امروز یکشنبه 26 مرداد 1404
0

برنامه ریزی برای دوره آموزش قبل از دبستان کودکان استثنایی، گستره وسیعی را از بدو تولد تا سن ورود به مدرسه و حتی سالهای اولیه مدرسه که دوران گذر از خانه به مدرسه است در بر می گیرد، هر چند این دوران از بدو تولد تا دو و چهار سالگی از حساسیت و اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا مراقبت از رشد و تکامل اولیه کودک که لحظه شروع آن از تولد آغاز می گردد و امروزه مورد توجه همه جوامع قرار گرفته است. اهمیت دادن به خردسالانگویی اهمیت دادن به پایه و اساس یک جامعه است و در واقع نگاه برنامه ریزان به خردسالان گویای این است که چه نظری نسبت به جامعه فردا دارند. توجه به تغذیه، بهداشت، مراقبت از سلامتی کودکان، ایمن ساختن کودکان نسبت به آسیب ها و خطرات و بیماریها، در واقع تأمین نیازهای اصلی کودک برای رشد است اما باید این نکته را در نظر داشت که تأمین این نیازها به تنهایی کافی نیست زیرا فقط جسم کودک نیست که بزرگ می شود بلکه کودک علاوه بر رشد فیزیکی؛ تکامل نیز پیدا می کند، رشد افزایش قد و وزن است اما تکامل فرآیند بروز تغییرات در کودک است. همه کودکان در رشد از یک الگو، مدل و تربیت عمومی پیروی می کنند اما کیفیت رشد و تکامل هر کودک با کودک دیگر متفاوت است، چون زمینه های محیطی و فرهنگی کودکان با یکدیگر تفاوت دارد. بنابراین علاوه بر تأمین نیازهای اصلی هر کودک که همان تغذیه، بهداشت و سلامتی است که بیشتر به رشد جسمانی کودک کمک می کند، باید به رشد از ابعاد دیگر توجه کرد، یعنی توجه به رشد شناختی، عاطفی، اجتماعی، زبانی و همچنین نسبت به تأمین سایر نیازهای کودک مانند نیاز به یادگیری، نیاز به عواطف، نیاز به امنیت، نیاز به تقلید و... نیز اقدام نمود تا کودک بتواند به تکامل ذهنی، روانی و اجتماعی دست یابد. امروزه ثابت شده است که رشد و تحول جسمانی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی، زبانی و... با یادگیری مرتبط هستند و یادگیری نیز از لحظه تولد آغاز می گردد. متخصصین علوم تربیتی بر اهمیت دو سال اول زندگی تأکید بیشتری می نمایند زیرا در طی این دو سال ساختارهای بسیار مهمی در کودک متحول می شوند که بر توانایی یادگیری او اثر می گذارند و اگر مغز کودک خوب رشد کند توانایی یادگیری او افزایش پیدا می کند.
دانشمندان کشف کرده اند که تکامل واقعی مغز بعد از تولد شروع می شود و در سالهای اولیه زندگی، زمانی که تجربیات به مغز شکل می دهند پایه های یادگیری نیز گذارده می شود.
وقتی چرخ یادگیری شروع به چرخش کرد، اگر محیط پاسخگو و مساعد ولی بدون اجبار باشد، زمینه های تحریک کننده و جالب محیطی می توانند کودک خردسال را در مسیر اکتشاف و توانایی پیوند دادن اطلاعاتی که دریافت کرده است قرار دهند. کسب این تجربیات توسط کودک باعث عکس العمل او نسبت به دنیای خارج می شود. این تجارب حسی بر مغز کودک اثر گذاشته و مغزی فعال به وجود میآورد. مجموعه تجربیات کسب شده توسط کودک می تواند موجب ایجاد مغزی قوی شود و به این ترتیب فرآیند یادگیری صورت پذیرفته و در نهایت باعث رشد و تکامل کودک در وجوه مختلف حسی، عاطفی، اجتماعی، زبانی و... گردد. به عنوان مثال کوشش کودک برای در دست گرفتن شیئی به سادگی به مغز او کمک می کند که همآهنگ کردن چشم و دست را به خوبی یاد بگیرد. کودکان در سالهای اولیه زندگی مهارتهای بنیادی را به دست میآورند، مانند راه رفتن و هماهنگ کردن حرکات، حرف زدن و مهارتهای پیچیده زبان، مهارتهای، اصلی فکر کردن توانایی ارتباط افکار با زبان و عملکردها، مهارت تسلط به خود و اعتماد به نفس- پرورش حس کنجکاوی و...

0
یاد دادن موفقیت آمیز فقط در پرتو روش های تدریس فعال

شاین متفکر تعلیم و تربیت می گوید یاد دادن (درس دادن)خوب از چشمان یادگیرنده پیداست اما یاد دادن موفقیت امیز از گفتار و رفتار یاد گیرنده پدیدار می شود منظور روزن شاین از این گفته پر معنی این است که بین یاد دادن خوب و یاد دادن موفقیت امیز تفاوت زیادی وجود دارد انسانها همیشه چیزهایی را یاد می گیرند که با خواستها خصلتها و توانایی های خودشان تناسب داشته باشند یا به زندگی انها مربوط شوند تمام رفتارهایی که از انسانها مشاهده می کنیم بر پایه همین اصل استوارند اگر دانش اموز یا یاد گیرنده بتواند موضوع یادگیری را آنطور هضم کند که معنی و مفهوم آنرا به خودش،زندگیش،شهرش، مردم و به جامعه اش پیوند دهند نه تنها مطالب را بگونه ای یاد می گیرند که هرگز فراموش نکند بلکه میزان علاقه اش به یادگیری بیشتر و بیشتر خواهد شد و به جستجوی اطلاعات تازه تر خواهد رفت برای رسیدن به این امر باید از روشهای تدریس فعال و کاربردی استفاده نمود اما اگر یاد دادن درسها به گونه ای باشد که یاد گیرندگان دانش اموزان وادار شوند از خود رفتاری نشان دهند که هرگز به مفهوم واقعی آن پی نبرده اند یا به روشهایی عمل کنند که به وجود خودشان و یا درون خودشان ارتباطی برقرار نکنند احساس خواهند کرد فردی بیهوده و بی ثمر هستند یا بازیچه دست معلم و پدر و مادر خود قرار گرفته اند چون هیچ انگیزه ای در انها بوجود نیامده است هر یادگیرنده (دانش آموز) با درگیر شدن مستقیم با مطالب یادگرفتنی درس چنان می آموزند و به یادگیری ها باورهای عمیق می رسند که بی درنگ در جهت آگاهی های تازه تر و بیشتر گام برمی دارد و می خواهد باز هم بداند.

