امروز چهارشنبه 23 آبان 1403
0

چکیده:

در این مقاله ضمن تعریف تربیت به معنای عام و تربیت کودک به معنای خاص آن دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است هم چنین روش های صحیح و ناصحیح تربیت که والدین (پدر و مادر) نقش اساسی در شناخت و آموزش آن به کودکان دارند مورد بررسی قرار گرفته است، در ضمن راه حل های مختلف برای حل این گونه رفتار ناصحیح کودک ارائه شده است.

کلید واژه: تربیت، والدین، کودک، نقش والدین

مقدمه:

تربیت مصدر باب تفعیل از ماده «ربِّی، یربو» به معنی رشد است و تربیت یعنی رشد دادن، معنای اصطلاحی تربیت عبارت است از «رشد دادن یا فراهم کردن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود» از این رو تربیت انسان که از کودکی و در محیط خانواده شکل و ریشه می گیرد و زیر نظر والدین کودک قرار دارد تا تربیت کودک به نحو احسن صورت بگیرد. نشان دهنده نقش بسیار مهم والدین در تربیت کودکان می باشد. والدین باید با شناخت و به کار گیری روش های صحیح تربیتی دوران کودکی فرزندان خود را به نحو احسن زیر سایه تربیت خود قرار دهنده زیر این والدین است که با تربیتش هم فرزند خود و هم جامعه را از مشکلات احتمالی به دور می کند (رهبر، 1385، ص 6).

بیان مسئله

قدم اول درموفقیت این است که پیروز شدن را بخواهیم، تنها به این صورت است که اصول موفقیت را به آسانی خواهیم آموخت. موفقیت درتربیت فرزندان به عوامل گوناگونی بستگی دارد واین عوامل در مجموعه ای فردی، آموزشگاهی، خانوادگی واجتماعی طبقه بندی می شود. بی تردید تربیت فرزندان به عوامل مختلفی نظیر درآمد، سطح تحصیلات والدین، رفتاروالدین، محیط خانواده، نوع مدرسه، امکانات آموزشی، رفتار معلم و... بستگی دارد.

در این تحقیق من عامل دوم یعنی رفتار والدین را مورد بررسی قرار می دهم.

تاثیر والدین همانند سایر عوامل موثربر تربیت به اشکال مختلف در نحوه تربیت کودکان تأثیر می گذارد.

تعریف و مفهوم تربیت

رشد دادن یا فراهم کردن زمینه مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادها و با فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود را تربیت می گویند که باید با اصولی همراه باشد تا به نحو احسن صورت گیرد. (رهبر، 1385، ص6).

تربیت عبارت از مجموعه وسایلی است که به کمک آن رشد، سازندگی جریان یا شکوفایی و حتی ارتقاء زندگی انسان از جنبه های زیستی، روانی، اجتماعی، به وسیله آموزش و یادگیری تجارب مختلف راهنمایی شده با امکان و تسهیلات آن را فراهم کند این امر باید درد ورنمایی واحد به صورتی انجام پذیرد تا امکان یادگیری وسایل، روابط عاطفی، فراگیری قواعد زندگی در ابعاد چهارگانه ی اجباری عشق و قدرت، آزادی و انضباط و تکامل در محیطی مطلوب را فراهم سازد که نیازهای اساسی و نه سطحی کودک را ارضا کند (لافرن، 1381، ص 52).

تربیت مفهومی است که معمولاً با اصطلاح رشد دادن و رشد کردن همراه می باشد. بنابراین اصل تربیت باید همراه یا اصولی باشد تا همه جوانب رشد را به همراه داشته باشد تا متولی کاملاً از تربیت صحیح بهره مند شود و مسیر رشد و شکوفایی را زیر سایه تربیت صحیح به کمک مربیان طی کند (نوابی نژاد، 1372، ص 24)

آغاز تربیت کودک

کودکان امانت های الهی هستند که در دست ما قرار دارند و مهم ترین وظیفه والدین تربیت صحیح آن ها می باشد چون تربیت امری است که آغاز آن در محیط خانواده صورت می گیرد بنابراین امر پیچیده ای می باشد که ظرافت های خاص خود و لطافت هایی را دارد که اگر درست و به موقع صورت نگیرد اثرات منفی بسیاری را خواهد داشت که قابل جبران نمی باشند (سایت تنظیم وحی، شماره 1386،86).

از آن جا که آغاز تربیت کودک در محیطی به نام خانواده صورت می گیرد و این تربیت با توجه به اصولی توسط والدین به کودک تزریق می گردد باید در تربیت کودک نقش اساسی و مهمی را به خانواده کودک و در راس آن والدین کودک قائل شویم از این رو والدین که به عنوان مربی کودک عمل می کنند باید اصل تربیت را بخوبی شناخته و درمرحله عمل آن را در طول دوران رشد کودکانشان به آنها یاد دهند زیرا معمولاً وقتی کودکان با هوش، مودب با صداقت یا از لحاظ اجتماعی سازگارند به حساب والدین گذاشته می شود و وقتی بزهکار، عصبی، و ازلحاظ درسی ضعیف باشند، باز هم والدین مسئول شناخته می شوند، روش هایی که والدین برای تربیت کودک به کار می گیرند به شدت تحت تاثیر محله، مدرسه و فرهنگ گسترده ای است که خانواده در آن زندگی می کنند البته قابل ذکر است که این روش ها تحت تاثیر خصوصیات کودکان نیز قرار دارد (کاکیا، صص 1380، صص32-31).

