امروز چهارشنبه 30 آبان 1403
0

اصل تعادل می گوید هرگاه مقداری کارمایه (انرژی)یا لیبیدو برای انجام کاری صرف شد، این مقدار مصرفی در نقطه دیگری از سیستم ظاهر می شود. اصل تعادل، قانون اول ترمودینامیک یا اصل بقای انرژی هلمهولتز است.

منظور یونگ از کاربرد این اصل در مورد کنش های روانی این است که هرگاه ارزش خاصی ضعیف شود یا از بین برود، انرژی متعلق به آن در درون از بین نمی رود بلکه به شکلی دیگر ظاهر می شود و این کاملاً طبیعی است، چه هرگاه ارزشی اهمیت خود را از دست داد در عوض ارزش دیگری قدرتمند تر می شود. کودکی که از پدر و مادر ناراضی است، توجه خویش را به دیگر افراد معطوف می دارد. هرگاه ارزشی سرکوب شود، انرژی آن به مصرف تظاهر در رویاها و خیالبافی می رسد.

0

این آزمون شخصیتی کوتاه پاسخ علاوه بر تشخیص بیماران روانی در مورد معتادین به الکل و مواد مخدر،ناتوانی های جنسی،بیماران سرطانی،بیماران با نارحتی های شدید جسمی و افرادی که نیازمند مشاوره هستند و یا برای غربال کردن (به خصوص در مواقع استخدام) با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته است.

فرم اولیه این پرسشنامه(SCL-90) به وسیله دراگوتیس،لیپمن و کوری (1973) برای نشان دادن جنبه های روان شناختی بیماران جسمانی و روانی طرح ریزی شده است.

دراگوتیس و همکاران در سال 1984 پرسشنامه مذکور را مورد تجدیدنظر قرار داده و فرم نهایی آن را به نام فهرست تجدیدنظرشده علائم روانی (SCL-90-R) منتشر کردند.

این فهرست کوتاه پاسخ شامل 90 سوال پنج گزینه ای(هیچ =0،کمی =1،تا حدی =2،زیاد =3،خیلی زیاد =4)است.

محتوای این آزمون 9 بعد مختلف را به شرح زیر می سنجد:

1. شکایت جسمانی (So):فرد کارکرد بیمارگونه بدن خود را ادراک می کند.

2. وسواس-اجباری (Oc):فرد بر افکار،تکانه ها و اعمالی تمرکز می کند که ناخواسته هستند.

3. حساسیت در روابط بین فردی (Is):فرد احساس عدم کفایت،خود کم بینی و احساس ناراحتی در ارتباط با دیگران می کند.

4. افسردگی (Dp):فرد احساس درماندگی و ناامیدی می کند، نسبت به لذت زندگی بی علاقه است و خلق و خوی افسرده دارد.

5. اضطراب (An):فرد از اضطراب زیادی برخوردار است.

6. پرخاشگری (Ag):فرد دارای افکار،اعمال و احساس های ناشی از خشم است.

7. ترس مرضی (Ph):فرد دارای ترس شدید غیرمنطقی نسبت به یک محرک خاص است.

8. افکار پارانوییدی (Pa):فرد نسبت به دیگران بدبین است و سوءظن دارد.

9. روان پریشی (Ps):فرد دارای ویژگی های روان پریشی (ضعیف تا حاد) است.

در ضمن تعداد 7 سوال نیز بطور پراکنده جهت جلوگیری از آگاهی آزمودنی از ماهیت آزمون به پرسشنامه اضافه شده است که مانند سایر ابعاد نمره داده می شود.

0

جلیل یونسی، به راهنمایی:دکتر علی دلاور؛ استاد مشاور: دکتر محمدرضا فلسفی نژاد،استاد داور: دکتر نورعلی فرخی

پایان نامه کارشناسی ارشد-دانشگاه علامه طباطبایی 1386

کلید واژه ها: ,CTT,IRT,TESTFACT,BILOG-MG,آزمون فراگیر دانشگاه پیام نور

چکیده:

هدف پژوهش حاضربررسی ویژگیهای روانسنجی سوالات آزمون فراگیر رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور در سال 1385 بوده است.جهت تجزیه و تحلیل آزمون و سوالات آن بر طبق نظریه کلاسیک اندازه گیری،ضریب دشواری،ضریب تمییز،روش لوپ،ضریب پایایی آزمون،واریانس سوالات،و فراوانی گزینه های انحرافی محاسبه شد.جهت تجزیه و تحلیل آزمون و سوالات آن بر طبق نظریه IRT ابتدا مفروضه های تک بعدی بودن و استقلال موضعی بررسی گردید.در این تحقیق جهت تعیین تک بعدی بودن آزمونها کلیه آزمونهای روانشناسی با برنامه TESTFACT مورد تحلیل عاملی قرار گرفتند.نتایج تجزیه و تحلیل آزمونهای مذکور نشان داد که کلیه آزمونها تک بعدی هستند و در نتیجه در تمامی آزمونهای مذکور مفروضه استقلال موضعی نیز برقرار است.سپس برازش مدل-داده ها از طریق نرم افزار BILOG-MG مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت پارامترهای برآورده شدهُ سوال (دشواری، تشخیص و حدس) و توانایی آزمودنی ها استخراج گردید.

تحلیل گزینه های انحرافی نشان می دهد که گزینه های انحرافی تمامی سوالات در همه آزمونها هم احتمال نیستند و عملکرد معیوبی داشته اند.نتایج تجزیه و تحلیل حاکی از این است که آزمونهای ادبیات فارسی،روانشناسی و جامعه شناسی مدل دو پارامتری نسبت به مدل سه پارامتری برازش بهتری با مجموعه داده های آزمون دارد.

