امروز شنبه 01 اردیبهشت 1403

اندیشه های تربیتی یوهان فردریش هربارت

0

زندگینامه

«یوهان فردریش هربارت» (Johann Friedrich Herbart) فیلسوف آلمانی، روانشناس و بنیانگذار دانش آموزش و پرورش (پداگوژی) در 4 می 1776 در الدنبورگ در شمال آلمان به دنیا آمد. پدرش وکیل دادگستری و مادرش زنی هوشمند بود که به تربیت فرزند خویش توجه بسیاری داشت. هربارت تا 12 سالگی زیر نظر مادر و آموزگاران خصوصی در خانه آموزش دید و پس از آن در حالی که از نظر آموزشی بسیار برتر و پیشتر از همسالان خود بود، به دبیرستان و در 18 سالگی برای فرا گرفتن فلسفه به دانشگاه ینا رفت. هنگامی که در دبیرستان و دانشگاه به تحصیل اشتغال داشت استعداد بسیار در فرا گرفتن زبان یونانی، ریاضی و فلسفه نشان داد و اینها بعدها در عقاید او نسبت به اموزش و پرورش تأثیر بسزایی داشت. وی از سال 1797 تا 1800 در سویس زندگی کرد و در آنجا تحت تاثیر شیوه تربیت استاد معروف پستالوزی قرار گرفت. وی پس از بازگشت به آلمان و اخذ مدرک دکترا به استادی فلسفه و آموزش و پرورش در دانشگاههای کونیگسبرگ (به جای کانت) و گوتینگن رسید. هربارت مطالعات عمیقی در فلسفه آموزش و پررش داشت و مدت ها به تدریس آن پرداخت. وی از شخصیت هایی بود که می خواست تعلیم و تربیت را بر پایه های استوارتری قرار دهد. به این منظور آن را به صورت رشته ای علمی و دانشگاهی درآورد. حتی یک مدرسه تجربی تاسیس کرد و عقاید و افکار خود را در آن به آزمایش گذاشت. وی آثار بسیاری در تعلیم و تربیت و فلسفه از خود برجای گذاشته از جمله: کتابی در اصول آموزش و پرورش (پداگوژی)، نکات مهم ماوراءالطبیعه، کتاب درسی روانشناسی و چندین رساله و کتب دیگر که همه مورد مطالعه و مرجع محققان فن تعلیم و تربیت ست. وی آخرین نظریات خود را درباره آموزش و پرورش در مهم‌ترین کتابش به نام «رئوس عقاید تربیتی» در 1835 منتشر ساخت و سرانجام در 11 اوت 1841 میلادی در سن 65 سالگی و در اوج شهرت درگذشت.

افکار و اندیشه های تربیتی هربارت

کار هربارت در قلمرو روانشناسی و آموزش و پرورش، از اهمیت بسیاری برخوردار است. پرباری پداگوژی آلمانی در قرن نوزدهم، پیش از همه با نامهای هربارت Herbart، فرویل Froebel و پستالوتسی Pesstalozzi (از سوئیس آلمانی زبان) مرتبط است. هربارت از سویی از پیشروان روانشناسی نو و از سوی دیگر از بنیانگذاران روش علمی آموزش و پرورش است. با کار اوست که آموزش و پرورش بر بنیاد روانشناسی استوار می گردد و جنبه ای علمی می یابد. وی در این باره می گوید: «من 20 سال متافیزیک و ریاضیات را همراه با مشاهده، تجربه و آزمایش به کار بردم تا به بنیادهای حقیقی روانشناسی راه یابم. انگیزه من برای این بررسی های دشوار، این اعتقادم بود و هست که بخش بزرگی از نارسائیهای دانش ما درباره آموزش و پرورش، نتیجه نبودن روانشناسی است. ما تنها آنگاه خواهیم توانست درباره درستی یا نادرستی کار آموزشی، دقیق قضاوت کنیم که نخست این علم (روانشناسی نو) را پدید آورده و آن را از آنچه امروز به نام روانشناسی معمول است، پیراسته باشیم.

