امروز شنبه 03 آذر 1403
بر اساس ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان، کلیه آثار ارائه شده در سایت با مجوز از صاحب امتیاز اثر می باشد. تمام کالاها و خدمات این سایت بدون احتساب مالیات می باشد.
در مورد ارتباط حاشیه نشینی و جرم دو تبیین رایج و مسلط وجود دارد: یکی دیدگاهی که بر عوامل اجتماعی کلان تأکید می ورزد؛ و دیگری دیدگاهی که بر عوامل سطح میانی و خرد تأکید دارد. برخلاف دیدگاه فردی که معتقد است میزان جرایم محصول رفتارهای انحرافی تک تک افراد است، در دیدگاه های کلان بر نقش جامعه و ساختارهای اجتماعی تأکید می شود.
سطح کلان
در این سطح نظریه هایی چون نظام جهانی و وابستگی قرار دارد و به مقوله هایی مانند تأثیر نظا م سرمایه داری جهانی در شکل گیری شهرنشینی وا بسته و پیدایش اسکان غیررسمی در کشورهای در حال توسعه م ی پردازد.بر پای ه ی این دیدگاه گسترش شهرنشینی در ایران از ده ه ی ١٣٠٠ خورشیدی به بعد عمدتا ناشی از استقرار مناسبات سرمایه داری پیرامونی در این کشور و ادغام اقتصاد ایران به عنوان اقتصادی تک محصولی در تقسیم کار بین المللی بوده است. بر این اساس، گسترش شهرنشینی از دهه ی ١٣4٠ با افزایش سرمایه گذاری های دولت در شهرها و آغاز بورس بازی زمین و ساختمان در شهرهای بزرگ، یکی از عمده ترین علل مهاجرت نیروی کار روستایی به شهر را رقم زد و مشکلات شهری - از جمله پیدایش حاشیه نشینی در حومه ی کلانشهرها را پدید آورد (ایمانی جاجرمی، ١٣٨١)
نخستین علت این پدیده درسطح کلان را باید ساختاری دانست که ساز و کار تبعیض آمیز و فقر را بر پایه ی توزیع غیر عادلانه ی منابع قدرت، ثروت و در آمد رقم زده است.
تجلی فضایی این ساز و کار در سطح کشور، عدم تعادل های منطقه ای و در سطح منطقه ای و محلی، رجحان فضاهای برگزیده ای همچون شهرهای بزرگ و محلات ثروتمندان در برابر دیگر نواحی و مراکز زیست و عالیت است، که به حرکت منطقی جمعیت های مهاجر به سوی کانون های برگزیده می انجامد. از آنجا که این معیت
عمدتًا پناه جوی اقتصادی، بدون توجه به فعالیت های طبیعی و ظرفیت های انسان ساخت مقصدشان، در پی دسترسی به فرصت های اشتغال و درآمد به این کانو ن ها سرازیر می شوند، تقاضای ناگهانی و پرشتابی را برای اسکان خود در نواحی محدود به وجود می آورند؛ این تقاضا باعث افزایش قیمت ها، کاهش ذخیر ه ی مسکن، نارسایی خدمات شهری و اشباع شبکه های زیربنایی می شود. در چنین شرایطی مهاجرین کم درآمد، توان استفاده از بازار رسمی زمین و مسکن را نداشته و با اصرار بر لزوم استقرار خود در همان ناحیه، فضایی ناخوشایند و نامطمئن، لیکن ارزانتر را در بازار غیر رسمی زمین و مسکن ایجاد می کنند) صرافی، ١٣٨١)
سطح میانی
نظریه های نوسازی را می توان متعلق به سطح میانی دانست. در این نظریه ها به تحولات درونی جامعه بر اثر وقوع پدیده های مدرن مانند توسع ه ی صنعتی، افزایش جمعیت و مهاجرت به شهرها، و در نتیجه بروزمشکلاتی مانند کشمکش و ستیز اجتماعی برای آن دسته از مهاجرانی که قادر به تطبیق با هنجارهای زندگی مدرن شهری نبودند، می پردازند. استفاده از مفاهیم سرمای ه ی اجتماعی و انزوای اجتماعی برای توصیف وضعیت فقیران شهری که گرفتار چرخه ی فقر شده اند و فا قد سرمایه ی اجتماعی برون گروهی برای برقرار ی تعامل با دیگر گروه های اجتماعی با وضعیت بهترند؛ در این سطح می گنجد)ایمانی جاجرمی، ١٣٨١)