با توجه به اینکه میانگین تمامی آزمونها در پایین نمره ملاک قرارگرفته است،اما به نظر میرسد که مشکلات در دروس زبان انگلیسی و فلسفه بیشتر بوده و این دو آزمون در شکست تحصیلی آزمودنیها بیشتر تاثیر داشته است.

0

مقاله جالبی در روزنامه نیویورک تایمز مورخ 6 می 2008 در مورد تفاوت‌های روان‌شناختی بین دروغگویی و گزافه‌گویی (اغراق) به چاپ رسیده است که توجه شما را به ترجمه آن جلب می‌کنیم:


«مطالعات متعددی که اخیراً بر روی دانشجویانی که در مورد میانگین نمراتشان گزافه‌گویی می‌کنند به عمل آمده نشان می‌دهد که این نوع گزافه‌گویی از نظر روان‌شناختی با شکل‌های دیگر کتمان حقیقت تفاوت دارد. براساس نتایج این مطالعات، این گزافه‌گویان به هیچوجه مانند کسانی که دروغ می‌گویند یا حقیقتی را کتمان می‌کنند دچار اضطراب نمی‌شوند. یافته‌ها نشان می‌دهد که برخی از انواع فریبکاری، هدفش بیشتر بر روی خود شخص فریبکار است تا شنونده. به عنوان مثال، انگیزه‌ای که در پشت گزافه‌گویی در مورد نمرات درسی وجود دارد ظاهراً بیشتر شخصی و درون روانی است تا عمومی یا بین فردی. در اینجا، گزافه‌گویی اساسا‍‍ً بازتاب هدف‌های مثبت برای آینده است و یافته‌ها نشان می‌دهند که این هدف‌ها قابل تحقق می‌باشند.
روان‌شناسان سال‌هاست که فریبکاری را از جنبه‌های مختلف مورد مطالعه قرار داده‌اند و دریافته‌اند که این کار معمولاً فشار روانی یا جسمی بر روی شخص فریبکار به جا می‌گذارد. به عنوان مثال، کسانی که شاهد صحنه جرمی بوده‌اند، چنانچه درباره آن مورد پرسش قرار گیرند، نشانه‌های استرس را بر حسگر‌های پوستی یا قلبی که به آن‌ها متصل شده باشد، نشان می‌دهند. سعی در مخفی نگاه داشتن اطلاعات، از نظر ذهنی فرساینده است و نگاه و لحن صدای کسی که دروغ می‌گوید، عصبی‌تر و پرتنش‌تر از حالت عادی است. این مساله در مواردی که دروغگویی فرد درباره نقض قانون باشد بیشتر نمود دارد.
امّا مطالعه اخیر نشان داد که درست عکس این قضیه در مورد دانشجویانی که درباره نمراتشان گزافه‌گویی می‌کنند صادق است. پژوهشگران پرسشنامه‌ای را بین 62 دانشجوی دانشگاه نورت‌ایسترن پخش کردند که در بین سایر چیزها، از آن‌ها خواسته شده بود میانگین کل نمراتشان را نیز بنویسند. سپس از دانشجویان مصاحبه به عمل آمد، در حالی که الکترودهای حساس برای اندازه‌گیری فعالیت سیستم عصبی به بدن آن‌ها وصل شده بود. موضوع مصاحبه درباره سابقه تحصیلی، نمرات و اهداف آینده بود.
پژوهشگران بعداً با مراجعه به کارنامه دانشجویان دریافتند که تقریباً نیمی از آنان درباره میانگین نمراتشان گزافه‌گویی کرده‌اند. این در حالی بود که بررسی خروجی الکترودها نشان داد که گزافه‌گویان در حالی که داشتند درباره نمراتشان صحبت می‌کردند بسیار آرام (ریلکس) بوده‌اند.
پژوهشگران همچنین از مصاحبه‌ها فیلم‌برداری کردند و آن‌ها را به ناظران مستقل نشان دادند و از آن‌ها خواستند که با توجه به نگاه و رفتار مصاحبه شوندگان تشخیص دهند که آن‌ها گزافه‌گویی می‌کنند یا نه. با کمال تعجب، کسانی که بیش از سایرین گزافه‌گویی کرده بودند، آرام‌تر و مطمئن‌تر از بقیه به نظر آمدند.»

ترجمه: کلینیک روان‌یار

منبع:

"The Psychology of Lying", Benedict Carey, the New York Times, May 6. 2008

0

پژوهشگران پنج بعد اساسی برای شخصیت هر انسان در نظر می‌گیرند. مدارک و شواهد بسیاری برای درستی این نظریه ظرف 50 سال گذشته ارائه شده است. پژوهش در این زمینه ابتدا توسط فیسک (1949) آغاز شد و سپس از طریق پژوهشگران دیگری چون نورمن (1967)، اسمیت (1967)، گلدبرگ (1981) و مک‌کرا و کاستا (1987) توسعه یافت.
این پنج بعد، رده‌های گسترده خصیصه‌های شخصیت را تشکیل می‌دهند. با وجودی که مقالات بسیار زیادی در تأیید و پشتیبانی از این مدل پنج عامله برای شخصیت وجود دارد، امّا پژوهشگران بر سر نام دقیقی برای این ابعاد، اتفاق نظر ندارند. این پنج رده معمولاً با اسامی زیر عنوان می‌شوند:

1- برون گرایی
این خصیصه شامل ویژگی‌هایی از قبیل تحریک‌پذیری، مردم آمیزی (میل به برقراری روابط بین فردی)، پرحرفی، اعتماد به نفس و ابراز هیجانات و احساسات به مقدار زیاد، می‌باشد.

