امروز پنجشنبه 16 مرداد 1404
0
یادگیری از طریق همیاری

مقدمه: پژوهشگران اظهار داشته اند که یادگیری یک فرایند اجتماعی است و فعالیت های یادگیری برای رسیدن به مرحله ی تولید دانش و اطلاعات حیاتی است. در سال های اخیر بسیاری از معلمان فواید و اثرگذاری های راهبردهای یادگیری را از طریق همیاری دریافته اند. یادگیری از طریق همیاری یک قالب یا چهارچوب آموزشی است که در آن گروه های دانش آموزی ناهمگن از سوی معلم شکل داده می شوند و به فعالیت می پردازند.
هدف: هدف نهایی از کاربست الگوی تدریس یادگیری از طریق همیاری دستیابی به فعالیت های عالی ذهنی است.

در واقع با وجود تفاوت های موجود در روش اجرای الگو، پنج عنصر در استفاده از الگوی یادگیری از طریق همیاری بسیار اساسی به نظر می آید:
همبستگی مثبت، مسئولیت فردی، تعامل چهره به چهره، مهارت های اجتماعی و پردازش گروهی.

این عناصر معلم را از سخنرانی صرف و دانش آموز را از تکرار بی مورد آموخته هایش رها می سازد. افزون بر این، یاگیری از طریق همیاری فرصت هایی را پدید می آورد که یادگیرندگان بتوانند در موقعیت هایی چون کارگروهی، ارتباطات، ایجاد هماهنگی اثرگذار و تقسیم کار موفق شوند. بنابراین، مشاهده می شود که دانش آموز در گروه های یادگیری از طریق همیاری باید بیش از یادگیری در قالب الگوهای دیگر به فعالیت بپردازند.
امروزه، متخصصان آموزش و پرورش الگوهای گوناگونی را برای همیاری به کار می برند ولی مراحل اساسی اجرای الگو به صورت زیر است:
مراحل اجرای الگو
1- ابتدا گروه ها شکل می گیرند
. گروه های ناهمگن که دارای اطلاعات و توانایی های مختلف، گوناگون و متنوع هستند، مؤثرتر خواهند بود. در یادگیری از طریق همیاری، تفاوت افراد گروه باعث کارآمدشدن یادگیری می شود. توجه داشته باشید که یکی از هدف های یادگیری از طریق همیاری این است که دانش آموزان یادبگیرند با هر کسی کار کنند.(اگر هدف تسلط در مهارت های خاصی باشد، می توان از گروه همگن استفاده کرد) پس از تشکیل گروه ها معلم به کمک دانش آموزان قوانینی را تدوین می کنند که بهتر است تعداد آنها محدود باشد (حدود 3 تا 5 قانون (کلاس باید در مورد این قوانین توافق کند. این قوانین را می توان در تابلوی کلاس نصب کرد.
نمونه های این قوانین عبارتند از:
- گروه های مختلف نمی توانند با هم دیگر صحبت کنند.
- همه عضوی از گروهند و در کارها همه باید شرکت کنند و سهیم شوند.
- اول سؤالات خود را از اعضای گروهتان بپرسید بعد از معلم سؤال کنید.
2 -در این مرحله معلم حدود 15 دقیقه درباره ی هدف های مهم درس، انتظاراتی که از دانش آموزان در پایان جلسه وجود دارد و مطالب اصلی درس که نیاز به توضیح دارد صحبت می کند (اهداف را بهتر است به طور غیرمستقیم مثلا˝ از طریق پرسش، فعالیت و یا حتی نصویر مطرح نمود)
3 در مرحله ی سوم به دانش آموزان فرصت داده می شود که در یک زمان مشخص روی مطالب و یا فعالیت هایی که در اختیار آنها گذاشته شده در گروه های خود تمرین و کار کنند. تنظیم و کنترل وقت در این مرحله لازم است و معلم با حضور در گروه های مختلف ضمن ارزشیابی غیر محسوس از کار گروه ها در صورت ضرورت راهنمایی های لازم را انجام می دهد.
4 -در این مرحله نتایج کار گروه ها به نمایش گذاشته خواهد شد. برای نمایش کار گروه ها روش های مختلفی وجود دارد مثلا" می توان از مدیر هر گروه خواست تا در یک زمان مشخص و کوتاه نتایج کار گروه خود را ارائه دهد و سپس معلم یا سایر گروه ها می توانند پرسش هایی از وی یا سایر اعضای گروهش داشته باشند. روش دیگر این است که هر گروه نتایج کار خود را روی یک برگه یا مقوا به صورت نوشته، نمودار یا نقاشی به تصویر درآورده و این برگه ها روی تابلو یا دیوار کلاس نصب شده و در معرض دید و نقادی سایر گروه ها قرار گیرد
5- در آخرین مرحله که مرحله ی ارزشیابی است معلم کار گروه ها را مورد ارزشیابی قرار می دهد. در این مرحله معلم می تواند از چک لیست هایی که در اختیار دارد استفاده کند و اهداف دانشی، مهارتی و نگرشی را مورد نظر قرار دهد. همچنین برای ارزشیابی می توان از گروه ها کمک گرفت و با کمک گروه ها معیارهایی برای ارزشیابی تدوین نمود و براساس این معیارها حتی خود گروه ها می توانند به ارزشیابی از کار خود (خودارزشیابی) بپردازند.