با شروع توسعه ی برون زای کشور و در جهت همه گیر ساختن الگوی مصرف خاص سرمایه داری غربی، شهر مرکزی در دستور کار قرار گرفته، رابطه ی سنتی سه نظام معیشتی)عشایری، روستایی، شهری (گسیخته و ایل و روستا به ساختارهای مجزا ودر حال فروپاشی بدل شدند، ناتوانی زیرساختی کشور برای جذب غیر متمرکزالگوی مصرف، سبب تمرکز فوق العاد ه ی شبکه ی شهری در پایتخت و با شدتی به مراتب کمتر، حاشیه نشینی؛ ناهنجاریهای شهری و... در چند شهر دیگر شده است، تمرکز شدید شبکه ماکروسفال شهری، سبب تشدید مشکلات شهری و از جمله سرپناه و معضل مسکن می گردد و از آنجا که نعم مادی و خدادادی بر اساس قشربندی و سلسله مراتب اجتماعی توزیع می شود و گروهیاین امر منجر به شکل گیری: با نداشتن سرپناه روبرو می شوند(پیران، ١٣66) سکونتگاه های نابسامان و حاشیه نشینی در شهرها می گردد.
سطح خرد
این سطح با نظریه های فرهنگ گرا که مشخصه ی آن توجه به ویژگی های فرهنگی و روانی ساکنان غیررسمی است و با استفاده از مفاهیمی چون انسان حاشیه ای و فرهنگ فقر، شروع می شود. مفهوم انسان حاشیه ای، اشاره به انسانی دارد که به دلایلی جذب جامعه نشده و نسبت به آن غریبه مانده است. این مفهوم را نویسندگانی مانند پارک و توماس و زنانیکی برای توصیف مهاجران بیگانه ی ساکن در شهر باداشتن ویژگی هایی چون روحیه ی ستیزه جو، بی سازمانی خانواده و نابسامانی های عاطفی به کار برده اند) ایمانی جاجرمی، ١٣٨١)
به طور کلی عللی که در سطح خرد زمینه ساز پیدایش و شکل گیری حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی می شود عبارتند از:
١- ضعف برنامه های بخشی مشخص و مؤثر برای پاسخگویی به نیاز سرپناه کم درآمدها در توزیع جغرافیایی مناسب.
٢- عدم پیش بینی فضای مسکونی کافی و مناسب اقشار کم درآمد در طرح های کالبدی شهری و اعمال استانداردهای خارج از استطاعت ایشان.
٣- دسترسی ناچیز به نظام های رسمی اعتباری و وام مسکن برای کم درآمدها، به ویژه شاغلین در بخش غیر رسمی
4- وجود باندهای قدرت نامشروع و سوداگران زمین باز به موازات اهمال و ناتوانی در نظارت و کنترل ساخت و سازها، به ویژه در فضای بینابینی شهرها.
5- فقدان نهادسازی برای تجهیز و تجم یع منابع اقشار کم درآمد و عدم حمایت و هدایت دولت در مورد خانه سازی خودیار
پارسونز که نسبت به بسیاری دیگر کلاسیکها نسبتا به جامعه جدید و تحولات آن خوش بین است، جامعه شهری جدید را جایی می بیند که افراد در آن به دور از کنشهای عاطفی و خاص گرایانه سنتی با یکدیگر به تعامل می پردازند (پارسونز،1381؛ ترجمه انصاری، ص98). وی در مقاله ساختارهای اساسی اجتماع به طور دقیق اهمیت موقعیتهای ارضی متفاوت را برای عاملان بررسی می کند. در اندیشه پارسونز، روابط اجتماعی با عناصر فیزیکی و آرایش ارضی گره خورده است. وی اشاره می کند که جهت گیری دو عامل وجه اجتماعی کنش و موقعیت فیزیکی همواره مرتبط با ارگانیزم است، این بدین معناست که موقعیت ارضی ذاتاً در تمام کنشها وجود دارد. بدین ترتیب پارسونز توجه ما را به سوی اهمیت الگوهای آرایش فضایی اشیاء در جهان فیزیکی برای واقعیتهای اجتماعی سوق می دهد (افروغ، 1377، ص43).
