امروز جمعه 07 اردیبهشت 1403

نقش روش های تدریس در پرورش هوش های چندگانه

0

فراهم سازی محیط هایی که دانش آموزان بتوانند به تعامل با یکدیگر بپردازند هسته مرکزی جریان تدریس را تشکیل می دهد«یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی است همانطور که پیاژه نشان داد بیشتر آموخته های مهم ما حاصل تعامل با دیگران است.»(الیس 1379 ص 18)

شاگردان در مدارس راهبردهای یادگیری را باید به وسیله آموزشی که معلمانشان از طریق الگو های تدریس ایجاد می کنند فرا گیرند. دانش آموزان آموخته اند و خوب می دانند که چگونه از آموزش های صورت گرفته بهره مند شوند و مهارتهای اجتماعی، ریاضی، هنرهای تجسمی و ورزشی را کسب کنند، مفاهیم را در یابند و ارزشهای اجتماعی خویش را تحلیل کنند؟.تدریس تمامی امکانات لازم را در اختیار آنان قرار داده و اشتیاق لازم را در آزمودن علمی تمامی مسائل اجتماعی و ابتکارات را در آنها فراهم می سازد.

هر کدام از الگوهای تدریس اهدافی را دنبال می کنند، در انتخاب نوع الگوی تدریس این نکته رعا یت می شود، همچنان که"یغما" نوشته است «روش های تدریس وسایلی هستند که معلم با تدبیر خود آنها را به کار می گیرد تا هدفهای آموزشی مورد نظر بهتر تحقق یابد.» (1374ص9) به دنبال آن الگویی مشخص ومعین گزینش شود. هر الگو یی براساس فعالیت ها و اهداف خاصی شکل گرفته است. الگوی پردازش اطلاعات محتوی و مهارتهای تحلیل را دنبال می کند در مقابل الگوی فردی به توان فردی و گسترش آن تاکید دارد و به خلاف آنها الگوهای اجتماعی به انرژی گروهی و جریان تعامل جمعی وابسته است.«تقریبا همه کسانی که الگوی اجتماعی را پدید آورده اند بر این باورند که نقش عمده آموزش و پرورش آماده سازی شهروندان برای بروز رفتار منسجم به منظور بهبود زندگی فردی و اجتماعی و تامین نظم اجتماعی ثمر بخش و مردم سالار است. مدرسه را جامعه کوچک و مولد نه جمع گشتی از شاگردان که هر یک به تنهایی و مستقل آموزش می گیرند، می دانند.» (جویس1380ص57) در صورتی که الگوی رفتاری در نگاهی متفاوت، به تغییر رفتار توجهی خاص داشته و به شرطی شدن، مشخصات رفتاری جانشین سازی و مرور ذهنی تاکید دارد.

دانش آموزان به فراخور توانایی ها یی که دارند از فعالیت های فوق بهره مند می گردند. در تقسیمی که از الگو های تدریس آمده، آن را در چهارالگوی متفاوت طبقه بندی نموده اند. هر طبقه یا خا نواده ای از این الگو ها به یک دسته یا نمونه خاصی از مهارتها و نتایج منجر می شود.همچنان که آمد، الگویی مثل پردازش اطلاعات در پرورش استدلال و استنتاج موثرتر است. راهبردهای الگوی دریافت مفهوم،«حساسیت به استدلال منطقی در ارتباطات و تحمل ابهامات را پرورش می دهد» (جویس،1374ص54) و دیگری مثل الگوی

اجتما عی به تقویت روابط جمعی و مشارکت در جمع می انجا مد، هر کدام از این فرآورده ها نتیجه عملکرد روشی خاص هستند که توانایی ویژه ای از شاگردان را تقویت و در گسترش فعال سازی آن اثر گذار خواهد بود، یکی از آن نتایج تحریک انواع هوش های موجود در انسان است که هر کدام در روشی خاص نمایان تر خواهد بود. اکنون که با مطالعات"گاردنر" وجود حدود نه هوش متفاوت در انسان مشخص شده است. در تقسیم بندی هایش اشاره کرده است که هوش انسان شامل موارد زیراست که ازکتاب آرمسترانگ (1383)نقل می شود.