آموزش و پرورش از نظر هربارت

از نظر هربارت آموزش و پرورش ممکن و ضروری است. ممکن است زیرا روح آدمی انعطاف پذیر است و ضروری است زیرا انسان را از گزند محفوظ می دارد. هربارت معتقد است آموزش و پرورش از هم جدایی ناپذیرند و آموزش پایه و اساس پرورش و تربیت است. اصل بنیادین آموزش و پرورش هربارت این است که: «آموزش، محتوای ذهن را می سازد؛ و تربیت، منش را. اما اگر اولی نباشد، دومی هم نخواهد بود. چنانکه گفته شد هربارت کوشید تا آموزش و پرورش را بر بنیاد روانشناسی استوار کند. از اینروست که پیش از پرداختن به روش آموزش، به بررسی چگونگی فهمیدن می پردازد. وظیفه تربیت از نظر هربارت در وهله اول، حفظ و صیانت حیات فرد است و هدف غایی آن، هدایت شکل گیری نگرش ها و ترکیب تضادها در یک مجموعه یا کل هماهنگ، همچنین ایجاد انضباط و نظم درونی است که مایه شخصیت اخلاقی است. «هربارت» معتقد است هدف نهایى از آموزش و پرورش باید تربیت اخلاق و تکوین خصلت و سرشت کودک باشد و نیز داراى دین و ایمان گردد.

انتقاد از روش پستالوزی

هربارت از یکسو بنیاد روانشناختی روش پستالوزی و از سوی دیگر، نارسایی آنرا نشان می دهد و معتقد است که روش پستالوزی (آموزش از طریق محسوسات و تجربیات) خوب ولی ناکافی است و این روش اولین گام آموزش است که تنها برای نخستین سالهای کودکی مناسب می باشد. باید به دنبال روشی بود که:

1- از این یافته های حسی و تجربی، نظامی فهمیدنی پدید آورد.

2- از حد آموزشهای حسی و تجربی (که بیشتر در خور کودکان است) فراتر رود.

با آنکه برنامه آموزشی پستالوزی فعالیتهایی گوناگون از آموختن حرفه ها گرفته تا نقاشی، سرود خوانی، خواندن انجیل و درسهایی مانند حساب و هندسه و تاریخ و جغرافیا را دربرمی گرفت؛ ولی پستالوزی هیچ تکیه و تاکیدی بر آموزش سازمان یافته، از پیش معین و از روی برنامه نداشت. هربارت این چگونگی را نقض شمرده با تاکیدی که بر اهمیت آموزش دارد، هم به آموزش از روی برنامه اهمیت می دهد، هم به آموزش از روی طرح از پیش تعیین شده، با گامهایی مشخص.

مراحل پیشنهادی هربارت در آموزش و پرورش (با در نظر داشتن به چگونگی فهمیدن):

1- آمادگی: آماده کردن ذهن شاگرد (از طریق پرسش از او با بیان مختصر درس گذشته). «هربارت» اولین بار موضوع آمادگی را در قالب طرح درس ارائه داد. او معتقد بود معلم باید قبل از هر چیزی، دانش آموز را از نظر ذهنی و با توجه به تجربیات قبلی او آماده کند.

2- ارائه مطالب: ارائه مطالب درس جدید.

3- ربط یا تداعی: کودک مطالب درس جدید را با آموخته های قبلی خود مقایسه و بین آنها ارتباط برقرار می کند.

4- تعمیم: ایجاد انسجام بین مطالب جدید و قدیم و نتیجه گیری کلی از آنها.

5- کاربرد: نشان دادن کاربرد آموخته ها در هر مورد (این مرحله توسط پیروان هربارت افزوده شده است).

طبق نظر هربارت، آموزش به معنی دقیق آن، فراهم آوردن زمینه پدید آمدن اندیشه های تازه و پیوند آن ها با اندیشه های پیشین است. به عقیده وی، آموزش پایه پرورش است؛ زیرا با سازمان دادن به اندیشه ها، دلبستگی و انگیزه پدید می آید و در چگونگی رفتار و منش تاثیر می گذارد و دامنه این تاثیر به جنبه های ذوقی و اخلاقی گسترش می یابد.

تبلیغات متنی