0

تعیین «تکلیف خانه»، ‌یا «مشق شب» پاسخ‌گوی نیازهای گوناگون آموزشی است و می‌تواند به عنوان یک روش و دیسپلین عادت به مطالعه ایجاد کرده، درک مطالب درسی را در کلاس آسان کند و کارهای انجام شده در مدرسه را تکمیل و تقویت کند.

علاوه بر آن باعث به وجود آمدن ابتکار استقلال و مسئولیت‌پذیری در دانش‌آموزان می‌شود و محیط مدرسه و خانه را به هم نزدیک می‌کند.

تکلیف و مشق شب چیست؟

تکلیف خانه به عنوان کار و وظیفه خارج از کلاس و ادامه تکمیل کار کلاسی برای دانش‌آموز تعریف شده است سه نوع تکلیف داریم تمرین، آماده‌سازی و ادامه و تکمیل تکالیف. تمرین یادگیری مهارت‌های تازه آموخته را تقویت می‌کند. به عنوان مثال به دانش‌آموزانی که روش جدیدی در حل مسئله ریاضی را آموخته‌اند باید مسائلی به عنوان نمونه داده شود تا آنها را خودشان حل کنند تکالیف آماده‌سازی به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا برای فعالیت‌هایی که در کلاس انجام می‌شود آماده شوند به عنوان مثال وقتی دانش‌آموزان درباره موضوعی که قرار است بعدا در کلاس مطرح شود پژوهشی انجام دهند.

تکالیف تکمیلی اغلب پروژه‌های ادامه‌دار طولانی مدت هستند که به موازات کار کلاسی پیش می‌روند. دانش‌آموزان باید از آموخته‌های متفاوت برای انجام چنین تکالیفی استفاده کنند مانند پروژه‌های نمایشگاهی، پژوهشی و مقاله‌های آخر ترم.

چرا تکلیف خانه مهم است؟

از دهه گذشته پژوهش درباره رابطه بین تکلیف خانه و موفقیت دانش‌آموزان آغاز شده است و وزنه را به نفع تکلیف خانه سنگین کرده است با وجود این که نتایج این پژوهش‌ها نشان دهنده این نیست که تکلیف خانه صددرصد موفقیت آکادمیک و علمی دانش‌آموزان را افزایش می‌دهد، اما بسیاری از معلمان و والدین معتقدند تکلیف خانه ابتکار و مسئولیت‌پذیری را برای دانش‌آموز به ارمغان می‌آورد و پاسخگوی توقعات دانش‌آموزان، خانواده‌ها و عموم است.
نتایج پژوهش‌ها به طور کلی نشان می‌دهد که تکالیف خانه اگر توسط معلم درست تعیین و برنامه‌ریزی شده باشد بسیار سودمند خواهد بود و تاثیر مستقیم بر دانش‌آموز خواهد داشت.

والدین چگونه کمک کنند؟

هرگونه نظری درباره حجم یا نوع تکلیف دارید با معلم یا مدیر مدرسه فرزندتان در میان بگذارید. فرزندتان را تشویق کنید تا درباره تکالیف خانه‌اش یادداشت بردارد تا در صورت برخورد به سؤال در خانه بتواند کارش را درست انجام دهد. برای فرزندتان محیط مناسب مطالعه ادامه و ابزار مورد نیاز را تهیه کنید(مثلا، کاغذ و کتاب) تا تکالیف خانه‌اش را انجام دهد.

فعالیت‌های بعد از مدرسه‌اش را محدود کنید تا زمان مورد نیاز برای انجام تکالیف خانه و فعالیت‌های خانوادگی را داشته باشد، زمان تماشای تلویزیون او را کنترل کنید و زمان مشخصی را برای انجام تکلیف خانه تعیین کنید. با فرزندان برای انجام تکالیف، زمان تعیین کنید وقتی تکالیف تمام می‌شود وقت آزاد و استراحت در اختیارش قرار دهید و از تلاش‌های فرزندتان تقدیر کنید. اگر در حین انجام تکالیف، فرزندتان از شما درخواست کمک کرد با پرسش کردن یا ارائه مثال به او کمک کنید یا اینکه جواب را به راحتی در اختیارش بگذارید. بچه‌های کوچک‌تر در مقایسه با بچه‌های بزرگتر به کمک بیشتری نیاز دارند، ‌همراه با فرزندتان تکالیفش را چک کنید با هم سؤال‌ها و تمرین‌های مختلفی را حل کنید و به عملکرد فرزندتان در انجام سؤال دوم یا بعدی دقت کنید.