0
موسیقی‌درمانی رشته‌ای است که برای درمان و توانبخشی اختلالات جسمی و روانی گوناگون از موسیقی بهره می‌گیرد و موسیقی درمانگر، متخصصی است که با تحصیلات دانشگاهی در این رشته و با استفاده از کاربرد موسیقی در درمان با توجه به وضعیت بیمار، برنامه‌های مختلفی را طراحی می‌کند.

دید کلی

موسیقی‌درمانی رشته‌ای علمی است که متخصصین آن سالها تحصیل می‌کنند و مدارج عالی و دانشگاهی دارند و شیوه‌ها و روشهای گوناگون درمانی را می‌آموزند و بکار می‌برند. در برخی از بیمارستان‌های کشورهای پیشرفته، متخصصینی در زمینه موسیقی‌درمانی مشغول بکار هستند و با بیماران ارتباط برقرار می‌کنند. هر چند این موارد تا حدودی اهمیت این رشته را روشن می‌سازد اما توانایی آن زمانی آشکار می‌شود که از نزدیک ببینیم چگونه یک نوجوان فلج مغزی که در کنترل حرکات خود مشکل دارد.

در نخستین جلسه موسیقی‌درمانی با شنیدن موسیقی شروع به تکان‌دادن دست‌های خود می‌کند و از ذوق و شادمانی می‌خندد و در پی آن انگیزه و میل به تکرار بیشتر حرکات که هدف درمان است، برانگیخته می‌شود. در مواردی موسیقی تنها ابزار و وسیله ارتباط فعال کودک با محیط است، مثلا یک کودک مبتلا به اوتیسم تنها کانال ارتباط آرامش‌بخش او با محیط، موسیقی است. او ساعت‌ها ضبط صوت را در آغوش می‌گیرد. و آهنگ‌های مورد علاقه خود را گوش می‌کند و بدین ترتیب پرخاشگری و هیجاناتش از بین رفته و با محیط اطراف خود مهربان می‌شود.

0

اضطراب چیست؟

در متون روان شناسی اضطراب با معانی گوناگون به کار رفته است. به طور کلی اضطراب بیانگر حالت هیجانی نامطلوبی است که محصول فشار و کشمکش های روانی افراد می باشد و مشخصه بارز آن ترس از وقوع حوادث آینده است. چنانچه این ترس و تشویش، مبهم و پراکنده بوده و وابسته به چیز معینی نباشد و یا به صورت افراطی در آید آن را اضطراب نوروتیک گویند.

اضطراب ریاضی چیست؟

اضطراب ریاضی وضعیتی روانی است که به هنگام رویارویی با محتوای ریاضی، چه در موقعیت آموزش و یادگیری، چه در حل مسائل ریاضی و یا سنجش رفتار ریاضی در افراد پدید می آید. این وضعیت معمولاً توأم با نگرانی زیاد، اختلال و نابسامانی فکری، افکار تحمیلی وتنش روانی و درنتیجه ایست تفکر می باشد

اضطراب به طور کلی و اضطراب ریاضی به طور ویژه می تواند میزان حواس پرتی و هجوم افکار نامربوط را به ذهن افزایش دهد و با ایجاد اختلال در ساختار های ذهنی و فرآیندهای پردازش اطلاعات موجب تحریف ادراک افراد از پدیده ها و مقوله های ریاضی شود. پژوهش های انجام گرفته درباره اضطراب وعملکرد افراد گواه نیرومندی بر این واقعیت است که اضطراب، افسردگی و به طور کلی فشارهای روانی موجب کاهش رفتار مفید و مؤثر اشخاص در مقابله با واقعیت های گوناگون می شود، به ویژه هنگامی که تکالیف خواسته شده دارای گام های فکری بیشتری باشند.وجود اضطراب بالا در کلاس ریاضی را به مثابه پدیده ای خطرناک و بسیار مهم با تأثیرات دراز مدت می پذیرد و بحث می کند که چگونه هیجان های قوی (از جمله اضطراب ریاضی) می توانند موجب ایست توانایی و قدرت استدلال و نقصان در عملکرد مفید فرد بشوند و او را در دوری باطل گرفتار سازند.

لئون اضطراب ریاضی را به مثابه عاملی می داند که موجب اجتناب از ریاضی می شود و معتقد است که میزان اضطراب ریاضی با زمینه دانش ریاضی و پیشرفت ریاضی فرد ارتباطی معکوس و با اجتناب از ریاضی ارتباطی مستقیم دارد.

به علاوه، او خاطر نشان می سازد که موفقیت در یک درس ریاضی لزوماً موجب کاهش اضطراب ریاضی در فرد یادگیرنده نخواهد شد. از سوی دیگر در برخی پژوهش ها ارتباط بین اضطراب ریاضی و پیشرفت ریاضی نشان داده شده است؛ به گونه ای که پیشرفت بالا و مطلوب در ریاضیات را مرتبط با اضطراب اندک فراگیران دبیرستانی تا دانشگاهی دانسته اند.

بر اساس پژوهش های انجام گرفته، حالات هیجانی مانند فشارهای روانی، اضطراب و افسردگی می توانند نقشی مهم در فرآیند های شناختی و حافظه ایفا کنند. معتقدند که در سطح شناختی اضطراب در تقابل با نقش مؤثر حافظه قرار می گیرد؛ به طوری که فراگیران می کوشند تا یک مفهوم ریاضی یا یک ایده کلیدی را در حل معادلات درجه دوم و... به خاطر بسپارند. ولی هنگامی که فرد دچار اضطراب غیر معمول ریاضی باشد، این یادگیری و به خاطر سپاری را به مراتب دشوارتر می یابد. در حقیقت فراگیران در موقعیت های آموزشی، تحت فشار قرار می گیرند تا مطالب را بفهمند (یادگیری معنا دار) یا یادگیری طوطی وار (غیر معنادار) را دنبال کنند.

- تلاش برای ایجاد نگرش مثبت نسبت به ریاضیات، تقویت اطمینان ریاضی در افراد، لذت بخش ساختن فعالیت های ریاضی و آشناسازی فراگیران با منافع و کاربرد های علوم ریاضی در جامعه و سایر علوم بشری.