دورکیم اولین کسى بود که مفهوم آنومى یا نابسامانى را که عبارتست از شرایط به هم ریخته و درهم و برهمى که در آن هنجارهاى اجتماعى ضعیف می شوند و از بین می روند یا در تضاد با یکدیگر قرار می گیرند و هم در فرد و هم در جامعه تجلى پیدا می کند، وارد جامعه شناسى کرد. بر اساس نظریه آنومى می توان گرایش جوانان حاشیه نشین را به انجام رفتارهاى کجروانه تبیین کرد که بر اساس آن جامعه از یک طرف اهداف و ارزش هاى مطلوبى را به شیوه هاى مختلف تبلیغ می کند و از طرف دیگر وسائل دسترسى به این اهداف به طور مساوى در اختیار همگان قرار ندارد، در نتیجه افراد محروم پیوسته از راههاى غیر مشروع خواستار دستیابى به اهداف مطلوب هستند و به این ترتیب ارزش هاى فرهنگى مطلوب جامعه مورد خدشه قرار می گیرد (به نقل از رفیع پور،1376، ص75) همچنین دورکیم با تاکید بر دو مفهوم انسجام مکانیکی و ارگانیکی بسیاری از مسائل و مشکلات شهری را از این منظر مورد بررسی قرار داد. با توجه به نظر وی چنین مستفاد می شود که در شهرهای بزرگ انسجام ارگانیکی حاکم است ولی مهاجرین تازه وارد که از روستا و مکانهای اجتماعی کوچکتر به شهر مهاجرت می کنند از نگرش جامعه مکانیکی برخوردارند (به نقل از آرون،1381؛ ترجمه پرهام ص362).
دورکیم توسعه شهرنشینی تحت تاثیر افزایش مهاجرت را از جمله عوامل موثر بر خارج شدن جوانان از نظارت بزرگترها میداند که طی آن از اهمیت و نفوذ سالمندان کاسته شده و بر سرعت تغییرات و تحولات اجتماعی افزوده می شود. به باور وی در شهرهای بزرگ، سنت از هر جای دیگری کمتر بر اندیشهها و عواطف مردم تسلط دارد و هر روزه ما در آن شاهد پیدایش رفتارهای تازه و حتی مغایر خواست اکثریت هستیم.دورکیم، علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جستجو می کند و در نهایت عقیده دارد که جرم یک پدیده طبیعی و اجتماعی است و بین جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد. دورکیم با اظهار نظرات خویش راه را برای بررسی محیط های متفاوت که در آن مجرمین و غیرمجرمین زندگی می کنند هموار کرد و تحقیقات گسترده ای توسط جامعه شناسان و جرم شناسان در خصوص تاثیر محیط بر وقوع جرایم صورت پذیرفت(دورکیم،1381؛ ترجمه پرهام، ص264).
لاکاسانی و مانووریه منشاء تبهکاری را در تاثیرات فرهنگی و اجتماعی یافته اند. طبق نظریه مکتبی که لاکاسانی پایه گذار آن است مجرم یک بیچاره نظام اجتماعی است و نقص سازمان اجتماعی او را جنایتکار کرده است. به عقیده ایشان بزهکار یک میکرب اجتماعی است و هر میکرب در محیط خاصی نشو و نمو می نماید و وجود شرایط مساعد در محیط، موجب رشد و ظهور تبهکاری می گردد. لاکاسانی می گوید «هرجامعه ای دارای تبهکاران مخصوص به خود است و تبهکاران مولود اجتماع خود هستند و اگر محیط اجتماعی آمادگی برای پروردن مجرم نداشته باشد فعالیت و رشد آنها عقیم می ماند» (به نقل از مسعودی فر، 1387).
ادوین ساترلند از جرم شناسان معروف آمریکاست. ایشان عقیده دارد اگر فردی در محیط مجاور خود در معرض عوامل جرم زا قرار گیرد تا غیر جرم زا، شانس و احتمال قانون شکنیاش افزایش می یابد بعلاوه ساترلند اظهار می نماید که اشخاص در معرض عوامل جرمزا واقع می شوند که برای سهیم بودن در همان فرهنگ، علایق و عقایدی داشته باشند و در آن اشکال معینی از رفتار ضد اجتماعی و جنایی ممکن است مورد اغماض واقع شده و مردم احساس کنند که برای همنوایی به آنها نیاز دارند. در این راستا، پارکر، شاو و مک کی محققان آمریکایی ثابت کرده اند که در مناطق حاشیه همراه با از بین رفتن کنترلهای اجتماعی که بوسیله آنها مردم به رعایت قیود نیز اعتقاد پیدا می کنند، اعمال جنایی به شکل طبیعی جلوه می کند (به نقل از مسعودی فر، 1387).