اگر فرزندتان در دبستان درس می‌خواند تکالیف انجام شده‌اش را چک کنید فرزندتان در هر کلاس و مقطعی که درس می‌خواند تکلیفش را بعد از کنترل توسط معلم و نمره گرفتن چک کنید. از معلم فرزندتان درباره خط مشی، روش و تکالیف مورد نظرش سؤال کنید.

چقدر باید بنویسیم؟

طبق نظر بعضی از پژوهشگران، دو راه برای افزایش فرصت‌های یادگیری دانش‌آموزان وجود دارد. یکی اینکه میزان زمان یادگیری دانش‌آموزان را افزایش دهید، دیگر اینکه حجم مطالبی که باید بیاموزند بالا ببرید. تکلیف‌خانه ممکن است هر دوی اینها را تامین کند. اصلاحات آموزشی تمایل به افزایش تکالیف خانه را در پی داشته است و نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که دانش‌آموزان در مقایسه با یک دهه پیش به نحو قابل توجهی تکالیف بیشتری انجام می‌دهند.

موارد زیردر خصوص میزان وحجم تکلیف خانه توصیه می‌شود:
از مهد کودک تا کلاس سوم، کمتر از 20دقیقه در روز.
از کلاس چهارم تا اول راهنمایی 20 تا40 دقیقه در روز.
از کلاس اول راهنمایی تا 12 بسته به نوع و تعداد موضوع‌ها و در‌س‌هایی که دانش‌آموز دارد زمان‌های مختلفی توصیه می‌شود. در کل به دانش‌آموزان مایل به ادامه تحصیل در مقایسه با دانش‌آموزانی که می‌خواهند وارد محیط کار شوند تکالیف بیشتری داده می‌شود.

چرا‌ حساس باشیم؟

نبود خط مشی صحیح در تعیین و ارائه تکلیف شب ممکن است تقاضاهای غیرواقعی یا نامناسبی از فرزندتان را درپی داشته باشد. ممکن است به دانش‌آموزان براساس ظرفیت‌‌شان تکلیف داده نشود و در عوض آنها از معلم‌های مختلفی تکلیف‌های زیادی برای یک شب بگیرند. مدرسه‌هایی که خط مشی مشخصی در ارائه تکلیف‌خانه دارند، تعریف‌ها و خطوط مشخصی را در این زمینه برای معلم‌ها ارائه می‌کنند تا تکالیف را تصحیح کنند و نمره بدهند و به طور سیستماتیک به دانش‌آموزان برگردانند تا در نتیجه، آموزش در آنها نهادینه شود. این مدارس به طور کلی تعریف و توصیف‌های مشخصی برای توقعات از والدین به معلم ارائه می‌کنند و این تکالیف را با توجه به سطح دانش‌آموزان و هر کلاس با دقت تعیین و برنامه‌ریزی می‌کنند.

دانش‌آموزان نباید انتظار داشته باشند تکلیف شب همیشه لذت‌بخش باشد اما اگر تکلیف براساس هدف مناسبی ارائه شده باشد و والدین پیگیر انجام آن توسط فرزندشان شوند دانش‌آموز با گرفتن نمره بالاتر کسب عادت‌های بهتر مطالعه و نظر مثبت‌تر نسبت به مدرسه و آموزش از آن بهره می‌برد. تکلیف شب به والدین درباره مواد آموزشی مدرسه و عملکردش دید مناسبی می‌‌دهد و فرصت بیشتری برای آموختن به دانش‌آموز ارائه می‌کند.

منبع: همشهری آنلاین

0
تعلیم و تربیت انتقادی یکی از رویکردهای نام‌آشنایی است که به نظام تعلیم و تربیت به گونه‌ای متفاوت نظاره می‌کند. آن‌ها با شیوه‌ی انتقادی خود که ملهم از اندیشه‌ی انتقادی موجود در طول تاریخ تفکر غرب، خصوصاً نظریات انتقادی مکتب فرانکفورت، بوده است، به تحلیل و بررسی نظام تعلیم و تربیت در درون ساختار جامعه می‌پردازند. " آنان مدرسه، برنامه درسی و تعلیم و تعلم را به مثابه عوامل و فعالیت‌هایی می بینند که از امور آکادمیک محض فراتر رفته‌اند و دارای معانی و استلزامات مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تربیتی هستند" (گوتک، 1380، ص486). بنابراین، "در تعلیم و تربیت انتقادی، تربیت امری جدانشدنی از تحول اجتماعی و انسانی تلقی می شود و میان نظام تربیتی و ساختار اجتماعی وابستگی متقابل وجود دارد. همچنین اظهارات و فرضیات به شرایط اجتماعی و سیاسی بستگی داشته و ادعای ذهن و عقل مستقل رد می شود" (میرلوحی، 1376، ص42).
0