تربیت خانوادگی تاثیر آن در رفتار کودک

روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخش های دانست که در کنش متقابل هستند. نظام خانواده در مجموعه ای نظام های بزرگتر قرار گرفته است.

محله، جامعه و جامعه گسترده تر، این نظام به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق روش های مختلف تربیت کودک در رفتار کودکان تاثیر می گذارد به همین دلیل باید در عین حال که خانواده رابه عنوان یک نظام می شناسیم و تربیت را از اصول اساسی برای آن مد نظر قرار می دهیم باید به اهمیت و تاثیر تربیت درروابط این نظام پی ببریم زیرا یک خانواده به عنوان یک نظام زمانی روابط اعضایش مستحکم خواهد بود که براساس اصول تربیتی صحیح پایه گذاری شود (هنری ماسن، 1370، ص44).

خانواده ها معمولاً از زن و مرد و تعدادی فرزند که روابطی بین آنها حکمفرماست تشکیل شده اند در سیستم خانواده چنان چه روابط هر یک از اعضا با دیگران دچار اختلال گردد در این صورت کل سیستم خانواده دچار مشکل خواهد شد که گاهاً باعث مشکلاتی می شود که جبران آن ها سخت و گاهاً غیر قابل ممکن می باشد در این میان طبعاً ضعیف ترین و کوچک ترین اعضای خانواده که فرزندان و کودکان باشند بیشتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. در این میان والدین باید یک سیستم تربیتی مناسبی را در نظام خانواده پایه گذری کنند تا از ایجاد چنین مشکلاتی جلوگیری کند به همین دلیل اختلافات بین والدین نه تنها نهال تربیتی مناسب را در محیط خانواده رشه کن می کند بلکه فرزندان را با این گونه مشکلات آشنا می کند در حالی که والدین می بایست به جای این گونه اختلافات فرزندانشان را به نحو احسن تربیت کنند به عنوان مثال با بررسی هایی که در سال هایی اخیر در زمینه مشکلات دانش آموزان صورت گرفته مشخص شده که بخش اعظم مشکلات آن ها ریشه های خانوادگی داشته و این گونه کودکان حامل عوارض و آسیب های خانوادگی به فضای مدرسه می باشند طبیعی است که تمامی این رفتار ها و مشکلات از تربیت ناصحیح آن ها و اختلافات والدین به جای توجه به آن ها و تربیت کردنشان ناشی می شود به همین، دلیل به اهمیت تربیت و تاثیر بسیار فراوان آن در رفتار های فرزندان در داخل و خارج از محیط خانواده می توانیم پی ببریم. (اصغری پور، 1387، ص 50).

خانواده مهم ترین عامل سازنده شخصیت کودک است، کودکان سال های اولیه عمر خودشان را که از نظر تربیتی مهم ترین سال های زندگی به شمار می رود در محیط خانواده سپری می کنند به همین دلیل امر تربیت را در این دوران باید کاملاً جدی بگیریم دلیل آن هم این است که اگر والدین در این دوران تربیت کودکان را امری ساده بینگارند و در تربیت آن ها سهل انگاری کنند باید انتظار رفتاری ناصحیح و خلاف هنجارهای جامعه را از کودکان داشته باشیم بنابراین به اهمیت تربیت کودک در دوران کودکی زیر سایه والدین آگاهی می یابیم. (معتمدی، 1373، ص 62).

تربیت از حیاتی ترین ابعاد زندگی انسان است و در پرتو آن، انسان به سعادت مطلوب نائل می شود. بزرگ مربی اسلام، علی علیه السلام در سخنان خود بارها و بارها از این امر مهم پرده برداشته است و آثار و نتایج مثبت تربیت فرزند و پیامدهای منفی بی توجهی به آن را بیان داشته اند. حضرت علی(ع) ثمره و محصول تربیت صحیح را پرورش فرزند صالح و پیامد بی توجهی به امر خطیر تربیت راه رشد یافتن فرزند ناصالح بر شمرده و برای هر یک از این دو، آثار و نتایج مثبت و منفی بیان نمودند آن حضرت ثمره تربیت فرزند صالح را انس و آرامش والدین دانسته است. هم چنین در سخن دیگری فرزند صالح را نیکوترین یادگار و بلکه مساوی با همه ی یادگارهای باقیمانده از والدین معرفی می نمایند «الوالد الصالح احد الذکرین» از سویی دیگر آن حضرت آثار سوء و پیامدهای منفی پرورش فرزند ناصالح را مورد توجه قرار داده اند و همه روهروان صدیق خود را از بی توجهی به تربیت صحیح فرزندان بر حذر داشته اند.(سایت ایران صدا، 1388).

