تواند تأثیر بسیار مهمی بر رفتار و تفکر افراد داشته باشد. درحقیقت کیفیت زندگی ما تحت تأثیر پیشینه ی فرهنگی ما قرار دارد؛ قطعاً این کیفیت می تواند تحت تأثیر احساس هویت ما و درکی که از وابستگی به گروه هایی که خود را یکی از اعضای آ نها می دانیم نیز قرار بگیرد(سن،1378:139).
کشور ما از دیرباز به علت قرار گرفتن در منطقه ای حساس، صحنه ی کشمکش ها و درگیری های فراوانی بوده است؛ حمله ی مقدونی ها، اعراب، مغولان، افاغنه، روس ها، عثمانی ها و استعمارگران تنها سرفصل هایی از صدها جنگ بزرگ و خشونت هایی بی حد و حصر است که این دیار به خود دیده است. وجود این همه جنگ و درگیری، خود به تنهایی برای سوق دادن فرهنگ یک کشور به فرهنگی سخت و خشن کفایت می کند؛ علاوه بر این موارد آنچه بر این مهم می افزاید حاکمیت های دولت های بزرگ و مرکزی در طول تاریخ در ایران بوده است که از اتباع خود اطاعت بی چون و چرا و مطلق، طلب می کرده اند؛ و هر گونه مخالفت و اعتراض را بر نمی تابیدند. اکثر مرد مشناسان نیز، ضمن مطالعات خود متوجه شده اند که در برخی اقوام، علاقه و روح پرخاشگری و ستیز ه جویی وجود ندارد؛ یعنی در ارزش های فرهنگی آن منطقه، جنگ و خشونت تشویق نشده است؛ مانند اقوام کوایکر و نیز سرخپوستان زونی واسکمها آگ برن می نویسد اسکیموها: پرخاشگر و تندخو نیستند و برای رفع اختلافات خود، شیوه های بدیعی را به کار می برند؛ و از آن جمله، شیوه ی حل و فصل اختلافات در خانواده است؛ اگر یکی از اعضای خانواده از خانواده دیگری آسیب ببیند، دو خانواده تن به مبارزه ی دلپذیری می دهند؛ به این معنی که در حضور دیگران به مشاعره می پردازند و برنده ی مشاعره، برنده ی مبارزه است. راسموسن کاشف بزرگ وقتی جنگ های دامنه دار را برای اسکیموهای گرینلند شرح می دهد، همه ی آن ها به شگفتی افتاده، کسی معنای سخن او را نفهمیده است.
ح) تأثیررسانه های جمعی درگرایش به خشونت:
نگرانی ها در رابطه با رسانه های جمعی، تاریخی طولانی دارد. افلاطون پیشنهاد کرده بود که در جامعه ی آرمانی او شعر باید ممنوع باشد؛ چرا که او می ترسید محتوای غیراخلاقی اشعار، ذهن جوانان را فاسد سازد. تحقیقات بسیاری در رابطه با تأثیر رسانه های جمعی بر روی خشونت در سطح جهان انجام شده است؛ با نگاهی به کلیت این مطالعات، نکاتی به دست می آید که لازم است در ابتدای این گفتار به آن اشاره شود. نخست آنکه، خیلی دشوار است که خشونت رسانه ای را تعریف و اندازه گیری کنیم؛ برخی کارشناسان که تأثیر خشونت را در برنامه های تلویزیونی دنبال می کردند، خشونت را به عنوان اقدام به کشتن یا مجروح کردن کسی، مستقل از روش استفاده شده یا شرایط پیرامونی تعریف کرده اند. دوم آنکه، محققان بر سر نوع ارتباطی که داده ها اثبات می کنند، با هم اختلاف نظر دارند؛ برخی استدلال می کنند که نمایش خشونت در رسانه ها باعث پرخاشگری است. دیگران می گویند، این دو با هم مرتبطند؛ اما ارتباط علّی و معلولی بین آن ها وجود ندارد؛ و عده ای نیز می گویند که کلاً ارتباطی بین این دو وجود ندارد. سوم آنکه، حتی آن هایی که به ارتباط بین خشونت رسانه ای و بروز رفتارهای پرخاشگرایانه نظر دارند، درباره ی آنکه چگونه یکی بر دیگری اثر می گذارد، با هم اختلاف نظر دارند؛ بعضی اعتقاد دارند که سازوکار روان شناختی در راه و رسمی که ما یاد می گیریم ریشه دوانده است؛ برخی دیگر از محققان استدلال می کنند که این اثرات فیزیولوژیکی خشونت رسانه ای است که رفتار پرخاشگرایانه را ایجاد می کند. نمایش تصاویر خشن با افزایش ضربان قلب، تنفس سریع تر و فشار خون بالا ارتباط دارد؛ برخی فکر می کنند که این عکس العمل ها، مردم را مستعد می کند تا در دنیای واقعی به طور پرخاشگرانه عمل کنند(یار ارشدی و همکاران،1392: 156).