نتیجه گیری

متأسفانه تلقین های اجتماعی در همه جا از جمله جامعه خودمان به گونه ای است که افراد حتی از نخستین روزهای آغاز ریاضیات مدرسه با نوعی هراس مواجه هستند که این هراس طبعاً اضطراب آور است. بنابر این وحشت زدایی و مبارزه با پیشداوری های منفی و یأس آور همواره باید مورد عنایت مربیان ریاضی و والدین باشد. ایجاد جو رعب و وحشت نسبت به ریاضیات نه تنها فراگیران را به تلاش های جدی تر وادار نمی کند، بلکه با بر انگیختگی های نابهنجار، آنان را دچار مشکلات جدی و نفرت از کار ریاضی می کند. از سوی دیگر، تقویت باورهای دانش آموز نسبت به قابلیت ها و ظرفیت هایش و اینکه هر فردی با هوش و توانایی های متعارف قادر به انجام نسبی کار ریاضی است، در ایجاد نگرش مثبت نسبت به ریاضیات و مسرت بخش ساختن کلاس درس ریاضی تأثیری جدی دارد.

منابع

1- آقایار، سیروس، (1386)، هوش هیجانی سازمانی، شریفی درآمدی، پرویز، انتشارات سپاهان، تهران.

2- دبونو، ادوارد، (،138)، به فرزند خود روش فکرکردن بیاموزید،ریاضی،عبدالمهدی، انتشارات پیک بهار،تهران.

3- گریورز،گارگیلو،اسلاودر،(1379)،یادگیری ریاضی و علوم،قراچه داغی، انتشارات پیک بهار،تهران.

4- گریورز، استفان،(1378)، قراچه داغی،انتشارات پیک بهار، تهران.

0

مرتن

مرتن با رویکرد کارکرد گرایانه و با الهام از اندیشه های دورکیم به دنبال راه حلی جامعه شناسانه برای انحرافات اجتماعی جامعه آمریکایی نیمه اول قرن بیستم بود.

مرتن معتقد است که این شرایط ساختی است که علت ریشه ای انحرافات اجتماعی است. از نظر مرتن در هر جامعه دو ساخت اساسی وجود دارد که میان آنها در درون یک نظام اجتماعی روابطی کارکردی وجود دارد. این دو ساخت اساسی یکی اهداف نهادی شده و دیگری وسایل نهادی شده است.

اهداف نهادی شده عبارتست از تعاریف نهادی شده درباره ارزشها و امور مطلوب و وسایل نهادی شده عبارت از شیوه های استاندارد شده کنش برای نیل به اهداف و یا هنجارهای مقرری که برای وصول به اهداف نهادی شده وضع شده اند(اسکیدمور، 1372: 160- 159).

در هر جامعه ای در پرتو ارزشها و اصول اساسی آن جامعه یک شخصیت آرمانی تعریف می شود و در قله آرزوها و تمنیات افراد آن جامعه قرار می گیرد. از طریق ابزارهای مختلف جامعه پذیری، آموزش و پرورش، رسانه ها، این شخصیت آرمانی در منظر عمومی تبلیغ شده و افراد به آن خوانده می شوند. مثلاً رسیدن فرد به اوج موفقیت مادی و شخصیتی که در بالاترین مراتب پایگاه اقتصادی، اجتماعی است، همان هدف نهادی شده مرتن در جامعه آمریکایی عصر او محسوب می شود(معیدفر، 1379: 32).

در هر حال مرتن یکپارچگی و انسجام را حالتی در یک نظام اجتماعی یا جامعه تعریف می کند که میان این دو ساخت اساسی یعنی اهداف و وسایل نهادی شده تعادل برقرار باشد. اما از نظر مرتن یک جامعه یا نظام اجتماعی می تواند در حالت سوءیکپارچگی بسر برد. سوءیکپارچگی وضعیتی است که در آن تعادل ساختاری در تهدید قرار گرفته باشد. وضعیتی که در آن تأکید بر وسایل نهادی شده کمتر از تأکید بر اهداف نهادی شده باشد، در چنین وضعیتی چهار الگوی رفتار انحرافی را می توان در جامعه پیش بینی کرد. از نظر مرتن همه این شیوه ها غیرقانونی شناخته شده و شیوه های انطباق فردی نام می گیرند که جایگزین شیوه های انطباق جمعی شده یا به آن اضافه می شوند. این چهار شیوه انطباق فردی عبارتند از نوآوری (innovation)مناسک گرایی (ritualism) انزواطلبی (ritreatment) و شورش (rebellion).

1- نوآوری: شیوه انطباق فردی است که در آن افراد اهداف نهادی شده را تعقیب می کنند اما نه به اتکا هنجارها و مقررات و وسایل نهادی شده جامعه، بلکه با خلق و ابداع شیوه های غیرهنجاری و خلاف قانون و عرف اجتماعی. مثلاً در جامعه ما انواع شیوه های کسب و کار غیر قانونی مثل کوپن فروشی، ارزفروشی، مسافرکشی، بساط اندازی و نیز قاچاق کالا، احتکار و بسیاری دیگر از مشاغل در زمره شیوه های انطباق فردی از نوع نوآورانه یا بدعت گذارانه است(معیدفر، 1379: 35).

2- مناسک گرایی: شیوه انطباق فردی است که در آن افراد به خاطر مأیوس شدن از اهداف نهادی شده آنها را فراموش کرده یا از آنها غفلت می ورزند و در مقابل با تأکید یک سویه بر وسایل نهادی شده مانع تحقق موفقیت سایر اقشار اجتماعی نیز می شوند. این افراد معمولاً در سازمانها و نهادهای اجرایی کار می کنند.

3- انزواطلبی: شیوه انطباق فردی است که در آن افراد به دلیل ناموفق بودن خود در دسترسی به اهداف اجتماعی سعی کرده اند که خود را از جامعه دور نگه دارند تا هم از اهداف و هم از وسایل نهادی شده غفلت پیدا کنند. این افراد احتمالاً بارها در صدد بوده اند که به شیوه های مختلف هنجاری و غیرهنجاری به سوی اهداف اجتماعی حرکت کنند، اما عدم توفیق مکرر آنها باعث شده تا سرخویش پیش گرفته و خود را از مسیر تبلیغ اهداف و وسایل نهادی شده دور کنند

. 4- شورش: شیوه انطباق فردی است که در آن ضمن آنکه افراد اهداف و وسایل نهادی شده جامعه را برای موفقیت های فردی و اجتماعی خود و دیگران کافی نمی دانند، درصدد برمی آیند تا در مقابل آن از طریق خشونت باری، قیام کنند. این افراد چیزهای جدید و تأیید نشده ای را جایگزین آنها می سازند. مثلاً طغیانگر ممکن است حرفه تجارت و سرمایه داری را به عنوان راه رسیدن به ثروت شخصی رد کند و در عوض هدف برابری اجتماعی و راه رسیدن به آن را از طریق انقلاب برگزینند (رابرتسون، 1377:174).