روش های گوناگون تربیت (انواع تربیت)

هریک از ما شیوه های خاصی برای تربیت فرزندانمان داریم که در واقع بازتاب شخصیت ماست این شیوه ها از تمامی عواملی که ما را منحصر به فرد کرده اند، تاثیر می پذیرند عواملی مانند نوع تربیت، شخصیت و ارزش هایی که به آن ها پای بندیم، هر یک از این عوامل، به تناسب نقش تربیتی ما برای فرزندان خودمان، بر دیدگاه های ما اثر می گذارند و رفتارمان را در برابر فرزندان، انتظاراتمان از آن ها تحت تاثیر قرار می دهند، روش ما در تربیت فرزند، نقش مستقیمی بر عزت نفس فرزندانمان دارد، زیرا نوع ارتباط روزمره با آنها را تعیین می کند، بیشتر کنش و واکنش های ما در ارتباط با فرزندانمان، با توجه به تناسب ماهیت و کیفیت واکنش ما، اثری بالقوه بز عزت نفس کودکانان دارد چه به شکل مثبت و چه به صورت منفی تاثیر خود را خواهد گذاشت. (استن هاوس، 1380، ص 106).

حضرت علی(ع) می فرمایند: «لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فا انهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم» فرزندان خود را مجبور نکنید آداب و عادات شما را یاد بگیرند چون آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند. تحقیقات و مطالعات انجام شده بر روی رفتار والدین و فرزندان نشانگر اهمیت دو بعدی رفتاری در والدین نسبت به کودکان است، مانند پذیرش، طرد، آزاد گذاشتن، محدود کردن، والدینی که فرزندان خود را مورد پذیرش قرار می دهند نسبت به کودک عاطفی، تایید کننده و گرم هستند و کودک خود را آن گونه که هست درک می کنند، انضباط و نظم و ترتیب در نظر آن ها بیشتر شامل تشویق و ستایش و کمتر تنبیه بدنی است نسبت به والدینی که صرفاً طرد کننده هستند بهتر عمل می کنند (نوابی نژاد، 1372، ص 72).

هر پدر و مادر دل سوزی برای آن که در تربیت کودک خود موفق تر باشند و با اطمینان بیشتری به روش تربیتی خود ادامه دهند باید برخی از اطلاعات ضروری را داشته باشند که عبارتند از:

1- آگاهی از اصول کلی رشد: آگاهی والدین از اصول کلی رشد و توانایی های کودکان در مراحل مختلف سبب می شود که اولاً پدر و مادر توقع خود را از طفل بر میزان توانایی های جسمی و ذهنیش منطبق کنند و بدانند که در سنین مختلف چه توقعی از کودک داشته باشند و به او بیهوده فشار نیاورند و برای آموختن عجله نکنند.

2- شناخت تفاوت های فردی کودکان: والدین باید بدانند همان طور که کودکان ازلحاظ ظاهری با همدیگر فرق دارند از لحاظ هوش و استعداد نیروی جسمانی و به طور کلی توانایی های بدنی و ذهنی نیز با همدیگر فرق دارند، گذشتن ازمراحل رشد و رسیدن به کمال، مانند بالا رفتن از پله های نردبان است و همه باید آن را طی کنند، اما بالا رفتن از این پله ها، در همه کودکان یکسان و همزمان نیست. یکی کندتر و دیگری تندتر می رود.

3- شناخت روش صحیح: برخورد با کودکان و تعلیم و تربیت آن ها نیازمند روش صحیحی است آگاهی از روش های مناسب مسلماً کارتربیت را آسان تر می کند اما روش هایی که مبتنی بر واقع بینی نباشد کار تربیت را دشوار تر می کند.

4- استفاده از شرایط و امکانات مناسب: تصور نکنید که برای تربیت کودک حتماً باید شرایط بخصوص یا امکانات فوق العاده وجود داشته باشند فقط کافی است که والدین شرایط بخصوص یا امکانات فوق العاده را بشناسند و از کوچکترین فرصت بهره گیرند و این فرصت را کودکان به شما می دهند.

5- آگاهی از رفتار مناسب: والدین باید توجه داشته باشند که رفتار آن ها از کودکانشان پنهانو از چشمان آن ها دور نمی ماند هر رفتاری که آن ها در مقابل طفل داشته باشند در موفقیت یا عدم موفقیت آن ها تاثیر می گذارند، پس باید توجه داشت:

1- رفتار با همسر چگونه است احتراماً یا توهین آمیز است.

2- در مورد روش تربیتی به کار رفته با همسرتان توافق دارید یا نه اگر اختلاف دارید آیا اختلافتان را در جلوی چشمان کودک بروز می دهید یا نه.