راهکارهای مقابله باخشونت:
1- راهکارهای مقابله باعوامل زیستی گرایش به خشونت
عوامل زیستی گرایش به خشونت جزء آن دسته عواملی هستند که در زمینه ی مطالعه و شناسایی آنها و به ویژه در زمینه ی مقابله با آنها تحقیقات و مطالعات منسجم و هدف داری را شاهد نبوده اند. از آن گذشته شکل گیری بخش عمده ای از این گونه عوامل به صورت طبیعی بوده و دانش بشری فعلاً اجازه ی مداخله و جلوگیری از شکل گیری آنها را نمی دهد؛ بنابراین عمده ی راهکارهای این بخش عبارت از راهکارهایی است که به اصطلاح جنبه ی حمایتی،کنترلی و درمانی دارد(شولتز،1386).
الف- گسترش خدمات پزشکی درمانی:
یکی از مدل های پیشگیری از جرم، پیشگیری بر مبنای الگوی پزشکی بود که به سه سطح پیشگیری اولیه، ثانویه و ثالث تقسیم بندی می شد. پیشگیری اولیه، ناظر بر اعمال برخی برنامه های پیشگیرانه ی اجتماعی قبل از وقوع جرم است؛ به همین ترتیب در زمینه ی عوامل زیستی ایجادکننده ی خشونت، مهم ترین اقدام در این بخش گسترش خدمات پزشکی درمانی است. برخورداری از امکانات و تسهیلات مناسب خدماتی درمانی می تواند احتمال بروز اختلالات هورمونی و نیز نقص دستگاه عصبی و بیماری های مرتبط با کروموزوم ها را به حداقل کاهش دهد. ارتقا و بهبود مستمر شاخص های عدالت در سلامت به عنوان شاخص های رفاه اجتماعی، حاصل مشارکت تمام دستگاه های اجرایی یک جامعه است. به منظور توسعه ی خدمات درمانی پزشکی و افزایش سطح سلامت افراد و گسترش این خدمات راهکارهای زیر پیشنهاد می شود:
- اصلاح مشکلات اعتباری و نظارت بر دستگاه های ذی ربط در توزیع صحیح اعتبارات وجلوگیری از تحمیل هزینه های بهداشتی سنگین بر مردم، به خصوص گروه های متوسطو ضعیف؛
- گسترش حمایت از سرمایه گذاری بخش خصوصی به منظور توسعه ی تسهیلات درمانی پزشکی در سرتاسر کشور؛
- تدوین استانداردهای ملی سلامت در طرح های توسعه کشور و پیش بینی راهکارهای دست یابی به آن؛
- گسترش و تکمیل پوشش بیمه ی خدمات درمانی کشور به صورتی که تمام اتباع کشور تحت پوشش این خدمات قرار بگیرند؛
- تعیین سبد غذایی مطلوب به منظور نهادینه کردن امنیت غذایی و بهبود تغذیه ی مردم و در نتیجه کاهش بیماری های خاص ناشی از سوء تغذیه؛
- اصلاح ساختار تغذیه و در نتیجه کاهش بخشی از اختلالات هورمونی که مرتبط با تغذیه است؛
- سرمایه گذاری در بخش زیربنایی و تأمین زیرساخت های لازم به منظور گسترش خدمات پزشکی و ارتقاء خدمات درمانی. (یار ارشدی و همکاران،1392: 158).