دیدگاه قشربندی اجتماعی، معتقد است که ارتکاب جرم با وضعیت اقتصادی جامعه ارتباط دارد. این دیدگاه گرچه سابقه طولانی دارد، اما دو نسخه فرعی آن بر تحقیقات مختلف درباره حاشیه نشینی و جرم تسلط داشتند. دیدگاه نخست که مدل محرومیت مطلق خوانده می شود، بر تأثیر جرم زای فقدان درآمد مکفی برای تأمین نیازهای معیشتی اولیه تأکید دارد و معتقد است که ارتکاب جرم یکی از منابع و شیو ه های اصلی کسب معاش برای ساکنان نواحی فقیرنشین است.علاوه بر این، مدل فقر مطلق تأکید می کند که تأثیرات استرس زا و غیرانسانی زندگی در شرایط نامساعد اقتصادی، ناکامی هایی را ایجاد می کند که از طریق خشونت های جسمی و فیزیکی ابراز می شود (بلاو، 1982؛ لفتین و پارکر، 1985؛ به نقل از حکمت نیا و افشانی، 1389ص 159).
نویسندگان کتاب سرباز امریکایی مفهوم محرومیت نسبی را اولین بار در دهه ی 1940 به کار بردند. آنها از این مفهوم برای نشان دادن احساسات فردی استفاده می کنندکه فاقد منزلت یا شرایطی است که به اعتقاد خویش باید داشته باشد معیار چنین شخصی مراجعه به داشته های اشخاص یا گروههای دیگر است (گر، 54:1377)
هولندر معتقد است که این محرومیت زمانی اتّفاق میافتد که مردم:
- به چیزی میل کنند که آن را ندارند.
- خود را مستحق به دست آوردن آن بدانند.
- به خاطر ناتوانی در تملّک آن، خود را مقصر ندانند)هولندر، 383:1378)
شایسته ذکر است که بیش از یک میلیارد نفر از ساکنان شهرهای جهان در مساکن نامناسب زندگی می کنند. در کشورهای در حال توسعه،بیشتر این افراد در مناطق حاشیه نشین محروم و سکونتگاهها ی غیرقانونی ساکن هستند.شهرها جهت بهبود بخشیدن به شرایط زندگی از امکانات و تسهیلات فراوانی برخوردار می باشند. اما این امکانات و تسهیلات میان اقشار مختلف بهطور مساوی تقسیم نشده و شهرها به بخشهای دارا و ندار (ساکنان داخل شهر و حاشیه نشینان) تقسیم می گردند و هر قشری دارای روشهای متفاوت زندگی می باشد. فساد مالی، شفّاف و واضح نبودن برخی از امور، عدم مسئولیت پذیری، تمرکزگرایی نامناسب، برنامهریزی ضعیف و خدمات رسانی نامطلوب از جمله عواملی هستند که می توانند منابع را از دسترس قشر فقیر و نیازمند جامعه خارج کرده و در اختیار افراد ثروتمند و متمول قرار دهند (هادیزاده،(235:1382. از نظر تدا رابرتگر محرومیت نسبی زمانی به وجود میآید که فردی چیزی را مشاهده کند که خودش ندارد اما دیگری دارد و آن فرد مایل است که آن چیز را داشته باشد (رفیعپور، (44:1377 و در تعریف مفهومی، محرومیت نسبی عبارت است از
اختلاف منفی میان انتظارات مشروع و واقعیت (گِر، 54:1377)
از نظر گِر، هر چه امکانات پیشرفت و ارتقاء در افراد و گروههای مرجع دیگریعنی در گروههایی که انسان خود را با آنها مقایسه می کند بیشتر باشد، انتظارات انسانها بیشتر می شود و یک نوع احساس بیعدالتی نسبی به وجود میآید. در ضمن هر چه امکان دستیابی به ارزشهای مورد نظر یا ارتقاء اجتماعی کمتر باشد، نیز محرومیت نسبی افزایش پیدا می کند (رفیعپور، ( 45:1377. بنابراین شرایط زندگی در مناطق حاشیه نشین به صورتی است که سبب به وجود آمدن شرایط فرهنگی خاصی برای آنان می شود، به طوری که از یک سو فقر فرهنگی و مشکلات مالی و از سوی دیگر دیدن زندگی شهرنشینان که از امکانات امروزی بهره مند هستند، سبب ایجاد نارضایتی عمیق و گسترش محرومیت نسبی در میان این اقشار جامعه می شود.