3- رفتار خودتان درمقابل موفقیت یا عدم موفقیت روش تربیتی خودتان چگونه است.

بنابراین نتیجه می گیریم که تربیت کودک آن قدر دشوار نیست که حتماً نیاز به تحصیلات دانشگاهی داشته باشد و آن قدر هم آسان نیست که بی اهمیت جلوه کند و بتوان بی تفاوت از کنار آن گذشت، بلکه تنها شناخت کودک و آشنایی با مشکلات و مسائل او در مراحل سنی مختلف و آگاهی از روش صحیح تربیت کفایت می کند. (پرینگل، 1373، ص 82).

بایست های کلی تربیت کودک:

والدین و مربیان باید باحد فاصله و متانت و ملایمت کودک را با زندگی و مقررات و دستورهای لازم آشنا کنند تا کودک ضمن احساس استقلال و با ارزش بودن، بتواند توانایی های و مهارت های جدید را کسب کند، هم چنین باید کودکان را برای پذیرفتن مسئولیت های آتی در مقاطع تحصیلی و قبول مقررات اجتماعی در زندگی جمعی، با رعایت ضوابط آن آماده ساخت والدین باید سعی کنند درخلال بحث های خود توجه کودکان را به مفاهیم اجتماعی معطوف کنند.(وبلاگ گروهی مادرانه، 1388، ص 6).

نمونه هایی از بایست ها و روش های تربیت کودک:

1- تربیت رها کردن متربی از بستگی ها و وابستگی ها به سوی تعالی است و نه رام کردن و مطیع کردن کودک در دام خواسته های خودمان.

2- هدف تربیت باید گسترش و توسعه ظرفیت درونی و قوه فهم کودک باشد و نه تحمیل و تزریق معلومات و محفوظات به او.

3- از روش تربیت فعال استفاده کنیم در این روش، مربی می کوشد تا خود را از نظر ذهنی و عاطفی در موقعیت متر بی قرار دهد و مربی مشوق ابداع و خلاقیت است.

4- کودکان باید نسبت به نوع رفتارهایی که از آن ها انتظار داریم، شناخت کافی داشته باشند این شناخت در میدان مشاهده حاصل می شود پس مواظب رفتارهایمان باشیم.

5- تربیت هرگز در یک بعد متمرکز نمی شود بلکه همواره جنبه های عقلانی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی، جسمی، علمی و … در جامعه بخشیدن به آن دخالت دارد.

6- درون مایه تربیت صحیح در طبیعت کودک وجود دارد و او باید از طریق خودیابی، خودفهمی و خود رهبری، آن ها را در تعامل با محیط سالم کشف و تقویت کند. (سایت نسیم وحی، 1388، ص 7).

بایست های تربیت شامل نیازهای کودک نیز می باشد که از دوران کودکی توسط والدین باید تامین شود تا فرزند یک فرد سازگار و به هنجار اجتماعی تلقی شود که عبارتند از:

1- عشق و امنیت 2-کسب تجارب جدید 3-تحسین و قدردانی
4- مسولیت پذیری، البته در طول مراحل مختلف، تحول اهمیت نسبی این نیازها نیز از راه های ارضای آن ها تغییر کند اگر یکی از این نیازها ارضا نشود یا به اندازه کافی ارضا نشود ممکن است مانع رشد کودک نیز شود یا رشد او را مختل کند پیامدهای این امر بعدها هم برای خود فرد هم برای جامعه فاجعه آمیز و پر هزینه خواهد بود، کودکی که در یک خانواده ناسازگار زندگی می کند نیز، مستعد اختلال عاطفی یا جامعه ستیزی می باشد، والدین ستیزه جو، بی کفایت و پریشان در ذهن کودک، الگوی نامناسبی ایجاد می کند.

خصوصاً خصومت پدر و مادر، تاثیر زیان باری بر رشد عاطفی کودک خواهد داشت، به این معنا که بعداً نمی تواند به عنوان یک بزرگسال نسبت به فرزندان خود محبتی غیر خودخواهانه داشته باشد به این ترتیب خصومت والدین به صورت دور باطل از یک نسل به نسل بعد تداوم می یابد بنابراین این ویژگی والدین که به دور از بایست های صحیح تربیت است باید تقویت و تصحیح شود تا تربیت کودک به نحو احسن صورت گیرد. (پرینگل، 1380، ص 94).

نیازهای کلی فرزندان در مسیر تربیت:

فرزندان در طی کردن مسیر رشد و تکامل به طور کلی در طی کردن مسیر تربیت نیازهای فراوانی دارند که والدین آن را باید رعایت کنند به عنوان مثال محبت کردن برای رشد کودک ضروری است، واکنش والدین اهمیت زیادی دارد زیرا اگر کودک عکس العملی از آن ها نبیند، سر خورده و غمگین می شود و از خود بی توجهی نشان می دهد این مسئله را می توان آشکارا در کودکان یتیم مشاهده کرد، مراقبت های جسمی از این کودکان به مراتب بیشتر از مراقبت های روحی آنان است و چون فرد خاصی به شکل ثابت و دائمی از آن ها حمایت نمی کند (مراقبت ها داماً عوض می شوند) هرگز نمی توانند رابطه ای جانبه با اطرافیانشان داشته باشند خصوصاً در جامعه و اجتماع.