2- خوشایندی (مقبولیت)
این بعد شخصیت شامل ویژگی‌هایی از قبیل اعتماد، نوع دوستی، احترام به خواست‌ها و نیازهای دیگران، مهربانی، محبت و سایر رفتارهای پسندیده اجتماعی می‌باشد.

3- وظیفه‌شناسی (وجدان)
ویژگی‌های متداول این بعد شخصیت شامل سطح بالای تفکر، به همراه کنترل مناسب واکنش‌ها و نیز رفتارهای هدفمند می‌باشد. کسانی که این بعد از شخصیت‌شان برجسته باشد، اهل سازماندهی و پرداختن به جزئیات کارها هستند.

4- تهییج‌پذیری
کسانی که این ویژگی در آن‌ها برجسته باشد، از نظر هیجانی بی‌ثبات، مضطرب، دمدمی‌مزاج، خجالتی و افسرده هستند.

5- آزاداندیشی
این خصیصه شامل ویژگی‌هایی از قبیل تخیل و بینش است و کسانی که این بعد شخصیت در آن‌ها قوی باشد معمولاً دارای علائق متنوعی می‌باشند.

این ابعاد نشانگر زمینه‌های گسترده شخصیت انسان هستند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که خصیصه‌هایی که در یک گروه قرار دارند معمولاً در بسیاری از افراد با همدیگر و به صورت توأم وجود دارند. برای مثال، افرادی که مردم آمیز هستند و میل زیادی به برقراری روابط بین فردی دارند، معمولاً پرحرف هم هستند. با وجود این، گاهی اوقات هم این ویژگی‌ها با هم وجود ندارند. شخصیت انسان بسیار پیچیده و متنوع است و هر فرد ممکن است رفتارهایی متناسب با چند بعد از ابعاد فوق از خود نشان دهد.

ترجمه: کلینیک روان‌یار

منبع

The "Big Five" Personality Dimensions, Kendra Van Wagner,
http://psychology.about.com

0

صفدر مختارزاده؛ به راهنمایی: عبدالله شفیع‌آبادی.

پایان نامه (کارشناسی ارشد) -- دانشگاه علامه طباطبائی، 1374

کلید واژه: آسیب مغزی / اعتبار / روان‌سنجی / تشخیص (پزشکی) / آزمون رورشاخ /
کلید واژه معادل لاتین: Brain damage / Validity / Psychometry / Diagnosis /
Rorshach's test /

چکیده:

با توجه به اینکه درصد قابل توجهی (10 درصد) از مراجعین به مراکز روانپزشکی از ضایعات مغزی رنج می‌برند پژوهش حاضر با هدف بررسی اعتبار و پایایی ملاکهای اعلام شده در آزمون رورشاخ برای تشخیص ضایعات مغزی انجام و از موج‌نگار الکتریکی (E.E.G) به عنوان ملاک خارجی استفاده شد. در این پژوهش فرضیه زیر مورد آزمون قرار گرفته است: ”آزمون رورشاخ در تشخیص ضایعات مغزی دارای توانایی تشخیص می‌باشد”. به منظور آزمون فرضیه فوق از بین مراجعه‌کنندگان به مرکز الکتروآنسفالوگرافی به تعداد 150 نفر با در نظر گرفتن شرایط داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن و دامنه سنی 12 تا 60 سال و بدون در نظر گرفتن جنسیت به صورت غیرتصادفی انتخاب شدند. ابتدا از افراد آزمون رورشاخ به عمل آمد. وبراساس ملاکهای ضایعه مغزی ارائه شده توسط پیوتروفسکی در مورد آنان تشخیص‌گذاری و سپس نوار مغزی به عمل آمد. و توسط متخصصین مغز و اعصاب نوار آنان تفسیر و در صورت داشتن ضایعه به C.T.Scan آنان مراجعه و با تشخیص متخصصین جراحی مغز و اعصاب میزان ضایعه مشخص شد. در مرحله بعدی نتایج اجرای آزمون رورشاخ و تفسیر نوار مغزی با استفاده از آزمون آماری مقایسه دو نسبت همبسته مورد ارزیابی قرار گرفت تا بدین وسیله اعتبار آزمون بررسی شود. برای بررسی پایائی از آزمون 30 نفر گروه نمونه آزمون مجدد به عمل آمد و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون میزان پایایی آزمون محاسبه گردید. نتایج آزمون آماری انجام شده نشان داد آزمون رورشاخ در تشخیص ضایعات مغزی شدید از قدرت تشخیص خوبی برخوردار است. همچین این آزمون به خوبی می‌تواند افراد طبیعی را مشخص کند اما در تشخیص افراد با ضایعات خفیف دارای قدرت تشخیص کافی نمی‌باشد. آزمون مجدد نیز نشان داد آزمون رورشاخ در تشخیص‌گذاری افراد در اجرای مجدد دارای پایایی بالایی (0/889) است. با توجه به نتایج این پژوهش می‌توان از این آزمون به عنوان یک ابزار تشخیص اولیه در مراجعان به مراکز روانپزشکی و مشاوره و کلینیکها استفاده کرد اما باید توجه داشت آزمون به تنهایی قادر به تشخیص قطعی ضایعات مغزی نمی‌باشد.

