مقدمه:
جهانی سازی یک پدیده چند بعدی است. آن دارای اثرات بر اقتصاد، فرهنگ، محیط زیست و شیوه های زندگی اجتماعی و سیاسی دارد. تعاریف زیادی برای این مفهوم وجود دارد ولی همه آنها به افزایش ارتباط اقتصادی و روشهای زندگی در دنیا تاکید می کند(اسکولت،2000). در قالب اقتصادی، موجب نزدیکی و تقارب قیمت ها، محصولات،دستمزدها،نسبت علاقه مندیها و بهتر شدن میانگین و مقیاسها زندگی به سمت کشورهای توسعه یافته می شود(اسکولت،2000). جهانی سازی همچنین به تغییر طبیعت تعاملهای بشری نیز گفته می شود. این تغییر با تغییر روشهایی که ما زمان و مکان را درک می کنیم و روشی که ما در جهان و خودمان فکر می کنیم، رخ می دهد(کونیتز،2000).
تا ثیر جهانی شدن بر سلامت روانی متعدد است. کرمایرومیناس (2000) این اثرات را به صورت تأثیر اولیه بر شخصیت، شغل و ارتباط دانش روانپزشکی و بی کیفیتی مواد وتأثیر آن بر سلامتی خلاصه کردند(کرمایر و میناس،2000). بوگران ومیناس (2007) همچنین رابطه بین جهای سازی و مهاجرت و نتایج آن بر سلامتی روانی را مورد برسی قرار دادن. اینها شامل احساس عدم پیوستگی با جابجایی از بافتهای خودمانی شناخته شده و شبکه های حامی است، همچنین سختی سکونت و فشار بر ساختار خانواده و خویشاوندی می باشد. همه ای این موارد می تواند موجب آسیب پذیری نسبت به بیماریهای روانی گردد(بوگرا،2004). بطور مشابه فرایند استفاده شده برای یک فرهنگ جدید می تواند منجر به اندوه و اضطراب و مشکلات روانی شود، که ممکن است بوسیله محدودیتهای سازمانی برای خدمات درمانی تازه وارد ها افزایش یابد.(بوگرا و میناس،2007)
یکی از نتایج جهانی سازی شهرگرایی فزاینده کشورهای کم در آمد است که در آن افراد مجرد به شهرها حرکت می کنند تا از ارتباط خود با اقتصاد جهانی سود برند؛کشورها از اقتصاد در مقیاس محیط شهری استفاده می کنند تا به توسعه کمک کنند.با این حال تاثیر شهرگرائی جهانی بر سلامت روانی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. گرچه آن در لیست ریسک فاکتورهای ممکن برای بیماری روانی در کشورهای کم درآمد شامل شده است، اما همچنان مورد ارزیابی عمیق قرار نگرفته است.(پاتل و همکاران،2007). یک روش ممکن که شهر سازی می تواند تحت تأثیر قرار دهد نرخ بیماریهای روانی را این است که تأثیر آن بر ساختار اجتماعی را بررسی کنیم. این مقاله بطور خلاصه رابطه بین محیط شهری و سلامت روانی را قبل از استفاده از مفهوم سرمایه اجتماعی به عنوان راهکار درک برخی از حالتهای اصلی محیط اجتماعی، بررسی می کند. سپس در مورد اثرات ممکن شهرگرایی سریع را بر سرمایه اجتماعی و سلامت روانی را بررسی می کند.
محیط شهری و سلامت روانی:
جهانی سازی با شهرگرایی سریع آن همراه شد. (بانک جهانی،2000:9) در حال حاضر جابجایی تغییرات جمعیتی شدیدی در فرایندی که مردم جهان، از مناطق روستایی به مناطق شهری حرکت می کنند بطور فزاینده ای دیده می شود. در اواسط دهه 1970 کمتر از 40 % جمعیت جهان در مناطق شهری زندگی می کردند در حالیکه در سال 2025 این رقم می تواند به 60 درصد برسد. تغییرات در جمعیت شهری مخصوصاً کشورهای کم درآمد را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در آینده پیش بینی شده است که نزدیک 90% از مردم ساکن شهرها در کشورهای در حال توسعه خواهند بود.در سال 1950،41 تا از 100 شهر بزرگ جهان، در کشورهای در حال توسعه بود. در سال 1995 این عدد به 64 افزایش یافت و این نسبت همچنان در حال افزایش است (بانک جهانی،2000:9). شهرگرائی یک نیروی برگشت ناپذیر است که بوسیله جابجایی اقتصاد از کشاورزی به صنعت، تجارت، و خدمات در بسیاری از کشورها اتفاق می افتد.این تغییر اجتماعی چالشهای متعددی را برای دولتها ایجاد می کند. برخی معتقدند که چالش نخست، پذیرا ساختن شهرها برای توسعه اقتصادی، شامل باقی ماندن سطح کافی از سرمایه گذاری در زیر ساختهای اساسی مانند، آب، فاضلاب، جاده ها، تلفن، برق و خانه سازی است (بانک جهانی،2000). اما می توان استدلال نمود که ساختن محیط اجتماعی مناسب مردم ممکن است بسیار مهمتر باشد.
