امروز شنبه 29 اردیبهشت 1403

تعاریف و رویکردهای نظری سرمایه اجتماعی

0

رویکرد دیگر در آراء جورج زیمل قابل بازشناسی است. ردپای این بحث زیمل را می توان در مفهوم او از «بده بستان» یا «داد و ستد» یافت، مبنای «بده بستان» هنجارها و قواعد رفتاری است که افراد برای سامان دادن به مناسبات بین فردی، مبادلات و تعاملات که برای بقای خود ضروری می دانند وضع می کنند. در این رویکرد مفهوم سرمایه اجتماعی به داد و ستد هایی که افراد در زندگی اجتماعی صورت می دهند تقلیل می یابد.

رویکرد دیگر مباحثی است که با امیل دورکیم آغاز و پس از او با تالکوت پارسنز پیگیری می شود. این اندیشمندان مفهوم سرمایه اجتماعی را بر مبنای تعهداتی که مبنای آنها، ارزشها و هنجارهای اجتماعی است، تعریف نمودند. همه روابط، تعاملات و همکاریها بنظر ایشان ریشه در هنجارها و ارزشهای جامعه دارند. چنین ارزشها و هنجارهایی افراد را فارغ از هر گونه دغدغه ای به ایفای نقش ها و اعمال خویش ترغیب می کند.

از جریانات فکری دیگر که به طرح مفهوم«سرمایه اجتماعی» پرداخته است می توان از ماکس وبر نام برد، مباحثی که وبر مطرح می کند مفاهیمی است که به اعتماد معطوف است. این سوال که اعتماد در متن اجتماعی رسمی و غیر رسمی چگونه ساخته می شود و در یک متن اجتماعی چه ملازماتی برای افراد به همراه دارد. در مفهوم سازی سرمایه اجتماعی موثر بوده است.این اعتماد قرار دادی است به سوی خطرپذیری و به نوعی سود متقابل را برای مشارکت کنندگان در بردارد [فوکویاما،1379: 35]

دسته دوم، اندیشمندان معاصراند که به طور خاص به تعریف مفهوم سرمایه اجتماعی دست
یازیده اند. نخستین اندیشمندی که در میان معاصران به این مهم اقدام نموده پیر بوردیو است. بوردیو سه نوع سرمایه را شناسایی نموده است: این اشکال سرمایه عبارتند از شکل اقتصادی (پول،مالکیت)، فرهنگی (شناخت، مهارت ها و کیفیت های تحصیلی) و اجتماعی (ارتباطات وعضویت گروهی) (Bourdieu، 1986: 241).

شکل اقتصادی سرمایه بلافاصله قابل تبدیل به پول است، مانند دارائی های منقول و ثابت یک سازمان. سرمایه فرهنگی نوعی دیگر از سرمایه است که در یک سازمان وجود دارد مانند تحصیلات عالیه اعضای یک سازمان، که این نوع سرمایه هم تحت شرایطی قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی است و سرانجام می تواند به عنوان ابزاری برای رسیدن به سرمایه های اقتصادی باشد(الوانی، 1382،5-4).

همانگونه که ملاحظه می گردد شکل غالب سرمایه گذاری از دید بوردیو، سرمایه اقتصادی است و انواع دیگر سرمایه که شامل سرمایه فرهنگی و اجتماعی است، به عنوان ابزاری برای حصول سرمایه اقتصادی مفهوم پیدا می کند. به هر ترتیب بوردیو، سرمایه اجتماعی را این گونه تعریف می کند که «سرمایه اجتماعی مجموعه منابع واقعی یا بالقوه ای است که حاصل شبکه ای با دوام از روابط کمابیش نهادینه شده آشنایی و شناخت متقابل یا به عبارت دیگر با عضویت در گروه است، شبکه ای که هر یک از اعضای خود را از پشتیبانی سرمایه جمعی برخوردار می کند و آنان را مستحق اعتبار می سازد» (Bourdieu، 1986: 249- 248).

به اعتقاد بوردیو سرمایه اجتماعی یک ودیعه طبیعی یا اجتماعی نیست بلکه چیزی است که در طول زمان و با تلاش بی وقفه به دست می آید. شبکه روابط، محصول راهبردهای سرمایه گذاری فردی یا جمعی، آگاهانه یا ناخودآگاه است که هدفش ایجاد یا باز تولید روابط اجتماعی است که مستقیما در کوتاه یا بلند مدت قابل استفاده هستند.(Bourdieu، 1986: 254).