0

امروزه متخصصان روان شناسی، هیپنوتیزم را در حوزه «هشیاری» مورد بررسی قرار می دهند به عبارتی می گویند، هیپنوتیزم یکی از حالت های هشیاری است.هریک از ما در زندگی روزمره خود حالت عمومی هشیاری را همواره تجربه کرده ایم: (بیداری، رویا و خیالبافی).در این لحظه که این کلمات را می خوانید، بیدارید یا خواب می بینید؟ به نظر نمی رسد که این سوال برای کسی ابهام انگیز باشد، همه ما تفاوت میان حالت عادی بیداری و تجربه خواب دیدن (رویا) را می دانیم. خواب دیدن تغییری در هوشیاری است که در طی آن تصویرهای ذهنی به یادمانده و صحنه های خیالی موقتا با واقعیت بیرون در هم می آمیزد. از این دو که بگذریم، حالت متفاوت دیگر یا به عبارتی حالت سوم هشیاری، خیالبافی است.تقریبا همه ما هر روز مدتی غرق در افکار و تخیلات خود می شویم. چیزی خلق می کنیم و یا در عالم خیال و تصور، رویدادهای گذشته را درباره زنده می کنیم. ما این حالت هشیاری را خیالبافی یا «رویای بیداری» می نامیم. به هر حال غرض از بیان این مطلب، شناخت سه حالت متفاوت ولی متعارف از وضعیت هشیاری در آدمی است. حالت هیپنوتیزم، یک حالت غیر متعارف از هشیار یست. هیچ یک ازحالات هشیاری دگرگون به اندازه حالت هیپنوتیزم بحث انگیز نبوده است.برای شناخت آن باید گفت، هیپنوتیزم، حالت چهارم هشیاری است. بدین معنی که در این حالت فرد در بیداری عادی نیست (چون در آن آگاهی، وقوف و اراده نسبت به حالت بیداری وجود ندارد.)

آیا همه هیپنوتیزم می شوند؟

هیپنوتیزم نه سحر است و نه افسون و جادو؛ بلکه قابلیتی است نهفته در وجود انسان، اگر چه تجربه آن غیر متعارف باشد، با این وجود استعداد هیپنوتیزم پذیری و رفتن در حالت خلسه در افراد متفاوت است. برخی از پژوهشگران می گویند، 25% افراد استعداد هیپنوتیزم شدن عمیق را دارند، 60% متوسط هیپنوتیزم می شوند و 10% الی 15% ضعیف هیپنوتیزم می شوند و یا اصولا نمی شوند، به نظر می رسد که یادگیری و عوامل ارثی در میزان پاسخ دهی به هیپنوتیزم تاثیر داشته باشد. توانایی آرامش پذیری، تصویر سازی ذهنی و خیال پردازی، تمرکز حواس و کنار گذاشتن موضوعات عادی و غرق شدن در فعالیت هایی چون مطالعه کتاب، تماشای یک صحنه، گوش دادن به موسیقی یا لذت بدن از طبیعت، پیش آگهی مهمی برای هیپنوتیزم پذیری است. بعلاوه شواهد، حاکی از دخالت یک استعداد فطری در این زمینه است. مطالعه بر روی دوقلوها و جود عامل ارثی را قوت بخشیده است. استعداد هیپنوتیزم پذیری یک استعداد و صفت نسبتا ثابت و پایدار در فرد می باشد، به این معنی که اگر شخصی  در طی چند جلسه به هریک از مراحل هیپنوتیزم (ضعیف، متوسط یا عمیق) دست یافت، همواره در طی سال های بعد نیز میزان خلسه او تا بدان حد خواهد بود و تغییر چندانی نخواهد کرد.بارها دیده شده است، شخصی در نخستین تجربه، با وجود استعداد درونی، به مراحل عمیق هیپنوتیزم دست یافته است. در مقابل شخص دیگر به دلیل ضعیف بودن این استعداد، پس از چندین بار تمرین و تکرار این تجربه، نتوانسته حتی به مرحله متوسط هیپنوتیزم دست یابد. گاهی سوال می شود:

 اگر شخصی به هیپنوتیزم اعتقاد نداشته باشد، هیپنوتیزم می شود؟

 در پاسخ باید گفت بارها دیده شده چنین شخصی، علی رغم موافق نبودن با این پدیده، در یک برنامه، عمیقا هیپنوتیزم شده است، و بالعکس  اشخاصی نیز بوده اند که علی رغم تمامی اشتیاق و همکاری، موفق نمی شدند هیپنوتیزم شوند.

 آیا افراد خاصی می توانند هیپنوتیزم کنند؟

قدرت هیپنوتیزم ارتباطی به داشتن نیروهای مرموز ندارد، بلکه هیپنوتیزم علمی یک نوع تکنیک است که قابل یادگیری است. بنابر این اکثریت می توانند آن را یاد بگیرند، اما از آنجا که روش هیپنوتیزم یک «مهارت» و از طرفی یک «هنر» است، مانند برخی از رشته ها (موسیقی، هنر نقاشی یا علومی مثل روان شناسی و...) ممکن است عده زیادی در آن وارد و یا فارغ التحصیل شوند ولی تنها عده معدودی چهره های شاخصی می شوند و ممکن است تنها تعداد معدودی استعداد و قابلیت هیپنوتیزم پیدا کنند.

آیا هیپنوتیزم کردن نیازمند تمرین خاصی است؟

رسیدن به هر نوع مهارت و هنرمند بودن در هر رشته ای نیازمند انجام تمرینات مربوطه است، از جمله فن هیپنوتیزم. اما اینگونه نیست که تمرینات مربوط به استاد شدن در هیپنوتیزم غیر قابل دسترس یا بسیارمشکل باشد.در دهه اخیر نیز به عوض جنبه های نمایشی آن کاربردهای هیپنوتیزم بیش از پیش مورد توجه محافل علمی پزشکان و روان شناسان قرار گرفته است. از این رو یادگیری آن بدون استفاده ی کاربردی دیگر جاذبه ای ندارد و اصولا مناسب نیست و ممکن است خطراتی نیز برای آن دست از افرادی که زیر نظر یک فرد غیر متخصص و ناآگاه به دانش روان شناسی هیپنوتیزم می شوند، بوجود آید که بارها شاهد آن بوده ایم.