ب- درمان دارویی خشم:
برای درمان بهینه ی خشونت و پرخاشگری چندین نوع دارو و پایش بالینی وجود دارد که به توضیح در مورد آنها می پردازیم؛ این تدابیر می توانند به جلوگیری از تکرار خشونت در افرادی که به صورت مزمن مستعد ارتکاب اعمال خشونت آمیز می باشند، کمک کند. برای برخی بیماران خشن، به ویژه پسر بچه های نوجوان بزهکار«لیتیوم» دارویی مؤثر است.این دارو از فراوانی و شدت تغییرات خلقی می کاهد و به فرد اجازه می دهد که کنترل بیشتری روی احساسات خود داشته باشد؛ اثرات این دارو در مدت زمانی بین یک تا سه هفته ظاهر می شود؛ اما نباید پس از ظهور علایم بهبودی مصرف آن کنار گذاشته شود.داروهای ضد تشنج و اضطراب نیز می توانند در کاهش پرخاشگری و خشونت مؤثر واقع شوند؛ از مهم ترین این داروها گاباپنتین است که در کاهش پرخاشگری به کار گرفته می شود. دانش الکترو انسفالوگرام شامل اخذ سیگنال توسط الکترودهای سطحی، بهبود سیگنال، چاپ سیگنال و آنالیز آن می شود؛ این تکنیک به ویژه برای تشخیص و درمان اختلالات دستگاه عصبی بسیار مهم می باشد. از محاسن این تکنیک می توان به این موارد اشاره کرد: کمک به تشخیص و تعیین محل آسیب مغزی، کمک به مطالعه صرع و دیگر بیماری های حاصل تشنج، کمک به تشخیص اختلالات دستگاه عصبی. از دیگر داروهایی که در زمینه مقابله با خشونت به کار برده می شود، محرک ها هستند؛ محرک هایی مثل متیل فنی دات ودکسترامفتامیننیز پرخاشگری را در کودکان کاهش می دهد(سادوک،1387: 204).
2- راهکارهای مقابله با عوامل روانی گرایش به خشونت:
عوامل روانی گرایش به خشونت جزء آن دسته از عوامل طبقه بندی می شود که می توان آن ها را عوامل واسطه ای نامید؛ یعنی این دسته عوامل به طور عمده از عوامل دیگر تأثیر می پذیرند؛ به عنوان مثال کارمندی را در نظر بگیرید که در سر کار خود با مشکلات زیادی روبه رو بوده، حقوقش را به موقع به حسابش واریز نکرده اند و موعد پرداخت اجاره بهای منزلش سرآمده است؛ فشارهای این چنینی، آن قدر روان وی را خسته کرده که در شب با سروصدای بی جای کودک خردسالش از کوره در می رود و شروع به پرخاش می کند؛ هر چند عوامل روانی باعث چنین پرخاشی شده است؛ اما خود این عوامل مولود عوامل اجتماعی بوده اند. به هر صورت راهکارهای مقابله با عوامل اجتماعی جرم نیز به دو قسمت تقسیم می شود که به شرح هر یک می پردازیم.
راهکارهای مقابله با عوامل روانی خشونت را می توان به دو گروه تقسیم کرد:
نخست آموزش مهارتهای ز ندگی؛و دوم، مقابله بافشارهای روانی
الف- آموزش مهارتهای زندگی:
کنار آمدن با فشارهای زندگی و کسب مهارت های فردی و اجتماعی، همواره از واقعیات زندگی انسان بوده و در دوره های مختلف زندگی انسانی به اشکال مختلفی متجلی می گردد.تا مدت های طولانی این موضوع مورد تردید بود که مسائل روز مره ی زندگی می تواند اثرات زیان بخش بر روی سلامت جسمی و روانی داشته باشد؛ اما مطالعات اخیر نشان داده است که این امر حقیقت دارد. در واقع بین مسائل روزمره ای که افراد تجربه می کنند و تنش های روان شناختی و حتی فیزیولوژیکی، همبستگی وجود دارد. حتی شواهدی وجود دارد مبنی بر