وقت گذاشتن برای فرزندان:

همکاری و ارتباط نزدیک ما با فرزندانمان باعث جذب هر چه بیشتر آن ها به ارزش های مورد قبول ما خواهد شد، هم چنین اگر کودکان احساس کنند که والدین برای آن ها ارزش قائلند بیشتر به ارزش های مورد علاقه آن ها جذب خواهند شد. هم چنین احساس احترام از سوی والدین، باعث افزایش عزت نفس کودکان شده و باعث می شود که کمتر به دنبال هم سن و سالان شرور خود رفته و یا دست به اقداماتی خطرناک و مشکل آفرین بزنند.(گلن، 1380، ص 80).

هر کودکی به منظور احساس امنیت و آرامش و افزایش حس اطمینان نیازمند به رابطه ای محکم و دوستانه، محبت آمیز، و با عاطفه با والدین خود یا افراد بزرگسال است بدون ضمانت محکمی از جانب یک فرد بزرگسال دلسوز کودک در خطر آن است که متخاصم شود و کنترلش سخت و مشکل شود، بنابراین محبت والدین به کودک در تربیت او نه تنها باعث طی شدن سالم مسیر تربیت می شود بلکه از بروز مشکلات ذکر شده نیز جلوگیری می کند (کاکیا، 1380، صص32-31).

روش های والدین در اصلاح رفتار کودک (فرزند):

اغلب این سه جمله را شنیده ایم«ما همه راه ها را امتحان کرده ایم» «ما با همه آن ها یکسان رفتار می کنیم» «ما هر چه که کودکانمان خواسته اند در اختیارشان گذاشته ایم» این ها جمله هایی هستند که والدین معمولاً با به کار بردن آن ها برای کودکان مشکل آفرین خود تقاضای کمک می کنند همه ی این جمله ها ممکن است نتیجه اشتباهاتی باشد که والدین در مسیر تربیت آنها را نادیده گرفته اند. (پرینگل، 1380، ص 53).

همواره والدین نگران آن هستند که مبادا با رفتار نسنجیده یا سخت گیری بی جای خود زندگی فرزندان خود را تباه کنند. هم چنین بعضی از خانواده ها هم به فرزندان خود آزادی مطلق می دهند، قدرتشان در ایجاد انضباط در خانه ضعیف است و کودکانشان اجازه انجام هر عملی را پیدا می کنند اما کودکان چنین خانواده هایی روزی والدین خود را به بی توجهی و بی علاقگی نسبت به تربیت فرزند متهم می کنند. و آن ها را مورد بازخواست قرار می دهند و در نهایت عده ای از والدین و مربیان روش اعتدال را بر می گزینند و سعی می کنند با توجه به شخصیت کودک در جهت تصحیح اشتباهات خودشان عمل کنند و به برخی از خواسته های فرزندانشان جواب مثبت و به برخی از رفتار های آن ها جواب منفی بدهند.(معتمدی، 1373، صص 66-61).

اصول کلی تربیت از دیدگاه حضرت علی(ع):

1-اصل اعتدال:رفتارها و عملکردهای تربیتی، در صورتی به ما کمک می کنند که تابع اعتدال باشند، تربیت خردمندانه تربیتی است که مبتنی بر حفظ اعتدال باشد و روشی باشد به دور از افراط و تفریط چنان چه ضمن آیه ای می فرمایند.

«لا تدی الجاهل الامفرط او مفرطا» نادان را نبینی جز این که کاری را از اندازه فراتر کشاند و یا بدان جا که باید نرسانده (نهج البلاغه، باب حکمت) هم چنین می فرمایند«خیر الامور اعتدال الرجاء و الخوف» بهترین کارها اعتدال، امید و بیم (غرر الحکم، جلد 1).

2-اصل تدرج و تمکن: هر حرکت تربیتی باید با توجه به اختلاف استعداد ها و نیازها و به صورت تدریجی و مرحله به مرحله در اساس توانایی صورت پذیرد.

3-اصل تسهیل: منظور این است که اقدامات تربیتی باید اموری آسان و میسر باشند و از فرد تکالیف طافت فرسا نخواهیم و خواسته های ما طوری باشد که آن خود با میل و رغبت آن کار را انجام دهد، بنابراین آنان که با مسامحه رفتار می کنند بهترین نتیجه را می گیرند. (نهج البلاغه، باب حکمت).

