روان درمانگری اگزیستانسیال
یکی از مکاتب روان درمانی مکتب اگزیستانسیالیسم یا وجود گرایی است.در این مکتب روی آزادی و اراده و قدرت انتخاب انسان تاکید زیادی می شود.از پیشگامان این مکتب می توان به ویکتور فرانکل و رولومی اشاره کرد.
برخی از مفاهیم این مکتب را در زیر میخوانید:
1-مرگ: مرگ واضحترین و قابل درکترین دلواپسی غایی است اینکه اکنون وجود داریم ولی روزی میرسد که دیگر نیستیم. مرگ خواهد آمد و از آن گریزی نیست. در اینجا تعارض اصلی اگزیستانسیال تنشی است که میان آگاهی از اجتنابناپذیری مرگ و آرزوی داشتن ادامه زندگی است.
2-آزادی: دلواپسی غایی دیگرآزادی است که کمتر قابل درک است در حالی که معمولا آن را مفهومی کاملا مثبت و خالی از ابهام میدانیم ولی از منظر غایی به صورت دیگریست. به این صورت که فرد برخلاف تجربیات روزمره، دیگر به جهانی موزون و ساختار یافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمیشود بلکه حتی آن را نیز ترک میکند. در عوض، فرد بهطور کامل مسوول الگوی زندگی، انتخابها و اعمال خویش است و در اینجاست که آزادی مفهومی مرعوبکننده خواهد یافت.
3-تنهایی: سومین دلواپسی غایی تنهایی است. هریک از ما تنها به هستی پا میگذاریم و باید تنها ترکش کنیم. این تنهایی نه انزوای بین فردی و نه انزوای درون فردی است بلکه انزوای بنیادین است یعنی جدا افتادن، هم از سایر مخلوقات و هم از دنیا.
4-پوچی: آخرین امر مسلم هستی، پوچی و بیمعنایی است. این نوع چهارم تعارض اگزیستانسیال ریشه در معمای مخلوقی در جست و جوی معنا دارد که به درون جهانی خالی از معنا افکنده شده است. نگاه به این چهار دلواپسی غایی و بررسی آنهاست که بدنه اصلی روان درمانگری اگزیستانسیال را شکل میدهد و هر یک از اینها نقش بسیار مهمی بر سطوح ساختار روانی فرد دارند. در این نوع درمانگری نه پذیرش واقعیت اضطرابآور وجود دارد و نه انکار آن، بلکه رویارویی با مسلمات هستی است که بسیار دردناک اما در نهایت شفا بخشاند. این مکتب میآموزد که نباید به بهانه تلخی از این واقعیات گریخت بلکه برای داشتن زیستنی بهتر باید با آنها مواجه شد که زیستن آگاهانه. در این عالم بسی ارزشمندتر است از زیستن ناآگاهانه.