آنکه فشارهای روزمره در زندگی می تواند بر سیستم ایمنی تأثیر منفی بگذارد و خطر ابتلا به بیماری های عفونی را افزایش دهد. موضوع مهارت های زندگی در سال ١٩٧٩ و با اقدامات گیلرت بوتوین آغاز شد. وی در این سال یک مجموعه دوره های آموزش مهارت زندگی را برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین کرد که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روانی مواجه شد؛ این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارت های قاطعیت، تصمیم گیری و تفکر نقّادانه در مقابل وسوسه یا پیشنهاد مصرف مواد مخدر از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوینطراحی یک برنامه پیشگیری اولیه بود؛ و مطالعات بعدی نشان داد که آموزش مهارت های زندگی تنها در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارت ها به فرد آموخته شود(بهاری،1384:26).اثر بخشی بالای ارزیابی های به عمل آمده از این برنامه، سازمان های بین المللی مانند سازمان بهداشت جهانی (WHO) را مجاب ساخت تا آن را به عنوان برنامهجامع پیشگیری از آسیب های اجتماعی به کشورهای جهان معرفی کنند. در ایران افراد بسیاری و به ویژه کودکان و نوجوانان از خلأهای احساسی و عاطفی رنج می برند که به واکنش های غیرقابل پیش بینی در آنها منجر می شود؛ سیستم های مددکاری اجتماعی به این نوع خلأها نمی پردازند و مهارت های زندگی آموزش داده نمی شود؛ در نتیجه افراد در مواجهه با مشکلات و پدیده های اجتماعی بدون پشتیبان مانده و دچار بحران می شوند. در کشورهای پیشرفته سیستم های مددکاری در خانه و مدرسه نفوذ دارند؛ آنها در مواردی حتی از سیستم های امنیتی هم قوی تر کار می کنند؛ زیرا به محض تولد کودک ریزترین اطلاعات مربوط به وی ثبت می شود و وضعیت و موقعیتش دائماً کنترل می شود. در مدارس، مددکاران به محض مواجهه با مشکلی در کودکان و نوجوانان با والدین تماس می گیرند و سعی می کنند نحوه ی رفتار درست با آنها را به والدین بیاموزند. برای مهارت های زندگی تعریف های متعددی ارائه شده است؛ سازمان مهارت هایی هستند که برای»: بهداشت جهانی مهارت های زندگی را این گونه تعریف می کند:افزایش تواناییهای روانی اجتماعی به فردآموزش داده می شودوفردراقادرمی سازدکه به طورمؤثربامقتضیات وچالشهای زندگی روبه روشود(بهاری،1384:26).
به طور کلی هدف از آموزش مهارت های زندگی، پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت و سلامت، و ارتقاء سطح سلامت روان افراد است. مهارت های زندگی شامل موارد زیر می شوند: مهارت های خود آگاهی؛ مهارت همدلی؛ مهارت تفکر خلاق؛ مهارت تفکر انتقادی؛ مهارت ارتباط؛ مهارت روابط بین فردی؛ مهارت مقابله با هیجان؛ مهارت تصمیم گیری ومهارت حل مسئله در حقیقت، مهارت های زندگی توانایی هایی است که فردرا قادر می سازد انگیزه و رفتار سالم داشته باشد؛ آموختن و به کارگیری مهارت های زندگی، بر احساس فرد از خود و دیگران اثر می گذارد؛ مهارت های زندگی بر ادراک افراد از کفایت خود، اعتماد به نفس و عزت نفس اثر دارد؛ بنابراین، نقش مهمی در سلامت روانی افراد بازی می کند. همان گونه که می دانیم در طراحی و اجرای برنامه های پیشگیرانه، مهم ترین گروه های هدف، کودکان و نوجوانان هستند. هم چنین با توجه به آنکه کودکان و نوجوانان بخشی از زندگی روزمره خود را در مدارس به سر می برند، مدارس بهترین مکان برای اجرای فعالیت های پیشگیرانه و از جمله ی آنها، آموزش مهارت های زندگی می باشند؛ بنابراین می توان با توجه به سازوکار یادگیری اجتماعی در طول دوران طولانی تحصیلی به آماده سازی روان کودکان و نوجوانان برای مقابله با چالش های فرا روی آنها در زندگی پرداخته و از این طریق گامی مهم در تضمین سلامت روانی جامعه برداشت. هر چه جامعه از نظر روانی سالم تر باشد امکان وقوع خشونت در آن جامعه کمتر خواهد بود.