تشویق و تنبیه و موارد استفاده آن

بعضی از والدین از عامل تشویق و یا تنبیه در جهت اصلاح رفتار فرزندانشان استفاده می کنند چون بعضی والدین اعتقاد دارند که فرزندان باید تشویق شوند تا احساس خوبی داشته نسبت به خویش داشته باشند طی یادگیری های جدید به انجام فعالیت های مورد نظر دیگر هم و تحریک شوند، حس لیاقت و داشتن کفایت در آن ها رشد کند و ما را از توانایی هایشان که جزئی از کل است مطلع سازد.

اولین قانون تشویق این است که این کار را به طور حقیقی و واقعی انجام دهیم نه ظاهری و دروغی چون تلخ ترین واقعیت موجود این است که گاهی تشویق در پرده غیبت فرو می رود، و به ندرت به یاد استفاده از آن ها می افتیم در حالت کلی امر تشویق را نباید در محیط خانوادگی به فراموشی بسپاریم(گلن، 1380، ص 106).

مضرات تشویق:

بعضی از محققان روان شناسی کودک بر این باورند که تشویق برای کودکان مضر است، زیرا به تدریج باعث می شود به «نفس تشویق» بیشتر از «موفقیت کار» ارزش بگذارند. (شاملد، 1382، ص 54).

روش تنبیه نیز مورد استفاده والدین قرار می گیرد. چون روش تنبیه را در کوتاه مدت موثر می دانند اگر والدین را در جریان کنش متقابل با فرزندان تحلیل کنیم می توانیم بعضی از بخش های اساسی الگوهایی را که مناسبند بشناسیم والدین برای رفتارهایی مثل کتک زدن بچه دیگر و شریک کردن بچه دیگر در اسباب بازی تقویت و پاداش تعیین می کنند کودکان نیز از مشاهده دیگران و از نوع تقویت ها و تنبیه هایی که دریافت می کنند می آموزند والدین برای کودکان نقش سرمشق و مربی، نگرش ها و اعتقادات و معیارهای اخلاقی را دارند. (هنری ماسن، 1370، ص 450).

اولاً نباید کودک را تنبیه کرد و هر نوع تنبیهی خطرناک است و ممکن است عواقب شومی را به دنبال داشته باشد، هدف از تنبیه باید آگاه کردن کودک از خطایی باشد که مرتکب شده است و والدین باید از این طریق نواقص اخلاقی و رفتاری کودک را رفع کنند و او را به سوی تکامل سوق دهند بنابراین باید شرایط و مقررات تنبیه را رعایت کنیم، بنابراین هدف از تنبیه باید کاملاً روشن باشد یعنی هدف آن متلاشی کردن حیثیت و شخصیت کودک از جانب والدین نباشد. وقتی کودک را مورد تنبیه قرار می دهیم فرصتی را که فراهم می شود تا کودک به توانایی های خودش پی ببرد را از او می گیریم بنابراین تنبیه یک عامل بازدارنده کودک است از متاهی پیشرفت هایی که می توانست در زندگی داشته باشد زیرا اگر به جای تنبیه کودک را تحسین کنیم موجب می شود که اعتماد به نفس در وجودش پدید آید و استعدادهای نهفته اش شکوفا شوند و قوای درونی اش به فعلیت برسد. (شهبازی، سایت علوم تربیتی، 1388).

نتیجه گیری:

تربیت فرزند (کودک) در سایه والدین امر و توصیه ای الهی می باشد. و ما در تمامی منابع کتبی و شفاهی بر اهمیت آن واقف می شویم، بدیهی است که همه ما که والدین فرزندانی هستیم یا روزی والدین خواهیم بود باید این امر را کاملاً جدی بگیریم زیرا اگر هر پدر و مادری در امر تربیت فرزندانشان سهل انگاری و کوتاهی کنند، مطمئناً باید منتظر عواقب ناخواستنی آن باشیم که هم برای خود فرد متولی و هم برای جامعه ای که در آن زندگی می کند زیان آور خواهد بود، تربیت کودک نه آن گونه که فکر می کنیم سخت و نه آن گونه آن را امری سهل می گیریم آسان نیست زیرا نسل های بعد تاوان عدم تربیت صحیحی را خواهند داد که پدر و مادری در دورانی آن را برای فرزندانشان امری بیهوده و یا سهل انگاشته اند. و حال به صورت اخلاقی تشکیل یافته نسل به نسل ادامه یافته است. بنابراین ما که به عنوان والدین فرزندانی هستیم باید در هر زمان و مکانی از شیوه های صحیح تربیت که هم به صورت تجربه و هم به صورت شیوه های یاد گرفته شده در ما هستند استفاده کنیم. و مبادا این امر الهی و بسیار مهم را نادیده بگیریم.

منابع و مأخذ:

1- نهج البلاغه – ترجمه: مرحوم محمد دشتی، (1384)، چاپ هشتم.

2- غرر الحکم – ترجمه: احمد فتحی مقدم، (1386)، چاپ نهم – قم، انتشارات الهادی.

3- رهبر، محمد تقی، (1385)، اخلاق و تربیت اسلامی، چاپ سیزدهم، تهران، انتشارات سمت.