این امر گاهی می تواند همچون بشکه ی باروت برای ایجاد آشوبهای اجتماعی عمل کند (برآبادی، (49:1381 لذا اعتقاد به پیشرفت و داشتن یک زندگی بهتر در میان حاشیه نشینان و مهاجرین روستایی که برای کسب درآمد بیشتر به شهرها روی آورده اند، باعث می گردد گروههای مرجع آنها کسانی باشند که از وضعیت بهتری برخوردار هستند، اما چون شرایط حاکم، امکان دستیابی به چنین موقعیتهایی را برای همه فراهم نمی کند، احساس محرومیت
نسبی در میان گروههای فقیرنشین شهری افزایش پیدا کرده و زمینهی نارضایتی اجتماعی را در میان آنها به وجود میآورد و به تدریج گروه مرجع در میان این گروه تغییر پیدا کرده و به سوی اهدافی که دستیابی به آنها ساده تر ولی نامشروع می باشد، سوق پیدا می کنند و به تعبیر مرتون تناسب میان ابزار و اهداف از بین میرود و این موضوع نخست باعث افزایش میزان محرومیت نسبی و سپس باعث گسترش رفتارهای ناهنجار اجتماعی در میان این قشر از جامعه می گردد. این مسأله در نخستین نسل حاشیه نشینان کمتر مشاهده می شود. اما فرزندان ایننسل در محیط شهری پرورش مییابند و هدفها و آرزوهای شهری جذب می کنند و برای تحقّق آرزوهایشان نخست به فعالیتها ی غیرقانونی و سپس به کنشهای ناهنجار روی میآورند.
نظریه فشار به بلوکه شدن فرصت های اقتصادی اجتماعی به عنوان عاملی در جرم و بزهکاری توجه می کند. براساس این نظریه، زمانی که افراد نتوانند در کسب اهداف مورد نظرشان (نظیر کسب، درآمد، پیشرفت تحصیلی و جز آن) موفق شوند، با فشارهایی مواجه می گردند. در شرایط خاصی، برای واکنش به این فشارها، احتمال ارتکاب جرم افزایش می یابد. رابرت اگنیو (1992، 1999)، نسخه اصلاح شده ای از نظریه فشار را با عنوان نظریه عمومی فشار مطرح می کند. به نظر رابرت اگنیو، الف) شکست در رسیدن به اهداف ارزشمند مثبت؛ ب) فقدان انگیزه های ارزشمند مثبت؛ و ج) وجود انگیزه های منفی، از منابع عمده فشار به شمار می آیند.
الف) فشار ایجاد شده به خاطر عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت: اگنیواستدلال می کند که عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت شامل پول، منزلت، احترام، استقلال و خودمختاری اولین نوع فشار است. هنگامی که در جامعه گسستگی بین آمال و آرزوها و واقعیات زندگی پدید آید، افراد به سمت اهداف جایگزین هدایت می شوند و دستیابی اهداف ارزشمند مثبت، از طریق کانال های مشروع برای آنان دشوار می گردد.
ب) فشار در نتیجه حذف انگیزه های ارزشمند مثبت از افراد: رفع انگیزه های مثبت نیز می تواند سبب فشار شود. به عنوان مثال، شکست در عشق، نقل مکان به محل یا مدرسه جدید و طلاق یا جدایی والدین می توانند موجد فشار باشد زمانی که فرد سعی می کند تا از فقدان انگیزه مثبت ممانعت کند و آنچه را که از دست رفته است بازیابد، جایگزینی برای آن پیدا کند و یا از کسانی که مسئول از دست دادن آن بودند انتقام بگیرد، حذف یا فقدان انگیز ههای مثبت ممکن است منجر به بزهکاری شود.