آیا تا به حال به نقاشی یک کودک نگاه کرده و از باز تاب اندیشه و احساس این هنرمند خردسال شگفت زده شده اید؟ آیا تا به حال با خود اندیشید ه اید که کودکتان با کشیدن خانه ای بی پنجره و یا آدمکی که فاقد تنه است و به جای آن دو دست از دو طرف سرش بیرون آمده و یا درختی با برگهای سوزنی چه چیزی را می خواهد برای شما بازگو کند؟

نقاشیهای کودکان نوعی گیرایی آنی دارند، آنها ساده، جذاب و سرشار از زندگی و هویتند. کودکان با نقاشیهای خود حرف می زنند، حرفهایی که به دلایل گوناگون قادر به گفتن آنها نیستند. نقاشی نیز همانند خواب و رویا به آنها این اجازه را می دهد که خود را ازممنوعیت ها سازند و با ما در حالتی نا خودآگاه، درباره مسائل، کشفیات و دلهره هایشان صحبت کنند.

تخیلات هنری همانند خواب و رویا، در ژرفای ضمیر ناخودآگاه هر کس به جستجو می پردازد و ژرف ترین محتویات درونی فرد را متظاهر می سازد. کودک نیز به کمک نقاشی دلهره ها و کشمکش های درونی خویش را آشکار می سازد و بدین طریق اثر آنها را کاهش می دهد. در حقیقت وقتی مسائل و مشکلات عاطفی بر روی کاغذ منعکس می شوند به صورت تازه و جداگانه ای که کمتر دلهره آور است در می آیند.

کودک خیلی زود در می یابد که رسم و نقاشی وسیله ای بیانی است که با افکار او مطابقت می کند و او را در تخیلاتش، آزاد می گذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم می آورد؛ علاوه بر آن نقاشی کردن به او اجازه می دهد که افکار درونی اش و درحقیقت خویشتن خودش را نشان دهد. به هر حال تعبیرو تجزیه و تحلیل نقاشی کودکان فقط مورد توجه بزرگسالان است. هنگامی که کودک به وسیله تصویر اظهار نظری می کند، بسیاری از جوانب شخصیت خویش را آشکار می سازد؛ ولی او اینکار را برای دلخوشی ما و یا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روانشناسی نمی کند؛ بلکه آنچه برای او مهم است بیرون ریختن تجربه های اندوخته شد ه ای است که نمایانگر وجود اوست...

اولین علائمی که کودک بر روی کاغذ رسم می کند، بیشتر بر اثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود می آید. اوخیلی زود متوجه می شود ک در اطراف او اشیاء و وسایلی وجود دارند که می توانند اثر مشخصی از خود بر روی سطوح باقی گذارند، بنابر این با لذت تمام، با هر وسیله ای که به دست آورد شروع به خط خطی کردن می کند. خطوط درهم و برهمی که کودک در سن 16 تا 18 ماهگی رسم می کند کم کم جای خود را به دو اثر گرافیکی مشخص تر می دهد که یکی خط نوشتن و دیگری خط نگاری است، که این رویه به مرور زمان و بر اثر پیشرفت و پختگی فکری کودک هر کدام جای خود را پیدا می کنند.

او در دو تا سه سالگی برای خطوط و دایره هایی که می کشد اسم می گذرد. در این دوران، دیگر خط نگاری کودک، فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد بر روی کاغذ نیست، بلکه او مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربه های زندگی کوتاه مدتش به دست آورده بیان کند. و سرانجام درچهار سالگی خط نگاره های او جمع و جور می شوند و حتی برای بزرگسالان نیز معنی پیدا می کنند. دراین سن شمایی از آدمک و گاهی هم بعضی از حروف الفبا نمایان می شود. بدین گونه است که سرانجام کودک مرحله خط خطی کردن را به طور کامل پشت سر می گذارد و وارد مرحله تمثیلی می شود. این مرحله درست همان مرحله ای است که کودک به تقلید از بزرگترها، چند سطری را به عنوان داستان نقاشی، زیر نقاشیهای خود ترسیم می کند.

این نوشته ها اغلب از چپ به راست و گاهی از راست به چپ نقاشی می شود.

کودکان سعی می کنند در نوشته های خود فاصله را نیز مراعات کنند و جالب است که بعد از نوشتن از بزرگترها می خواهند که نوشته های آنان را بخوانند. در چنین شرایطی، والدین می توانند با دقت درمحتوی نقاشی سرنخی به دست آورند و ازاین طریق داستانی بسازند و برای کودک تعریف کنند. کودکان، معمولا با دقت به این داستانها گوش فرامی دهند و اگرهم گاه مطلبی خلاف میل آنها خوانده شود اعتراض نمی کنند؛ زیرا خودشان می دانند که نوشته هایشان قابل خواندن نیست.