 تاریخچه و تئوری هیپنوتیزم

تاریخ هیپنوتیزم نوین که همانا آغاز و مبداء روان شناسی است، از زمان فرانک آنتوان مسمر (Mesmer) اهل اتریش به سال 1775 میلادی (220 سال پیش) شکل گرفت. وی این پدیده را مغناطیسم حیوانی یا مانیتیسم می نامید، از آن در درمان برخی بیماری ها استفاده می جست. «مسمر» ادعا می کرد که از نیروی مغناطیسی و انرژی شفابخش برخوردار است (او معتقد بود این نیرو در موجودات دیگر از جمله انسانها نیز در اندازه های مختلف وجود دارد) و به کمک این نیروی مرموز می تواند روی اشخاص بیمار اثر گذاشته و ضمن ایجاد یک حالت مخصوص خلسه ای در آنان، زمینه های درمانی را در وجودشان شکل دهد.در سال 1856 جیمز برید (james braid) برای اولین بار از واژه هیپنوز (Hypnos) که یک واژه یونانی و به معنای «خدای خواب»، برای چنین حالتی استفاده کرد.لیبالت و برنهایم برای اولین بار این پدیده را معلول «تلقین پذیری» آدمی دانستند و اظهار کردند عامل اصلی هیپنوتیزم، تلقین است. این نظریه بعدها اولین برنامه تحقیقی در مود هیپنوتیزم توسط روان شناسان معروفی به نام کلارک هال (Clark hall) را فراهم آورد.شارکو (jean charcot) وبروئر (Breuer) نیز بعدها هیپنوتیزم را تظاهری از حالت هیستری دانستند. سال ها بعد در حوالی قرن 19 زیگموند فروید (Sigmund freud) پدر روان شناسی و بنیانگذار روانکاوی در فرانسه به شارکو پیوست.

همزمان در روسیه زیست شناس و عصب شناس معروف «ایوان پاولف» که سرگرم آزمایش روی سگ معروفش و بررسی بازتابهای شرطی که در ارگانیزم موجب می گردند بود،هیپنوتیزم را عبارت از:«یک پاسخ شرطی پیچیده و بغرنج» دانست. «فرنزی» نیز نظریه ای مشابه دارد. بدین معنی که می گوید هیپنوتیزم کننده سمبولی از پدر یا مادر (والد)است و هیپنوتیزم شونده آن را به صورت والد (که معمولا دستور می دهد و بکن و نکن ها را گوشزد می کند) درونی می کند یا ظاهر می سازد و خود در مقابل به شیوه کودک (پذیرنده یا لجوج) پاسخ می دهد. مطمئنا در این نظریه شخصیت های مختلف پاسخ دهی متفاوتی نسبت به هیپنوتیزم خواهند داشت. از دیگر نظریات می توان به نظریه «اشتیاق فرد به ایفای نقش فردی که هیپنوتیزم شده است» اشاره نمود.امروزه هیپنوتیزم را مجموعه ای از این عوامل قلمداد می کنند و در سخنی کوتاه می توانیم بگوییم: هیپنوتیزم عبارت است از «حالت چهارم هشیاری» که به آن نوعی «خلسه» (trance)  نیز گفته می شود و در اثر ایجاد تمرکز، آرامش،تلقین، رفتن به ناخود آگاهی و... بوجود می آید، و میزان هیپنوتیزم پذیری نیز در افراد متفاوت است که عامل ارثی فاکتور مهمی در تعیین میزان آن می باشد.

آیا ممکن است فرد هیپنوتیزم شونده بیدار نشود؟

 بیدار شدن که برای عده ای سوال و معماست، دیگر مشکلی نخواهد بود. قطع ارتباط بین هیپنوتیزور و هیپنوتیزم شونده یا در غیاب هیپنوتیزور خود به خود هیپنوتیزم شونده از حالت خود خارج می شود و یا نهایتا می خوابد و مثل هر بار دیگر از خواب بیدار می شود و هیچ خطری در این زمینه فرد را تهدید نمی کند.

 آیا در هیپنوتیزم کنترل فرد از دست می رود؟

در هر برنامه هیپنوتیزم لازم است قبلا هیپنوتیزور توضیحات لازم را از فرآیند عمل بدهد و جنبه همکاری را که مبتنی است بر اعتماد و اطمینان بین دو نفر ایجاد نماید، در این صورت اضطراب ها و مقاومت ها فوق العاده کاهش می یابند و روند هیپنوتیزم تسهیل می گردد.پس از چند جلسه هیپنوتیزم یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت: وقتی به من القاء گردید دستم بالا می آید و پرواز می کند، من شاهد تدریجی بالا آمدن دستم بودم، یک لحظه احساس وحشت کردم، احساس کردم که اراده ام را از دست داده ام و دیگر کنترلی بر خود ندارم. من نمی خواستم  تسلیم شوم، برای همان وقتی به مراحل عمیق تر می رفتم یک مقاومت بسیار شدیدی در من به وجود می آمد، این مقاومت در من اضطراب پنهانی را به وجود آورده بود و دیگر در آن حالت نمی خواستم با شما همکاری کنم؛ می خواستم هر چه شما می گویید، بر خلاف آن را انجام دهم.

در پایان به او گفته شد: شما هیچگاه کنترل خود را از دست نمی دهید. شما کاملا بر امور آگاهید. القائات من تنها هدایت شما به حالتی است که خوشایند، لذت بخش و حتی درمان کننده است. در این لحظه فرد با اطمینان خاطر می گفت: پس اگر می شود در جلسات بعدی ضمن القائات هیپنوتیزمی ، یاد آور شوید که شما هر وقت  بخواهید می توانید از این حالت خارج شوید، شما بر تمامی اعمالتان وقوف و اراده دارید.

