امروز جمعه 02 آذر 1403
بر اساس ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان، کلیه آثار ارائه شده در سایت با مجوز از صاحب امتیاز اثر می باشد. تمام کالاها و خدمات این سایت بدون احتساب مالیات می باشد.
بهصورت کلاسیک جامعهشناسی و در معنای عامتر، علوم اجتماعی با مجموعهای از دوگانهها طبقهبندی شده است. دوگانههایی چون «خرد/کلان»، «عاملیت/ساختار»، «عینیت/ذهنیت»، «فرد/جامعه» و دیگر نمونهها، در واقع به مثابه مرزی عمل کردهاند که میان گروههای مختلف اندیشمندان اجتماعی تمایز ایجاد کردهاند.
این تمایزها گاهی چنان بالا میگیرد که به مجادلات اصلی یک علم بدل شده است. یکی از مهمترین این دوگانهها، دوگانه «عاملیت/ساختار» است که از مجادلات اصلی حوزههای محتلف علوم اجتماعی است. رویکردهایی که اصالت را به عامل میدهند غالبا رویکردی با نگاهی در سطح خرد نیز همراه هستند و در مقابل آنان که برای ساختار اصالت قاعلند نگرشی کلاننگر را ترجیح میدهند. برای نمونه، ساختارگرایان و کارکردگرایان با تمرکز بر نهادها و روابط میان اجرای ساختارهای اصولا فرد را نادیه میگیرند به سمت نوعی جبر ساختاری متمایل میشوند. از چهرههای شاخص این گروه میتوان به لوی اشترواس اشاره کرد. همچنین رویکردهای مارکسیستی در زمره این اندیشه قرار دارند. در مقابل و در بسیاری از موارد در اعتراض به چنین رویکردهای جبرانگارانهای، برخی دیگر بر آزادی انسان تاکید میکنند و به بررسی چگونگی شکلگیری واقعیتهای اجتماعی از خلال فعالیتهای روزمره علاقه نشان میدهند. پدیدارشناسی و روششناسیمردمی از نمونههای جالب توجه گروه دوم هستند. اما در چند دهه اخیر، یکی از جریانهای اصلی در جامعهشناسی و علوم اجتماعی، تفکری است که مقصود اصلیش، گذر از این دوگانهها و محدودیتهای حاصل از پذیرش وجودی آنها است. اندیشمندانی چون آنتونی گیدنز، یپر بوردیوو... هر یک به نوعی، سعی در ترکیب این رویکرهای به ظاهر متضاد داشتهاند. این دست از تلاشهای تاخر در علوم اجتماعی به رویکردهای تلفیقی شهرت یافتهاند. در میان این گروه از اندیشمندان، بوردیو از چهرههای پر طرفدار محسوب میشود.
پیر بوردیو 1930 در دنگنمتولد شد. پس از گذراندن دورههای اولیه در 1951 وارد «مدرسهی عالی تربیت استاد» شد اما برای اعتراض به اقتدارطلبیهای آموزشی آنجا از نوشتن پایاننامهاش امتنا کرد. 1956 برای خدمت نظامی به الجزایر میرود و طی دو سال اقامت در الجزایر از فلسفه به سوی علوم اجتماعی گرایش مییابد و وارد نظام دانشگاهی الجزایر میشود. نتیجه مطالعات او در الجزایر، در اولین کتابش با عنوان «الجزایریها» در 1958 منتشر میشود و همین پژوهشها است که پایه نظریه میدان او قرار میگیرند. اینجا نقطه آغاز حرکت بوردیو است. پس از بازگشت به فرانسه در دانشگاههای هنر و لیل تدریس میکند و از 1964 مدیریت پژوهشی لیل را نیز در اختیار میگیرد. پس از سه سال کار در دانشگاه لیل در 1964، در «مدرسه عملی مطالعات عالی» که به مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی تغییر نام داد به مدیریت پژوهشی منصوب شد. بوردیو در سی و چهار سالگی یکی از برجسته ترین اساتید نسل خود و ازجوانترین افرادی بود که در این مدرسه تدریس میکرد. او بررسی ها ی خود را ازمدرسه عالی و کارهای فرهنگی آن تحت عنوان «وارثان» منتشر کرد. بوردیو در این هنگام، تحت حمایت ریمون آرون کار میکرد. آرون در وجود اوشخصیت بزرگی می دید و مدیریت «مرکز اروپایی جامعهشناسی تاریخی» را به وی واگذار کرد. از دیگر فعالیتهای او تاسیس «مرکز جامعهشناسی اروپایی» در 1968 و مجلهی «نتایج تحقیقات در علوماجتماعی» در 1975 بود. نقطه اوج فعالیت آکادمیک بوردیو، کسب کرسی استادی جامعهشناسی در1981 در کلژ دو فرانس بود. جایی که پیش از او به ریمون آرون و مارسل موس تعلق داشت. بوردیو تنها یک روشنفکر آکادمیک نبود و همواره در جریانهای اجتماعی نقش فعال ایفا کرد: حمایت از اقشار حاشیهای چون مهاجران، فعالیتهای ضد نژادپرستی و انتقاد به فرآیندهای جهانی کردن اقتصادی و.... سرانجام در سال 2002، بوردیو در هفتاد و یک سالگی بر اثر بیماری سرطان در پاریس در گذشت. در ادامه این نوشته که به بازخوانی نظریه تلفیقی بوردیو پرداخته است به بررسی چگونگی تلفیق دوگانه عاملیت/ساختار در اندیشهی او خواهیم پرداخت.