برای آنها همین قدر که کسی نوشته هایشان را می خواند و در احساساتشان شریک می شود کافیست.

در فاصله سه تا چهار سالگی کودک سعی می کند تصویرشخص یا اشخاصی را بکشد. این تصویر شامل عناصر مشخص و معینی از قبیل یک دایره به جای سرو در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست.

علت ساده بودن نقاشی در این سن از عدم شناخت تکنیک ناشی نمی شود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدنش در ذهن دارد. این تصویر دارای یک سراست که برای کودک مهم جلوه می کند؛ زیرا سرموضع حس های بینایی و شنوایی است واز این رو برقراری ارتباط با دنیای خارج را میسر می سازند و دیگر اینکه دارای بازوهایی است که امکان گرفتن و لمس کردن اشیاء را در بردارد و دارای پاهایی است که امکان جابجا شدن را فراهم می کند.

وقتی کودک، آدمکی را ترسیم می کند، قبل از هر چیز شکل خود یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد بیان می کند. در واقع بین برخی از خطوط آدمک نقاشی شده، و خصوصیات جسمی و روانی کودکی که آنرا ترسیم کرده، ارتباط مشخصی وجود دارد.

اگر آدمک درمجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاًسازگار باشد؛ اما هنگامی که آدمک در اندازه ای خیلی کوچک یا گوشه کاغذ ترسیم شود، نشانگر این است که کودک خود راکم ارزش می پندارد و قادر به برقراری ارتباط مناسب با دیگران نیست. و یا اگر آدمک بزرگ ترسیم شود، می توانیم حدس بزنیم که با کودکیزود رنج و حساس روبرو هستیم که همیشه فکر می کند به او ظلم شده است. کودکانضعیف ودرون گرا، اغلب برای آدمک پا نمی گذارند، یا او را به حالت نشسته نقاشی می کنند و بالاخره کودکان

پرخاشگر

، که آدمک خود را با خطوطی خشک وزاویه دار نشان می دهند.

خانواده

اعضای یک خانواده هماهنگ، درنقاشیهای کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده می شوند. اگر این اشخاص دستهای یکدیگر را بگیرند، همدیگر را ببوسند و یا با هم بازی کنند درجه صمیمیت آنها بیشتر است. کودک، در نقاشی خانواده، تصویر خود را نزدیک شخصی نقاشی می کند که حس کند در کنارش راحت تر است و یا اورا بیشتر از همه دوست دارد؛ ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاً خواهرش بیش از او مورد توجه پدر و مادراست، در نقاشی خود خواهرش را بین پدرو مادر و خود را دورتراز آنها در حاشیه کاغذ قرار می دهد. دربعضی از نقاشیها تعدادی از افراد خانواده در داخل خانه و تعدادی دیگر درخارج ازخانه نمایش داده می شوند. اینگونه نقاشیها یا منعکس کننده غیبت واقعی شخص یا اشخاصی است که در خارج از خانه ترسیم شده اند و یا کمبود جذابیت عاطفی کودک را نسبت به آنها می نمایاند.

در بیشتر نقاشیهایی که کودکان ترسیم می کنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره بر روی او مستقر می کند. این شخصیت اصلی غالباً قبل از دیگران ترسیم می شود؛ زیرا او اولین شخصی است که کودک به او فکر می کند. این شخصیت اصلی، همیشه درانداره ای بزرگتر از دیگر اشخاص و با جزئیاتی بیشتر و کامل تر ترسیم می شود.

هنگامی که در نقاشی خانواده، یکی از اعضای خانواده وجود ندارد، می توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخود آگاه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در نقاشیهای کودکانی دیده می شود که با گذشت چند سال هنوز تولد خواهر یا برادر کوچکتر از خود را نپذیرفته اند. بنابر این با حذف این کودک مزاحم از نقاشی خود، خود را در دوران طلایی که قبل از تولد نوزاد در آن زیسته اند، به تصویر می کشند.

منابع:

1- ارزشیابی شخصیت کودکان بر اساس آزمونهای ترسیمی، دکتر پر یرخ دادستان، انتشارات رشد، چاپ دوم، تهران 1376

2- نقاشی کودکان و مفاهیم آن، آناالیوریو فراری، ترجمه عبدالرضا صرافان، انتشارات دستان، چاپ چهارم، تهران 1371

3- نقاشی و کاربرد تست در خانواده، پ. دادستان – م منصور، انتشارات رشد، چاپ اول، 1371

4- نقاشی و نوشته های کودکان، کاوه داداش زاده، انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، 1372

0
آشنایی با هوش هیجانی (عاطفی یا EQ)

دانیل گلمن نخستین کسی بود که اصطلاح هوش عاطفی را در میان مردم، رواج داد. وی در 1995 کتابی نوشت با عنوان «هوش عاطفی: چرا ممکن است این عنصر از بهره هوشی مهم‌تر باشد؟» وی اکنون رئیس شرکت خدمات هوش عاطفی در امریکاست که محور فعالیت‌های آن تحقیقات در این زمینه می‌باشد.