ب)فراگیری روشهای مقابله با فشارهای روانی:
زندگی پیچیده انسان امروزی با گسترش کلان شهرها و ارتباطات فراوان فردی، نیازمند مهارت های ویژه ای به خصوص مهارت مقابله با فشارهای روانی است. هرگاه تنش از حد تحمل افراد بالاتر باشد، حالتی در فرد ایجاد می شود که به آن فشار روانی می گویند. منظور از مقابله با فشار روانی تلاش هایی است که به منظور کنترل، تحمل، به حداقل رساندن و یا اداره کردن موقعیت هایی که به نظر خطرناک و تنش زا می رسند، به عمل می آید. مهم ترین شیوه های مقابله با فشار روانی از قرار زیر است:
١. شناخت درمانی: شناخت درمانی برای مهار فشارهای روانی، مبتنی بر این دیدگاه است که آنچه در واکنش به این فشارها مؤثر است برداشت های شناختی از محیط است نه خود محیط؛ بنابراین اگر شناخت ها تغییر کنند، واکنش های تنیدگی نیز ممکن است مهار شده و یا تقلیل یابند. در حقیقت این روش ها به تنظیم و تصحیح افکار کمک می نمایند.
٢. رفتاردرمانی: در رفتار درمانی، ابتدا باورهای غیرمنطقی و مخرب شناخته شده و زیر سؤال برده می شوند؛ سپس فرد فلسفه ی جدید موثری را جایگزین آنها می کند تا بر وحشت، استرس، خشم و افسردگی خود غلبه کند؛ برای مثال دانشجویی را در نظر بگیرید که به علت تمایل به شاگرد ممتاز شدن دچار وحشت، اضطراب شدید و افت تحصیلی شده است.
وی از روش فوق برای کاهش و کنترل مسائل روانی خود استفاده می کند.
3- بهره گیری ا زمکانیزم دفاعی موثردربرابراضطراب: مهم ترین مکانیزم های دفاعی مقابله با اضطراب «جابه جایی وجابجایی می باشند که البته مکانیزم والایش موفقیت آمیزترین واکنش دفاعی در برابر اضطراب به حساب می آید. در جابه جایی، فرد برای ارضاء تکانه های نهاد، در پی شیء جانشین می باشد؛ به عنوان مثال کارمندی که از رئیس خود متنفر است و ترس از تنبیه، مانع از بیان این خصومت می شود، پرخاشگری خود را بر روی میزاداره خالی می کند(شولتز،1386:66).والایش از دیگر مکانیزم های دفاعی مقابله با اضطراب به شمار می رود؛ این مکانیزم دفاعی، همانند جابه جایی که والایش نیز شکلی از آن است نوعی سازش و مصالحه به شمار می رود. در حالی که جابه جایی برای ارضاء تکانه های نهاد در پی شیء جانشین است، والایش با دگرگونی یا جابه جایی خود تکانه هاینهاد سر و کار دارد(همان منبع).
تصعیدموفقت آمیزترین مکانیزم دفاعی در برابر فشارروانی ناشی از اضطراب به حساب می آید؛ در حقیقت این واکنش دارای جنبه سازندگی و خلاقیت می باشد؛ به عنوان مثال گرایش به ادبیات می تواند تصعید حالت کمرویی باشد که در آن فرد حالات درونی خود را در قالب آثارش بیان می کند.
و یا آنکه انرژی جنسی می تواند به رفتارهای آفریننده ی هنری معطوف شود؛ به همین صورت، شرکت در فعالیت های ورزشی خشن نیز می تواند تصعید حالات پرخاشگرایانه تلقی شود. این سازوکار در حقیقت به دنبال آن است که رفتارهای قابل قبول و پذیرفته شده اجتماعی را جایگزین کنش های غریزی ناپسند کند. به منظور مقابله با گرایش به خشونت، استفاده از این سازوکار رفتاری در زندگی روزمره می تواند نقشی بسزا داشته باشد. در پایان این بخش از راهکارها باید به نقش مهم حمایت های اجتماعی در کمک به فرد برای برخورد با رویدادها و شرایط استرس زا، اشاره کنیم. حمایت اجتماعی عبارت است از: میزان برخورداری از محبت، همراهی و توجه به اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد. حمایت های اجتماعی با تبدیل موقعیت ها به اوضاعی که کمتر تهدید کننده تلقی می شوند، جلوی تأثیرات فشارهای روانی را گرفته و با پخش کردن و به حداقل رساندن آسیب های ابتدایی، آنها را کم خطر یا بی خطر می سازد؛ این حمایت ها می توانند به فردکمک کنند تا به مشکل از دیدگاه جدی تری بیندیشد و بدین ترتیب آن را حل و یا آسیب های آن را کمتر کند. شکل حمایت اجتماعی نیز که شخص دریافت می کند دارای اهمیت است. اگر شخص به حمایت های ملموس نیازمند باشد؛ اما حمایت های صورت گرفته فاقد این ویژگی باشد، ممکن است فرد دچار تنیدگی بیشتری شود.