شهرگرایی سریع یک فرایند پویایی است. اما قبل از تلاش برای فهم تأثیر این تغییر در محیط زیست، ما ابتدا نیاز داریم که میان بر بزنیم بسیاری از متون ثابت از ارتباط بین زندگی در شهر و بیماری روانی صحبت می کنند.نسبتهای بالاتری از بیماریهای روانی، در محیط شهری گزارش شده است. تحقیقات از افزایش میزان افسردگی، ناراحتی های روانی، استفاده از مواد مخدر وسوءتغذیه در محیط شهری نسبت به روستایی حکایت می کند (بلازر و همکاران،1987؛ کسلر وهمکاران،1994؛مارسلیس وهمکاران،1998؛روبینز و رجیر،1991؛رومانس کلارسون وهمکاران،1990؛ ون او اس و همکاران،2001،2002). جدید ترین تحقیق بر روی 4.4 میلیون سوئدی انجام شد و نشان داد که میزان شیوع روان پریشی و افسردگی با افزایش تراکم جمعیت بیشتر می شود. با در نظر گرفتن سن، وضعیت تأهل،وضعیت مهاجرت و تحصیلات، آنان که در مناطق پرتراکم جمعیت زندگی می کنند68 تا 77 % بیشتر در خطر روان پریشی و 12 تا 20 % بیشتر در خطر ابتلاء به افسردگی نسبت به آنان که در مناطق کم تراکم جمعیتی زندگی می کنند قرار دارند(ساند کوئیست و همکاران،2004).
کارهای زیادی در مورد رابطه بین محیط شهری و بیماری روانی توسط فاریس و دونام(1939) انجام شده که از جنون ابراز نگرانی می کنند. بطور خلاصه،فاریس و دونام، گزارش دادند که میزان ابتلا بار اول به بیماری اسکیزوفرنی در نواحی خاصی از شهر شیکاگو بالاست. اختلاف معنا داری بین درون شهر و مناطق حاشیه ای (نامنظم) صرف نظر از محرومیت و نژاد وجود داشت. آنها نشان دادند که طبیعت شرایط زندگی در محلهای مشخص،علی الخصوص تجربه انزوای طولانی، باعث به وجود آمدن ناهنجاری رفتاری و روحی شده که منجر به بیماری روانی می شود.
پس از آن، بحث شده است که آیا نرخ بالای بیماری روانی، در نتیجه شهرهاست، یا مردم که در مناطق نا منظم جمع شده باعث توسعه بیماری روانی می شوند یا مردمی که در خارج از شهر جمع شده اند باعث این موضوع هستند (نگاه کنید به بررسی بویلد و مکنزی،2008). این موضوع تا حدودی در مورد کشورهای اسکاندیناوی نیز به اثبات رسید و نشان داد که مطمئناً در مورد جنون، عوامل خطر در شهرها متولد شد. میزان ریسک با افزایش جمعیت شهر افزایش می یابد. علاوه بر این هرچه فرد در جوانی در یک شهر بیشتر زندگی می کند میزان خطر ابتلاء به جنون افزایش می یابد(بویدل و مکنزی،2008).به همین ترتیب یک بررسی بر اسکیزوفرنی توسط کرابندام و وان او آس (2005) گزارش می دهد که یک افزایش 72 درصدی ریسک هنگامی که تمام مطالعات به خوبی انجام گیرد وجود دارد. آنها تخمین زدند که شهر نشینی موجب شیوع 30 درصد اسکیزوفرنی در کشورهای غرب می شود.