گلمن معتقد است: زندگی جمعی و اخلاقی ما به خویشتنداری، غمخواری و مهارت‌های مربوط به هوش عاطفی بستگی دارد. برخلاف بهره هوشی (IQ) که تصور می‌شود از زمان تولد، مطلق باقی می‌ماند، اعتقاد بر این است که هوش عاطفی (EQ) در سراسر زندگی پرورش می‌یابد و تقویت می‌شود. گلمن استدلال اساسی خود را چنین بیان کرد: «به یک معنا، ما دو مغز، دو ذهن و دو نوع هوش داریم: عاطفی و عقلی». وی خاطرنشان کرد استفاده از هوش عاطفی به اندازه هوش عقلی در زندگی ما مهم است.

0

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

1- آنانی که وقتی هستند هستند و وقتی نیستند هم نیستند.

این عمده آدمها حضورشان مبتنی بر فیزیک است.تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می شوند. بنابر این اینان تنها هویت جسمی دارند.

2-آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحریک در جهان.خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی وا گذاشته اند و بی شخصیت و بی اعتبارند.هر گز به چشم نمی آیند.مرده و زنده شان یکی است.

3-آنانی که وقتی هستند هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدمها ی معتبر و با شخصیت.کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودشان هم تاثیرشان را می گذارند کسانی که همواره به خاطر ما می مانند.دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

4-آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت انگیز ترین آدمها.در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی توانیم حضورشان را دریابیم اما وقتی که از پیش ما می روند نرم نرم و آهسته آهسته درک می کنیم.می فهمیم و می شناسیم که آنان چه بودند.چه می گفتند و چه می خواستند ما همیشه عاشق این آدمها هستیم.هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم قفل بر زبانمان میزنند.اختیار از ما سلب می شود و سکوت می کنیم و غرق در حضور انان می شویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم شاید تعداد اینها در زندگی ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

0

البته این روش متناسب با توان دانش‌آموزان سن های مختلف استفاده می‌شود. یعنی در پایه های اول فعالیت های خود ارزش‌یابی ساده تر مورد استفاده قرار می گیرد. مثلاً‌ ممکن است معلم بعد از یک آزمون نوشتنی(املاء) از دانش‌آموزان پایه اول می خواهند تا با مراجعه به کتاب درسی به بررسی املای خود بپردازند و اشتباهات احتمالی آن را پیدا کنند و سپس اصلاح کنند. بااین کار ضمن بهبود یادگیری و مهارت نوشتن، دانش‌آموزان "خودارزشیاب" می‌شوند و یاد می‌گیرند در جریان زندگی پیوسته خودشان را ارزش‌یابی کنند و اشتباهاتشان را اصلاح کنند. اما در پایه های بالاتر از دانش آموزان بخواهد تا درباره روزنامه دیواری که تهیه کرده اند نیز قضاوت بکنند. این هم نوعی خود ارزش‌یابی است اما اندکی پیچیده تر که مناسب دانش آموزان پایه های بالاتر است. "خود ارزش‌یابی" یکی از مهارت های اساسی و مهم در زندگی است که در این شیوه ارزش‌یابی مورد توجه قرار می گیرد.

والدین نیز وقتی اعتقاد پیدا می‌کنند که هدف رفتن به مدرسه، یادگیری است نه نمره گرفتن، اولاً‌ به‌جای اینکه از فرزندشان بپرسند چند گرفته‌ای؟ از او می‌پرسند چه یادگرفته‌ای؟ با این سؤال به نوعی از یادگیری دانش‌آموزان به نحو توصیفی مطلع می‌شوند و باب گفت‌‌گو را با او درباره آموخته‌هایش باز می‌کنند و دانش‌آموز برایشان توضیح می‌دهد. این کار نیز به نوعی اعتماد بین والدین و دانش آموز را افزایش می دهد.

از سوی دیگر والدین دیگر تلاش نمی‌کنند فعالیتهای یادگیری دانش‌اموزان را برای کسب نمره درخشان‌تر، خودشان انجام دهند. می‌داند که این فعالیتهای یادگیری که معلم به دانش‌آموز پیش‌نهاد کرده است برای بهبود یادگیری فرزندشان است و اگر مستقیماً‌ خودشان(والدین) انجام دهند در واقع کودکشان را از یادگیری محروم کرده‌اند و از پیشرفت بازداشته‌اند. در این صورت والدین به‌جای کمک به یادگیری آنان مانع یادگیری شده‌اند. از این‌جا معلوم می‌شود چقدر نقش والدین در این جریان بهتر و مناسب‌تر می‌شود. والدین بازوی توانای معلم در خانه می‌شوند، همکاری معلم و والدین یعنی همین که از طریق اعتماد بین آن‌ها فراهم می شود.