  ادامه دارد...

0

اختلال شخصیت خودشیفته

در نسخه چهارم DSMIV راهنمای تشخیصی و آماری، افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته دارای الگوی نافذ بزرگ پنداری، نیاز برای تمجید و فقدان همدلی است که در اوایل بزرگسالی شروع می شود و در زمینه های گوناگون وجود دارد. که با 5 یا بیش از 5 مورد از موارد زیر مشخص می شود:

- احساس بزرگ پندارانه از مهم بودن دارند.

- در بیشتر اوقات با تخیلات مربوط به موفقیت ها، قدرت، استعداد، زیبایی نامحدود و یا عشق آرمانی مشغول هستند.

- معتقدند که فردی خاص و منحصر به فرد هستند و تنها افراد خاص یا دارای موقعیت بالا می توانند آنان را بفهمند یا با آن ارتباط داشته باشند.

- نیاز به تمجید مفرط دارند.

- احساس محق بودن دارند. یعنی انتظارات غیر معمول از برخورد ویژه و مطلوب یا پذیرش خودکار دیگران نسبت به توقعات خود را دارند.

- در روابط بین فردی استثمارگر هستند. یعنی برای رسیدن به اهداف خود از دیگران بهره کشی می کنند.

- فاقد هم حسی هستند و تمایلی به شناسایی یا تشخیص احساسات و نیاز دیگران ندارند.

- اغلب نسبت به دیگران حسادت می ورزند و معتقدند که دیگران نسبت به آنان حسودند.

- رفتارها یا نگرش های خودخواهانه و پرنخوت نشان می دهند.

دو چهره خودشیفتگی

کرنبرگ معتقد است خودشیفتگی ناشی از بی تفاوتی والدین نسبت به کودک است که باعث ایجاد خودبزرگ پنداری تدافعی می شود. کوهت بی تفاوتی والدین را مانع تبدیل احساس بچگانه خودبزرگ پنداری به احساس سالمی از عزت نفس می داند. ظهور خودبزرگ پنداری که در اصل با احساس حقارت همراه است پاسخی به شیوه نادرست فرزندپروری و بی تفاوتی والدین است. (احساس حقارت پاسخی طبیعی و غیر دفاعی کودک محسوب می شود) به نظر کرنبرگ فرد خودشیفته با استفاده از مکانیسم دفاعی جداسازی این احساس متناقض از خودآگاه بیرون می کند.

دوگانگی احساس عزت نفس در افراد خودشیفته منجر به تحقیقات بسیاری از سوی کرنبرگ و کوهت شد به طوری که آن ها وجود دو نوع خودشیفتگی را فرض کردند. خودشیفتگی آشکار یا فالیک و خودشیفتگی پنهان.

در مقیاس هایی که مبتنی بر معیارهای DSMIV بود شخصیت های خودشیفته نمره بالایی را در صفت خودنمایی و بزرگ پنداری نمایش می دادند و در سه مقیاس دیگر در صفت آسیب پذیری و حساسیت افراطی بالاترین نمره را کسب کردند. تحقیقات نشان داده که عامل آسیب پذیری و حساسیت افراطی با صفاتی چون درونگرایی،‌ داشتن حال تدافعی،‌ اضطراب،‌آسیب پذیری در مقابل حوادث زندگی مرتبط است. در حالیکه عامل خودبزرگ پنداری و خودنمایی با صفای چون برونگرایی، اتکای به نفس، خودنمایی و پرخاشگری در ارتباط است.

وقتی خودشیفتگی آشکار است بزرگ پنداری فرد خودشیفته منجر به اظهار خودنمایی و اهمیت دادن به خود و اشتغال ذهنی به دریافت توجه و تحسین دیگران می شود.

در نوع پنهان خودشیفتگی با احساس ناهشیارانه خودبزرگ پنداری، عدم اعتماد به نفس، عدم ابتکار، احساس مبهمی از افسردگی، عدم اشتیاق به کار و عدم کارآیی دیده می شود. کرنبرگ می گوید افراد خودشیفته پنهان، بسیار حساس مضطرب، ترسو و ناایمن هستند ولی در تماس نزدیک با آنان، تخیلات خود بزرگ پندارانه این افراد نمایان می شود. در واقع عزت نفس بزرگ شده در این افراد پوششی بر روی احساس آسیب پذیری آنان است که در زمان انتقاد و یا در پاسخ به شکست ظهور می کند.

0
نگاهی به رشد اجتماعی
اجتماعی انسان از آغاز تولد امری حیاتی و مورد توجه از دیدگاه دانشمندان , روان شناسان , جامعه شناسان  وعلمای دین و از همه مهمتر و جدی تر در کلام خدا و ائمه معصومین و صاحب نظران الهی می باشد. اما در این مجموعه به طور خلاصه بیشترین تشریح در دوره ی مهم و حیاتی نوجوانی است. سنینی که از 12 -11 سالگی تا 20 - 21 سالگی توسط متخصصان ذیربط لحاظ  شده است.
برای ورود به مبحث مربوط به رشد اجتماعی , ابتدا گذری بر دنیای پرحرارت نوجوانی خواهیم داشت و پس از آن به رشد مذکور اشاره خواهد شد و در ادامه برخی از آسیب ها و اختلال های مربوط به این دوره می پردازیم.
برای  این که بتوانیم به اختصار به این مبحث بپردازیم هم در رشد روانی اجتماعی با محور قراردادن هویت یابی در سنین نوجوانی و هم در بعد آسیب ها و اختلالات نوجوانی بحران هویت به عنوان محور بحث مورد مداقه قرار می گیرد.
مهمترین نظریه در ارتباط با رشد اجتماعی به دیدگاه اریک اریکسون بر می گردد که بدان اشاره می شود. همچنین در بحث آسیب ها به دو پژوهش که در سالهای اخیر در مورد نوجوانان ایرانی انجام شده است اشاره می شود.