4- استن هاوس، گلن، (1380)، کلیدهای تربیت کودکان، مترجم: ناهید آزادمنش، چاپ سوم- تهران انتشارات صابرین.

5- شاملو، سعید، (1382)، مکتب ها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت، چاپ هفتم تهران- انتشارات رشد.

6- اصغری پور، حمید، (1387)، کلیات راهنمایی و مشاوره، چاپ هشتم- مشهد، انتشارات تمرین.

7- هنری ماسن، پاول، (1370)، رشد شخصیت کودک، مترجم: مهشید یاسائی- چاپ اول، تهران، انتشارات پایا.

8- کاکیا، لیدا، (1380)، نگرشی نوبه تربیت کودک، چاپ اول- تهران، انتشارات اقاقی.

9- اسحاقی، سیدحسین، (1387)، سلوک علوی (راهبردها و پیشنهادات امام علی(ع)) در تربیت فرزندان.

10- عظیمی، سیروس، (1357)، روان شناسی کودک، چاپ پنجم- تهران، انتشارات صفار.

11- مافون، رابرت، (1381)، ریشه های روانی و رفتاری کودک، مترجم: محمد حسین سروری، چاپ چهارم- تهران، انتشارات جانزاده.

12- پرینگل، میاکلمر، نیازهای کودکان، چاپ اول- مترجم: جواد شافعی مقدم، (1380)، تهران، انتشارات رشد.

13- معتمدی، زهرا، (1373)، رفتار با کودک، چاپ سوم- تهران، انتشارات لک لک.

14- نجاتی، حسین، (بی تا)، روان شناسی کودک، (حرکت، تلاش، تکاپو)، چاپ سوم، تهران، انتشارات بیکران.

15- نوا بی نژاد، شکوه، (1373)، سه گفتار درباره راهنمایی و تربیت فرزندان، چاپ اول، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان.

16- بی نا، (1388)، آثار سوء تنبیه کردن.

17- احدی، حسن، (1388)، بایست های تربیت،

18- محمدی، اصغر، (1388)، آموزش مفاهیم اجتماعی به کودک.

19- رفیعی، محمد، (1388)، اهمیت تربیت فرزندان از دیدگاه بزرگان،

0

شیوه های قضاوت

والدین باید شیوه های مناسبی را برای برخورد با فرزندان پیش بگیرند و آنها را از آغاز سال تحصیلی رعایت کنند.
یکی از این موارد ملاک قرار ندادن نمرات برای قضاوت در مورد دانش آموزان است.
آرامش، لازمه مطالعه موفق برای دانش آموزان است و چنانچه نمره ملاک ارزیابی این مطالعه باشد به جای آرامش موجب اضطراب می شود.
چنانچه والدین از دانش آموزان بخواهند که به طور دائم مشغول درس خواندن باشند و نمرات عالی بگیرند آرامش را که لازمه مطالعه موفق است از فرزندانشان خواهند گرفت.

علاقه از نوع بی قید و شرط

یکی از مواردی که مانند بنزین برای حرکت موتور دانش آموز موثر است باور او توسط والدین است. علاقه بی قید و شرط به دانش آموز کمک قابل ملاحظه ای به تصوری که او از خود دارد خواهد کرد.
دانش آموزانی که والدینشان با تغییر یک نمره بالاتر یا پایین تر رفتاری متغیر دارند دچار تزلزل شخصیت شده و گمان می کنند این نمره است که موجب مقبولیتشان می شود نه خود آنها؛ اما وقتی او را با هر شرایطی باور کنید و در برطرف ساختن نقاط ضعف و کاستی ها او را مورد حمایت قرار دهید انگیزه بیشتری برای پیشرفت داشته و خودش سعی می کند شما را خوشحال کند.