به تعبیر لین سرمایه اجتماعی در نظر بوردیو لباس مبدل برای سرمایه اجتماعی است. بنابراین به کمک سرمایه اجتماعی، کنشگران قادر هستند مستقیا به منابع اقتصادی (وامهای یارانه ای، بازارهای حمایت شده) دست یابند. به علاوه آنها می توانند، سرمایه فرهنگی خود را از طریق تماس با متخصصان و فرهیختگان (سرمایه اجتماعی متجسم) بیافزایند یا به جای آن به نهادهایی که مدارک معتبر ارائه می دهند (سرمایه فرهنگی نهادینه) بپیوندند. (نامه علوم اجتماعی، 1384: 9)

بنابراین رویکرد بوردیو به این مفهوم ابزاری و نهایتا فرد گرایانه است و تاثیر پذیری از تئوری سرمایه مارکس کاملا مشهود است و بیشتر رویکردش به این مفهوم رویکردی تضادگر است.

از دیگر اندیشمندانی که به تعریف سرمایه اجتماعی همت گماشته است و برخورد عمیقی با این مفهوم داشته جیمز کلمن است. برخلاف بوردیو کلمن تعریف مبسوطی از سرمایه اجتماعی ارائه داده و از واژگان مختلفی برای تعریف سرمایه اجتماعی کمک می گیرد. نخستین برخورد عمیق با مفهوم سرمایه اجتماعی بوسیله کلمن و در کتاب بنیادهای نظریه اجتماعی شکل گرفته است. کلمن در این کتاب، سرمایه اجتماعی را به عنوان «روابط میان اشخاص، گروهها و اجتماعات که اعتماد را شکل داده واکنش ها را تسهیل می کند» معرفی می نماید. (کلمن، 1377:465)

کلمن بر این اساس جهت تعریف سرمایه اجتماعی از نقش کارکرد آن کمک گرفته و تعریفی کارکردی از سرمایه اجتماعی ارائه می دهد نه ماهوی. به عبارتی کلمن سرمایه اجتماعی را به عنوان شی واحد قلمداد نکرده بلکه در توصیف، انواع چیزهای گوناگون را مد نظر دارد که همه این انواع، دو ویژگی مشترک دارند:«همه آنها شامل جنبه ای از یک شناخت اجتماعی هستند، و کنشهای معین افرادی را که در درون ساختار هستند تسهیل می کنند.» (کلمن، 1377:462)

کلمن اظهار می داد که سازمانهای اجتماعی سرمایه اجتماعی را تولید می کنند که اکتساب هدف را که در صورت عدم حضور آن قابل حصول نبوده یا با هزینه بالایی قابل حصول بود، آسان می کند. از این منظر سرمایه اجتماعی همچنین می تواند برای غلبه بر مسایل مرتبط با کنش جمعی و تسهیل تولید کالاهای جمعی مفید واقع گردد.(کلمن، 1377)

هم بوردیو و هم کلمن قائل به مشارکت و عضویت فرد در گروه بودند و ماحصل آنرا بعنوان سرمایه تلقی می نمودند. بوردیو برای این مفهوم از واژه «چسبندگی» و کلمن از واژه «ساختار اجتماعی» کمک گرفتند.

یکی دیگر از نظریه پردازان مهم سرمایه اجتماعی رابرت پوتنام است. با کار پوتنام و معرفی مفهوم سرمایه اجتماعی در مطالعه دموکراسی، این مفهوم ابعاد تازه تری یافت. آنچنان که پوتنام در کارش نتیجه گرفت «سرمایه اجتماعی هم اجرای سیاست و هم اجرای اقتصاد را تقویت
می کند»(پوتنام، 1380، 176).

در کار «شکل دهی دموکراسی» پوتنام تحلیل عمیقی از فرهنگ سیاسی، نهادها و دموکراسی را در ایتالیا هدایت کرد. تحلیل او به سه یافته عمده منجر شد:

-نقش «اجتماعی مدنی» در دموکراسی (خصوصیات اجتماعی مدنی، مشارکت فعال در امور عمومی، زندگی نهادی قوی، روابط افقی نیرومند متقابل و مبتنی بر همکاری و....

-اجتماعی شدن غیر رسمی یا الگوهای رفتار اجتماعی (دید و بازدید های دوستانه)

-سطح اعتماد بین اشخاص

به نظر پوتنام این عناصر فوق در سرمایه اجتماعی تولید شده و توسعه می یابند. او اظهار می دارد که «سرمایه اجتماعی مجموعه ای از خصایص و مفاهیم از سازمان اجتماعی مانند اعتماد، هنجارها و شبکه ها اشاره دارد که می تواند کارایی سازمان را بوسیله تسهیل کنش هماهنگ
بهبود بخشد» (پوتنام، 1380:185 -167). از نظر وی اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبکه به عنوان منابعی هستند که در کنش های اعضای جامعه موجود است.