ج) فشار در نتیجه وجود انگیزه های منفی: فشار با حضور محرک های منفی یا مضر نیز می تواند ایجاد شود، مانند ترغیب به تعاملات اجتماعی همچون کودک آزاری، قربانی تبهکاری شدن، تنبیه بدنی، زد و خورد خانوادگی و همسالان، شکست تحصیلی و حوادث تنش زای زندگی، اعم از تهدی دهای زبانی تا آلودگی هوا.
نظریه ی استافر
استافر[6] به مطالعه ی فرصت های موجود در مقصد و مبدا می پردازد و به عوامل مداخله پر اشاره می کند. بر اساس نظریه ی وی مهاجرت با فرصت های موجود در مقصد رابطه ی مستقیم و با موانع موجود رابطه ی معکوس دارد. (In Tervening Opportunities, 1940:847 -867)
نظریه ی ساستاد
بر اساس نظریه ی سرمایه ی انسانی ساستاد[7] افراد زمانی مهاجرت می کنند که برای آن ها فایده اقتصادی در پی داشته باشد، یعنی درآمد مورد انتظار در مقصد بیش از مجموع درآمد در مبدا و هزینه ی واقعی مهاجرت باشد. (The UK’s Leading, 2002)
نظریه ی اورت. اس. لی
اورت. اس. لی در تئوری عوامل دافعه و جاذبه چهار عامل برانگیزاننده و بازدارنده ی مهاجرت را بررسی می شوند که عبارتند از: عوامل موجود در مبدا و مقصد، موانع موجود از مبدا به مقصد و عوامل شخصی. عوامل مذکور به وسیله ی اشخاص مختلف به صورت متفاوتی پذیرفته و باور می شود. بر اساس این دیدگاه چنانچه برآیند عوامل برانگیزاننده و بازدارنده مثبت باشد میل به مهاجرت ایجاد می شود (همان).
نظریه ی زلینسکی
زلینسکی مراحل مختلف مهاجرت را مشابه مراحل انتقال جمعیتی می بیند و به بررسی پنج مرحله ی تغییر در مهاجرت می پردازد (همان).
در مدل توسعه ی فی ورانیس[10] بخش های سنتی و مدرن در جوامع در حال توسعه مورد کنکاش قرار گرفته اند. بر اساس این دیدگاه بخش سنتی، با نیروی کار اضافی بدون بهره وری و یا بیکاری پنهان روبروست و بخش مدرن، با بهره وری بالا مهاجران را از بخش های سنتی جذب می کند.
نظریه قطب رشد
نظریّه قطب رشد از جمله نظریّات مبتنی بر رشد اقتصاد ی است که ریشه در اقتصاد نئوکلاسیک دهه 1950 دارند)صرافی (1379. بر پایه این نظریّه، توسعه به طور یکسان واز نقاط مختلف آغاز نمی شود بلکه یک نقط ه شروع دارد. در واقع این نقطه اوّلیّه با شروع توسعه و رشد به موتوری محرّکه جهت انگیزش نواحی مجاور تبدیل خو اهد شد.
این نظریّه که ابتدا توسّط فرا نسواپرو اقتصاددان فرانسوی مطرح گردید، مورد توجّه سایر اندیشمندان در شاخه های دیگر قرار گرفت. در بعد جغرافیایی، این نظریّه از حالت تئوری مصرف خارج گشته و شکل و بعد فضایی به خود گرفت.
اندیشمند دیگر، بودویل قطب های رشد را مراکز صنعتی دا نست که با رسیدن به مرحل ه توسعه و رشد کامل، مازاد اقتصادی را به نواحی پیرامون خود منتقل کرده و باعث توسعه آنها می شود.
این نظریّه از سوی سیاستگذاران کشورهای جهان سوّم با استقبال جدّی مواجه گردید، گویی که نسخه بیماری اقتصادی خود را یافته بود ند. نتیجه اجرای این سیاست، پیدایش شهرهای صنعتی به امیّد تحقّق وعده های نظریّه قطب رشد بود.در عمل نه تنها چنین اهدافی تحقّق نیافت؛ بلکه این شهرهای نوظهور صنعتی خود به مانعی در جهت توسعه تبدیل گشت؛ تا آنجا که حتّی نزدیک ترین پیرامون خود را نیز به توسعه نرساند. چنان که ظهور و توسعه حاشیه نشینی در شکل زشت وناموزون از نتایج آن بشمار می رود.
تاریخ: دوشنبه , 11 دی 1402 (10:24)