عاملیت و ساختار
نظریه «کنش»
میتوان اندیشه اصلی بوردیو را ذیل عنوان نظریه «کنش» یا «عمل» او بررسی کرد. تبیین کنش به صورت سنتی با دو رویکرد مجزای عینیتگرا و ذهنیتگرا مورد بررسی قرار گرفته، اما بوردیو نیز مانند گیدنز در نظر دارد با گذر از این دوگانه، نگاه جدیدی به کنش داشته باشد. بوردیو این کار را با تاکید بر مفهوم «رابطه» انجام میدهد. به این معنی که واقعیت اجتماعی را نه نتیجه مستقیم رفتار فردی و نه حاصل تعینهای ساختار اجتماعی میداند بلکه آنرا در رابطه دیالکتیک سوژه و ابژه تعریف میکند. به این ترتیب، رابطه متقابلی میان کنشگر و ساختار شکل میگیرد. از نظر بوردیو، واقعیتهای اجتماعی «روابط عینیای (هستند) که نه میتوان آنها را نشان داد و نه با انگشت لمس کرد، بلکه باید آنها را به دست آورد، برساخت و به یمن کار علمی به آنها اعتبار داد.» (جمشیدیها، 1386: 2)
بوردیو این گذار را به واسطه دو مفهوم «عادتواره» و «میدان» انجام میدهد. میدان از منظر بوردیو، «فضاهای ساختارمند موقعیتها تعریف می شود که از قواعد خاص خود پیروی میکند. در هر میدانی، مبارزهای میان قدیمیها که بر میدان مسلطند و میکوشند انحصار آن را با از بین بردن رقبا در دست داشته باشند و تازه واردان وجود دارد. هر میدان با منافع خاص خود تعریف میشود که الزاما برای افرادی که خارج از میدان قرار دارند، قابل تشخیص نیست. کارکرد هر میدان، لازمهاش، وجود منافع مشخص و افرادی است که به قواعد بازی تن میدهند.» (شریعتی، 1389) در اندیشه بوردیو میدان را میتوان به نوعی جایگذین ساختار دانست و نمود وجه ساختارگرای اندیشه او.
در مقابل عادتواره درون فرد است و گویای وجه فردگرای اندیشهی بوردیو است. از نظر بوردیو عادتواره «یعنی درونی کردن مجموع قواعد اجتماعی که در فرد از بدو تولدش ثبت میشود و او آنها را درونی کرده است. این درونی کردن به شکل ناخودآگاه فقط از طریق مشارکتش در زندگی اجتماعی رخ میدهد.
عادتواره بوسیله میدان یا میدانهایی که فرد در آنها رشد میکند ساختارمند میشود و همین عادتواره است که به فرد امکان مداخله در میدان را میدهد.» (همانجا) از نظر بوردیو شکلگیری عادتواره بر مبنای «باور» این اصل استوار است که «بازی به بازی کردنش میارزد»؛ اصلی که هیچگاه مورد پرسش قرار نمیگیرد. بوردیو معتقد است که واقعیت اجتماعی دو بار و در دو جا وجود دارد؛ در چیزها و در مغزها. در چیزها یعنی در بیرون که در اندیشه بودریو میدان نامیده میشود و در مغزها یعنی در درون فرد که بوردیو آن را عادتواره مینامد. اما باید در نظر داشت که از نظر بوردیو وجود میدان و عادتواره لازم و ملزوم یکدیگر هستند و این دقیقا همان منطق رابطهای است که بوردیو آن را پایه نظریه کنش قرار داده است.