راتوس معتقد است که حمایت اجتماعی اثرات نامطلوب فشار روانی را به پنج طریق تعدیل و تضعیف می کند:
١. توجه عاطفی: شامل گوش دادن به مشکلات افراد و ابراز همدلی و قوت قلب دادن؛
٢. یاری رسانی: یعنی ارائه ی حمایت و یاری کردن دیگری؛
٣. اطلاعات: ارائه ی راهنمایی و توصیه جهت افزایش توانایی مقابله ای افراد؛
4. ارزیابی: ارائه ی اطلاعات از سوی دیگران در زمینه ی کیفیت اعمال منجر به تصحیح
عملکرد؛
5. جامعه پذیری: دریافت حمایت اجتماعی معمولاً به واسطه ی جامعه پذیری به وجود می آید.
بنابراین حمایت اجتماعی نیز می تواند در کنار عوامل دیگر باعث پیروزی بر مشکلات و
بحران های روانی شده و از این جهت گامی در جهت کاهش بحران ها و تنش ها و در نتیجه کاهش احتمال وقوع خشونت محسوب می شود.
3- راهکارهای مقابله بااثرات رسانه های جمعی درگسترش خشونت
رسانه های جمعی به خصوص تلویزیون می تواند نقش بسزایی در افزایش گرایش به خشونت در سطح جوامع داشته باشد. از طرفی به دلیل محاسن زیادی که رسانه های جمعی دارند، نمی توان استفاده از آنها را نادیده گرفت. در رابطه با برنامه های خشن نیز چون به هر حال بخشی از ذائقه ی مخاطبین را این دست برنامه ها تشکیل می دهند، نمی توان به دنبال حذف کامل و بی چون و چرای این برنامه ها بود؛ بنابراین ما باید به دنبال راهکارهایی باشیم که گروه های هدف را که شامل کودکان، نوجوانان و جوانان می شوند، حتی المقدور از آسیب های احتمالی این گونه برنامه ها دور نموده و یا آنکه حداقل آن را کاهش دهیم. از شیوه های رایج پیشگیری در جرم شناسی پیشگیری وضعی است که با تغییر وضعیت فرد یا شرایط محیطی در صدد است که از به وجود آمدن رفتار منحرفانه جلوگیری به عمل آورد(میر خلیلی،1383: 5). اساس راهکارها ی ما در این بخش بر مبنای پیشگیری وضعی استوار است. به منظور مقابله با تأثیرات منفی رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون در گرایش به خشونت، راهکارهای زیر پیشنهاد می شود:
الف- گسترش نظارت برتولیدوساخت برنامه ها:
متأسفانه یکی از مشکلاتی که در روند تولید برنامه های رسانه ای وجود دارد، عدم تطابقبرنامه ها با خواست جامعه است(مظلومان،1387: 31).
در حقیقت به نظر می رسد بسط و توسعه ی فرهنگ مبتنی بر خشونت در ساخت برنامه های رسانه های جمعی، نه به دلیل خواست جامعه، بلکه بیشتر به دلیل تقلید از فرهنگ رسانه ای جهانی و به ویژه غربی است؛ بنابراین شایسته است در تولید و تدوین برنامه های رسانه ای، مقتضیات فرهنگی و روحیات جمعی افراد جامعه در نظر گرفته شود.