0

از آنجا که افزایش و رشد بهره‌وری یکی از اساسی‌ترین راههای دستیابی به تولید بیشتر و خدمات ارزنده‌تر و به دنبال آن تأمین رفاه و بهزیستی افراد در جوامع است شناخت عوامل مؤثر بر افزایش بهره‌وری از آرمانهای اصلی محققان و پژوهشگران در این زمینه بوده است. ولی تمام مؤلفان این رشته، تقریباً در این باب اتفاق‌نظر دارند که ارتقاء بهره‌وری، معلول ترکیبی از عوامل گوناگون است.

درواقع بهره‌وری در جامعه زمانی تحقق پیدا می‌کند که تمام بخش‌های تولیدی، اجتماعی و خدماتی سعی در استفاده از یک نظام مناسب بهره‌وری داشته باشند. به عبارت دیگر به کلیه‌ی تلاشهای سیتماتیک و ساختار یافته برای حذف یا کاهش تلفات ناشی از مواد، ماشین، انسان و یا تعامل نادرست بین آنها، نظام ارتقاء بهره‌وری گفته می‌شود که در سه گروه نظام‌های سخت‌افزار محور، نرم‌افزار محور و انسان‌افزار محور قابل دسته‌بندی است.

نظام‌های سخت‌افزار محور بر حذف یا کاهش تلفات ناشی از مواد و ماشین تمرکز داشته و نظام‌های نرم‌افزار محور بر حذف یا کاهش تلفات ناشی از تعامل نامناسب بین انسان، ماشین و مواد تمرکز دارد.

نظام‌های انسان افزار محور آن دسته از نظام‌هایی است که کاهش تلفات ناشی از عملکرد انسان تمرکز دارد که این عوامل را می‌توان به دو شاخه‌ی اصلی زیر تقسیم نمود.

الف) عوامل مؤثر بر ارتقای بهره‌وری نیروی انسانی مانند توان فنی و تخصصی و قدرت انجام کار نیروی کار از قبیل علم، تجربه، تحصیلات، توان، انگیزه و تمایل به انجام کار از قبیل نیازهای مادی و فیزیکی، نیازهای روانی و برخوردهای مدیریت در قبال ایجاد انگیزش و...

ب) عوامل مؤثر بر ارتقای بهره‌وری مدیریت مانند فلسفه و سبک مدیریت، سازماندهی، برنامه‌ریزی، هماهنگی، کنترل و سیستم‌های اطلاعات مدیریت (خاکی، 1386، ص154).

«ناکایاما» معتقد است عوامل مؤثر بر بهره‌وری دو نوع است:

الف) عوامل کوتاه مدت که غالباً به میزان انگیزه‌ی پرسنل برای کار و بهبود روشها و سیستم‌های جاری و غیره بستگی دارد.

ب) عوامل بلندمدت شامل ایجاد و توسعه‌ی محصولات جدید، معرفی روشهای تولید، کشف منابع جدید و...

در گزارشی که از سوی وزارت کار در ژاپن در بررسی بهره وری منتشر شده است عوامل مؤثر بر بهره‌وری به شرح زیر دسته‌بندی شده است:

- نحوه‌ی استقرار تجهیزات و پرسنل

- مهارت نیروی کار

- کیفیت مواد

سازمان بین‌المللی کار عوامل مؤثر بر بهره‌وری را از دیدگاه وسیع‌تر به سه دسته زیر طبقه‌بندی کرده است.

- عوامل کلی از قبیل آب و هوا، توزیع جغرافیایی، مواد خام و غیره.

- عوامل تشکیلاتی و فنی از قبیل کیفیت مواد خام، جانمایی و حمل استقرار کارخانه، فرسایش ماشین‌آلات و غیره

- عوامل انسانی از قبیل روابط مدیریت و کارکنان، شرایط اجتماعی و روانی کار (طاهری، 1387، ص200-170).

در دسته‌بندی دیگری که توسط «پیک‌ورث»[1] در سال 1994 صورت گرفت عوامل مؤثر بر بهره‌وری به عوامل محیطی (خارجی) و عوامی سازمانی (داخلی) به شرح زیر تقسیم‌بندی شده است:

- عوامل محیطی شامل عوامل اقتصادی، سیاست‌ها و قوانین، تکنولوژی، اجتماعی و فرهنگی

- عوامل سازمانی شامل عوامل مدیریتی، عملیاتی و فردی (کلیک، اکاموس، 2005).

طبق نتایج حاصل از بررسی انجام شده توسط بلیک ولینج (2001) که در 600 شرکت آمریکایی پیرامون بهره‌وری نیروی کار انجام گرفت، سازماندهی مجدد محل کار مخصوصاً از طریق افزایش سطح تحصیلات و آموزش نیروی کار و افزایش سطح مهارت کارکنان و اشاعه‌ی فرهنگ استفاده‌ی درست از ICT و بهبود رویکردهای مدیریتی از جمله مدیریت تولید به هنگام (JIT) و مدیریت جامع (TQM) در افزایش بهره‌وری نیروی کار مؤثر می‌باشد (سیبرز، آیکلین، 2008).

همچنین در تحقیق دیگری که در راستای شناسایی فاکتورهای مؤثر بر بهره‌وری در بخش خدمات در ایسلند در سال 2005 صورت گرفته عواملی چون صلاحیت و ویژگیهای فردی، آموزش کارکنان، انگیزش کارکنان، مهارتهای نیروی کار، آموزشهای چند مهارتی کارکنان، اقدامات انضباطی، استراتژیهای پرداخت، فرصت‌های ترفیع، سبک مدیریت و فرهنگ‌سازمانی را به عنوان مهمترین عوامل اثرگذار بر بهره‌وری کارکنان در این بخش مطرح می‌نماید (کلیک،اُکاموس، 2005).

از دیگر عوامل کلیدی مؤثر بر بهره‌وری نیروی انسانی می‌توان به طرز تلقی نسبت به کار، نوع کار، دانش و اطلاعات تخصصی از کار، درک از مجموعه و فرایند کار، نیازمندی‌های نیروی انسانی، شرایط اخلاقی نیروی انسانی اشاره نمود (پیمان، 1374).

رضائیان نیز عوامل کلیدی در بهره‌وری نیروی انسانی را تابعی از متغیرهای هفت‌گانه زیر می‌داند:

1- توان یا آمادگی کار (دانش و مهارت انجام کار)

2- شناخت شغل

3- حمایت سازمانی

4- انگیزش و تمایل

5- بازخورد عملکرد

6- اعتبار

7- سازگاری محیطی (رضائیان، 1372، ص273).