رابطه میان میدان و عادتواره را چنین میتوان شرح داد: فرد با قرار گرفتن در یک موقعیت مشخص از یک میدان خاص، قواعد و الگوهای آن میدان را درونی میکند، سرمایههای آن میدان را میشناسد و بر این اصل پذیرفته شده، ایمان میآورد که بازی کردن در این میدان، برای دستیابی به سرمایههایش ارزشمند است. در نتیجه درونی شدن این قواعد و الگوهای بیرونی، عادتواره در فرد شکل میگیرد. اینجا بازی آغاز میشود. فرد در یک میدان، که جایی برای تعارض میان کنشگران بر سر دستیابی به سرمایههاست بر مبنای این الگوها یعنی عادتواره، وارد عمل میشود اما این عمل، برخلاف رویکرد ساختارگرایان، جبرگرایانه نیست. از سوی دیگر، بنابر نظر کسانی که خلاقیت و آزادی تام برای کنشگر قائلند، کاملانه آگاهانه نیز نیست. بوردیو با استفاده از مفهوم استراتژی، مفهوم شکلگیری کنش را اینگونه شرح میدهد که استراتژیها بر مبنای منطق عملی استوار هستند. تمثیل بوردیو در توضیح این قضیه، تمثیل بازی است. برای مثال، یک فوتبالیست، در میدان ورزشی، زمانی که در یک موقعیت مشخص قرار میگیرد عملش نه برمبنای جبر جایگاه او و نه برمبنای یک تفکر عقلانی صرف رخ میدهد بلکه عمل او برمبنای یک منطق عملی یعنی یک تجربه زیسته و درونی شده (در یک موقعیت نامشخص بین خودآگاهی و ناخودآگاهی) بروز میکند که بوردیو آنرا استراتژی مینامد. این استراتژیها از نظر بوردیو، نتایج دیگری نیز دارند. انتخاب یک گزینه از میان مجموعه گزینههای ممکن، برای مثال یک غذا از میان انواع غذاها، یک موسیقی از میان انواع موسیقیها و یا هر مثال دیگری نیز برمبنای همین عادتواره صورت میگیرد. بوردیو میگوید عادتوارهها، ذائقه یا سلیقه فرد را شکل میدهند و فرد برمبنای این سلیقه، دست به انتخاب میزند؛ انتخابی که در مرحله بعدی، به شکلگیری تمایزها منجر میشوند، تمایزهایی که میتوانند گروهها و ساختارهای مختلف اجتماعی را شکل دهند. مثال بوردیو در مورد کارگران، گویای این قضیه است. او میگوید درحالی که هیچ مانع اقتصادیای در مقابل کارگران برای استفاده از کالاهای طبقههای فرادست وجود ندارد اما میتوان دید که کارگران با تکیه بر سلیقه، به انتخابهایی دست میزنند که آنها را از گروههای دیگر متمایز میکند.
نتیجهگیری
بوردیو در نظریه کنش، با تکیه بر منطق عملی و منطق رابطهای، میدان را جایگزین ساختار، و عادتواره را جایگزین فرد میکند و با تاکید بر لازم و ملزوم بودن این دو، سعی میکند از دوگانه سنتی عاملیت/ ساختار بگذرد. با این همه، بسیاری از منتقدان او به دلیل جایگاهی که میدان در اندیشه بوردیو دارد او را به ساختارگرایی، متمایلتر میدانند.
منابع
· بوردیو، پیر، 1381، نظریه کنش، ترجمه مرتضی مردیها، تهران، نقش و نگار
· توسلی، غلامعباس، 1383، تحلیلی از اندیشه پیر بوردیو درباره فضای منازعه آمیز اجتماعی و نقش جامعهشناسی، نامه عل.م اجتماعی، شماره 23،
· جمشیدیها، غلامرضا، شهرام پرستش، 1386، دیالکتیک منش و میدان در نظریه عمل پی یر بوردیو، نامه علوم اجتماعی، شماره 30
· جنکینز، ریچارد، پیر بوردیو، 1385، ترجمهی لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران، نی
· دورتیه ژان فرانسوا، 1382، علوم انسانی گستره شناختها، ترجمه مرتضی کتبی، جلالالدین رفیعفر، ناصر فکوهی، تهران، نشر نی
· دورتیه، ژآن فرانسوا، 1381، پیر بوردیو. ترجمه مرتضی کتبی، «نامه انسانشناسی»، دوره اول، شماره اول، بهار و تابستان
· ریتزر، جورج، 1383، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علمی
· سایت انسانشناسی و فرهنگ، صفحه پیر بوردیو
· شریعتی، سارا، 1389، جزوه کلسی جامعهشناسی هنر، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
· شُویره، کریستیین و اولیویه فونات، 1385، واژگان بوردیو، ترجمه مرتضی کتبی، تهران، نشر نی
· فکوهی، ناصر، 1381، تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران، نشر نی
· کتبی، مرتضی،1381، یادی از پیر بوردیو، نامهی انسانشناسی، دورهی اول، شمارهی اول، بهار و تابستان
تاریخ: سه شنبه , 12 دی 1402 (00:21)