در کلاس‌های ارزش‌یابی توصیفی رقابت بین دانش آموزان کم‌رنگ می‌شود. معلم بر رقابت تأکید نمی‌کند چون رقابت را عامل سازنده و مفیدی برای کودکان دبستانی نمی‌داند. همانگونه که پیشتر گفتیم حذف نمره به رنگ باختن رقابت در فضای عاطفی کلاس کمک می‌کند در فضای کلاسی که این الگوی ارزش‌یابی اجرا می شود رابطه رفاقت و مشارکت بیشتر دیده می‌شود.

همان گونه که پیشتر گفته شد یکی از این ابزارهایی که در ارزش‌یابی توصیفی معلمان به کار می‌برند همسال سنجی است. همسال سنجی به این صورت است که گاهی معلمان از دانش‌آموزان می‌خواهند آزمونی را که پاسخ داده‌اند یا املائی را که نوشته‌اند و یا تکلیفی را که اجرا کرده‌اند به دوستشان بدهند تا درباره کارشان نظر دهند. موفقیت‌ها و خطاهایشان را مشخص کنند(البته معلم آموزش‌های لازم را به آن‌ها می‌دهد و خود بر فرایند کار نظارت می‌کند). لازمه این روش این است که دانش‌آموزان به همدیگر اعتماد کنند و صادقانه به همدیگر بازخورد دهند. این روش باعث ایجاد روحیه همکاری ومشارکت در بین دانش‌آموزان می‌شود نتیجه این که دانش‌آموز از انتقاد دوستانشان ناراحت نمی‌شوند یعنی روحیه انتقاد پذیری پیدا می‌کنند. چیزی که افراد جامعه ما بزرگ و کوچک به آن بسیار نیاز دارند.

همه این موارد نشان می‌دهد که ارزش‌یابی کیفی توصیفی بر ارزشهای اخلاقی در کلاس درس تأکید زیادی دارد. به سخن دیگر این الگوی ارزش‌یابی زمینه ای برای اعتلای اخلاقی فرزندان این مرز و بوم در کلاس درس. از این رو بی پایه نیست اگر بگویم این طرح در جهت تربیت اخلاقی کودکان نیز گام برمی دارد. امروزه نیاز داریم که افراد جامعه به اخلاقیات پای بند باشند.

باتشکرازدکتر حسنی

0

فراهم سازی محیط هایی که دانش آموزان بتوانند به تعامل با یکدیگر بپردازند هسته مرکزی جریان تدریس را تشکیل می دهد«یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی است همانطور که پیاژه نشان داد بیشتر آموخته های مهم ما حاصل تعامل با دیگران است.»(الیس 1379 ص 18)

شاگردان در مدارس راهبردهای یادگیری را باید به وسیله آموزشی که معلمانشان از طریق الگو های تدریس ایجاد می کنند فرا گیرند. دانش آموزان آموخته اند و خوب می دانند که چگونه از آموزش های صورت گرفته بهره مند شوند و مهارتهای اجتماعی، ریاضی، هنرهای تجسمی و ورزشی را کسب کنند، مفاهیم را در یابند و ارزشهای اجتماعی خویش را تحلیل کنند؟.تدریس تمامی امکانات لازم را در اختیار آنان قرار داده و اشتیاق لازم را در آزمودن علمی تمامی مسائل اجتماعی و ابتکارات را در آنها فراهم می سازد.

هر کدام از الگوهای تدریس اهدافی را دنبال می کنند، در انتخاب نوع الگوی تدریس این نکته رعا یت می شود، همچنان که"یغما" نوشته است «روش های تدریس وسایلی هستند که معلم با تدبیر خود آنها را به کار می گیرد تا هدفهای آموزشی مورد نظر بهتر تحقق یابد.» (1374ص9) به دنبال آن الگویی مشخص ومعین گزینش شود. هر الگو یی براساس فعالیت ها و اهداف خاصی شکل گرفته است. الگوی پردازش اطلاعات محتوی و مهارتهای تحلیل را دنبال می کند در مقابل الگوی فردی به توان فردی و گسترش آن تاکید دارد و به خلاف آنها الگوهای اجتماعی به انرژی گروهی و جریان تعامل جمعی وابسته است.«تقریبا همه کسانی که الگوی اجتماعی را پدید آورده اند بر این باورند که نقش عمده آموزش و پرورش آماده سازی شهروندان برای بروز رفتار منسجم به منظور بهبود زندگی فردی و اجتماعی و تامین نظم اجتماعی ثمر بخش و مردم سالار است. مدرسه را جامعه کوچک و مولد نه جمع گشتی از شاگردان که هر یک به تنهایی و مستقل آموزش می گیرند، می دانند.» (جویس1380ص57) در صورتی که الگوی رفتاری در نگاهی متفاوت، به تغییر رفتار توجهی خاص داشته و به شرطی شدن، مشخصات رفتاری جانشین سازی و مرور ذهنی تاکید دارد.