کلیکر(2008) حفظ بهره وری در سازمان را مورد بررسی قرار داده است، وی عوامل مختلفی را بر بهره وری نیروی انسانی موثر می داند.

گردش بهره وری عامل مهمی است که شامل هر چیزی از سرمایه قابل مشهود در سازمان گرفته تا قابلیت اعتماد در کارکنان است.

بهره وری در یک سازمان حاصل تعامل عوامل نرم افزار و سخت افزار می باشد. تعدادی از عوامل نرم افزار بر روی میزان بهره وری کارکنان تاثیر دارند که توجه به آنها می تواند برای سازمان امری مهم باشد. لذا سازمان ها باید ضن بررسی عوامل نرم افزاری و سخت افزاری تعامل میان آنها را با دقت بررسی نماید.

تحقیق دیگری توسط کلیک واکاموس (2005) تحت عنوان فاکتور های موثر بر بهره وری در شرکت های خدماتی همچون هتل ها در ایسلند انجام گرفته است.

یافته های تحقیق نشان می دهد از جمله مهم ترین فاکتور های موثر بر بهره وری در این نوع صنایع عبارتند از آموزش کارکنان، انتظارات مشتری، برنامه های آموزشی چند مهارتی، سبک مدیریت، کیفیت خدمات، ساختار سازمان، بکارگیری کارکنان، رضایت مندی کارکنان، توانمند سازی کارکنان.

نتایج رتبه بندی عوامل موثر بر بهره وری در این تحقیق نشان می دهد عواملی چون آموزش و بکارگیری کارمند، انتظارات مشتری، برنامه های آموزش چند مهارتی، انگیزش کارکنان، رضایت شغلی، توانمند سازی سبک مدیریت، پاداش های پرداختی به کارکنان و فرهنگ سازمانی به ترتیب در افزایش بهره وری کارکنان موثر می باشد.

11-گوپتا (2008) موضوع برخورد تیم های چند فرهنگی در سازمان و اثر آن بر روی بهره وری نیروی انسانی و در نتیجه بهره وری کل سازمان را مورد توجه قرار داده است. وی خاطر نشان می گردد که علیرغم وجود کارکنان در لایه های مختلف یک سازمان، آنها متعلق به فرهنگ های متفاوتی هستند که وی آنها را تیم های چند فرهنگی نامیده است. این تیم ها در نحوه ی برخورد با یک مشکل و مسأله، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر فرهنگی قرار می گیرند که با آن فرهنگ در مراحل مختلف و لایه های مختلف سازمان رشد یافته اند.

وی برخورد اینگونه تیم ها را در میزان بهره وری نیروی انسانی و در نتیجه بهره وری کل سازمان مؤثر می داند.

اعضاء این تیم ها در وهله اول باید با افراد بطور متفاوتی ارتباط برقرار نمایند. رهبرانی که دارای ارتباطات مؤثر در این زمینه می باشند در حل و فصل مشکلات پیش آمده و سازگاری افراد مختلف یک تیم در کنار هم، از توان بیشتری برخوردارند. وی سبک های رهبری، آموزش های میان فرهنگی و رهبر تیمی را از عوامل مؤثر در مواجهه با تیم های چندفرهنگی برمی شمارد.

12- اسکرام (2009) بر روی بهره وری نیروی انسانی و ارتباط آن با فشار روانی وارده بر روی کارکنان تحقیقی را انجام داده است. مطمئناً سلامت روانی و فیزیکی کارکنان امری مهم برای یک سازمان به شمار می رود به گونه ای که هر چقدر یک سازمان بتواند از فشارهای روانی وارده بر کارکنان بکاهد، به نوعی توانسته است بهره وری نیروی انسانی خود را افزایش دهد. اسکرام اینگونه نتیجه گیری می نماید که خستگی و فشار روانی باید در استراتژیهای مدیریت منابع انسانی HRM اثربخش مورد توجه قرار گیرد و در این راستا ایجاد روشهای ارتباطی خوب را به عنوان یکی از راهکارهای مؤثر در داشتن روحیه مناسب در کار کارکنان معرفی می نماید.

پژوهش دیگری در سال 2009 توسط دکتر آنتونی اوجوری با عنوان بررسی تاثیرات مدیریت منابع انسانی بر بازدهی نیروی کار در راستای تعیین فاکتورهای موثر بر بهره وری کارکنان در صنعت بانکداری نیجریه انجام گرفته است.

0

عده ای از روانشناسان به نقش مادر و پدر در تربیت فرزندان تأکید زیاد دارند. فضای روانی میان کودک و فرزندان را می‏توان براساس چند ضابطه مورد بررسی قرار داد. مثلاً طرز تلقی والدین به کودک می‏تواند بی اعتنایی، سلطه، محافظت کنند، سرد، پرخاشگر، گرم، عناد آمیز، طرد کننده و……… باشد. برخی محققان مانند بالدوین، کلاهورن و بریس مختلف را در فضای روانی میان والدین و کودک مشاهده کرده اند: 1- پذیرفتن و طرد کردن – این بُعد به شدت گرمی و صمیمیتی که اولیاء نسبت به کودک خود ابراز می‏کنند مربوط می‏شود، تحقیقات بین فرهنگی نشان می‏دهد که در این مورد تفاوتهای چشمگیر میان ملتها و حتی گروه‏های یک جامعه وجود دارد 2- توجه و بی توجهی – این بعد به شدت محافظت، مراقبت و توجه اولیاء نسبت به کودک مربوط می‏شود، این حالت می‏تواند از مواظبت و مراقبت شدید اولیاء از کودک در مورد روبرو شدن با مسایل زندگی تا بی اعتنایی، عدم مراقبت و عدم توجه افراطی ارائه یابد. 3- دیکتاتوری و دموکراسی – مربوط به میزان اشتراک کودک در فعالیت‏ها و تصمیمات خانواده است غیر از این موارد توجه یا عدم توجه‏ها، به فرزندان نیز مهم است. هم چنان که توجه پدر به دختران و میزان محبت با آنها، نوازش و در آغوش کشیدن آنها می‏تواند در روحیه دختر و جلوگیری از انحراف او مؤثر باشد. انرژی خاص که در پدر وجود دارد. اگر به درستی به فرزند دختر یا به عکس منتقل شود. نیاز عاطفی و حتی جسمی‏ فرزندان را تأمین کرده و از انحراف آنان در سن بلوغ و نوجوانی جلوگیری می‏کند. تحقیقات نشان می‏دهد که بین رفتار ضد اجتماعی و ناسازگارانه کودک و این نوع رفتار در بزرگسالی ارتباط و مداومت وجود دارد، همچنین کودکان ناسازگاری که درکودکی پرخاشگر و برونگرا هستند، زمینه بیشتری برای ابتلاء به بیماری اسکیزوفرنیا دارند تا کودکانی که خجول و گوشه گیرند. بی‏عدالتی والدین براساس نتایجی که از این پژوهش بدست می‏آید. معلوم می‏شود که چرا در یک خانواده، با سطح مشخص و موقعیت اجتماعی اقتصادی رفتار همه بچه‏ها یکسان نیست، چرا در یک خانواده همین بچه‏ها تفاوت رفتاری چشمگیر دارند؟ مهم‏ترین آن عدم توجه کافی والدین به فرزندان است. ظاهراً مادر یا پدر نباید تفاوتی میان فرزندان خود بگذارند. اما واقعیت آن است که چنین تفاوتی وجود دارد. والدین به دلایل فرهنگی و تربیتی به برخی از فرزندان خود توجه بیشتری دارند. این توجه می‏تواند هم از نظر دادن امکانات مادی صورت گیرد، هم به لحاظ کنترل و تأمین نیازهای عاطفی و توجه و اظهار علاقه به آنان باشد، بچه‏ های دیگر که از توجه مادی و معنوی و عاطفی کمتری برخوردارند. و به خوبی هم آن را درک می‏کنند. اما قادر به بیان صریح اعتراض خود نمی‏باشند. حتی گاه بیان آن را امری صحیح نمی‏دانند، اما قادر به نشان ندادن اعتراض و واکنش خود به رفتار ناعادلانه والدین نمی‏باشند. پس شیوه‏های غیرمستقیم را برای این کار انتخاب می‏کنند.