هوش زبانی(کلامی): یعنی توانایی به کار گیری درست لغات، به صورت شفاهی، نوشتاری و جنبه های عملی. بر خی از کاربرهای آن عبارتند از:معانی و بیانی(به کار گیری زبان برای متقاعد کردن دیگران،استفاده از زبان برای به خاطر آوردن اطلاعات، توضیحات به منظور آگاهی بخشیدن به دیگران).

هوش منطقی – ریاضی: یعنی توانایی استفاده درست از اعداد ارقام وبیان استدلالهای منطقی و درست. این هوش مستلزم شناسایی الگو ها وروابط منطقی،گزاره ها و قضایا، توابع و دیگر امور انتزاعی مربوط است مثل:طبقه بندی،رده بندی،استنباط، تصمیم، محاسبه، آزمون و فرضیه.

هوش فضایی و دیداری (مکانی): یعنی توانایی درک درست جهان به صورت مکانی – بصری و ایجاد تغییر در این ادراک.این هوش مستلزم شناسایی رنگ،خط شکل فرم،فضا و رابطه ای است که میان این عوامل وجود دارد و توانایی تجسم و بازنمایی گرافیکی افکار ومکانی - بصری را شامل می شود. همچنین به قابلیت فرد برای تطبیق صحیح خود در یک ماتریس فضایی ارتباط می یابد.

هوش جسمی – حرکتی (بدنی- جنبشی):مهارت به کارگیری کل بدن برای بیان افکار و احساسات(پانتومیم،ورزش)و به کارگیری دست برای ایجاد یا تغییر اشیاء که شامل مهارتهای فیزیکی مثل تعادل هماهنگی،چالاکی، قدرت،انعطاف پذیری،سرعت و قابلیت های لمسی می شود.

هوش میان فردی (درک اجتماعی): یعنیتوانایی درک و تمایز حالات روحی،مقاصد، انگیزه ها و احساسات دیگران از روی چهره،صدا، ایما و اشاره، توانایی تشخیص انواع نشانه های بین فردی و توانایی پاسخ گویی صحیح و تحت تاثیر قرار دادن گروهی از مردم برای پیروی از یک الگوی عملکرد خاص.

هوش درون فردی (ادراک درونی):شناخت خود و توانایی عملکرد مناسب بر اساس آن. داشتن تصویر روشنی از توانایی ها و محدودیت های فردی.آگاهی از حالات درونی،مقاصد،انگیزه ها،خلق و خو خویشتن داری، عزت نفس، بروز و بیان احساسات خویش، که هستی. چه کاری می تواند انجام دهد؟خود کنترلی.

هوش موسیقیایی: توانایی درک،تشخیص، تبدیل و اجرای اشکال گوناگون موسیقی و شناسایی ریتم، ارتفاع یک موسیقی و انجام ماهرانه آن و در انجام کار کنترل هیجانات فرد می تواند درک استعاری یا صعودی – نزولی (بیرونی- درونی) یا درک معمولی یا نزولی –صعودی تحلیلی- تکنیکی یا هر دو را از موسیقی دارد.

هوش طبیعت گرا (محیطی): مهارت در شناخت و طبقه بندی گونه های مختلف،گیا هان جانوران محیط فردی. شناسایی پدیده های طبیعی (ابر،کوه...) توانایی تشخیص و تمیز اشکال غیر زنده، مکان ها و محل زندگی افراد و......

هوش وجودی (بنیاد گرایانه): توجه به مسایل غایی معنا بخشیدن به زندگی و مرگ، سرنوشت نهان،جهان مادی و معنوی تجربیات عمیق عشق به دیگری. تلاش دیرینه بشریت برای فهم سوالات غایی مثل من کیستم،معنای کلی زندگی چیست،هدف از آفرینش شیطان چه بوده است که در بخشی از کارهای خلاقانه هنرمندان،نویسندگان و دانشمندان و فلاسفه وجود دارد.