گذری بر دنیای کودکی


رشد اجتماعی از آغاز ارتباط کودک با اطرافیانش آرام آرام شروع که ابتدا با والدین و نزدیکان و بعد ها با اجتماع و دیگران نشان داده می شود.
نوع ارتباط اجتماعی کودکان بستگی به نوع زندگی , رفتار و عکس العمل های والدین و پس از آن مدرسه و اجتماع دارد.
روابط کودک با آشناها,  روابط کودک با دوستان و همکلاسی ها و روابط کودک با اجتماع قابل توجه است.
اریکسون هریک از مراحل زندگی و رشد را نوعی تعارض می داند که به صورت منفی و مثبت نشان داده می شود.
رفتارهای مثبت اجتماعی کودکان , ابتدا با لبخند و بعدها به صورت روابط اجتماعی با گروه همسالان ظهور می کند.
رفتار های منفی اجتماعی کودکان به صورت اخم , گوشه گیری , ترس و اضطراب بروز می کند.
پس از گذراندن دوران کودکی آرام آرام وارد مرحله ی نوجوانی , بلوغ و موقعیت خاص این سنین می شود.
ویژگی ها و خصوصیات نوجوانان
نوجوانان از نظر بدنی دگرگونی , تغییرات و تحول بزرگی را متقبل می شوند. از نظر فرهنگی اجتماعی تابع شرایط محیطی هستند, فکر می کنند همه چیز را می دانند ولی خامند احساس و هیجان بر تعقل آنها غلبه دارد.
در تخیلات و رویاها زندگی می کنند. علاقه شدید به ایجاد ارتباط با همسالان دارند. آمادگی پذیرش مسئولیت های خانوادگی و اجتماعی با هم توام است. فشارهای روانی زیادی را متحمل می شوند. برخی ویژگی های نوجوان , رشد و قد و وزن سریع دارای اخلاق , عرفان و معنویت , فداکار و مبارزه طلب , یاس در مقابل ناکامی , آراستگی و خود کشفی, گرایش به جنس مخالف , مسئولیت پذیر , همدردی با دیگران , عصبی شدن , نوسان هیجانات و گاه تناقض.


اجتماعی شدن لازمه ی دنیای نوجوانی:
1- استقلال 2- رفتار جنسی  3- هماهنگی با همسالان  4- عشق در دوران نوجوانی
استانلی هال: دوران بلوغ و نوجوانی را دوران طوفان وفشار می نامد.
روسو: این دوره از مراحل زندگی را تولد مجدد معرفی می کند.
دبس: تغییرات در دوران بلوغ کل شخصیت نوجوان را در بر می گیرد و به اشکال مختلف بروز می کند.
1- به سرعت جنبه انفعالی و عاطفی شخصیت گسترش می یابد و کل شخصیت فرد را در بر می گیرد.
2- افق فکری از طریق علاقه و رغبت گسترش می یابد.
3- حیات روانی که در رفتار و اعمال فرد بروز می کند درونی می شود.
4- رفتار نوجوان به سرعت فردی و شخصی می شود.


نیازهای نوجوانان:
نیاز به محبت در نوجوانی
1 -محبت به همسالان همجنس (رفاقت)
2 -محبت به جنس مخالف  (ازدواج)
3- محبت به نوع بشر(نوع دوستی)
مبانی معرفت شناسی علمی فرزند
شناخت نیازهای اساسی , با هدف تامین آرامش روحی روانی.
شناخت استعدادهای اصلی, با هدف هدایت آن در مسیر مطلوب.
شناخت علاقه ها و گرایشها, با هدف نفوذ در عمق شخصیت.
شناخت ویژگی های رشد , با هدف تغییر رفتار هنجار از ناهنجار.
شناخت ضعفها و کاستی ها, با هدف یاری به فرد برای غلبه بران ها.
بسیاری از نیازها کودکان و نوجوانان مانند استقلال , دوست یابی, بازی, تفریح, آموزش ها, وغیره مورد توجه است که بدان نمی پردازیم.
دوست یابی یکی از مهمترین نیازهای نوجوانان در این سنین است. نیاز نوجوان به تعلق داشتن او به سوی گروه , اجتماع, هم سن و سالهایش می کشاند هرچند این وضعیت از قبل شروع می شود ولی در این سنین به اوج می رسد.
پذیرش مسئولیت های اجتماعی  , مشارکت داشتن در نقش های اجتماعی و سازنده , استقلال , تمایل به قرار گرفتن در گروهها , دسته ها و سایر مجامع در نوجوانان تقویت می شود.
استولز در تحقیقاتی نشان داد 8 درصد پسران به خاطر کوتاه بودن قد خود احساس حقارت می کنند و 13 درصد دختران به خاطر بلند بودن قد خود دچار افسردگی می شوند.


مراحل هشت گانه رشد اجتماعی اریکسون
اریک اریکسون مراحل رشد خود را با نام هشت مرحله زندگی انسان به شرح ذیل ارائه کرد. که 4 مرحله ی اول مربوط به کودکی , مرحله ی پنجم مختص دوران نوجوانی و مرحله ی آخر مربوط به جوانی , میانسالی و پیری است که به شرح ذیل می باشد:
1- مرحله  اول: اعتماد در برابر عدم اعتماد که تا پایان سال اول زندگی.
2- مرحله دوم: خود مختاری در برابر شک و شوم که از سال دوم تا سوم می باشد.
3- مرحله سوم: ابتکار در برابر احساس گناه که از سال سوم تا ششم می باشد.
4- مرحله چهارم: کارایی در برابر احساس حقارت که از سال ششم تا دوازدهم می باشد.
5- مرحله پنجم: هویت در برابر سردرگمی نقش که از سال دوازدهم تا سال بیستم می باشد.
6- مرحله ششم: صمیمیت در برابر کناره گیری که از سال بیستم تا سی ام می باشد.
7- مرحله هفتم: زایندگی در برابر درخود فرورفتگی که از سال چهلم تا شصت و پنجم می باشد.
8- مرحله هشتم: تمامیت (انسجام خود) در برابر نا امیدی که از شصت و پنج سالگی به بعد می باشد.