شیوه‏ های غیرمستقیم بیشتر برای جلب توجه است. حداقل در مراحل اولیه چنین است. اما پس از مدتی که به رفتارهای فوق عادت می‏کنند. حتی خود کودکان و جوانان فراموش می‏کنند که نیاز اصلی آنان چه بوده است. پس دست به خشونت می‏زنند. این خشونت ریشه در سرخوردگی‏های عاطفی دارد، سرخوردگی عاطفی آنان ریشه در بی‏عدالتی والدین در توزیع امکانات میان فرزندان دارد که سبب بروز خشم در کودکان برخوردار از سهمیه کمتر است. خشم یا امکان بروز و ظهور می‏یابد که به شکل پرخاشگری و خشونت است که از مراحل اولیه شکل گرفته و در قالب رفتارهای بزهکارانه تجلی نهایی خود را نشان می‏دهد. گاهی هم خشم فرو خورده شده و منجر به افسردگی، گوشه‏گیری و بیماری‏های گوناگون روانی و جسمی‏می‏گردد. در هر حال بی‏عدالتی والدین که نامحسوس است، می‏تواند سبب تغییر سرنوشت فرزندان آنان گردد. تحقیق و پژوهش حاضر نشان می‏دهد که اکثر بزهکاران مورد تحقیق، فرزندان دوم به بعد هستند کسانی که در فرهنگ ما کمتر مورد توجه والدین هستند.

0

بچه ها نیازمند تربیتی لطیف هستند، راهنمایی های ماهرانه از اهداف برنامه های هنرمندساز است. مثل بچه های جوانی که در Reggio Emilia کتاب راهنمایی از شهرشان درست کردند و نوجوانان بروکلین که از مهارت ها یشان در هنر گرافیک استفاده کرده و اظهارات قوی راجع به هویت خود، خشونت و مواد مخدر در جامعه ارایه کردند و بچه های اسکاتلندی که در سن 10 تا 14 سالگی یک پروژه سه بعدی را ساختند و در معرض نمایش عموم قرار دادند. در تمام این موارد خلاقیت خود به خود شکوفا نشده است. بلکه بچه ها آموخته اند که منابع و مهارت ها را به بهترین وجه به کارگیرند و سپس به آن ها فرصت داده اند تا تحت نظارت افراد حرفه ای و همسالانشان این مهارت ها را تمرین کنند.

0

کودکان در سنین قبل از دبستان علاقه بسیار زیادی به بازی ها و موضوعات تخیلی دارند. زندگی یک کودک در سن قبل از مدرسه، از محدودیت های بسیار تشکیل شده، او بر اساس نظر والدین خود زندگی می کند. در واقع کودک به بازیهای خیالی علاقه دارد، زیرا می تواند آن طور که می خواهد باشد و زندگی کند؛ خارج از قید و بندها و محدودیت هایی که والدین برای او تعیین کرده اند. هیچ کودک سه ساله ای اجازه ندارد که به تنهایی از خانه خارج شود، به تنهایی غذای دلخواه خود را بخورد و حتی لباسی را که دوست دارد بخرد. در این سن، کودک کاملاً به والدین خود وابسته است، البته می تواند اظهار نظر کند اما تصمیم گیری اصلی و قطعی با والدین است.

کودکان هنگامی که با مکان های تازه یا تجربه های جدید رو به رو می شوند از شیوه ای متفاوت استفاده می کنند، آنها قوه تخیّل خود را به کار می برند. زمانی که به یک کودک چهار ساله اجازه می دهیم تا به تنهایی به مدرسه برود و برگردد او احساس می کند که یک فرمانده است و سوار بر اسب از یک قلعه به قلعه دیگر در حرکت است.

زندگی یک کودک چهار ساله خیلی معمولی و خسته کننده به نظر می رسد. اما اگر تصور کند که یک مأمور آتش نشانی است، حس می کند مثل یک قهرمان زندگی می کند.

چرا خیالپردازی برای کودکان با اهمیت است؟

خیالپردازی در دوره کودکی اهمیت زیادی دارد. زیرا یک کودک علاوه بر این که می تواند زندگی خود را تغییر دهد و شرایط تازه ای را برای خود خلق کند، از شرایط تازه ای که ایجاد کرده می تواند دانستنی های جدیدی نیز بیاموزد. به طور مثال وقتی که یک کودک چهار ساله کلاه آشپزی بر سرش می گذارد، پیشبند آشپزی می بندد و تصور می کند که آشپزاست، احساس استقلال و مسئولیت پذیری سبب می شود که به اطراف خود توجه بیشتری داشته باشد، همراه با پدر و مادر خود آشپزی کند. موادی را که استفاده می کند به خاطر می سپارد و از این که هر بار بر دانسته های خود می افزاید، خوشحال است.

بزرگسالان از دنیای پیرامون خود اطلاعات زیادی به دست می آورند و برای فراگیری بیشتر، تجربیات خود را نیز مورد استفاده قرار می دهند؛ اما کودکان از استعدادی برخوردارند که لازم است توسط والدین پرورش یابد. آنها با به کارگیری قوه تخیّل خود نه تنها دانستنی های تازه ای از دنیای اطراف خود به دست می آورند بلکه می توانند آن طور که دوست دارند باشند و زندگی کنند.