با عنایت به مطالعات گاردنر، وقت آن رسیده پرورشکاران،مربیان و معلمان با ملاک هایی نظیر نمره هوشی، معدل، میانگین نمرات که از طریق آزمون های استاندارد شده هوش یا امتحانات و ارزشیابی های متداول به آن دست می یابند و معیار اصلی و تعیین کننده برای پیش بینی آینده شاگردان تلقی می شود. در کار تعلیم و تربیت و انجام فعالیت های آموزشی خویش، هوش های غالب و قوی تر تک تک دانش آموزان را مورد توجه قرار دهند«گارد نر عقیده دارد مردم واجد هفت هوش هستند، اما مدارس در حد توان خود بیشتر به رشد هوش اولی [کلامی و جسمی حرکتی/بدنی جنبشی ] تاکید دارند. در نتیجه پنج (هفت) حوزه دیگر هوش توسط تعلیم تربیت به صورت مدام سرکوب می شود.»(اورلیج،1379 ص 183.)

بنابراین ارزشیابی دانش آموزان بر مبنای هوش کلامی و تعیین عملکرد آنان از طریق این هوش کنار گذاشته شود و از بی توجهی به دانش آموزانی که نمرات پایین تری در این نوع سنجش عملکرد کسب نموده اند بپرهیزند انتظار است مربیان و معلمان روش های آموزش خود را طوری تنظیم کنند که مبتنی به چند هوش باشدکه هر دانش آموزی متناسب با هوش غالب تر خود از فعالیت های آموزشی بهره مند گردد و زمینه تقویت و پیشرفت او در تحصیل و فعالیت های آموزشگاهی فراهم گردد. علاقه و تمایل او به مطالعه و کسب علم در مدرسه، خانه و اجتماع ایجاد شود و مشکلات رفتاری و انضباطی آنها در کلاس با معلمان و در مدرسه با سایر دانش آموزان کاهش یابد.

همچنان که اشاره شد از طریق هر دسته خاصی از مهارتها، هوش معینی پرورش می یابد و از طرفی دیگر هر الگویی هم تاکید بیشتری بر فعالیت ها ی ویژه ای دارد بر این اساس به بررسی و تحلیل و کاربرد هر یک از الگوهای تدریس برای تقویت هر کدام از هوش های مربوطه پرداخته می شود.

در الگوی اجتماعی که بیشتر روشها به مشارکت اشاره دارند مثل همیاری که«احساسات مثبت به یکدیگر را افزایش می دهد. فرد از اینکه مورد توجه دیگران قرار گرفته و دیگران به حرف های او توجه می نمایند احساس خود شکو فایی می کند.» «فراگیران در این فضا ها از وابستگی مثبت به یکدیگر بهره مند می شوند» (هراتی،1384 ص 14و18) یا «هدف نهایی روش تفحص گرو هی رسیدن به روحیه جمعی کار کردن است» (احدیان،1382 ص 182) این الگو می تواند در تقویت هوش زبانی،حرکتی جسمی، مبان فردی همزمان موثر باشد. هوش های یاد شده جهت رشد و گسترش نیاز به برنامه های اجتماعی و گرو هی دارند بنابراین الگوی اجتماعی برای سه نوع هوش نامبرده در آن واحد مفید خواهد بود.

الگوی پردازش اطلاعات فرایند های شناختی سطح بالا نظیر،استدلال، تحلیل و نظم فکری را شامل می شود.