ب- گسترش نظارت خانواده هابردست رسی فرزندان به رسانه های جمعی:
بیش از دو دهه است که «برونو بتلهایم» با متذکر شدن نقش خانواده و والدین در مقابل تصاویر پخش شده در تلویزیون، خاطر نشان می کند که تلویزیون می تواند به عنوان یک ابزار آموزشی و تربیتی برای اطفال مطرح باشد. اطفال می توانند از هر برنامه ای حتی برنامه های خشونت آمیز، مطالب زیادی فراگیرند، به شرط آنکه بزرگ سالی در کنار آنها قرار گیرد. بنابراین نظارت و همراهی خانواده نقشی بارز در کاهش مضرات استفاده از این رسانه ها دارد؛ اما شکاف های مهارتی بین والدین و فرزندان به خصوص در رسانه های ارتباط جمعی مدرن همانند شبکه ی اینترنت مانعی جدی در تحقق این امر است. این موضوع حتی در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته نیز محسوس است؛ فرزندان معمولاً خود را برتر و واردتر از والدینشان می دانندو به همین دلیل در خود بی نیازی نسبت به نظارت والدین احساس می کنند؛ والدین نیز به دلیل نبود مهارت کافی ترجیح می دهند نظارت خود را تعطیل کنند؛ زیرا بیم دارند که این نبود مهارت به رخ آنها کشیده شود. در انگلستان ٢٨ درصد والدینی که از اینترنت استفاده می کنند، در مقایسه با ٧ درصد کودکانی که روزانه یا هفتگی به اینترنت وصل می شوند، خود را مبتدی توصیف می کنند و تنها ١٢ درصد والدین در مقایسه با ٣٢ درصد فرزندان خود را دارای مهارت می دانند. بنابراین کودکان برخلاف برخورداری از مهارت های اساسی برای استفاده از رسانه های جمعی، فاقد مهارت های ارزیابی مطالب این رسانه ها هستند و همین امر ایجاد مشکل می کند؛ بنابراین افزایش مهارت های اساسی خانواده ها در رابطه با رسانه های جمعی می تواند در زمینه ی کاهش اثرات مخرب این رسانه ها نقشی اساسی داشته باشد(یار احمدی و همکاران،1392:166).
نتیجه گیری:
در این مقاله با بیان عوامل گوناگون مؤثر در گرایش افراد به خشونت، آشکار شد که خشونت موضوعی پیچیده است که با وجود اجماع نظری در رد و انکار آن، در حیات اجتماعی انسان گستره ای بس وسیع را دربرمی گیرد. افراد به دنبال آن هستند که از طریق وسایل و امکانات مشروع به اهداف مشروع خویش دست یابند و زمانی که نتوانند میان این دو ارتباطی منطقی برقرار سازند، به دنبال منبع بی تعادلی می گردند. اگر میزان نا رضایتی افراد بالا رود و افراد نتوانند منابع مسئول وضع حاضر را در محیط اجتماع بیابند، به شدت مستعد رفتارهای پرخاشگرایانه و خشونت آمیز خواهند شد؛ این امر در رابطه با خشونت های فردی و به خصوص در ارتباط با خشونت های اجتماعی صادق است. در حقیقت در سطح جامعه میان اهداف و وسایل دست یابی به آنها تناسبی وجود ندارد از سویی دائماً تلاش می شود سطح انتظارات ارزشی افراد بالا نگه داشته شود. این اقدامات به تدریج باعث بالا رفتن سطح انتظارات ارزشی افراد می شود؛ اما افراد در عمل ملاحظه می کنند که اقدامات مؤثری در راستای پاسخگویی به این انتظارات صورت نمی گیرد؛ به تدریج افراد به دنبال منبع وضع موجود می گردند و تمام تلاش خود را می نمایند تا به هر طریق ممکن با آن مقابله کنند؛ خشونت محصول این تقابل است. در ارتباط با تأثیرات رسانه های جمعی درگرایش افراد به خشونت تحقیقات فراوانی در سطح کشور صورت نگرفته است؛ و بیشتر مطالعات در این زمینه برگردان تحقیقات و مطالعات خارجی است. نتایج تحقیقات و مطالعات صورت گرفته در داخل و خارج از کشور بیانگر این نکته است که از زمان پیدایش و گسترش رسانه های جمعی در سطح جهان، میزان گرایش به خشونت نیز در میان جوامع به خصوص، جوانان افزایش یافته است. به علت پیوستگی میان جوامع امروزی و توسعه ی فرایند جهانی شدن، نتایج تحقیقات مختلف در این زمینه در ارتباط با سایر کشورها، قابلیت تعمیم به داخل کشور را دارا می باشد. در حقیقت در جهان امروزی مسئله گرایش به خشونت و تأثیر رسانه های جمعی در این باره، دیگر یک مسئله محدود و مرتبط با یک یا چند جامعه ی خاص نیست؛ بلکه امری جهانی به شمار می آید. با توجه به این نکات و با لحاظ این نکته که جامعه ما یک جامعه ی جوان است، بیشتر اعضای جامعه به عنوان گروه های هدف رسانه های جمعی، چه رسانه های داخلی و چه رسانه های خارجی محسوب می شوند. به منظور مقابله با اثرات مخرب رسانه های جمعی بر روی افراد به خصوص کودکان و نوجوانان مهم ترین راهکارها، اقداماتی هستند که با هدف محدودیت در پخش و عرضه ی این برنامه ها بر مبنای آموزه های پیشگیری وضعی تعیین می شوند.