0

«اختلال در خواندن» یکی از اختلالات ویژه است. متاسفانه تا مدت های طولانی دانش آموزانی را که در یادگیری یک یا چند درس مشکلات جدی داشتند با اصطلاحات معلول ادراکی، آسیب دیده مغزی و آسیب دیده عصبی معرفی می کردند و به بسیاری از این دانش آموزان برچسب کودن، کم ذهن، عقب مانده و امثال آن می زدند که هیچ کدام صحیح نیست. در واقع این افراد به علت مشکلی که در خواندن دارند نمی توانند کتاب های درس علوم، ریاضی و امثال آن را بخوانند و بنابراین در آن درس ها نیز با مشکلاتی روبه رو می شوند. امروزه همه بررسی ها نشان می دهد این اختلال قابل درمان است و آموزگاران و حتی والدین اگر به دانش و حوصله لازم مجهز باشند، می توانند این مشکل را حل کنند و حتی ممکن است بسیاری از این دانش آموزان در زمینه های متعدد به پیشرفت های چشمگیری دست یابند.

مشکلات یادگیری کودکان، ارتباط تنگاتنگی با مسائل فرهنگی، خانوادگی، اقتصادی، تغذیه، بهداشت و مسائل مربوط به محیط آموزشی و... دارد. وقتی دانش آموز یا والدینش برای درمان مراجعه می کنند، مطمئناً از چیز یا چیزهایی رنج می برند. ممکن است والدین احساس گناه کنند، فکر کنند وظایفشان را در مورد فرزندشان به خوبی انجام نداده اند، ممکن است فکر کنند در دوران بارداری فرزندشان غفلت های زیادی کرده اند، ممکن است تصور کنند مردم آنان را به خاطر مشکل یادگیری فرزندشان تحقیر می کنند.

0

با وجودی که بسیاری از مردم اظهار می کنند که هوش آنان به تدریج با بالا رفتن سنشان کاهش می‌یابد امّا پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در حالی که هوش سیّال پس از دوران نوجوانی رو به کاهش می‌گذارد، هوش متبلور همچنان در طول دوران بزرگسالی افزایش می‌یابد.

هوش سیّال و هوش متبلور چیست؟ ریموند کاتل، روان‌شناس، مفهوم هوش سیّال و هوش متبلور را ارائه کرد و پس از آن با همکاری جان هورن نظریه‌ای را در این مورد مطرح ساخت. نظریه هوش سیّال و متبلور کاتل- هورن می‌گوید که هوش، مرکّب از تعدادی توانائی‌ها و قابلیت‌های متفاوت است که در تعامل و همکاری با یکدیگر، هوش کلّی فرد را به وجود می‌آورند.

هوش سیّال چیست؟
کاتل هوش سیّال را چنین تعریف می‌کند: «توانایی درک روابط، مستقل از تجربه یا دستورالعمل قبلی در رابطه با آن.» هوش سیّال، قابلیت تفکر و استدلال انتزاعی و حل مسائل است. این قابلیت مستقل از یادگیری، تجربه و آموزش در نظر گرفته می‌شود. نمونه‌هایی از به کارگیری هوش سیّال عبارت است از حل معماها و دستیابی به راهبردهای حل مساله.

هوش متبلور چیست؟
هوش متبلور، یادگیری از تجربیات و آموزه‌های پیشین است. وضعیت‌هایی که به هوش متبلور نیاز دارند شامل امتحان خواندن و درک مطلب و امتحان واژگان است. این نوع از هوش بر پایه واقعیت‌ها قرار دارد و ریشه در تجربیات قبلی دارد. این نوع از هوش با بالا رفتن سن و اندوختن دانش و درک جدید، قوی‌تر می‌شود.

هوش سیّال در مقابل هوش متبلور
به گفته ناکس (1977): «... آن‌ها تشکیل دهنده ظرفیت کلّی یادگیری،استدلال و حل مساله هستند که اغلب مردم از آن به عنوان هوش یاد می‌کنند. هوش سیّال و هوش متبلور مکّمل یکدیگرند و یادگیری انسان عمدتاً از طریق آن‌ها کنترل می‌گردد.»

هوش سیّال و متبلور در طول زندگی

  • این هر دو نوع هوش در دوران کودکی و نوجوانی افزایش می‌یابند.
  • هوش سیّال در نوجوانی به نقطه اوج خود می‌رسد و از 30 تا 40 سالگی تدریجاً شروع به کاهش می‌کند.
  • افزایش هوش متبلور در دوران بزرگسالی ادامه می‌یابد.