در روش جستجوی قیاسی«فرایند های مشاهده کردن، استنباط کردن، دسته بندی کردن و صورت بندی فرضیه ها و پیش بینی کردن تقویت می شوند»(اورلیج،1379 ص 32)و جویس (1384) کتاب الگو های تدریس آورده است«تفکر خوب ترکیب نظم و انعطاف پذیری است و برای پرورش آن باید مهارت ایجاد تناسب بین نظم و انعطاف پذیری را کسب کرد و محیط تقویتی آن را فراهم نمود. اساس تفکر خوب توانایی حل مسایل و اساس حل مسایل توانایی یاد گیری در موقعیت های دارای مسئله است»«ما در هنگام استفاده از الگو های استقرایی بر حسب تفکر به شکل استقرایی آموزش می دهیم، به عبارت دیگر مهارت های تفکر فرا شناخت است.» «بدینسان به نظر [می رسد] تحلیل تفکر برای تسهیل یادگیری فرا شناختی دریافت مفهوم بسیار مهم، تدریس مفهوم فرصت تحلیل تفکر و کمک به رشد شیوه های موثر تر آن به شاگردان را فراهم می کند. بدیعه پردازی برای تقویت انعطاف پذیری خلاقیت فردی و آموزش یکی از مهارتهای تفکر در سطح با لا بویژه تفکر واگرا تدوین یافته است»ص 162و161و194و373، چنین مهارت هایی منجر به رشد هوشهای منطقی – ریاضی (تفکر دقیق)، مکانی (تجسم و نقشه ذهنی)، حرکتی جسمی (ساختن) میان فردی (انعطاف پذیری) و درون فردی (تصمیم گیری) خواهد شد.

تدریس های انفرادی و غیر مستقیم که«شاگردان را بهبود اعتماد به نفس و ایجاد تفکر واقعگرا از خویشتن و ابراز عکس العملهای همدلانه و همدردانه به دیگران هدایت می کند.» بعنوان «موثر ترین وسیله آشکار ساختن هیجانات در پس یک مشکل است» «افراد احساسات خود درباره شایستگی و علایقشان را کشف می کنند.» (جویس،1380 ص 338،345،350)

موارد فوق می تواند به عنوان مهارتهای مورد توجه در هوش های طبیعت گرا، درون فردی، میان فردی و زبانی باشند.

الگوی رفتاری که شامل روشهایی مثل آموزش برنامه ای و شبیه سازی هستند«شاگردان در شبیه سازها مشغولند و نقش های افراد واقعی در زندگی خود را ایفا می کنند. عناصر دنیای واقعی ساده می شوند وبه شکل قابل استفاده در کلاس در می آیند. مفاهیم آموخته شده و راه حل های به وجود آمده قابل انتقال به جهان واقعی هستند.» «نمونه مهم از این سیستم آموزش، که در آن مولفه های ماشینی راه را برای محیط کاملا متفاوت یادگیری هموار می سازد، آزمایشگاه زبان است» (جویس، 1380ص 409،390)

این نمونه از فعالیت ها مهارتهای هوش کلامی،جسمی حرکتی،مکانی، موسیقیایی، میان فردی، طبیعت گرا و وجودی را فعال می سازد.

منابع:

- احدیان محمد. آقازاده محرم،1382 راهنمای روشهای نوین تدریس (برای آموزش و کارآموزی) تهران: آییز

- بروس جویس. مارشاویل،1370 الگوهای تدریس جلد اول (ترجمه محمد رضا بهرنگی) تهران: مولف

- بروس جویس. مارشاویل. امیلی کالهون، 1380 الگو های جدید تدریس (ترجمه محمد رضا بهرنگی) تهران: شمس کمال تربیت

- توماس آرمسترانگ، 1383 هوش های چند گانه در کلاسهای درس (ترجمه مهشید صفری) تهران: انتشارات مدرسه

دونالدسی اورلیج. رابرت جی هاردر، ریچارد سی کالاهان، هری دابلیو گیبسون،1379 راهبردهای تدریس

- سوزان الیس. سوزان الیس 1379. آشنایی با یادگیری از طریق همیاری (ترجمه طاهره رستگار و مجید ملکان) تهران: نشر نی

- هراتی رابعه،1384 همیاری در تدریس. مشهد: تمرین

- یغما عادل، 1374 کاربرد روش ها و الگوی تدریس (با تاکید بر نقش تکنولوژی آموزشی). تهران: مدرسه

تبلیغات متنی