تقویت تخیّل:

1- در منزل جایی را برای تغییر لباس اختصاص دهید.(جایی که در آن لباس های قدیمی، وسایل شخصی " مانند کلاه، کتاب های جیبی، هدیه های قدیمی و..." را نگهداری کنید.)

2- مدادهای شمعی، وسایل آبرنگ، کاغذ نقاشی و چسب را در دسترس کودکان قرار دهید.

3- داستانی را برای کودک خود تعریف کنید. لباس یکی از شخصیت های داستان را بپوشید و با کودک خود، براساس داستان، بازی کنید. اگر داستان را کودک شما تعریف کند بهتر است. می توانید موضوع آن را با مراسم عروسی، جشن تولد یا اتفاق های دیگری که در زندگی خود با آنها سرو کار دارید مرتبط سازید.

4- تعدادی ملحفه یا پتو در دسترس کودک قرار دهید تا بتواند خانه درست کند و یا بازی های خیالی دیگری را طراحی کند.

5- کودک خود را تشویق کنید که با اسباب بازی های سازنده و ابتکاری بازی کند. مانند اسباب بازی هایی که با کمک قطعه های مختلف می توان ماشین، خانه، هواپیما و... ساخت.

6- قصه های موزون و آهنگین را برای فرزندتان بخوانید و به نوبت اشعار آن را تکرار کنید.

7- در حد امکان زمان بیشتری را با کودک خود در طبیعت سپری کنید. محل هایی که برای ساختن آنها انسان دخالتی نداشته است، برای رشد قوه تخیّل کودک بهتراست.

8- زمانی که فرزندتان، شما را به دنیای خیالی خود دعوت می کند، دعوت او را بپذیرید، با او سوار قایق شوید، سوار بر سفینه فضایی در فضا پرواز کنید و در همه ی موارد رهبری بازی را برعهده فرزندتان بگذارید.

9- در بین اسباب بازی های کودک تعدادی گوش ماهی، سنگ های مختلف، چسب، تخته، بند، سکه، طناب و سایر وسایلی که می تواند مورد استفاده او قرار بگیرد، قرار دهید.

10- هنگامی که با خیالپردازی های فرزندتان روبرو می شوید، او را سرزنش نکنید. به او اجازه دهید تا آنچه در ذهن خود دارد بیان کند.

0

نظریه های متعددی در مورد انحرافات اجتماعی وجود دارد. دیدگاه زیست‌شناسی بر این اعتقاد است که علل جرم و انحرافات در ذات خود افراد می باشد و افراد ذاتاً مجرم هستند؛ روان‌شناسان معتقدند که شرایط حاکم بر فضای موجود در جامعه به گونه ای است که افراد را به طرف جرم می کشاند و باعث پدید آمدن جرم
می گردد، به گونه ای که با وجود شرایط مذکور فرد توان مقابله با جرم، و خودداری از انجام آن را ندارد. اما جامعه‌شناسان وجود خرده فرهنگ ها را علتی برای به   وجود آمدن جرم در افراد جامعه می دانند. وقتی خرده فرهنگ که فرد در آن رشد می کند نتواند در راستای فرهنگ کل جامعه حرکت کند و با آن سازگاری داشته باشد، در آن صورت جرم و انحراف در جامعه به وقوع خواهد پیوست.

الف - برخی در یک دسته بندی کلان کلیه علل و عوامل مطرح شده توسط صاحب نظران را به دسته بزرگ: (1) زیست شناختی، (2) روان شناختی و (3) جامعه شناختی تقسیم کرده اند. از این منظر کالبد زیستی یا صفات شخصیتی و یا ویژگی های اجتماعی فرهنگی کج رفتاران و غیر آنان متفاوت است و همین تفاوت ها را علت اصلی ارتکاب جرم و کج رفتاری برشمرده اند (صدیق سروستانی، 1367).
ب - بعضی دیگر نیز در دسته بندی مشابهی، علل و عوامل کج رفتاری انسان ها به سه گروه عمده (1) نظریه های وفاق، (2) نظریه های فشار و (3) نظریه های مجرم سازی تقسیم بندی کرده اند (هرشی، 1969). از این منظر، نظریه های وفاق با فرض اینکه اکثریت قابل توجهی از مردم با تکیه بر ارزش های مشترک، در مورد عمل به هنجارهای مقبول اجتماعی توافق دارند، علت اصلی کج رفتاری را نبود یا ضعف کنترل های اجتماعی (التزام اجتماعی) می دانند. نظریه های فشار هم مدعی اند که تفاوت های ارزشی ناشی از تنوع فرهنگ، جایگاه و فرصت های اشخاص، آنان را منشعب ساخته و به چالش با هنجارهای غالب وامی دارد. از این دیدگاه، نیروهایی در هر جامعه وجود دارند که افراد را با فشار به سمت ارتکاب جرم و کج رفتاری می رانند. اما نظریه های مجرم سازی بر این سؤال اصلی تأکید دارند که چرا برخی افراد طی فرایند مجرم سازی از دیگران جدا شده و «مجرم» خوانده می شوند. این نظریه ها به خلاف نظریه های وفاق که فرض کرده است که در جامعه نوعی توافق اساسی بر سر تعریف کج رفتاری وجود دارد، تنها به چنین وفاقی باور ندارند بلکه مدعی اند که تضادهای موجود در جامعه بر سر تعریف های کج رفتاری، نقطه شروع تبیین علت کج رفتاری هاست. بحث اصلی در نظریه های مجرم سازی به چگونگی تمجید یا تحقیر نوعی رفتار در گروه های خاصی از جامعه و اینکه این تمجیدها و تحقیرها بر رفتارهای آینده افراد چه تأثیری دارد، مربوط می شود. نگاه این نظریه ها در عین حال نگاهی است انتقادی به نقش تعیین کننده دولت ها و مقامات در تعریف کج رفتاری و جرم، تعصب و افراطشان در اجرای منویات خود، حداقل در مورد طبقه محروم و نقش مداخله گر، مزاحم و سرکوبگر دولت در امور مربوط به رفتارهای اجتماعی آنان

   علل و عوامل موثر بر جرم در مطالعات پیشین

در این پزوهش به بررسی علل و عوامل موثر در بزهکاری نوجوانان و جوانان براساس  نتایج مطالعات انجام شده درزمینه رفتار های  انحرافی و کجروی می پردازد