پوتنام مفهوم سرمایه اجتماعی را فراتر از سطح فردی به کار می گیرد و به چگونگی کارکرد سرمایه اجتماعی در سطح منطقه ای و ملی و نوع تاثیرات سرمایه اجتماعی بر نهادهای دمکراتیک و در نهایت توسعه اقتصادی علاقمند است. به همین منطور در دو مطالعه تطبیقی، میان ایالت های مختلف آمریکا (در کتاب بولینگ تک نفره) و همچنین حکومت های منطقه ای تازه تاسیس ایتالیا در شمال و جنوب در دهه 70 (در کتاب سنت های مدنی و دموکراسی) تاثیر سرمایه اجتماعی را در تقویت جامعه مدنی و کارآمدی دموکراسی از سویی و رشد و توسعه اقتصادی از سوی دیگر مورد بررسی قرار داده است. هر چند از منافع خصوصی سرمایه اجتماعی غافل نبوده اما به صراحت می گوید که تمرکز و علاقمندی خاص او منافع خارجی و بهره های عمومی سرمایه اجتماعی است.(همان)

پوتنام در آثار خود سرمایه اجتماعی را با سه مولفه به عنوان ویژگی سازمان اجتماعی تعریف می کند که مولفه اول شبکه ها هستند. شبکه ها به دو قسمت تقسیم می شوند: 1- شبکه های افقی «مساوات طلب» در قالب مشارکت های مدنی (انجمن ها، باشگاه ها و...) که خاستگاه دو مولفه دیگر است. 2- شبکه های عمومی یا «انحصار طلب» که فاقد توان برقراری اعتماد و هنجارهای همیاری هستند.(همان.313)

مولفه دیگر هنجارهای همیاری هستند که خود به دو قسمت هنجارهای متوازن و هنجارهای تعمیم یافته تقسیم می شوند. در هنجارهای متوازن با مبادله هم زمان چیزهایی با ارزش برابر، مانند موقعی که همکاران روزهای تعطیلشان را با هم عوض می کنند، مواجه هستیم.

در هنجارهای همیاری تعمیم یافته که اصلا ملاک سرمایه اجتماعی است. رابطه تبادلی مداومی در جریان است که در همه حال یک طرفه و غیر متوازن است؛ اما انتظارات متقابل ایجاد می کند، مبنی بر این که سودی که اکنون اعطا شده، باید در آینده باز پرداخت گردد.(همان: 293)

مولفه سوم اعتماد است که از عناصر ضروری برای تقویت همکاری بوده و حاصل پیش بینی پذیری رفتار دیگران است که در یک جامعه کوچک از طریق آشنایی نزدیک با دیگران حاصل می شود. اما در جوامع بزرگتر و پیچیده تر، یک اعتماد غیر شخصی تر یا شکل غیر مستقیمی از اعتماد ضرورت می یابد. اعتماد خود دو نوع است: 1-اعتماد شخصی 2-اعتماد اجتماعی یا اعتماد تعمیم یافته که سودمندتر برای جامعه است. این نوع اعتماد «شعاع اعتماد را از فهرست کسانی که شخصا می شناسیم، فراتر می برد و همکاری گسترده تر در سطح جامعه را موجب
می گردد» (همان: 136).

پوتنام افزایش مشارکت مدنی و گسترش شبکه های اجتماعی را از ساز و کارهای تبدیل اعتماد شخصی یا خاص به اعتماد اجتماعی یا تعمیم یافته معرفی می کند. که اعتماد اجتماعی به همان اندازه که یک نگرش شخصی است یک دارایی ضروری نظام اجتماعی نیز به شمار
می رود.(همان: 137).

از نظر پوتنام سرمایه اجتماعی بر پایه ویژگیهای زیر تعریف می شود:

1-وجود شبکه های اجتماعی (که در برگیرنده تعادل انسانی در درون یک جامعه است)

2-تعهد مدنی (مشارکت شهروندان در فرآیند های اجتماعی و به کارگیری شبکه های اجتماعی)

3-هویت مدنی (احساس مشارکت برابر در درون جامعه)

4-مبادله (یاری متقابل در میان اعضای یک جامعه)

5-اعتماد به جای ترس.

پوتنام معتقد است در جوامعی که از سطح بالای سرمایه اجتماعی برخوردارند، شهروندان نسبت به کارهای جامعه احساس تعهد می کنند و مشارکت مدنی از ویژگیهای این جوامع است.

پوتنام از جلوه های منفی سرمایه اجتماعی نیز یاد می کند، نظیر: نژاد پرستی، فرقه گرایی و رشوه خواری که سرمایه اجتماعی و اصولا هر نوع سرمایه ای نیز می تواند برای اهداف ضد اجتماعی، به کار گرفته شود که در این صورت ما با نوع منفی و نابهنجار سرمایه اجتماعی مواجه هستیم. در مطالعات تجربی خود، پیامدهای عمومی و بیرونی سرمایه اجتماعی را در مقایسه
ایالت ها، مناطق، نسل ها در دو کشور آمریکا و ایتالیا در زمینه موضوعاتی نظیر جامعه مدنی، دموکراسی و توسعه اقتصادی به انجام رسانده است (نامه علوم اجتماعی، 1384).