0

امروزه با افزایش آگاهی ها، والدین می کوشند تا شرایط پیشرفت تحصیلی فرزندشان را خارج از محیط مدرسه نیز فراهم کنند.یک شهروند بجنوردی در این باره می گوید: هزینه های هنگفتی برای پیشرفت درسی فرزندانم صرف کرده ام ولی نتیجه چندانی نداشته است.محمد مهرپویا می افزاید: کاش مدرسه ها برای افزایش اطلاعات و آشنایی بیشتر والدین با نحوه آموزش صحیح و کمک به پیشرفت درسی بچه ها برنامه هایی ترتیب دهند.
مریم پورقربان هم عنوان می کند: فرزندم علاقه چندانی به درس و مدرسه ندارد و با این که همه گونه امکانات آموزشی را در منزل برای او فراهم کرده ام روزبه روز بر بی اعتنایی او به درس و مدرسه و ناراحتی و عصبانیت ما افزوده می شود.وی اضافه می کند: به دلیل تغییر روش تدریس و آموزش در مدارس و مشغله کاری زیاد، این روزها والدین باید برای آموزش و کمک به درس های فرزندان خود، مشکلات زیادی را پشت سر بگذارند.یک کارشناس ارشد علوم اجتماعی و مشاوره در این باره می گوید: امروزه بهره گیری از آموزش های مدرسه و پیشرفت تحصیلی از اهمیت به سزایی برخوردار است و خانواده ها برای موفقیت درسی و علمی فرزندان شان بسیار تلاش و مبالغ هنگفتی به این منظور هزینه می کنند.
اعظم اکرمی می افزاید: برای پیشرفت تحصیلی صرف هزینه های هنگفت و امکانات آموزشی و سیستم های مدرن و... کافی نیست بلکه زمینه ها و شرایط خاصی برای پیشرفت درسی فرزندان لازم است.وی به اهمیت امنیت و آرامش در محیط زندگی به عنوان اولین شرط در پیشرفت تحصیلی اشاره می کند و می گوید: محیط زندگی باید سرشار از آرامش، آسایش و امنیت باشد تا بچه ها احساس ناامنی و اضطراب نکنند. وی یادآور می شود: درس خواندن در محیط ناآرام و ناامن خانه بسیار دشوار است و والدین می توانند با فراهم کردن محیطی سرشار از آرامش، به پیشرفت تحصیلی فرزندشان کمک کنند.وی تصریح می کند: برخلاف تصور عموم، سکوت بیش از اندازه؛ نه تنها برای درس خواندن مناسب نیست بلکه آرامش فرد را هم مختل می کند و تاثیر هرچیزی اگر به طور متعادل باشد، بیشتر است.
وی انگیزه کافی را دومین شرط پیشرفت تحصیلی می داند و عنوان می کند: انگیزه در پیشرفت تحصیلی اهمیت ویژه ای دارد و وجود این شرط تمام عوامل مخل و مضر را از سر راه برمی دارد. وی اظهار می دارد: حذف عوامل مزاحم در منزل می تواند به درس خواندن دانش آموزان کمک کند زیرا خانواده های پرتنش، پر سر و صدا و پررفت و آمد موانع بسیاری برای پیشرفت تحصیلی فرزندان شان ایجاد می کنند.وی توضیح می دهد: پربودن اوقات والدین و رسیدگی نکردن به امور فرزندان مانع مهم دیگری برای پیشرفت تحصیلی است که باید به آن توجه ویژه ای داشت.
والدین باید برای رسیدگی به امور درسی فرزندان خود برنامه های منظمی داشته باشند و بین گفته ها و نظرات معلم و والدین نباید تفاوتی وجود داشته باشد و آموزش در محیط مدرسه باید همراه و هم گام با محیط خانه و با نظارت و هم فکری مربیان و والدین صورت گیرد زیرا هماهنگ نبودن اولیا ومربیان، دانش آموزان را دچار تردید می کند.
وی یادآور می شود: والدین باید مسائلی را که باعث کاهش انگیزه تحصیل در فرزندان شان می شود، حذف کنند و توجه داشته باشند که تشویق به موقع، به افزایش انگیزه دانش آموزان کمک می کند.اکرمی معلم ها، محیط مدرسه و دوستان و هم کلاسی ها را نیز در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موثر می داند و عنوان می کند: محیط مدرسه تقویت کننده اصلی انگیزه هاست و به طور حتم محیط های درسی کسل و خسته کننده و معلمان بدون نشاط نمی توانند انگیزه مناسبی برای تحصیل ایجاد کنند.وی می افزاید: هرچند استفاده از وسایل کمک آموزشی، خوب است، این وسایل باید به گونه ای انتخاب شوند که خلاقیت و ابتکار را از دانش آموز نگیرند بلکه آن را تقویت کنند.
وی تصریح می کند: والدین باید در کنار پیشرفت تحصیلی فرزندان، احساس خلاقیت و نوآوری را نیز در آن ها رشد دهند و در این زمینه تلاش کنند.وی عنوان می کند: متاسفانه بیشتر والدین، پیشرفت تحصیلی را فقط در درس خواندن طولانی مدت می دانند ولی این روش غلط باعث خستگی و کاهش علاقه و بازدهی مناسب می شود.وی اظهار می دارد: والدین باید با برنامه ریزی دقیق و افزایش اطلاعات و آگاهی های خود، به آموزش و پیشرفت بهتر فرزندان خود کمک کنند.
وی به اهمیت برنامه های غیردرسی در پیشرفت تحصیلی اشاره می کند و می گوید: دانش آموزان در کنار درس خواندن نیاز به تفریح، ورزش، شادی، سرگرمی و بازی دارند و والدین نباید آن ها را از مطالعه کتب غیردرسی، برقراری ارتباط کنترل شده با دوستان و آشنایان و تفریح و بازی منع کنند.وی یادآور می شود: حفظ تعادل در همه کارها و برنامه ریزی و دقت نظر عامل موفقیت و پیشرفت است و نباید با سخت گیری های نابه جا باعث دور شدن از هدف اصلی و عدم موفقیت فرزندان خود شد.