مسئله ی دیگری که در رابطه با پیشگیری از خشونت دارای اهمیت فراوانی است و متأسفانه کمتر مورد توجه واقع شده، بحث آموزش است. یکی از معروف ترین جملاتی که در زمینه پیشگیری وجود دارد آن است که "همواره پیشگیری بهتر از درمان است ".آموزش مهارت های زندگی به ویژه مهارت های مرتبط با کنترل و مهار خشم می تواند گامی اساسی در راستای مقابله با خشونت باشد. واقعت مسلم آن است که کودکان و نوجوانان ما از مهارت های لازم جهت کنترل و مقابله با فشارهای روانی و موقعیت های تنش زا برخوردار نیستند. تقریباً در هیچ یک از مراحل آموزشی، از دبستان تا دانشگاه، مهارت های زندگی آموخته نمی شود. کودکان و نوجوانان آموزش های لازم را در این باره دریافت نمی کنند؛ حتی در زمینه مدرس و کارشناسان آموزشی در این زمینه کمبودهای اساسی وجود دارد؛ به همین دلیل کودکان و نوجوانان ما از توانایی تحلیلی مناسب برای درک شرایط و اوضاع تنش زا و نیز تصمیم گیری مناسب در موقعیت های حساس برخوردار نبوده و به علت این ناتوانی ها دست به ارتکاب خشونت می زنند؛ بنابراین توجه به مباحث آموزشی در این باره، گامی اساسی در جهت مقابله با خشونت است.
منابع:
- دادستان، پریرخ) ١٣٨6 (.روانشناسی جنایی. چ پنجم، انتشارات سمت.
- پورافکاری،نصرالله) ١٣87 (.پرخاشگری وفرهنگ. مجله پژوهشی دانشگاها صفهان، شماره ١.
- رسول زاده اقدم، صادق.(1381) عوامل مؤثر بر خشونت علیه کودکان در خانواده های تهرانی، پایان نامه کار شناسی ارشد. دانشگاه شهید بهشتی.
- سادوک، بنجامین جیمز؛ سادوک، ویرجین اآلکوت(١٣٨٧). خلاصه روان پزشکی علوم رفتاری روان پزشکی بالینی کاپلان و سادوک. ترجمه: دکتر فرزین رضایی. ج اول، نشر ارجمند.
- سن، آمار تیا (١٣٧٨) هویت وخشونت. ترجمه: فریدون مجلسی. نشر آشتیان.
- شولتز، دوان (١٣٨6). نظریه های شخصیت. چ ششم، تهران: نشر ارسباران.
- مظلومان، رضا (١٣54) اثرات خشونت خانواده بر کودکان. مجله ی مکتب مام، شماره ی 70.
- میر خلیلی، سیدمحمود (١٣83 (خشونت و مجازات. مجله ی کتاب نقد، سال چهارم،شماره ی ١4 و١5.
- نجفی ابرندآبادی، علی حسین (١٣٧٩). دوران گذر، خشونت و امنیت عمومی. مجله ی. امنیت، شماره ١١ و 12.
- یار ارشدی،علی،ملکی،وحید و سعیدی روشن،حمیده(1392).خشونت از منظر جرم شناسی.فصلنامه کارآگاه.دوره2،شماره6،صص144-168.
- MC Laughlin, Eugeue; Muncie, John (2001). The sage dictionary of criminalogy. First published, London: sage publication.
[1]. MC Laughlin, Eugeue; Muncie.
تاریخ: پنجشنبه , 21 دی 1402 (07:02)