 روش تحقیق: پژوهش حاضر براساس 12 مطالعه در زمینه رفتار های انحرافی و کجرروی  صورت گرفته است. روش تحقیق در این پزوهش با استفاده از اطلاعات ثانویه صورت گرفته است

جامعه آماری: جامعه آماری این پزوهش شامل 12 مطالعه صورت گرفت در زمینه رفتارهای انحرافی و کجروی در دانشگاه های ایران می باشد

سوال های پزوهش:

1 پزوهش های انجام شده به سوال اصلی تحقیق (عوامل موثر بر کجروی و بزهکاری نوجوانان و جوانان کدامند) چه پاسخ هائی داده اند

2- براساس این پزوهش ها ترتیب و توزیع   رفتار بزهکارانه و کجروانه در میان دختران و پسران چگونه است 

 نتایج تحلیلی:

2-1 عوامل موثر بر انحرافات جوانان:

برحسب یافته های پژوهش کجروی و  بزهکاری نوجوانان تحت تاثیر عواملی همچون متغییر های زیر می باشد

الف: عوامل یا متغییر های فردی: جنس، سن، محل تولد، نوع سطح آروزهای نوجوانان برای آینده شغلی، تحصیلی و خانوادگی

ب: عوامل یا متغیر های خانوادگی: پایگاه اجتماعی خانواده، سطح درآمد خانواده، میزان بهرمندی از امکانات زندگی، نوع مسکن، قیمت مسکن، سطح تحصیلات والدین، درجه مذهبی بودن والدین، متعلق بودن به گروههای مهاجر شهری، نحوه گذران اوقات فراغت والدین، میزان گسیختگی خانواده

 ج: عوامل یا متغیر های مربوط به گروه دوستان:  میزان تماس با افراد یا دوستان کجرو، عضویت در گروه های بزهکار، درجه همنوائی موجود در محیط یا گروه مرجع نوجوان، مدت زمانی که نوجوان با دوستانش برای خیابان گردی صرف می کنند، وضعیت گروه دوستان از نظر سنی،، سابقه دستگیری، محکومیت، سیگاری و اهل دود و دم بودن، تعداد دوستان دستگیر شده، تعداد دوستان معتاد، تشویق دوستان فرد به  انجام کارخلاف، دوستی با افراد غیر همجنس

د: عوامل یا متغیر های مرتبط با تحصیل و محیط آموزشی:

وضعیت تحصیلی، میزان سال های مرددودی، غیبت غیر موجه از کلاس درس، فرار از مدرسه، میزان تعلق به مدرسه، شرکت نکردن در فعالیت های غیر مدرسه ، تحت فشار بودن دانش آموز از سوی محیط آموزشی،

ه: متغییر های مربوط به رابطه خانواده با مدرسه و دوستان: میزان شرکت والدین در جلسات انجمن اولیاء و مربیان، میزان آگاهی والدین از زمان تعطلیلی مدارس، میزان توافق یا تضاد ارزشی بین خانواده ، مسئولین مدرسه، میزان آگاهی والدین از وضعیت دوستان و معاشرین فرزند

عوامل انحراف اجتماعی جوانان به ترتیب اولویت:

 جدول (1) توزیع زمینه های انحرا ف اجتماعی جوانان را در پزوهش های مورد مطالعه نشان می دهد

 متغیر هائی که بیشترین تکرار و تائید را در ارتباط با ایجاد زمینه سازی و تقویت رفتار انحرافی و بزهکاری داشتند به ترتیب عبارتتد از: پایگاه اقتصادی و اجتماعی (16 مورد)، میزان ارتباط نوجوان با گروه دوستان ناهمنوا و تمایل عضویت در گروه ها (14 مورد) نوع  و میزان نظارت و کنترل والدین بر رفتار نوجوان (13 مورد)  میزان گسیختگی و نابسامانی خانواده (11 مورد). مقوله پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده به طور مستقیم و غیر مستقیم دارای بیشترین فراوانی تکرا بوده است

عوامل مرتبط  با بزهکاری یا تاثیر گذار بر رفتار انحرافی به ترتیب عبارتند از:

عدم انطباق انگیزه های منبعث از فرهنگ (ارزش ها) با امکانات ارضاء انها (8مورد) معاشرت با افراد ناهمنوا برحسب شن، فراوانی، طول مدت و شدت تماس ها (8 مورد) کنترل (شخصی) و بیرونی (اجتماعی) (7مورد) آنومی اجتماعی، ضعف و گسیختگی خانواده (7 مورد) نوع  ومیزا ن کنترل اجتماعی اعمال شده از سوی والدین و مدرسه (7 مورد)

ضعف کنترل مکانیزم ها شخصی (عزت نفس، خود پنداره)  (6 مورد) سبک یا شیوه تربیتی و اجتماعی کردن  خانواده (5 مورد)

با توجه به مطالب بالا در می یابیم که اولا سهم عامل ارتباط و معاشرت با دوستان ناهمنوا و برخی  از مهمترین متغیر های  خانوادگی، مانند پایگاه اقتصادی و اجتماعی، نوع و میزان کنترا، نظارت و رسیدگی و انسجام یا کسیختگی خانواده همچنان در صدر عوامل تاثیر گذار بر رفتار و انحرافات نوجوانان و جوانان می باشد.

جنسیت و رفتار های  انحرافی:

در تحقیقات مورد مطالعه تقریبا در تمامی کجرویها جرو م بزهکاری پسران بیشتر از دختران بوده است. هرجند گاه فاصله میان آنها برحسب نوع خاصی از رفتار انحرافی کمتر یا بیشتر می شود می توان براندک بودن میزان رفتار انحرافی و جرائم نزد دختران و نسبت بیشتر آن نزد نوجوانان و جوانان پسر می باشد.

در میان نمونه های مورد بررسی در زندان اصفهان پسران به ترتیب بیشتر به جرائمی همچون سرقت، دعوا و ایراد ضرب و جرح، لواط، قتل حمل و نگهداری، خرید و فروش و مصرف مواد مخدر و دختران یا زنان به ترتیب بیشتر به علت انحرافاتی همچون داشتن روابط نامشروع،  سرقت و ذزدی دستگیر شده اند.

در این خصوص (تفاوت جرائم منتسب به پسران و دختران) می توان گفت که این پدیده بیشتر به برچسب های اجتماعی مبتنی بر زمینه های فرهنگی، فرایند جامعه پذیری و دسترسی به منابع قدرت و اختیار در مقابل میزان تحت نظارت بودن مربوط  می شود.

 جدول (2 ) توزیع زندانیان برحسب جنسیت

 

تعداد

درصد

مرد

29701

4/95

زن

2379

6/4

جمع

52080

100