صاحبنظر دیگر در زمینه سرمایه اجتماعی فرانسیس فوکویاما است. فوکویاما بر وجود هنجارها و ارزشهای غیر رسمی در یک گروه تاکید می کند. تعریف او از سرمایه اجتماعی چنین است. «سرمایه اجتماعی را به سادگی می توان به عنوان مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیر رسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیم هستند. مشارکت در ارزشها و هنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمی گردد، زیرا که این ارزشها ممکن است ارزشهای منفی باشد»(فوکویاما، 1379:11-10). از نظر فوکویاما هنجارهای تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی می توانند از هنجار روابط متقابل دو دوست گرفته تا آموزه های پیچیده ای را در برگیرند. این هنجارها باید در روابط بالفعل آدمیان به طور عینی مصداق یابند.

مباحث و مطالعات فوکویاما پیرامون سرمایه اجتماعی نیز مانند پوتنام در سطح کلان دنبال شده است. او سرمایه اجتماعی را در سطح کشورها و در ارتباط با رشد و توسعه اقتصادی آنها مورد بررسی قرار داده است. فوکویاما مانند پوتنام هنجارهای همیاری را شالوده سرمایه اجتماعی معرفی می کند و همچنین وی مفهوم شبکه را در ارتباط با سرمایه اقتصادی مطرح می کند: «از دیدگاه سرمایه اجتماعی، شبکه به عنوان نوعی سازمان رسمی به تعریف در نیامده، بلکه به صورت یک ارتباط اخلاقی مبتنی بر اعتماد تعریف می شود. شبکه گروهی از عاملان منفردی است که در هنجارها یا ارزش ها ی فراتر از ارزشها و هنجارهای لازم برای داد وستد های متداول بازار مشترک هستند. هنجارها و ارزشهایی که در این تعریف جای می گیرند از هنجار ساده دو سویه مشترک بین دو دوست گرفته، تا نظامهای ارزشی پیچیده که مذاهب سازمان یافته ایجاد کرده اند، ادامه می یابد.(همان:69). فوکویاما شبکه را یک سازمان هموار می نامد که با سازمان مبتنی بر سلسله مراتب متفاوت است، چرا که در آن مقررات بوروکراتیک و اقتدار رسمی با هنجارهای غیر رسمی مشترک که در میان اعضا درونی شده است، جایگزین می شود. (همان:71)

فوکویاما ضمن تائید اهمیت خانواده به مثابه شکلی از سرمایه اجتماعی، به جوامعی اشاره دارد که در آنها توازنی میان مناسبات خانوادگی و مناسبات غیر خانوادگی وجود نداشته و بر مناسبات خانوادگی به زیان دیگر مناسبات اجتماعی تاکید می شود (خانواده مداری غیر اخلاقی).

با این حال خانواده نوع مهمی از سرمایه اجتماعی به شمار می آید که از نظر فوکویاما زوال آن در جامعه آمریکا به اشکال گوناگون بر کاهش سرمایه اجتماعی در آن جامعه موثر بوده است. افزایش جرم و جنایت، خودکشی، الکلیسم، مصرف مواد مخدر و فرزندان نامشروع از یک سو و کاهش مشارکت های مدنی و کاهش اعتماد از سوی دیگر نتیجه زوال خانواده و از نشانه های فروپاشی بزرگ به زعم فوکویاما می باشد. (نامه علوم اجتماعی، 1384، 23-22).

او برخلاف دیگر نظریه پردازی سرمایه اجتماعی صرفا بر خصلت جمعی سرمایه اجتماعی تاکید می نماید و کارکرد سرمایه اجتماعی را بازدهی سرمایه در سطح جامعه می داند و معتقد است که میزان بالای اعتماد در یک جامعه موجب پیدایش اقتصادی کارآتر می شود، چرا که باعث حذف یا کاهش هزینه های مربوط به چانه زنی و مراقبت برای اجرای مفاد قرار دادهای اقتصاد می گردد. او همچنین کارکرد دیگر سرمایه اجتماعی در سطح کلان را تقویت دموکراسی پایدار از طریق تقویت جامعه مدنی می داند: «جامعه مدنی که در سالهای اخیر به طور قابل توجهی کانون توجه نظریه پردازیهای مردم سالاری بوده است، در مقیاس وسیعی محصول سرمایه اجتماعی است.» (همان:23).

تبلیغات متنی