هویت
هویت عبارت است از افتراق و تمیزی که فرد بین خود و دیگران می گذارد. هویت شخصی فرد یک سازه و ساختار روانی اجتماعی است.
گلاسر معتقد است هویت هرفردی 2 گروه است
1- هویت توفیق 
2- هویت شکست.
در هنگام بحران هویت دچار اضطراب می شود و اشکال در سازگاری دارد.
در بحران هویت نوجوان به چند مساله بیش از دیگر مشکلات دچار تردید و شک می شود که عبارتند از:
1- اهداف بلند مدت  2- انتخاب شغل  3- الگوهای رفاقت 4- رفتار و تمایلات جنسی 5- تشخیص مذهبی 6- نظام ارزش های اخلاقی 7 -تعهد گروهی 8- نگرش و دید منفی نسبت به خود 9- اختلال در تنظیم وقت 10 نداشتن روحیه تلاش و فعالیت.


هویت یابی
به عقیده اریکسون عمده ترین تکلیف یک نوجوان حل بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است. تصمیم درمورد شغل , اینده , زندگی , گاه سردرگمی ممکن است تا 30 سالگی ادامه یابد. یکی از شیوه های اجتناب از سردرگمی و ابهام هویت , پیوستن به گروه ها و دارو دسته ها و... می باشد. سن 12 تا 18 سالگی از نظر اریکسون زمان شکل گیری هویت است.
وفاداری در این سن و احساس تعهد نسبت به سلوک خاص , اعتقاد و مذهب و... اهمیت پیدا می کند. در این دوره , فرد باید خود را بیابد, یعنی خویشتن یابی.
ادامه دارد...

به درخواست وبلاگ دوست:ترانه امید

0
زهرا جزایری. پایان نامه (کارشناسی ارشد)--دانشگاه شیراز.
وضعیت پایان نامه: در حال اجرا

مقایسه شخصیت دستیاران روانپزشکی با دستیاران سایر رشته‌های پزشکی توسط پرسشنامه چندجنبه‌ای شخصیتی مینه سوتا و آزمون رورشاخ/زهرا جزایری.

کلید واژه: روانپزشکی / دستیاران / پرسشنامه / مینه سوتا / رورشاخ /

چکیده: هدف از این پژوهش بررسی و شناخت جنبه‌های گوناگون شخصیت دستیاران روانپزشکی و مقایسه آنها با دستیاران سایر رشته‌های پزشکی بود. به این منظور 12 نفر از دستیاران روانپزشکی در بیمارستان حافظ و انستیتو اعصاب و روانپزشکی شیراز و 12 نفر از دستیاران سایر رشته‌های پزشکی (پوست، جراحی، اطفال داخلی، پزشک خانواده و زنان) از بیمارستان‌های شیراز، حافظ، سعدی، نمازی، آزمون‌های رورشاخ و ام.ام.پی.آی داده شد. برای انتخاب دستیاران روانپزشکی، بعلت کمی تعداد، تقریبا” تمامی آنها انتخاب شدند. برای انتخاب دستیاران غیرروانپزشکی، از هر بخش دو نفر بطور تصادفی انتخاب شدند. اجرا و نمره‌گذاری آزمون رورشاخ براساس دستورالعمل راپاپورت بود. برای بررسی نتایج مربوط به دو آزمون رورشاخ وام.ام.پی.آی از دو متد آماری مربع کای و تست تی استفاده شد. بررسی معیارهای آزمون رورشاخ توسط متد آماری مربع کای نشان داد که در پاسخهای حیوانی، انسانی، آناتومی شیئی از میان محتوای پاسخها، و پاسخهای کلی و جزئی، رنگ، حرکت، فرم قابل قبول، پاسخهای رایج و پاسخهای ابتکاری اختلاف معنی‌داری بین نسبت‌های بدست آمده در دو گروه وجود نداشت. در مورد پاسخهای گیاه، تفاوت معنی‌داری بین دو گروه بدست آمد. بدین معنی که دستیاران روانپزشکی نسبت بیشتری پاسخهای گیاه نشان دادند. تست تی نشان می‌دهد که بین میانگین تعداد کل پاسخها در دستیاران روانپزشکی و دستیاران غیرروانپزشکی تفاوت معنی‌داری وجود ندارد. برای بررسی نتایج مربوط به آزمون ام.ام.پی.آی از متد آماری تست تی استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داده که بین میانگین تعداد پاسخها در تمامی میزان‌های این آزمون بین دو گروه تفاوت معنی‌داری وجود نداشت. در مجموع بررسی نتایج حاصل نشان داد که ساختمان کلی شخصیت دستیاران پزشکی موید هوش بالا، خلاقیت و ابتکار، قدرت سازگاری با محیط و توانائی برقراری روابط متقابل فردی است. در ضمن این خصوصیات در دستیاران روانپزشکی تا حدودی محسوس‌تر است و به استناد یافته‌های این پژوهش هیچگونه ناهنجاری در ساخت شخصیتی افراد مورد مطالعه این تحقیق وجود نداشت و هر دو گروه از لحاظ جنبه‌های گوناگون شخصیت سالم و طبیعی بودند.